اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

دام سیاه 3 شرور برای دختران جوان



اخبار حوادث - دام سیاه 3 شرور برای دختران جوان

دو مرد جوان که به اتهام آزار و اذیت یک دختر جوان و زن همراه او تحت تعقیب پلیس آگاهی غرب استان تهران بودند، دستگیر شدند و به جرم سیاه خود اعتراف کردند.

به گزارش جام جم، اوایل شهریور امسال دختر جوانی وقتی محل کارش را در یکی از محله های شهرستان شهریار در غرب استان تهران ترک کرد، سوار یک خودروی عبوری شد تا به خانه اش بازگردد.

در میانه راه راننده به گفت وگو با دختر جوان پرداخت و پس از آشنایی شماره تلفن همراهش را به وی داد و خواست شب ها او را به خانه بازگرداند. دختر جوان ابتدا خواسته او را نپذیرفت، اما با اصرار مرد راننده قبول کرد.

هنوز چند هفته از آشنایی آنها نگذشته بود که مرد جوان با ابراز علاقه مندی به دختر جوان از او خواستگاری کرد و خواست همراه خانواده اش به خانه دختر جوان بیاید.

دختر جوان وقتی موضوع خواستگاری را برای زن جوانی که دوستش بود، بازگو کرد، از او خواست روزی را که با جوان خواستگار قرار ملاقات دارد، او نیز وی را همراهی کند بنابراین در یکی از روز های پایانی شهریور دختر جوان و زنی که همراهش بود، سوار خودروی مرد خواستگار شدند و در میانه راه مرد جوان تغییر مسیر داد که همین موضوع باعث وحشت دختر جوان و همراهش شد.

وقتی آنها به رفتار راننده اعتراض کردند او درهای خودرو را قفل و تهدید کرد، اگر فریاد بزنند هر دوی آنها را خواهد کشت و سپس با عبور از خیابان های خلوت مقابل یک باغ متروکه در نزدیکی جاده رباط کریم متوقف شد.

مرد راننده، دختر جوان و همراه او را به زور کتک از خودرو پیاده و همراه مردی که در باغ را باز کرده بود به درون باغ برد و همراه دو همدستش بشدت آن دو را کتک زده و پس از آزار و اذیت و سرقت اموالشان آنها را در یکی از محله های خلوت شهر از خودرو بیرون انداخته و متواری شدند.

ساعاتی بعد مردی که با خودرویش از آن حوالی عبور می کرد متوجه دو زن زخمی شد و موضوع را به مرکز فوریت های پلیسی 110 اطلاع داد. دقایقی بعد گشت پلیس به محل اعزام شد و دو زن زخمی را به بیمارستان منتقل کرد.

با تشکیل پرونده و دستور قضایی برجسته، بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شهریار تحقیقات پلیس برای دستگیری سه مرد شرور آغاز و با چهره نگاری رایانه ای از متهمان فراری پاتوق های احتمالی متهمان زیر نظر گرفته شد و چند روز پیش ماموران یکی از متهمان فراری را در حـــالی که با خودرو در یکی از محله های شهر قصد داشت زنی را به عنوان مسافر سوار کند، دستگیر کردند.

متهم با انتقال به پلیس آگاهی، بازجویی که و اظهارات متناقضی را بیان کرد و مدعی شد شاکیان را نمی شناسد و نمی داند چه کسی به آنها آسیب رسانده است.

در این مرحله دو شاکی به پلیس آگاهی احضار شدند و با مواجهه حضوری با متهم، او را جوان خواستگار و یکی از سه متهم فراری معرفی کردند. با شناسایی متهم، وی به جرم خود و همدستانش اعتراف کرد.

در پی اعتراف متهم، همدستان وی نیز تحت تعقیب قرار گرفتند و دو روز پیش یکی دیگر از آنها دستگیر شد و در مواجهه با همدست خود به کتک زدن، همدستی در سرقت و آزار و اذیت دو زن شاکی به قصد اخاذی از خانواده هایشان اعتراف کرد.

با صدور قرار قانونی برای متهمان، آنها روانه زندان شدند و جستجوی پلیس برای دستگیری سومین شرور فراری ادامه دارد.
اخبار حوادث - جام جم

 


ویدیو مرتبط :
دختر جوان و ناک اوت کردن سه شرور

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دام سیاه یک فوتبالیست برای دختران جوان




اخبار  حوادث - دام سیاه یک فوتبالیست برای دختران جوان

جوان فوتبالیست كه به كمین دختران دانش‌‌‌آموز می‌نشست پس از 5 ماه زندگی زیرزمینی‌ دستگیر شد.دختران همكلاسی كه در دام این تبهكار شوم افتاده بودند از ترس انتشار فیلم‌های سیاه و تهدید به اسیدپاشی تحت سلطه خواستگار فوتبالیست قرار می‌گرفتند.

