اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

مثله کردن پدر با اره‌برقی



 اخبار حوادث - خاطره‌ای از سید مجتبی حسین‌پور، بازپرس شعبه 5 دادسرای ویژه قتل تهران
مثله کردن پدر با اره‌برقی

پرونده قتل‌های خانوادگی به خاطر قرابتی که اعضای خانواده‌ با هم دارند، همواره آزاردهنده است. خانواده‌ای که قرار است کانون محبت باشد بناگاه پرونده‌اش با یک جنایت بسته می‌شود. یکی از خاطره‌هایی که همواره آن را به یاد دارم، مربوط به مادر و دو دختری است که باهمدستی هم پدر خانواده را به قتل رساندند. وقتی از آنها بازجویی کردم، همه گفتند از بدرفتاری پدر خانواده به ستوه آمده بودند.

آن روز مشغول بررسی پرونده های ارجاعی به دفترم بودم که زنگ تلفن قتل به صدا درآمد. مردی که خودش را مامور کلانتری 108 نواب معرفی کرد، وقوع قتل را گزارش داد. بعد از گرفتن نشانی محل حادثه، در محل که آپارتمانی کوچک بود، حاضر شدم. مامور پلیس که مرا به داخل ساختمان راهنمایی می کرد، توضیح داد جنازه توسط همسر مقتول و دخترانش مثله شده است. پس از بررسی جسد مثله شده مرد میانسال که حمید نام داشت و داخل کیسه زباله گذاشته شده بود، متوجه شدم جنازه با اره برقی مثله شده و آماده حمل کردن به خارج از خانه بوده که ماجرا برملا شد.

مامور پلیسی که همراهم بود گفت دختر کوچک خانواده ماجرای قتل پدر را به پسرعمویش خبر داده است. ترجیح دادم اول حرف های برادر مقتول را بشنوم. مرد جوان در حالی که گریه می کرد، گفت: «دیروز فهیمه ماجرای قتل را تلفنی به پسرم خبر داد. پسرم هم موضوع را به ماموران کلانتری گزارش داد. ماموران وقتی راهی محل شده بودند، کسی در خانه را به رویشان باز نکرد تا این که امروز من متوجه ماجرا شدم. به کلانتری رفتم و همراه ماموران به خانه برادرم آمدم. هرچه زنگ زدیم کسی در را باز نکرد تا این که با حکم قضایی وارد خانه شدیم. آنجا بود که متوجه شدیم همسر برادرم و دخترانش در خانه هستند. بعد از جستجو جسد مثله شده برادرم را در کیسه زباله پیدا کردیم.»

بعد از شنیدن حرف های برادر مقتول باید دنبال انگیزه اصلی قتل می گشتم. بنابراین تصمیم گرفتم از دختر بزرگ خانواده که بتازگی با پسری جوان آشنا شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند، تحقیق کنم.

وقتی دختر بیست و چهار ساله که شهین نام داشت مقابلم نشست، متوجه شدم هنوز کینه پدر را به دل دارد. قبل از این که از او توضیح بخواهم، اجازه دادم در سکوت گریه کند. وقتی نگاه پرسشگرم را دید خودش شروع به حرف زدن کرد و گفت: «پدرم مرد بداخلاقی بود و همیشه ما را کتک می زد. ما بدون اجازه او جرات انجام هیچ کاری را نداشتیم.

 

ترس تنها چیزی بود که با حضور او در خانه احساس می کردیم تا این که با پسری به نام قنبر آشنا و پس از مدتی به او علاقه مند شدم. کسی را پیدا کرده بودم تا درباره مشکلاتم با او حرف بزنم. مدتی که گذشت، فکر قتل پدرم به سرم زد و این پیشنهاد را با مادر و خواهرم مطرح کردم و آنها هم آن طور که انتظارش را داشتم بلافاصله با این پیشنهاد موافقت کردند اما چیزی که اهمیت داشت نحوه اجرای این نقشه بود. بعد از جلب رضایت خانواده ام موضوع را به قنبر خبر دادم و همگی راه های مختلفی را مثل اجیر کردن آدمکش، تصادف ساختگی و جاسازی مواد مخدر در خودروی پدرم برای اجرای نقشه مرور کردیم اما به نتیجه نرسیدیم.»

دختر جوان درباره آخرین مرحله نقشه شان گفت: «سرانجام من همراه مادر و خواهرم شب حادثه تصمیم نهایی را گرفتیم. پدرم را با خوراندن آبمیوه مسموم بی هوش و بعد با پیچاندن شال دور گردنش، خفه کردیم. بعد از مرگ پدرم باید جسد را به بیرون از خانه منتقل می کردیم. برای انتقال جسد باید از یک یا چند مرد کمک می گرفتیم. به همین دلیل من با قنبر تماس گرفتم و ماجرا را برایش توضیح دادم.

 

او اول باور نکرد اما وقتی متوجه ماجرا شد حاضر نشد در انتقال جسد به ما کمک کند. هر لحظه که می گذشت ترس ما از وجود جسد پدرمان در خانه بیشتر می شد تا این که قرار شد جسد را قطعه قطعه و به خارج از خانه منتقل کنیم. برای این کار به اره برقی نیاز داشتیم. سریع به بازار رفتم و اره برقی تهیه کردم بعد به کمک مادرم جسد را تکه تکه کردیم و در کیسه زباله گذاشتیم. منتظر فرارسیدن شب بودیم که متوجه شدم خواهر کوچکم ترسیده و ماجرا را به پسرعمویم خبر داده است.»

