اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

درد دل های یک دانشجوی بورسیه با معدل 12



اخبار,اخبار اجتماعی,دانشجویان بورسیه


 اخباراجتماعی -  درد دل های یک دانشجوی بورسیه با معدل 12

برادر من چرا هیاهو می کنید؟ مگه چی شده؟چرا این قدر هی می گین سونامی بورسیه ؟ والله به خدا ما هم بچه همین کشوریم. مگه حق ادامه تحصیل نداریم. گیریم معدل لیسانس و فوق لیسانسمون شده باشه 12! مگه اشکالی داره؟ یعنی دانشجوی معدل 12 دل نداره؟ نباید بره دکتر بشه؟ پس علاقه به تحصیل و علم چی میشه؟

  من به نمایندگی از اون 3002 نفری که هی می گن بدون شرایط لازم در مقطع دکتری پذیرفته شدن خدمت تون عرض می کنم.


آیا اگه به جای ما، دانشجویان ستاره دار می رفتن دکتر می شدن خوب بود؟ اگه همین دانشجویان ستاره دار می رفتن و استاد می شدن وزارت علوم هی اخراج و بازنشسته شون می کرد، خوب بود؟ آیا این تبلیغات علیه کشور نبود؟


گفته شده« در اعطای بورسیه هیچ کدام از موازین قانونی لازم برای این کار مورد توجه قرار نگرفته است» آیا اگه کسی مثل ماها که واقعا علاقمند به دکتر شدن هستیم موازین قانونی لازم برای دکتر شدن را نداشته باشیم باید بریم با همون فوق لیسانس بسازیم؟ فکر نمی کنین که چه بلایی سر اون 3002 نفری که در دولت گذشته بورسیه شدن می اومد؟


اسم این قضیه را رسانه ها گذاشتن «سونامی بورسیه آقازاده ها». حالا ما چون پدرمون رئیس دانشگاه بوده یا معاون وزیر بوده شدیم آقازاده؟ چون نرفتیم سراغ واردات و صادرات هی باید سرزنش بشیم؟ ما فقط دوست داشتیم به ما بگن دکتر همین. حالا عضو هیئت علمی دانشگاه هم می شدیم می رفتیم وردست بابا کار می کردیم. مگه این همه نجار و مکانیک و آهنگر و تاجر بچه هاشونو آوردن پیش خودشون کار کنن،گناه کردن؟


هی میگن دانشجویان المپیادی حق داشتن برن مقطع دکترا درس بخونن شما چرا رفتین. من هم می تونستم المپیادی باشم.من و خواهرم که الان توی همین لیسته و انشاء الله به زودی دکتراشو میگیره از بچگی روزهای امتحان المپیاد از خواب بیدار نمی شدیم،این گناه ماست؟


میگن که بعضی از این3002 نفر شرایط سنی را نداشتن. مگه تو همین کشور بچه هایی که سن شون نمی رسید، تو شناسنامه هاشون دست نمی بردن که برن جبهه؟ یا حتی پیرمردایی که پا به پای جوان ها می جنگیدن؟ خب، مگه رفتن به دانشگاه و دکتر شدن و تحصیل علم کمتر از جنگیدن در برابر دشمنه؟


حالا یه عده که برداشتن رفتن خارج درس بخونن. پس به اونا چی میگین؟ وقتی بابا تصمیم گرفت که من دکتر بشم، گفته بود که بیا همین جا توی دانشگاه خودم، استادا آشنا هستن. منظورش این بود که استادای خوبی هستن. خارجی نیستن که هم بخوای حواست به درس باشه وهم زبان خارجه. تازه به خواهرم هم گفت که بیا پیش خودم که صبح با خودم بری دانشگاه و عصر هم با خودم برگردی. بابا می گفت که این روزا نمیشه به هرکسی اعتماد کرد که آدم اجازه بده بچه هاش راه خونه تا دانشگاه را با تاکسی و اتوبوس بیان و برن.خب به نظر شما این پدر با این نگرانی حق نداره بچه هاشو ببره دانشگاهی که خودش رئیسشه؟ جایی که خودش بالای سرشونه. حواسش به نمره هاشون هست، می دونه با کی نشست و برخاست می کنن. آیا این پدر جای تقدیر نداره؟ والله این پدر نمونه است.


این روزا دلم خیلی گرفته. به خاطر درسا هم تحت فشارم.یه خورده شرایط مملکت عوض شده باید بیشتر درس بخونم. انگار یه خورده اوضاع راس راسکی شده و دانشجوی دکتری باید واقعا نمره بیاره. فکر کنم باید برگردم و درسای لیسانس و فوق لیسانسو از اول بخونم. سرم شلوغه.
ببخشین اگه پرحرفی کردم...
 اخبار اجتماعی - ابتکار

 


ویدیو مرتبط :
درد و دل دانشجوی هرمزگانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

درد دل دختری با مادرش



مطالب خنده دار

دختری با مادرش در رختخواب

درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!

سن من از بیست وشش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته!

مادرش چون حرف دختش را شنفت

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن!

گفت دختر ،مادر محبوب من!

ای رفیق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعیدو یاسر و ایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از مابقی ماجرا!

یک سری هم صحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد،بله

بعد جعفر یار من عباس بود

البته وسواسی وحساس بود

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم

بعد مانی عاشق هانی شدم

بعدهانی عاشق نادر شدم

بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

گرچه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی