اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

متهم: دوستی خیابانی مرا پای چوبه دار کشاند!



متهم: دوستی خیابانی مرا پای چوبه دار کشاند!

جوان ۲۰ساله ای که در یک نزاع خیابانی، دوست خود را با ضربه چاقو کشته بود هنگام بیان آخرین دفاعیاتش در جلسه بازپرسی گفت: دوستی خیابانی با یک دختر مرا پای چوبه دار کشاند!

دو متهم یک پرونده جنایی، برای بیان آخرین دفاع به شعبه ویژه قتل عمد منتقل شدند و در مقابل قاضی موحدی راد به تشریح چگونگی وقوع قتل پرداختند. متهم به قتل ۲۱ساله که اشک از چشمانش جاری بود گفت: من می خواستم ضربه چاقو را به بازوی او (مقتول)بزنم اما هنگام درگیری پای او سر خورد و تیزی چاقو در گردنش قرار گرفت.

او که به صراحت ارتکاب جنایت را قبول می کرد ادامه داد: آن روز حال من بسیار خوب بود هیچ گونه موادمخدر یا مشروبات الکلی هم استفاده نکرده بودم. تمام ماجرا سر یک دختر و به خاطر دوستی خیابانی رخ داد. متهم به قتل در حالی که اشک هایش را با دستانش پاک می کرد افزود: من و مقتول با یکدیگر رفیق بودیم هر دو نفرمان هم خامی کردیم و به خاطر یک دختر در خیابان به جان هم افتادیم.این گزارش حاکی است،

پس از اعترافات صریح متهم به قتل، دختر نوجوان که در این پرونده جنایی دستگیر شده، در برابر قاضی شعبه ۸۰۵ مجتمع قضایی شهید قدوسی قرار گرفت و به سوالات مقام قضایی پاسخ داد. این دختر نوجوان که چند ماه قبل به عقد جوان دیگری درآمده بود، ضمن اقرار به داشتن ارتباط با جوان دیگر گفت: خودم هم نمی دانم چطور شد که این حادثه اتفاق افتاد. او وقتی در برابر نصایح مقام قضایی قرار گرفت در میان  های های گریه گفت: پشیمانم! غلط کردم! من نامزد داشتم نباید از این کارها می کردم الان هم منتظرم تا تکلیف پرونده ام روشن شود تا بتوانم برای آینده تصمیم بگیرم.

سابقه خبر

در تاریخ 91.10.13، نزاع ۲جوان بر سر یک دختر ۱۶ساله به درگیری خونینی انجامید که طی آن جوان ۲۰ساله ای با ضربه چاقوی دوست ۲۱ساله اش در شهرک نوید مشهد به قتل رسید. ساعاتی بعد متهم به قتل و دختر ۱۶ساله دستگیر شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند.

دختر ۱۶ساله  گفت: من از حدود ۲ماه قبل با «م» دوست شده بودم و از طریق تلفن با هم ارتباط داشتیم. وقتی متهم به قتل به ما نزدیک شد من با «م» در حال گفت وگو بودم به همین خاطر هم نزاع بین آن ها شروع شد و من هم به خانه ام رفتم.

متهم به قتل نیز در بازسازی صحنه جنایت گفت: آن دختر هر بار که مرا در خیابان می دید متلک می گفت و می خواست با من دوست شود به همین خاطر تصمیم گرفتم با او صحبت کنم.من از قبل با مقتول اختلاف نداشتم اما وقتی او را در حال صحبت با دختر مذکور دیدم درگیری بین ما شروع شد و من ضربه ای با چاقو به گردنش زدم./خراسان

 


ویدیو مرتبط :
بخشش قاتل پای چوبه دار

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

هوس مرا پای چوبه دار برد



 اخبار حوادث  - هوس مرا پای چوبه دار برد

محمدرضا 46 سال دارد و به‌خاطر قتل زن جوانی در انتظار حکم دادگاه است. خانواده‌اش او را ترک کرده‌اند و فقط یکی از دخترانش به ملاقات او می‌آید.

او از رفتارهای گذشته اش پشیمان است. از او می خواهم تا داستان زندگی اش را تعریف کند، سرش را به زیر می اندازد و می گوید: شغل و زندگی خوبی داشتم. دو دختر هجده و بیست و یک ساله ام را از جانم بیشتر دوست دارم، ولی نمی دانم چرا یکباره مسیر زندگی ام عوض شد.

بیست و هشتم آذر سال گذشته بود، هنوز این روز لعنتی را در ذهنم دارم. چند عکس در برنامه ای به نام تانگو به اشتراک گذاشتم. مدتی بود هر عکس یا مطلبی می گذاشتم، زن غریبه ای عکس هایم را لایک می کرد. ناخواسته با هم آشنا شدیم و کارمان به چت کشید.

این زن خود را مهناز معرفی کرد و می گفت که چند سال پیش از شوهرش جدا شده است. خیلی مشتاق بود مرا از نزدیک ببیند، البته من هم دوست داشتم ببینم کسی که به من اظهار علاقه می کند کیست و چه خصوصیاتی دارد.

قرار گذاشتیم و یکدیگر را دیدیم. من با دیدن این زن فکر می کردم دوباره به دوران جوانی برگشته ام. خیلی هوایی شده بودم، انگار نه انگار که زن و بچه ای داشتم. گوشی ام را از دست خانواده ام پنهان می کردم تا از این رابطه بویی نبرند. روز به روز به مهناز نزدیک تر می شدم و از خانواده ام دور.

هفته ای دو سه شب به خانه نمی آمدم و با مهناز بودم. همسرم کم کم به من مشکوک شد و نمی دانم از کجا فهمید که با مهناز ارتباط دارم. کارمان به دعوا و دادگاه کشید و وقتی چشم باز کردم که او طلاق گرفته بود و همراه دخترانم خانه را ترک کرده بود.

آن قدر در این باتلاق فرو رفته بودم که حواسم به هیچ چیز نبود و فقط به مهناز فکر می کردم. البته بماند که پس از چند ماه متوجه شدم مهناز به من دروغ می گوید و شوهر و یک پسر پانزده ساله دارد. آن موقع خیلی تعجب کردم و می خواستم به رابطه مان پایان دهم، ولی نه من می توانستم و نه او.

شرایط بدی داشتم؛ نه درست و حسابی کار می کردم و نه می توانستم روی زندگی جدید و جهنمی ام تمرکز کنم. هنوز یک ماه از فاش شدن راز مهناز نگذشته بود که اختلافاتمان آغاز شد و هر روز جنگ و دعوا داشتیم. من از مهناز می خواستم از شوهرش طلاق بگیرد و با من ازدواج کند، ولی او قبول نمی کرد تا این که باهم درگیر شدیم و با ضربه ای که به سرش زدم روی زمین افتاد و دیگر بلند نشد.

پس از این که بازداشت شدم، تازه فهمیدم در طول این یک سال چه کارهایی انجام داده ام، به خاطر اشتباهات احمقانه ام زندگی ام را از دست دادم و بدتر از آن دست به قتل زدم. حالا فقط گاهی دختر کوچکم به ملاقاتم می آید و من بی این که به چشم هایش نگاه کنم با او حرف می زنم.

اولیای دم هم درخواست قصاص داده اند و من در یکقدمی حکم قصاص هستم. هوسرانی مرا پای چوبه دار برد. کاش قدر زندگی ام را می دانستم. همه زندگی ام در زندان شده، ای کاش، ای کاش و ...

 اخبار حوادث  - جام جم