اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
نوشدارو پس از مرگ سهراب
برخی متونی را كه میخوانیم، به نظر مطلب عادی میآید، ولی واقعیت ماجرا این است كه آن متن عادی نیست بلكه ما فاقد حساسیت شدهایم. مثل بیماری كه آمپول بیهوشی به او زدهاند، و در زیر عمل جراحی هیچ دردی را احساس نمیكند، احساس درد او در برابر بریدن گوشت بدنش با گوشت لاشه گوسفند، تفاوتی نمیكند، زیرا آمپول بیهوشی، دستگاه عصبی او را مختل كرده و رابطه مغز و بدن را از میان برده و حس درد را زایل كرده است. بیمار نیز وقتی كه اثرات داروی بیهوشی از میان برود تازه متوجه درد در موضع جراحی شده میشود. متاسفانه باید گفت جامعه ما به لحاظ حساسیتهای سیاسی در وضعیت بیهوشی یا بیحسی قرار گرفته بود، هر چند مدتی است كه اثرات این داروی بیهوشی در حال زایل شدن است. نهتنها مردم كه فعالان دولتی و سیاسی نیز چنین شدهاند. برای اثبات این ادعا كافی است
گفتوگوی آقای وزیر دادگستری را با روزنامه رسمی دولت بخوانیم؛ گفتوگویی كه مربوط به تجربیات وی در دوره ریاست بر سازمان بازرسی كل كشور در دولت آقای احمدینژاد ـ رحیمی است، كسی كه چندین سال نیز در مقام وزارت كشور احمدینژاد فعالیت داشته است. خواندن تمام این گفتوگو لازم و ضروری است و با توجه به ویژگیهای سیاسیون ایرانی كه جزو كوچكی از ماجراهای مشابه را میگویند، میتوان انتظار داشت كه ابعاد واقعی ماجرا در آن دولت چه بوده است. الان كه آقای احمدینژاد علیه آقای جهانگیری شكایت كردهاند، خوب است كه علیه آقای وزیر دادگستری هم شكایتی تسلیم كنند..
تا حداقل از خلال رسیدگی به شكایت وی به اتهامات آقای وزیر علیه احمدینژاد نیز رسیدگی شود. خوشبختانه اعلام شد كه چنین شكایتی از سوی مشایی در حال انجام شدن است. در این یادداشت فقط به یكی دو نكته از این مصاحبه اشاره میشود، آنجا كه گفتهاند:
«سعی كردم تقریبا تمام مسائل فساد مالی و اقتصادی كه در سازمان بازرسی به آن رسیده بودیم را به صورت مكتوب و مستند به دولت اعلام كنم. اگر مكتوبات من را در آن دوره و نامههای مفصل و گزارشهای سنگینی كه تهیه كردهام را ملاحظه كنید با مجموعهای از اسناد متقن و رسمی مواجه میشوید. از جمله، من در یك دورهای بیشتر از صد گزارش درباره بانك مركزی فرستادم و در آنها به جزییات مشكلات ساختاری و عملكردی بانك مركزی و نظام بانكی كشور پرداختم.
- واكنشهای احمدینژاد چه بود؟
من گزارشها را ارسال میكردم اما قاعدتا، شخص آقای احمدینژاد نمیخواند. بعد از مدتی گفتم حداقل بدهید یك نفر گزارشها را بخواند زیرا باید به سازمان بازرسی پاسخ بدهید. مدتی بعد رییس دفتر آقای احمدینژاد برای من مینوشت كه فلان نامه یا گزارش برای پیگیری به فلان وزیر مربوطه ارجاع شده است...
- با توجه به ویژگی قانونگریزی دولت كه اشاره كردید، واقعاً در این مورد قانون را رعایت میكردند؟
نه. خود وزیران و مدیران معمولاً سعی میكردند به من جواب بدهند. بسیاری اوقات هم به دور از چشم آقای احمدینژاد به من پاسخ میدادند اما از من میخواستند كسی متوجه پاسخگویی آنان به گزارشهای سازمان بازرسی نشود، حتی به صراحت میگفتند كه به ما دستور دادهاند جواب تو را ندهیم...