بعد از شنیدن حرف های دختر جوان، سراغ مادرش رفتم تا درباره قتل شوهرش از او تحقیق کنم. زن میانسال هم شرایطی مشابه دخترش داشت. او گفت: «سال ها قبل وقتی حمید به خواستگاری ام آمد مثل همه دختران دیگر آرزو داشتم خوشبخت شوم اما خیلی زود متوجه شدم با اخلاق تند شوهرم خوشبختی جایی در زندگی ما ندارد و این شوربختی، بعد از به دنیا آمدن دخترانم، بیشتر هم شد.»

زن جوان ادامه داد: «وقتی دخترم پیشنهاد قتل شوهرم را مطرح کرد اول مخالفت کردم اما وقتی متوجه شدم شوهرم با زن دیگری هم رابطه دارد، تصمیم گرفتم برای همیشه از وجود او خلاص شوم. بنابراین با همدستی هم نقشه قتل را اجرا کردیم. من از دخترانم خواسته بودم راز قتل را مخفی کنند اما آنها به قولشان عمل نکردند و گرفتار شدیم.»

پس از آن سراغ دختر کوچک خانواده رفتم تا از او تحقیق کنم. فهیمه گفت: «من در ماجرای قتل پدرم نقش نداشتم. وقتی فهمیدم مادر و خواهرم مرتکب قتل شده اند، دچار کابوس عجیبی شدم که رهایم نمی کرد. در خواب و بیداری اضطراب داشتم و می دانستم تا زمانی که کسی را از این ماجرا باخبر نکنم، کابوس رهایم نمی کند. به همین دلیل به پسرعمویم زنگ زدم و ماجرا را به او اطلاع دادم تا این که ماموران به خانه مان آمدند و از ماجرا باخبر شدند.»

به این ترتیب اسرار قتل برملا شد. 


  اخبار حوادث - جام جم


ویدیو مرتبط :
جهانی شگفت انگیز مدرن Log splitter، اره برقی، اره دیجیتال تکنولوژی هوشمند برش چو

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مثله کردن پسر عمه با اره برقی بخاطر مجسمه عتیقه/ قاتل به زودی اعدام می‌شود



حکم قصاص مردجوانی که پسرعمه اش را به قتل رسانده است در دیوان عالی کشور تایید شد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ، 26اردیبهشت سال 91 مرد میانسالی با مراجعه به کلانتری 123 نیاوران از ناپدیدشدن پسرش خبرداد وگفت: پسرم به نام سلیمان دیروز از خانه بیرون رفت اما دیگر بازنگشت،داشتیم به دنبال او می گشتیم که روز بعد یک مرد ناشناس با ما تماس گرفت و گفت که پسر مرا گروگان گرفته و باید در ازای آزادی فرزندم به او پول بدهیم.

با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش در این خصوص آغاز شد.

در ادامه تحقیقات پلیس به ردیابی شماره تماس مرد ناشناس پرداخت و در نهایت موفق شد متهم که پسردایی سلیمان بود را شناسایی و دستگیر کند.

متهم در بازجویی ها با اعتراف به قتل سلیمان گفت: سلیمان یک مجسمه عتیقه داشت. روز حادثه او به خانه ام درتهران پارس آمد و مجسمه را هم با خودش آورد ولی با هم درگیر شدیم.

ما هر دو اسلحه داشتیم که درگیری بالا گرفت و در آن بین یک تیر از اسلحه ام شلیک شد و سلیمان جان خود را از دست داد. برای همین جسدش را به حمام بردم و با اره برقی مثله کردم وآن را به رودخانه ای درحوالی جاده آبعلی انداختم.

با اعتراف این پسر، وی پس از صدور کیفرخواست پرونده اش در شعبه74دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

در این جلسه پدر و مادرمقتول درخواست قصاص کردند. متهم هم ادعای تازه ای مطرح کرد وگفت: پسرعمه ام روز حادثه همراه یک دختر به خانه ام آمد و گفت یک مجسمه طلا دارد که میخواهد آنرا به شمش تبدیل کند. او همراه دختر غریبه به سفر رفت. از آن شب به بعد هیچ خبری از او نداشتم تا اینکه بازداشت شدم. باورکنیدمن بیگناهم و تحت فشار در اداره اگاهی قتل را گردن گرفتم.

هنوز هیچ اثری ازجنازه به دست نیامده و ممکن است آرش زنده باشد. با وجود این اظهارات متهم درپایان جلسه به قصاص محکوم شد.

این حکم درشعبه 16 دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه همعرض فرستاده شد.

متهم این بار دردومین جلسه محاکمه خود درشعبه  71 دادگاه کیفری استان تهران باز هم سناریوی جدیدی مطرح کرد و گفت: پسرعمه ام به تنهایی به خانه ام آمد و باهم مواد کشیدیم.

او در حال بازی با اسلحه های من بود که صدای شلیک شنیدم و او را غرق خوندیدم.

درپایان این جلسه هم متهم بار دیگربه قصاص محکوم شد.

صبح روز گذشته این حکم درشعبه 16دیوان عالی کشورتاییدشد.


 اخبار  حوادث  -  باشگاه  خبر  نگاران