اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

سرنوشت ارتباط عروس 16ساله با پسر جوان


یک نوعروس در حالی‌که فقط چند ماه از ازدواج اجباری‌اش با مرد مکانیک می‌گذشت، به خاطر رابطه پنهانی با پسر جوانی بازداشت شد.

روزنامه ایران: یک نوعروس در حالی‌که فقط چند ماه از ازدواج اجباری‌اش با مرد مکانیک می‌گذشت، به خاطر رابطه پنهانی با پسر جوانی بازداشت شد.

سکینه تنها 16 سال دارد. او تن به ازدواجی داده بود که اصلاً نظرش را درباره آن نپرسیده بودند. در خانه آنها حرف آخر را پدر می‌زد.

مدتی پیش مرد جوانی به نام عزیز با مراجعه به پلیس آگاهی ادعا کرد همسرش به‌طرز اسرارآمیزی ناپدید شده است. او در این باره افزود: تنها چندماه پیش بود که ما با هم ازدواج کردیم. من همه تلاشم را انجام دادم تا او در زندگی کم و کسری نداشته باشد. این اواخر رفتارش عجیب شده بود، دائماً خود را در اتاقش حبس می‌کرد.

باتوجه به اطلاعاتی که از نشانی‌های ظاهری این دختر در اختیار مأموران قرار گرفته بود آنها تجسس‌های گسترده‌ای را برای به‌دست آوردن ردی از نوعروس ناپدید شده آغاز کردند.

در حالی‌که چند روزی از این ماجرا می‌گذشت بررسی روی تلفن همراه وی مشخص کرد او روز‌های آخر پیش از ناپدید شدن در شبکه‌های اینترنتی عضو شده و با افراد مختلفی چت کرده است.

بررسی‌های تخصصی روی این اطلاعات نشان داد پسر جوانی با مشخصات محمد با او تماس تلفنی هم داشته است. بدین ترتیب تلاش‌ها برای به‌دست آوردن ردی از این پسر دانشجو آغاز شد تا اینکه مخفیگاه او در یکی از خانه‌های ویلایی حاشیه شهر به‌دست آمد.

مأموران برای بازداشت او وارد عمل شدند و نوعروس 16 ساله به همراه پسر جوان بازداشت شدند.

عروس نوجوان درباره ماجرای ازدواج و فرارش از خانه گفت: به اصرار خانواده‌ام با عزیز که 27 ساله بود و در یک مکانیکی کار می‌کرد ازدواج کردم چون او کسی نبود که من دوستش داشتم زندگی برایم تیره و تارشده بود و برای دور بودن از وی صبح به مدرسه می‌رفتم و بعد از آن هم به اتاق خوابم پناه می‌بردم و خانواده‌ام را چون خائنی می‌دیدم که مرا در آتش ناخواسته انداخته‌اند و مرا درک نمی‌کنند.

امتحانات سال دوم را خراب کرده بودم، اندوهگین و کسل بودم، دیگر از این زندگی خسته شده بودم، احساس تنهایی و بی‌کسی به سراغم آمده بود، نمی‌توانستم خودم را به کاری مشغول کنم، نیاز به کسی داشتم که در کنارش احساس آرامش کنم این در حالی بود که از عزیز متنفر بودم، او هر کاری می‌کرد که دل مرا به‌دست آورد من هر روز از او دورتر می‌شدم.

 یک روز در مدرسه از طریق دوستانم و به پیشنهاد آنها برای اینکه از این حالت کسالت‌بار رها شوم با شبکه مجازی« لاین» آشنا شدم. ابتدا نمی‌دانستم چطور شبکه‌ای است اما چون دختری تنها بودم این فرصت را غنیمت شمردم تا بتوانم از طریق آن اوقات و فکرم را مشغول کنم.

با گوشی که داشتم عضو شبکه لاین شدم و این ابتدای کشیده شدن من به منجلابی بود که از آخرش بی‌اطلاع بودم.

در این شبکه با افراد مختلفی آشنا شدم. در میان آنها پسر جوانی که خود را دانشجو معرفی می‌کرد توجه‌ را جلب کرد. وقتی او با چرب‌زبانی به من ابراز علاقه کرد ناخواسته در دامی که برایم پهن کرده بود گرفتار شدم. با حرف‌هایش مرا به خود وابسته کرد. آنقدر حرف‌های خوب می‌زد که فکر می‌کردم او شاهزاده قصه‌های من است و شوهرم را کاملاً فراموش کرده بودم.

در هر فرصتی با او تماس می‌گرفتم و با هم ساعت‌ها حرف می‌زدیم. یک روز او پیشنهاد داد که با هم بیرون برویم. ابتدا ترسیدم اما وقتی احساس کردم ناراحت شده است، پذیرفتم. به اتفاق هم ساعتی را در خیابان‌های شهر چرخیدیم، ناگهان او مرا به خانه ویلایی در حاشیه شهر برد. نمی‌خواستم داخل خانه بروم اما او با اجبار مرا به داخل برد. دیگر فهمیده بودم که در چه دامی گرفتار شده‌ام اما کاری از دستم برنمی‌آمد. او تهدید کرده بود اگر به خواسته‌اش تن ندهم همه صحبت‌ها و عکس‌هایی که از من دارد را در اختیار خانواده و شوهرم قرار خواهد داد.

