مشخصات و تصاویر ارزان‌ترین بنز ایران

وقتی پراید 16 میلیون باشد و تندر 30 میلیون و ماکسیما 100 میلیون، جای تعجب نیست که هیچ‌یک از محصولات مرسدس‌بنز را نتوان زیر 300 میلیون پیدا کرد. اما صبر کنید، این گزینه را یادتان رفت...

خیلی‌ها هستند که ترجیح می‌دهند دار و ندارشان را بدهند تا یک خودروی بسیار معمولی از یک برند بسیار خوب سوار شوند تا اینکه بروند همان پول را صرف خرید یک خودروی بسیار خوب از یک برند بسیار معمولی کنند.

ستاره نقره‌ای مرسدس‌بنز آلمان یکی از همان‌ برندهایی است که هواخوان بسیاری در سرتاسر دنیا دارد. تجربه تاریخی نشان داده که ایرانی‌ها نیز یکی از طرفداران متعصب این خودرو محسوب می‌شوند. اما مهم این است که همین شهرت جهانی قیمت تمام شده محصول را بالا می‌برد. و اساساً اعتبار برند است که گرانی محصول را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

طی شش هفت ماه اخیر، درست در اوج بحبوحه گرانی خودرو، خودروهای وارداتی نیز به لطف تلاطم بازار ارز، با گرانی وحشتناکی روبه‌رو شدند. ناگفته پیداست که برندهایی چون پورشه، ب‌ام‌و و مرسدس‌بنز در صدر گرانی‌ها بودند.

حال با این همه خبر بد، تکلیف آن عده‌ای که گفتیم عاشق بنزسواری هستند، چه می‌شود؟ تنها راه خرید این مدل است. مدلی به نام B-Class نسخه B180.

پروژه Bکلاس توسط مرسدس در سال 2005 کلید خورد. خودرویی با کیفیت و مهندسی بنز که قیمتی به مراتب ارزان‌تر از بقیه کلاس‌های آن داشت. مدل فوق یکی از معدود تولیدات مرسدس‌بنز است که به صورت FWD (دیفرنسیال جلو) تولید می‌شود. از نقطه نظر طراحی به این فرم خودرو MPV (مخفف Multi Purpose Vehicle به معنی وسیله نقلیه چندمنظوره) می‌گویند. اما با کمی ارفاق می‌توان آن را رقیبی برای آئودی A3 تلقی کرد.

مشخصات فنی
موتور این خودرو دارای 1796 سی‌سی حجم است که قدرت آن را به 120 اسب‌بخار رسانده است. جعبه‌دنده آن 5 سرعته دستی است که به کمک آن می‌تواند صفر تا 100 را در 10.4 ثانیه طی کند و بعد از آن به سرعت نهایی 190 کیلومتر در ساعت برسد.

طول، عرض و ارتفاع این خودرو به ترتیب 4359، 1786 و 1557 میلی‌متر انداز‌ه‌گیری شده است. وزن خالص بدنه بدون احتساب مایعاتی چون آب، روغن و بنزین 1395 کیلوگرم می‌شود. باک این خودرو گنجایش 50 لیتر بنزین دارد.

Bکلاس در ایران
پیش از هر چیز در نظر داشته باشید که تمام مرسدس‌بنزهای Bکلاس بازار ایران مربوط به نسل اول این تولیدات این خودرو هستند که فقط و فقط تا ابتدای سال 2012 ساخته می‌شدند. بنا بر این اگر احیاناً نمایشگاه‌دار و یا فروشنده‌ای را دیدید که این خودرو را با نام New یا 2013 Model می‌فروخت حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌اش است.

البته شاید این خودرو دیگر تولید نشود ولی هنوز هم گهگاه مدل صفر کیلومتر آن نیز در بازار پیدا می‌شود.

قیمت مرسدس‌بنز B180 در بازار آزاد حدود 160 میلیون تومان است. در نظر داشته باشید که با تغییر رنگ‌بندی و آپشن‌ها این عدد  نیز دستخوش تغییراتی می‌شود.

حالا سوال این است که با 160 میلیون تومان چه گزینه‌های دیگری داریم؟ پیشنهاد اول سوزوکی Kizashi است که حدود 150 میلیون تومان خرید و فروش می‌شود.

