اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
دغدغههای دو شیخ
١٠ سال است یك صندلی در مجمع تشخیص مصلحت میانشان فاصله انداخته؛ صندلیای كه از ٨٤ تا ٩٢ محمود احمدینژاد به آن تكیه میداد و حالا دو سالی است كه حسن روحانی را به روی خود میبیند.
اما این صندلی در این ١٠ سال بارها شده كه به دلیل غیبت رییس دولت خالی مانده و همین است كه دو رفیق قدیمی بدون زحمتی برای چرخاندن سر و دیدن راحت هم میتوانند سلام و علیك كنند و گاهی هم در گوشی باهم حرف بزنند، همانند اتفاقی كه دیروز رخ داد. صندلی خالی حسن روحانی در مجمع، دو اكبرِسیاست ایران را به هم رساند. شیخ علی اكبر ناطق نوری مثل همیشه روی صندلی خود نشست و شیخ اكبرهاشمیرفسنجانی هم روی صندلی ریاست. جلسه كه خاتمه یافت و اعضا شروع به صحبتهای دو نفره و چند نفره كردند ناطق نوری عبا و قبایش را جمع كرد و از جا بلند شد و روی صندلیای نشست كه روحانی باید مینشست.
هاشمی به سمت ناطق چرخید. شانه راست شیخ اكبر به شانه چپ شیخ علی اكبر چسبید و همینطور عمامههایشان. ناطق حرف میزد و هاشمی گوش میداد. این تفسیركوتاهی است از تصویری كه از جلسه دیروز مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده؛ عكسی كه در ظاهر اگر از به هم رسیدن و كنار هم نشستن دو شیخ خبر میداد اما در پس آن و این حرفهای دو نفره میشود دغدغههای مشابهی را دید چرا كه هر دو شیخ در این ١٠سال بیش از هر زمان دیگری شبیه هم شدهاند وشبیه هم حرف میزنند و شبیه هم هشدار میدهند. این دو شیخ اما یك شبه شبیه هم نشدهاند، این شباهت گفتاری و دغدغهای و رفتاری، ریشه در رفاقت تاریخی و٥٠ ساله آنان دارد. هر دو شیخ در تمامی این سالها، یك راه را رفتهاند و با یك مختصات، پدیدههای سیاسی را تحلیل كردهاند.
تنها یك بار آن هم سال ٨٤ از هم دور افتادند؛ جایی كه ناطق نوری مسوولیت سازوكار انتخاب كاندیدای نهایی اصولگرایان در رقابت ریاستجمهوری را بر عهده گرفت و راهحلی برای حمایت از هاشمیرفسنجانی نیافت، هر چند این دور افتادگی را بلافاصله جبران كردند و از همان سال مشابه هم هشدارهایشان شروع شد. سال ٨٨ و آن مناظره معروف انتخاباتی از شباهتهای این دو شیخ پرده برداشت چرا كه محمود احمدینژاد با یك تیرهر دو را هدف گرفت، هم خودشان را و هم فرزندانشان را. تیر دو شعبه احمدینژاد نشانگر آن بود كه دو اكبر سیاست ایران در یك مسیرند. از آن روز است كه هر دو علیه تحجر و افراطیگری، قیام كردند و برای حفظ موقعیت سیاسی و تثبیت احترام خود در بازار سیاست سكوت نكردند.
هاشمی و ناطق احساس خطر كردند، احساس خطری درباره آینده انقلاب و نظام. همین بود كه در متن قدرت، به نقد قدرت پرداختند. از تهدیدات خرافات و تحجر و افراطیگری دم زدند. هاشمی واعظِ قشرینگری شد و ناطق در مذمت تندروی خطابه خواند. اما مگر میشود درباره تندروی و افراطیگری، خرافات و قشرینگری منبر رفت و اتفاقی نیفتاد؟ همین بود كه خودسرها یا همان سرخودها شب قدر در حرم رضوی با بطری آب به استقبال شیخ نور رفتند و پس از آن در راهپیمایی روز قدس با شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه از هاشمیرفسنجانی پذیرایی كردند.
