اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قتل مرموز پسر 5ساله
اخبار حوادث - قتل مرموز پسر 5ساله
رسیدگی به این پرونده از روز 28تیر با شکایت مردی 75ساله آغاز شد؛ این مرد که در روستایی در نزدیکی جویبار زندگی میکند به ماموران پلیس گفت: «صبح امروز سوار بر موتور از خانه بیرون رفتم تا برای دامهایم علوفه جمع کنم، در همین هنگام پسر پنجسالهام به نام عارف هم دنبالم از خانه بیرون آمد و گفت میخواهد همراهم بیاید ولی من مخالفت کردم و از او خواستم به خانه برگردد سپس دنبال کار خودم رفتم و از آن زمان به بعد دیگر پسرم را ندیدم و نمیدانم چه اتفاقی برای او افتاده است.»
کارآگاهان در وهله اول احتمال دادند فرد یا افرادی، عارف را ربوده باشند اما این فرضیه در تحقیقات مقدماتی رد شد زیرا پدر عارف، مردی پولدار نبود از طرفی این مرد در روستا شخصی محبوب بود و با کسی اختلاف و دشمنی نداشت. کارآگاهان در تحقیقات بعدی خود متوجه شدند مادر عارف، پیش از این دوبار ازدواج ناموفق داشته، به همین دلیل احتمال دادند شوهران سابق این زن به قصد کینهجویی عارف را ربوده باشند؛ اما بررسیهای صورتگرفته نشان داد این فرضیه نیز صحت ندارد.
پس از آن سومیناحتمال مطرح شد و اینبار کارآگاهان حدس زدند چون پدر عارف قبلا نیز ازدواج کرده و بهدلیل اختلاف بر سر نحوه تقسیم ارثیه بین اعضای خانواده دلخوری پیش آمده و همین امر انگیزه کودکربایی شده باشد؛ اما این احتمال نیز مردود اعلام شد زیرا پدر عارف از پیش، ارثیه را بین فرزندان خود تقسیم کرده بود و مشکلی از این بابت وجود نداشت.
کارآگاهان که از زندهپیداکردن عارف ناامید شده بودند احتمال مرگ وی را مطرح کردند. در اطراف روستای محل سکونت این کودک چاههای زیادی وجود داشت و بعید نبود پسربچه داخل آنها سقوط کرده باشد. ماموران پلیس با کمک آتشنشانان، این چاهها را بازرسی کردند ولی باز هم اثری از عارف به دست نیاوردند. آنها سپس به جستوجو در جنگلهای اطراف پرداختند که این کار نیز ثمری نداشت. احتمال دیگری که در پرونده مطرح شد؛ تصادف عارف با خودرو بود به همین دلیل دوربینهای مداربسته موجود در اطراف روستا، شناسایی و فیلمهای آنها در زمان ناپدیدشدن کودک بازبینی شد.
به این ترتیب کارآگاهان فهرستی از تمام خودروهایی که آن زمان از حوالی محل حادثه عبور کرده بودند، تهیه و همه این اتومبیلها را بررسی کردند ولی روی هیچیک نشانهای از تصادف وجود نداشت. تمامی راهها برای پیبردن به سرنوشت کودک پنجساله به بنبست رسیده بود و ماموران چارهای نداشتند جز اینکه یکبار دیگر از بستگان عارف تحقیق کنند؛ آنها در این مرحله به یکی از این افراد ظنین شدند اما نتوانستند وی را متهم کنند و این فرد را فقط بهعنوان مطلع بازداشت کردند. پس از آن بود که پدر عارف خبری تازه به پلیس داد. او گفت: «صبح که برای جمعآوری علوفه از خانه بیرون رفتم، هیچچیز مشکوکی ندیدم اما یکساعت بعد وقتی برگشتم جمجمهای را جلوی در خانهام دیدم.»
کارآگاهان سریع به محل رفتند و مشاهده کردند جمجمه با دقت در آن محل گذاشته شده و فردی که این کار را کرده، قصد داشته پدر عارف حتما آن را ببیند. این احتمال وجود داشت که شخص ناشناس بهمنظور اثبات بیگناهی فرد در بازداشت، دست به چنین کاری زده باشد. جمجمه به پزشکیقانونی منتقل شد و متخصصان بعد از انجام آزمایش روی آن اعلام کردند جمجمه متعلق به کودکی چهار تا پنجساله است.
از آنجا که سایر مشخصات نیز با عارف مطابقت داشت تردیدی باقی نماند که پسربچه کشته شده است. بعد از آن ماموران به فردی دیگر ظنین شدند و او را بازداشت کردند اما این مرد نیز اعلام کرد از ماجرا بیاطلاع است، در نهایت متهم آزاد شد و تحقیقات به بنبست رسید. درحال حاضر تلاشها برای شناسایی قاتل یا قاتلان پسر پنجساله ادامه دارد.
اخبار حوادث - شرق
ویدیو مرتبط :
قتل مرموز شیطانی!!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
انگیزه مرموز پسر آشنا در قتل قهرمان کشتی
ماجرا به ساعت ٩شب روز ششم بهمن امسال برمیگردد. آن روز وقوع یک درگیری مرگبار در خیابان ناطقی، خیابان زرین خامه، به کلانتری ١٠٩ بهارستان اعلام شد. بلافاصله ماموران به محل حادثه رفتند و بررسیهای خود را آغاز کردند. با حضور ماموران کلانتری در محل و بررسیهای نخست مشخص شد مردی به نام «علی» ٣٥ساله در یک درگیری ازسوی پسری جوان مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفته و جان خود را از دست داده است.
بنابراین به دستور ایلخانی بازپرس شعبه هشتم دادسرای ناحیه ٢٧ تهران، پرونده دراختیار ماموران اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. درهمان تحقیقات نخست از شاهدان صحنه جنایت مشخص شد که قتل توسط کارگر یک مغازه مرغفروشی درخیابان ایران به وقوع پیوسته که او نیز متواری شده است. درحالی که تجسسها برای دستگیری این مرد ادامه داشت، ساعت ١٦ روز هشتم بهمنماه، متهم پرونده با مراجعه به کلانتری باقرآباد قرچک خود را به پلیس تسلیم کرد. متهم درهمان تحقیقات نخست به داشتن اختلاف با مقتول و ارتکاب جنایت اعتراف اما در ادامه تحقیقات، اظهارات متفاوتی را درباره انگیزه واقعی جنایت اعلام کرد.
این پسر جوان صبح دیروز با انتقال به شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران بازهم اظهارات متفاوتی را درباره انگیزهاش از جنایت پیشروی بازپرس ایلخانی قرار داد. در این جلسه پدر مقتول در اظهارات خود گفت: «پسرم قهرمان کشتی بود و چندین مدال طلا هم داشت. او همیشه باعث افتخار ما بود. شغلش هم پخش آلایش مرغ بود که روز حادثه به ما خبر دادند او کشته شده است. هنوز هم باور نمیکنم که پسرم کشته شده باشد. قاتل پسر من حتی در مورد انگیزهاش هم حرفی نمیزند و من حداقل دوست دارم بدانم که پسرم به چه گناهی چنین بیرحمانه به قتل رسید اما او سکوت میکند و با این سکوتش ما را بیشتر عذاب میدهد.»
با وجود این اظهارات باز هم پسر جوان در مقابل سوالات قاضی و پدر مقتول هم سکوت کرد و انگیزه خاصی را مطرح نکرد. این پسر در پایان نیز به «شهروند» از روز جنایت گفت.
چند سال داری؟
٢٢ سال.
شغلت چه بود؟
من کارگر مرغفروشی بودم.
مقتول را میشناختی؟
ما از بستگان دور هم بودیم که خانوادههایمان در دو روستای متفاوت زندگی میکنند. برای همین خیلی همدیگر را ندیده بودیم.
با او دشمنی خاصی داشتی؟
نه اصلا. باز هم میگویم من مقتول را خیلی خوب نمیشناختم و ارتباط خاصی با او نداشتم.
پس چرا او را کشتی؟
خودم هم نمیدانم دلیل درگیری مقتول با من چه بود. او یک روز وقتی در بازار بودیم و سرکارم بودم، به من حمله کرد و با من درگیر شد. دلیلش را هم نمیدانستم. برای همین من هم برای دفاع از خودم او را کشتم.
مگر میشود که یک نفر بیدلیل به جان کسی بیفتد و با او درگیر شود؟
خودم هم دلیلش را نمیدانم وگرنه حتما آن را میگفتم. دلیلی ندارد که بخواهم دروغ بگویم.
بعد از قتل چه کار کردی؟
بعد از آن وقتی دیدم که مقتول کشته شده است، از ترسم فرار کردم و ٢روزی را درحرم شاهعبدالعظیم ماندم و همانجا میخوابیدم تا اینکه درنهایت تصمیم گرفتم خودم را تسلیم پلیس کنم.
اخبار حوادث - شهروند