وی در پایان گفت: اگر مادر و پدرم با من رفیق بودند و به جای کتک زدن و استفاده از حرف‌های رکیک که مرا  به جنون نزدیک می‌کرد، تن به ازدواج اجباری نمی‌دادند، زندگی من اینچنین نبود و چون در خانوده من ایمان و معنویت رنگی نداشت، من به بیراهه کشیده شدم و دوستی از طریق لاین فقط تنهایی مرا پر کرد که اول به‌صورت تفننی بود که با هوسرانی شکل گرفت.


ویدیو مرتبط :
مارتین اودگارد جوان 16ساله نروژی...استعداد قرن!؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

کلید معمای مرگ پسر جوان در ارتباط پنهانی




 اخبار حوادث  -  کلید معمای مرگ پسر جوان در ارتباط پنهانی

پرونده قتل پسر جوان از سوی دو سرنشین خودروی پژو، با اظهارات تنها شاهد ماجرا وارد مرحله تازه‌ای شد.

به گزارش جام جم، رسیدگی به این پرونده از شامگاه دوازدهم اردیبهشت سال 90 و همزمان با کشف جسد پسر جوانی در دستور کار تیم جنایی شهرستان رباط کریم قرار گرفت. ماموران پس از حضور در محل قتل با پیکر غرق در خون علی بیست و چهار ساله روبه رو شدند که با ضربه های متعدد کارد از پا در آمده بود.

پس از بررسی های مقدماتی در محل جنایت مشخص شد عامل یا عاملان جنایت حدود صد متر قربانی را تعقیب کرده و در این فاصله چند ضربه کارد به نقاط مختلف بدن او وارد کرده اند. در حالی که تحقیقات محلی هیچ سرنخی را به پلیس نداده بود، ماموران با بررسی تماس های مقتول متوجه ارتباط پنهانی او با دو زن در رباط کریم و اسلامشهر شدند.

با کشف این سرنخ، احتمال دست داشتن یکی از آنها در این جنایت مطرح و ماموران زن جوانی به نام زهرا را دستگیر کردند.

زهرا در نخستن بازجویی ها منکر ارتباط با مقتول شد اما پس از روبه رو شدن با شواهد پلیسی لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی است با علی ارتباط داشتم. شب حادثه نیز به خانه من در رباط کریم آمده بود که ساعت 11 شب پس از خروج از خانه، مقابل کوچه ما با ضربه های چاقو به قتل رسید. مدتی بود دو مرد با مقتول تماس می گرفتند و او را تهدید می کردند اگر ارتباطش را با من قطع نکند او را خواهند کشت.

در ادامه نیز ماموران موفق شدند صدای ضبط شده دو مرد ناشناس را در گوشی تلفن همراه مقتول کشف کنند. از سوی دیگر بررسی ها نشان داد شب حادثه پس از خروج مقتول از خانه زهرا سرنشینان یک دستگاه پژو 206 مشکی علی را تعقیب می کردند. تیم جنایی در شاخه دیگری از تحقیقات زن دوم به نام لیلا را دستگیر کردند که او با انکار ارتباط با مقتول گفت: من برای علی یک وام 700 هزار تومانی گرفته بودم و مقتول هر ماه قسط آن را به من پرداخت می کرد. ماموران که به اظهارات لیلا مشکوک شده بودند تحقیقات را روی او متمرکز کرده و دریافتند برادرش قاسم یک خودرو پژو 206 مشکی رنگ دارد.

قاسم پس از دستگیری در بازجویی ها به ارتکاب قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل از جنایت متوجه شدم علی که پسرخاله ام است با ورود به خانه خواهرم او را با تهدید مورد آزار و اذیت قرار داده است. این موضوع خیلی آزارم می داد به همین خاطر با همدستی یکی از اقواممان به نام محسن نقشه قتل او را طراحی کردیم. شب حادثه وقتی علی از خانه زهرا خارج شد با کارد به طرفش حمله کردم و چند ضربه به او زدم.

با این اعتراف محسن نیز دستگیر و در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد.پس از اعتراف، چهار متهم پرونده و بازسازی صحنه قتل بازپرس شهرستان رباط کریم پرونده را با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاد.

متهمان در جلسه محاکمه در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران منکر قتل شده و مدعی شدند اعتراف آنها تحت فشار بازجویی ها بوده است. وکیل متهمان نیز خواستار احضار زهرا به دادگاه شدند.

دیروز متهمان دوباره به دادگاه منتقل شدند واتهامات خود را رد کردند.

پس از دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیم گیری درباره سرنوشت این پرونده وارد شور شدند.


اخبار حوادث - جام جم