كار توهینها و ترورهای شخصیتی طرفداران تحجر و افراطیگری كار را به جایی رساند كه صدای مرحوم حبیبالله عسگراولادی از محافظهكاران سنتی را هم در آورد تا اوبه تنهایی در چله سكوت اكثریت سیاستمداران اصولگرا و نیروهای انقلابی به دفاع تمام قد از این دو شیخ برخیزد و بگوید: «متاسفانه برخی سختگیریهایی راجع به آیتالله هاشمیرفسنجانی و آقای ناطق نوری میشود كه اگر ما به وضعیت دنیای اسلام نگاه كنیم، میبینیم كه آنها چراغ برداشته و به دنبال افرادی مانند هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری میگردند و ما اگر در داخل كشور وحدت میخواهیم، نباید احساساتی برخورد كنیم.»
حمایت مرحوم عسگراولادی اما به تنهایی افاده نمیكرد. موج تخریبها و توهینها پایان نیافت اما بیتردید این رفتارها برای ساكت كردن دو شیخی كه به پیرانهسری رسیدهاند و مطالبهای جز مقابله با افراطیگری و احیای اعتدالگرایی ندارند، كافی نبود. اینچنین بود كه هاشمی بازهم حرف قدیمی خود را تكرار كرد و گفت: «متاسفانه همان تفكری كه در دوران مبارزه در مقابل امام (ره) و همراهان ایستادگی میكرد و امام را مسوول خونهای ریخته شده در راه انقلاب معرفی میكرد، امروزه پوستین اسلام را وارونه پوشیده و ریاكارانه مشغول است و اصرار دارد كه افكار معیوب خود را به جای معارف اصیل اسلام به دیگران تحمیل كند». ناطق هم این افراد را خوارج جدید خواند و گفت: «هماكنون یكی از بدبختیهای كشور ما این است كه گرفتار تندروها و بیترمزها هستیم. تندروی و نامتعادل حركت كردن به كشور و انقلاب ضربه میزند.
ما میزان داریم و میزان ولی فقیه و ولی امر مسلمین است. معنا و ابعاد ولایت فقیه نیز بیان شده است. اوامر ولی، مولوی و ارشادی است و اینكه تكلیفمان در مولوی و ارشادی چیست نیز بیان شده است. حال برخی كاسههای داغتر از آش هستند كه اینها زمان امیرالمومنین هم بودند و آخرسر هم جزو خوارج شدند.» هاشمیرفسنجانی ٨١ ساله و ناطق نوری ٧٢ ساله بیتردید با این حرفها و با این همه توهینها و تخریبهایی كه متحمل شدهاند به دنبال رسیدن به صندلیهای قدرت نیستند. آنان نگران شناسنامه انقلاب و آینده نظام سیاسی جمهوری اسلامیاند. میدانند كه بالابردن دستهایشان در برابر جریانهای انحرافی و افراطی شاید آسایش را برای خود و خانوادههایشان به ارمغان بیاورد اما آنان در این سن و سال نمیخواهند به گذشته انقلابی خود و همه انقلابیون پشت پا بزنند. همین است كه در اندك فرصتی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت با هم به آهستگی سخن میگویند تا در منبرها و خطابههایشان با صدایی بلند و رسا از تندروی و بداخلاقی و افراطیگری بگویند.
«عقلانیت در گفتوگو فعلیت پیدا میكند.» یورگن هابرماس
حسن روحانی میخواهد خون تازهای به كالبد یخزده سیاست داخلی تزریق كند. این را میشود در حرفها و كارهایش دید. از همان روزی كه محمدحسین مقیمی، معاون سیاسی وزارت كشور شد، معلوم بود رییس دولت قصد دارد تا دوران پسااحمدینژاد را با زدودن گرد و غبار بهجای مانده از دولت قبل آغاز كند.
برای این كار هم طرح و برنامه داشت و البته عملیاتی كردن آن كمی به تعویق افتاد. این تاخیر هم تنها یك دلیل داشت؛ «حل پرونده هستهای». هر چند روحانی با پرونده ملی هستهای، فضای ورشكسته سیاست داخلی را رونق داد اما برنامه و ایده اصلی او در این زمینه بیتردید در فضای خاكستری روی صندلی انتظار نشسته بود تا نوبتش برسد. حالا گویا در سال برگزاری دو انتخابات، نوبت گشایش در سیاست داخلی رسیده و شیخ دیپلمات، میخواهد بدبینیهای میان جناحها را با فرمول دیپلماسی داخلی و عقلانیت به فرجام خوش الحانی برساند.
همین بود كه سفره افطار را بهترین محل برای همنشینی سیاستورزان ایرانی دانست تا آنها پس از سالها زیر یك سقف جمع شوند و با هم حال و احوال كنند و متفقالقول از وحدت ملی و منافع ملی سخن بگویند. این اقدام حسن روحانی دقیقا اجرای یكی از دو پیشنهادی است كه روزنامه «اعتماد» مهرماه سال گذشته از رییس دولت درخواست كرده بود. «اعتماد» در نخستین پیشنهادش از روحانی خواسته بود تا در یك روز میزبان مدیران گروههای سیاسی باشد. این پیشنهاد كه با عنوان «تاسیس باشگاه گفتوگوی جناحها» به رییسجمهور ارایه شده بود این هدف را دنبال میكرد تا حسن روحانی با عملیاتی كردن این ایده بتواند از پتانسیلها و ظرفیتهای فكری جناحین سیاسی كشور در راستای منافع ملی بهره ببرد.
القای نقش بازیگری و اثربخش بودن به كارگزاران جناحها، كارآمد كردن سیاستمداران كشور، حاشیهنشین كردن عناصر اختلافانداز بین جناحها، تقویت روابط عاطفی عناصر سیاسی از جناحهای اصلی كشور، ایجاد حس مشترك بین كنشگران گروههای سیاسی برای حل و فصل پروندههای ملی و افزایش ضریب تحقق منافع ملی از مهمترین اهداف طرح پیشنهادی روزنامه«اعتماد»برای همنشینی نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی موثر كشور بود. روزنامه «اعتماد» درراستای ضابطهمند كردن و عملیاتی شدن این طرح پیشنهاد «تاسیس باشگاه گفتوگو میان جناحهای سیاسی در راستای منافع ملی» را داد؛ باشگاهی كه با پیشگام شدن حسن روحانی در ساخت و مدیریت آن، عناصر تصمیمگیر و تصمیمساز گروههای سیاسی میتوانند به راهحلی برای رفع سوءتفاهمات و نزدیك شدن بینش ملیشان دست یابند. بر اساس طرح پیشنهادی روزنامه «اعتماد» در باشگاه گفتوگو، كنشگران سیاسی میتوانند بر سر موضوعات مورد اختلاف خود بطور مستقیم وارد «گفت و شنود» (دیالوگ) و نه «گفت بیشنود» (منولوگ) شوند. حسن روحانی با برگزاری ضیافت افطار و دعوت از مدیران گروههای سیاسی كشور نخستین گام را برای اجرای این پیشنهاد برداشت؛ گامی كه میتواند پای جریانها و عناصر مخرب سیاسی كشور را برای ساخت بدبینی و سوءظن میان بازیگران جناحین سیاسی ببندد.
این هدف گزارش مهرماه سال گذشته «اعتماد» بود و غلامحسین كرباسچی هم طی اظهاراتش در مراسم افطاری با رییسجمهور این پیشنهاد را با عنوان نهضت مذاكره ملی برای توافق ملی و منافع ملی دوباره مطرح كرد تا مشخص شود كه «گفتوگو» میان مدیران جناحها ضرورتی غیر قابل انكار است. هر چند ضیافت افطاری حسن روحانی با اهالی سیاست به دلیل «سیدمظلوم» گفتن غلامحسین كرباسچی با خروج غلامرضا مصباحیمقدم از این نشست همراه شد اما دیگر حاضران در این نشست، روی صندلیهای خود نشستند تا مشخص شود كه آستانه تحمل نمایندگان گروههای سیاسی در این جلسه، آنقدرها هم كم نیست.