نیسان Teana فول High هم حداکثر 140 میلیون تومان قیمت خورده است.
هیوندای سوناتای 2013 فول‌آپشن را 147 میلیون تومان هم می‌توان پیدا کرد.
در بازار شاسی‌بلندها حتی می‌شود روی توسان 2013 که 140 میلیون قیمت خودرو هم حساب کرد.
باور نمی‌کنید با این پول می‌شود پیکاپ معروف تویوتا هایلوکس را به قیمت 147 میلیون تومان خرید.
اطلاعاتی در دست است که نشان می‌دهد جدیدترین مدل تویوتا کمری 160 میلیون خرید و فروش می‌شود.
بهترین کیا اپتیما 145 میلیون تومان هم نمی‌شود.

در انتها به عنوان آخرین گزینه، پیشنهاد می‌شود که با همین خرید آلفارومئو جولیتا فول نیز مد نظر داشته باشید.

مدل 2013 و واقعاً جدید این است

منبع:bazarkhabar.ir

ویدیو مرتبط :

---

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ارزان‌ترین «گرانِ» بازار+تصاویر،قیمت و مشخصات

اخبار اقتصادی - ارزان‌ترین «گرانِ» بازار+تصاویر،قیمت و مشخصات

اگر بگوییم بازار خودروی ایران عجیب‌ترین در دنیاست، بیراه نگفته‌ایم. تنها در خیابان‌های ایران است که می‌شود محصولات 30 ساله و از رده‌ خارج آسیایی را در کنار تولیدات 2014 اروپایی مشاهده کرد. تنها در بازار ایران است که می‌شود لوکس‌های میلیاردی را در کنار اتول‌های سه چهار میلیونی یکجا دید. کره‌ای‌ها کنار آلمانی‌ها، چینی‌ها کنار ایتالیایی‌ها، آلمانی‌ها کنار سوئدی‌ها. زندگی مسالمت‌آمیز. از فوق لوکس تا درِ پیت! همه چیز هست. از شاسی بلندهای قد و نیم قد تا پیکاپ‌های دو کابین و تک‌ کابین، از کوپه‌های دو نفره تا روبازهای چهار نفره، از سدان‌هایی با 10 ایربگ تا سدان‌هایی بدون ایربگ.

خلاصه که جنس بازار، جور است. یعنی کافی ست به هر چیزی غیر از قیمت فکر کنید، آن وقت سیلی از انتخاب‌ها برایتان رژه می‌روند. اما این معادله به یک جاهایی که می‌رسد، هنگ می‌کند. یک جاهایی که شما پولش را دارید، ولی نمی‌دانید چه می‌خواهید. دقیقاً همان جاهایی را می‌گوییم که بین دو مدل بدجور گیر کرده‌اید. بین یکی که از نظر اسم و رسم و «دهان پرکنندگی» سرآمد است ولی امکانات خاصی ندارد و یکی که از نظر آپشن تقریباً پوز کل بازار را می‌زند ولی از نظر «دهان پرکنندگی» نمی‌تواند‌ جواب‌گوی جماعت باشد. امروز به یک همچین گیری خورده‌ایم ما و شما.

رولزرویس با طعم هیوندای
هیوندای سال 1999 میلادی پروژه‌ای را آغاز کرد که شاید اگر یکی دو سال دیگر صبر نمی‌کرد، تا امروز دیگر اثری از آثارش باقی نمانده بود. اواخر دهه 90 میلادی با اینکه این شرکت کره‌ای توانسته بود بین بزرگان برای خودش جایگاهی هرچند شکننده باز کند ولی باز با این حال خیلی زود بود که وارد بازی فوق لوکس‌ها شود.

 

حداقل که خودش این‌طور فکر می‌کرد. در اقدامی ناگهانی تحت تاثیر جو دادن‌های دوست و رفیق قدیمی‌اش میتسوبیشی قرار گرفت و بلند داد زد که می‌خواهد محصولی تولید کند برای رقابت با مرسدس‌بنز Sکلاس و ب‌ام‌و سری 7. راستش صدای هیوندای از اولسان کره هم خارج نشد. چه برسد به اینکه گوش سلاطین اشتوتگارت و مونیخ را جر بدهد.