- چرا اسم آقای مشایی را به میان آوردید؟
به هر حال ایشان رییس دفتر آقای احمدینژاد بودهاند و در پرونده سه هزار میلیاردی نقش قابل توجهی داشتهاند. در واگذاری فولاد و پروژه تهاتر دوطبقه كردن جاده چالوس به نور، جلسهای در هتل استقلال به دستور مستقیم آقای مشایی بود. آقای مشایی نامه داده بودند و نقش قابل توجهی داشتند.
- چرا مشایی تحت پیگرد قضایی قرار نگرفت؟
البته ایشان گفته بود كه من فقط «توصیه» كردم و مسوولان باید طبق وظیفه خود عمل میكردند ولی همگان میدانند كه«توصیه» مقامات عالی اثربخش است، به ویژه اگر «توصیه» آنان مكتوب هم باشد.... یكی از پروندههای اعتراضی ما كه متاسفانه به فرجام نرسید، پروژه مونوریل قم است؛ پروژهای از اصل خلاف قانون با نقض قوانین بسیار زیاد و مخالف اصول حمل و نقل و اقتصاد قابل قبول. هیچ جنبه حل ترافیكی در آن نیست.
در این پرونده علیه آقای احمدینژاد، وزیر كشور و سایر مقامات اعلام جرم كردیم و الان هم معتقدم از بین بردن بیتالمال در این پروژه بیخاصیت اتفاق افتاده است. آقای احمدینژاد صریحا در این پرونده دستور داده و فراتر از یك توصیه اداری است و براساس همان دستور گزارش تهیه كرده و به قوه قضاییه فرستادم. در آن زمان قوه قضاییه مایل نبود هر روز با دولت درگیر باشد و پرونده پیگیری جدی نشد. اینقدر پروندهها زیاد شده بود كه مصلحت نبود هر روز این درگیریها ادامه پیدا كند.»
نخستین مطلب مربوط به «توصیه» است. اینكه آقای مشایی گفتهاند، توصیه كردهاند و مسوول مربوط میتوانسته مطابق ضوابط عمل كند، به ظاهر درست است، ولی اصولا كیست كه نداند، اگر زیردستان یا مقامات دیگر بخواهند توصیه مقامات بالاتر را كنار بگذارند و مطابق ضوابط عمل كنند، یك روز هم در كار خود دوام نمیآورند، از این رو و از ابتدا كسانی را مصدر امور قرار میدهند كه جز امتثال امر مقام مافوق وظیفه دیگری برای خود قایل نباشند. آیا كسی هست سرنوشت مدیرانی را پیگیری كند كه به این توصیهها عمل نكردند و از كار بركنار و حتی متهم شدند؟ به علاوه آن مقام مافوق چه كاره است كه توصیه كند؟ اصولا توصیه از كجا آمده است؟ جز از خلال قدرت؟ آیا یك فرد عادی میتواند توصیه كند؟ اگر توصیه مذكور مطابق قانون است كه دیگر بحثی نیست، بدون توصیه هم باید درخواست اربابرجوع تامین شود و اگر مطابق قانون نیست، چرا نام آن را موجه میكنند در حالی كه توصیه به عمل غیرقانونی است؟ مثل اینكه به یك نفر توصیه كنیم كه دزدی كند، بعد كه دزدی كرد بگوییم فقط توصیه بود! میخواستی این كار را نكنی! این بخش مساله فعلاً مورد نظر ما نیست.
مساله مهم فرار از پذیرش مسوولیت آن توصیه است. آنان كه خود را شجاع و آزاده میدانستند چرا اكنون كه پای حساب به میان آمده اینچنین از پذیرش مسوولیت استنكاف كرده و مسوولیت را بر گردن نیروهای زیردست خود میاندازند. نیروهایی كه هیچ اراده و استقلالی در برابر مافوق نداشتند. حتی وزرایی كه از مجلس رای اعتماد گرفته بودند اگر اندكی استقلال از خود نشان میدادند، به فوریت از كار بركنار میشدند، چگونه ممكن است كه افراد عادی در پستهای خود استقلال در تصمیمگیری داشته باشند؟ این تجربه خوبی است برای افراد ضعیف و بردهصفتی كه اختیار و استقلال خود را فدای جاه و مقام میكنند و بنابه توصیه مقامات مافوق هر تخلفی را انجام میدهند، به امید آنكه مورد حمایت واقع شوند ولی این حمایت فقط تا وقتی است كه در قدرت هستند،
پس از آن با چنین مدیرانی مثل دستمال كاغذی مصرف شده برخورد میشود. نكته دیگر برخورد انفعالی با قانونشكنان بوده است. در واقع یكی از دلایل جری شدن مدیران آن دولت به تخلف از قانون، این بوده كه میدیدند كسی مانع اقدامات غیرقانونی آنان نمیشود. وقتی كه قانون ضمانت اجرا نداشته باشد، قانون تغییر ماهیت میدهد و به یك متن بیفایده تبدیل میشود. ركن اساسی هر قانونی به ضمانت اجرای آن است.
وقتی كه مسوولان به خود اجازه میدهند كه به زیردستانشان بگویند پاسخ مقام قضایی را ندهید، این به معنای شورش علیه قانون است و باید مرتكب آن مجازات شود. اكنون كه آقای احمدینژاد خواهان رسیدگی به اتهاماتی است كه علیه او و دولتش ایراد شده، چه خوب است كه همه این اسناد و شواهد به دادگاه ارایه شود بلكه حكمی صادر شود، هرچند دیرهنگام است و مصداق نوشدارو پس از كشتن سهراب.
اخبار سیاسی - اعتماد
ویدیو مرتبط :
نوشدارو پس از مرگ سهراب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
گاهی اتفاق می افتد که آدمی برای جلوگیری از خطری عظیم و یا زیانبخش به هر دری می زند و از اقدام به هر عملی برای حصول مقصودش کوتاهی نمی کند.
خلاصه همه گونه سعی و تلاش را حتی خارج از حدود مقدرات و امکان انجام می دهد ولی توفیق حاصل نمی کند و متحمل زیان و ضرر فاحش می شود.
اگر در این هنگام که همه چیز به ناکامی و نامرادی گراییده آمال و آرزوها یکسره بر باد رفته است غفلتاً راه فرج و گشایشی پیدا شود و امکان حصول مقصود فراهم آید، چون دیگر نفع و فایدتی بر آن مترتب نیست در چنین موقع و موردی عبارت مثلی بالا را به کار می برند و از آن برای بیان مقصود استشهاد و تمثیل می کنند.
● اما ریشه این ضرب المثل:
ضرب المثل بالا مربوط به داستان رستم و سهراب است که ایرانیان علی الاکثر به جریان نبرد تن به تن این پدر و پسر که تا آن موقع یکدیگر را ندیده و اصلاً نمی شناختند کاملاً واقف هستند. این داستان تاریخی در واقع نبردی است میان تدبیر آدمی و تقدیر ایزدی.
چون شاهکارها و ریزه کاریهای سلطان ادب وملیت ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی در توصیف این داستان شیرین و دل انگیز منعکس است بی مناسبت نیست که ما وقع را توأم با گزیده ای از اشعار فردوسی که در ضمن بیان داستان خواهد آمد کما هو حقه شرح دهد تا شیوه بیان و طنین سخن فردوسی در نوشتن این داستان ملی و تاریخی محفوظ بماند.
منبع:iketab.com