روحانی با حرفهایش در این نشست دوستانه نشان داد میخواهد از دستان احزاب برای بازكردن گرههای افتاده بر مدیریت كشور بهره ببرد و فضای تخاصم و تنازع میان جناحها را به فضای رقابت توام با اخلاق بازگرداند. او گام اول را برداشته است. رییسجمهور میتواند در كنار خانه احزاب، باشگاه گفتوگوی جناحها درباره منافع ملی و پروندههای ملی گام دیگری را برای ملی كردن نگاه عناصر جناحی بردارد. رییس دولت همچنین میتواند پیشنهاد دوم روزنامه «اعتماد» برای زیر یك سقف جمع كردن پیشكسوتان انقلابی نظام را هم عملیاتی كند.
جایی كه شناسنامهداران انقلاب و كسانی كه برای پیروزی انقلاب اسلامی هزینه دادهاند از هر طیف و خط سیاسی كنار هم بنشینند و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را آسیبشناسی كنند و در این همنشینی، به بازخوانی و واكاوی علل موجده و مبقیه انقلاب بپردازند. هرچه هست دیالوگ و همفكری همه عناصر دلسوز منافع ملی و مطالبات ایرانیان امروز یك امر حیاتی و مهم است و حسن روحانی در مقام رییسجمهور میتواند نقشی سازنده و تاثیرگذار را بازی كند. واسطه خیر شدن روحانی برای آشتی جناحها و گفتوگوی كنشگران سیاسی كشور میتواند عقلانیت سیاسی را جانشین واكنشهای هیجانی سیاسی كند.
اخبار سیاسی - اعتماد
ویدیو مرتبط :
دغدغه فرهنگ
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
زندگی نامه شیخ بهایی
شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.
مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.
شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
"شیخ بهایی"
بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال ۶۵ هجری از معاریف اسلام بوده است.
ناحیه "جبل عامل" همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه که از این ناحیه برخاسته اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.
بهاءالدین در کودکی به همراه پدرش به ایران آمد و پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال ۹۹۱ هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از ۴ سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت.
وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود ۸۸ کتاب و رساله است. وی در سال ۱۰۳۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.
ـ بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. عرفات العاشقین (تألیف ۱۰۲۲ـ ۱۰۲۴)، اولین تذکره ای است که در زمان حیات بهائی از او نام برده است.
بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدّمه ای ممتّع در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص ۹۴ ـ ۹۹) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست.
اشعار فارسی بهائی عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّیات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز»، این مثنوی ملمّع چنانکه از نام آن پیداست در سفر حج و بر وزن مثنوی مولوی سروده شده است و بهائی در آن ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است. او این مثنوی را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان دیوان فارسی وی ظاهراً به علت عدم مراجعه دقیق به کشکول متن ناقصی از این مثنوی را ارائه کرده اند.
«نان و پنیر»، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود براساس محتوایش انتخاب کرده است.
«شیر و شکر»، اولین منظومة فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک است. در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. « شیر و شکر » سراسر جذبه و اشتیاق است و علی رغم اختصار آن (۱۶۱ بیت در کلیات، چاپ نفیسی، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۸؛ ۱۴۱ بیت در کشکول، ج ۱، ص ۲۴۷ ـ ۲۵۴) مشحون از معارف و مواعظ حکمی است، لحن حماسی دارد و منظومه ای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنویهایی مانند «نان و خرما»، «شیخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند که مثنوی اخیر به گزارش میر جهانی طباطبائی (ص ۱۰۰) از آنِ سید محمود دهدار است. شیوه مثنوی سرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوان های چاپی آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.
بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیه » معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است. معروفترین و مهمترین قصیده او موسوم به « وسیله الفوزوالامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام » در ۶۳ بیت است که هر گونه شبهه ای را در اثناعشری بودن وی مردود می سازد. بهائی در ارجوزه سرایی نیز مهارت داشت و دو ارجوزه شیوا یکی در وصف شهر هرات به نام « هراتیه یا الزّهره » (کشکول، ج۱،ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴) و دیگر ارجوزه ای عرفانی موسوم به « ریاض الارواح » (کشکول، ج۱، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷) از وی باقی مانده است.
دوبیتیهای عربی شیخ نیز از شهرت و لطافت بسیاری برخوردار بوده که بیشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است.
شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّعاملی (متوفی ۱۱۱۰) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهائی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهائی، لُغَز و معمّاست.
از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّیه »، است. این سبک نویسندگی در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه » آشکاراتر است. بهائی تبحّر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدّد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند:
« لغزالزبده » ( لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف » ، « لغزالصمدیه »، « لغزالکافیه » و « فائده ». نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به « کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود.
بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماری از آنها شروح و حواشی متعدّدی نگاشته شده است. خود بهائی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصّل تر از اصل نوشته است.
از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: « مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» ( تألیف ۱۰۱۵)، که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن (آیات الاحکام) و حدیث است. این اثر دارای مقدمه بسیار مهمی در تقسیم احادیث و معانی برخی اصطلاحات حدیثی نزد قدما و توجیه تعلیل این تقسیم بندی است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائی در آن از حدود چهارصد حدیث صحیح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسی»، از نخستین و معروفترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ « حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین » (تألیف ۱۰۰۷)، در فقه که تا پایان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسیر بیش از یکهزار حدیث فقهی پرداخته شده است؛ « الاثنا عشریه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است، خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است.
« زبده الاصول » این کتاب تا مدتها کتاب درسی حوزه های علمی شیعه بود و دارای بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم است. « الاربعون حدیثاً » (تألیف ۹۹۵) معروف به اربعین بهائی ؛ « مفتاح الفلاح » (تألیف ۱۰۱۵) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سورة حمد. این اثر کم نظیر که گفته می شود مورد توجه و تأیید امامان معصوم علیه السّلام قرار گرفته است.
« حدائق الصالحین » (ناتمام)، شرحی است بر صحیفة سجادیه که هر یک از ادعیة آن با نام مناسبی شرح شده است. از این اثر تنها الحدیقه الهلالیه در شرح دعای رؤیت هلال (دعای چهل و سوم صحیفة سجادیه) در دست است.
« حدیقة هلالیه » شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده است که سایر شارحان صحیفه از جمله سید علیخان مدنی در شرح خود موسوم ریاض السالکین از آن بسیار استفاده کرده اند. همچنین فوائد و نکات ادبی، عرفانی، فقهی و حدیثی بسیار در این اثر موجز به چشم می خورد.
در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد ش-ا-ه سابق) در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.
در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب ش-ا-ه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.
دیگر از کارهای علمی که به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند.
دیگر از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.
یکی دیگر از کارهای شگفت که به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.
آن طور که مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از این قرار بوده اند: "تفسیر و حدیث و عربیت و امثال آن را از پدر و حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس یزدی مؤلف مشهور حاشیه بر تهذیب منطق معروف به حاشیه ملا عبدالله آموخت. ریاضی را از ملا علی مذهب ملا افضل قاضی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت و طب را از حکیم عماد الدین محمود آموخت و در اندک زمانی در منقول و معقول پیش رفت و به تصنیف کتاب پرداخت."
"مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابی الطیف مقدسی می شمارد و گوید که صحیح بخاری را نزد او خوانده است."
علاوه بر استادان فوق در ریاضی؛ "بهائی نزد ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار در هیئت و عیون الحساب که از ریاضی دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است."
دست خط منسوب به شیخ بهائی. مورخ ۱۰۰۸ق. در کتاب تحریر اکر در موضوع ریاضی