آن‌ها با تولید یک سدان سایز بزرگ به اسم Centennial (یا با نام دیگرش Equus) به صورت هیجان‌زده‌ای خودشان را در صدر کلاس اشرافی‌ها دیدند. البته خیلی زود از اینور و آنور بهشان گفتند که آقاجان تخفیف بدهید. همین شد که هیوندای کمی پا روی غرورش گذاشت و سنتنیال را رقیب سانگ‌یانگ چیرمن نامید.

 

یک کره‌ای دیگر که او هم درگیر شیزوفرنی «خود مرسدس‌بنز بینی» داشت. این خودرو سال 2001 خیلی آرام و بی‌خطر آمد و در نمایشگاه نیویورک به نمایش گذاشته شد. آن ایام تعداد محدودی‌ را به اسم LZ450‌ در بازار آمریکا به فروش رساند. شاید این خودرو اصلاً در حد و اندازه‌های رقابت با بزرگان اروپایی و آمریکایی نبود ولی همان اوایل نشان داد که می‌توان یک سدان 5.1 متری با پیشرانه 4.5 لیتری باشی و خیلی هم گران نشوی.

 

یعنی اگر کادیلاک یا بلا به دور مرسدس‌بنز می‌خواست چنین خودرویی با چنین فاکتورهایی تولید کند،‌ قیمتش سر به فلک می‌زد. خلاصه که نسل اولش با چنگ و دندان خودش را به سال 2009 رساند. دیگر نشریه‌ای نبود که نقدی به آن نکرده باشد. ولی هیوندای آرام بود و آرام ماند.

تا اینکه در همان سال نسل دومش را رو کرد. حالا دیگر قضیه فرق داشت. غول‌های بازار از این نمی‌ترسیدند که یک تازه‌وارد بیاید و از نظر فنی،‌ کیفی و مهندسی بخواهد برایشان شاخ شود. آن‌ها هول این برداشته بود که مشتری‌اشان گول آن همه آپشن و آن قیمت ناچیزش را بخورد. همین بود که سنتنیال تبدیل شد به گران‌ترین و بزرگ‌ترین خودروی هیوندای. چهره‌اش باوقار و پرابهت بود. با اینکه زیر پوستش هنوز می‌شد آن فانتزی‌های کره‌ای پسند را دید ولی به طرز قابل احترامی زیبا بود.

درباره‌اش بیشتر بدانیم
هیوندای برای این فرزندش دل را به دریا و خودش را به سیم آخر زد و برایش پیشرانه‌های 5 و 5.5 لیتری هم در نظر گرفت. آن موقع که تازه آمد بود چنین حجم‌هایی را می‌شد فقط روی لامبورگینی و جیپ‌های گرندچیروکی دید.

 

البته در جریان هستید که نمونه وارد شده به ایران، از این سری نبود. سال 2010 مجله معتبر فوربس آن را در لیست 10 خودروی هیجان‌انگیز خود قرار داد. شاید هیوندای با جنسیس خود نشان داده بود که می‌توان در چنین کلاسی هم فعالیت کند ولی سنتنیال یک چیز دیگر بود. واقعاً یک چیز دیگر. بد نیست بدانید نسخه Limo (لیموزین) آن اکنون به عنوان اتومبیل شخصی رئیس جمهور کاستاریکا استفاده می‌شود.

چالش اصلی برای هیوندای سرِ طراحی آن، با چالشی بزرگ روبه‌رو بود. چالش به اسم دفرنسیال. فکر نکنید سدان لوکس بزرگ ساختن به همین راحتی است. همینکه اندازه فاصله محوری و نوع انتقال قدرت عملکرد صحیحی داشته باشد، پیر مهندس طراحش را در می‌آورد.

گوشه‌ای از امکانات
این خودرو جمعاً 9 ایربگ دارد. برای سرنشینان جلو، جانبی، پرده‌ای و زانویی. در کاتالوگش گفته شده از سیستم‌هایESC - VSM - ABS - BAS - TCS - CBC - EBD - EPB - AVH SCC بهره می‌‌برد. حالا ما که نمی‌دانیم خیلی از این عبارات یعنی چه ولی هرچه هست حتماً یک چیز واقعی است. برای این خودرو یک سیستم صوتی حرفه‌ای با برند Lexicon مجهز به 16 بلندگو، آمپلی فایر و ساب ووفر در نظر گرفته شده است.

 

چنجر آن 6 خشابه با قابلیت پخش DVD است. نمایشگر 8 اینچی را هم از یاد نبرید. قابلیت‌هایی مثل کنترل الکتریکی کمک فنرها با امکان تغییرحالت اسپرت و اتوماتیک، تنظیم ارتفاع خودرو به صورت دستی و اتوماتیک، سیستم کنترل کیفیت هوا، سنسور کنترل دمای اتاق، تنظیم صندلی‌ها به همراه حافظه، سرد کن و گرم‌کن صندلی‌ها، ماساژور، یخچال، مانیتور (برای سرنشینان عقب)، چراغ زیر صندلی، دوربین نقطه کور، گرم‌کن غربیلک فرمان، آینه های داخل و کناری الکتروکرومیک، سنسورهای باران و پارک، سیستم وکیوم درب‌ها و قرارگیری باطری در کف صندوق عقب برای ایمنی بیشتر چیزهایی است که مشتری لوکس‌پسند را خیلی بیشتر برای خرید قلقلک می‌دهد.

درباره رقبا
با 360 میلیون خیلی گزینه دیگر روی میز وجود دارد. از ب‌ام‌و 528 فول 325 میلیونی تا 335 کروک 350 میلیونی. از مرسدس‌بنز E200 فول 2014 که 355 میلیون می‌ارزد تا سدان اسپرت C350 جدید که 340 میلیون قیمت دارد.

 

شاید قابل مقایسه نباشد ولی با این پول می‌شود رقت یک پورشه کیمن S هم خرید که تازه 345 میلیون خرید و فروش می‌شود. تقریباً همین امکانات و پیشرانه روی لکسوس LS460 هم نصب شده ولی این ژاپنی زیر 530 میلیون در بازار نیست. حال آنکه نزدیک‌ترین رقیب قیمتی تولیدات لکسوس به سنتنیال، ES350 سدان است که 335 میلیون می‌ارزد.

نظر نهایی
برخی از شرکت‌های سازنده گوشی‌های هوشمند چینی در تبلیغاتشان به چیزهایی اشاره می‌کنند که راستش هیچ‌رقمه در کت آدم نمی‌رود. حاضرید سه یا حتی چهار برابر پول بدهید و محصولی نام‌داری را بخرید که حداقل درباره چیزهایی که ندارد، اطمینان دارید. نمی‌گوییم سنتنیال از این جور موارد است. ولی خُب بالاخره کره‌ای است.

 

اگر نبود که با این قیمت فروخته نمی‌شد. این خودرو واقعاً به درد سواری می‌خورد. سوارش شوید و از چیزهایی که دارد لذت ببرید. از قلب قدرتمندش بهره بگیرید و نسبت به ایمنی‌اش مطمئن باشید.

نگران پولتان نباشید، بیش از چیزی که پرداخت کرده‌اید، گیرتان آمده. ولی فقط یک نکته؛ حتی یک در تریلیون هم خودتان را با مرسدس‌ها و ب‌ام‌وها و لکسوس‌ها مقایسه نکنید. اگر کارتان به خرابی بکشد آن وقت می‌فهمید که بهشت کره‌ای چیست و جهنم آلمانی و ژاپنی چیست. اگر سالم ماند که ماند. اگر نه، همان جا، کنار اتوبان بگذارید و بروید.

 

سایت‌های خارجی که این خودرو را درازمدت تست کرده‌‌اند، می‌گویند یکی از دغدغه‌های اصلی راننده، زود تمام شدن لوازم مصرفی‌اش است. استهلاک قطعاتش شدیداً بالاست. رانندگی با سنتنیال، رانندگی با سدانی است که تنها یکی دو نقطه روشن دارد. مابقی هرچه هست،‌ نقطه کور برای راننده است. سعی کنید وقتی می‌خریدش دوستش داشته باشید، وگرنه کارتان زار است.