اواخر تیرماه سال جاری دختر 15 ساله‌ای با مراجعه به دادسرای بعثت تهران سرنوشت سیاهی را پیش روی بازپرس غفاری بازگو كرد و گفت: از یك سال پیش در مسیر مدرسه با پسری به نام آرش 22 ساله آشنا شدم.

هر از گاهی با هم تلفنی حرف می‌زدیم تا این‌كه با اصرارش سر قرار رفتم و آرش با ابراز علاقه زیادی گفت می‌خواهد به خواستگاری‌ام بیاید. دوستی من و آرش پنهانی بود و این كه پدر و مادرم را در جریان قرار بدهم خیلی سخت بود تا این‌كه دل به دریا زدم و ماجرای خواستگاری آرش از من را به آن‌ها گفتم اما پدر و مادرم اجازه ندادند آرش با خانواده‌اش مهمانمان باشد.

پدر و مادرم می‌گفتند من كم سن و سال هستم و باید ادامه تحصیل بدهم و هنوز زود است كه بخواهم ازدواج كنم. زمانی كه موضوع مخالفت خانواده‌ام را به آرش گفتم، وی ادعا كرد صبر می‌كند تا رضایت خانواده‌ام را بگیرم.

وی به اندازه‌ای چرب‌زبان و مهربان بود كه توانست خیلی زود اعتماد مرا به خود جلب كند و به خلوتگاه بكشاند و تسلیم خواسته‌های پلیدش كند.وقتی از آرش شنیدم از من فیلم سیاه تهیه كرده است باور نمی‌كردم با یك ابلیس روبه‌رو هستم، از آن روز به بعد وی با تهدید مرا تحت سلطه قرار داد و هر چه دستور می‌داد باید انجام می‌دادم.

دختر نوجوان ادامه داد: اواخر تیرماه بود كه خانه خواهرم مهمان بودم، آرش با من تماس گرفت و گفت نیاز شدیدی به پول دارد، خواست برایش پول تهیه كنم. همانجا بود كه طلاهای خواهرم را دیدم و وسوسه شدم، طلاها كه سه النگو، گوشواره، گردنبند و انگشتر بود را برداشتم و از ترس آبرویم به آرش دادم، تا دست از سرم بردارد،

 

زمانی كه طلاها را گرفت گفت با حل شدن مشكلاتش طلاها را بر می‌گرداند، من ساده‌لوح هم باورم شد و پس از مدتی كه سراغ طلاها را گرفتم، با نیشخندی گفت طلای چی؟وقتی گفتم شكایت می‌كنم نه تنها گفت فیلم‌ها را پخش می‌كند حتی مرا تهدید به اسیدپاشی كرد. آنجا بود كه تصمیم گرفتم موضوع را برای مادرم و پلیس بگویم.

بازپرس غفاری با شنیدن ادعاهای این دختر دستور داد تیمی از پلیس برای ردیابی و دستگیری آرش وارد عمل شوند.همزمان با تحقیقات میدانی مشخص شد همكلاسی‌های این دختر نیز با همین شیوه در دام آرش گرفتار شده‌اند و پسر تبهكار با پرسه‌زنی در اطراف دبیرستان دخترانه‌ای در محدوده جوادیه تهران به شكار طعمه‌هایش دست می‌زند.

دختر 15 ساله دیگری كه در دام این تبهكار افتاده بود، درباره تراژدی تلخ زندگی‌اش به بازپرس پرونده گفت: از طریق همكلاسی‌ام با آرش آشنا شدم، در بین مسیر مدرسه هرازگاهی با وی قرار ملاقات داشتم، تا این‌كه یك روز با من تلفنی حرف زد و به اصرار مرا به خانه‌شان دعوت كرد. وقتی خانه‌شان رفتم تنها بود، دیدم خیلی غمگین و ناراحت است وقتی پرسیدم چرا اینقدر آشفته و پریشان است ادعا كرد نیاز مبرم به پول دارد،

 

به یكی از دوستانش بدهكار است و هر چه زودتر باید پول وی را فراهم كند بنابراین از من كمك خواست.من هم چون به وی علاقه‌مند و وابسته شده بودم و تحمل دیدن ناراحتی‌‌هایش را نداشتم به خانم دوستم رفتم و به بهانه این‌كه می‌خواهم به جشن تولد بروم، طلاهای دوستم را امانت گرفتم و به آرش دادم تا برود مشكلش را حل كند.

زمانی كه آرش انگشتر و گوشواره دوستم را گرفت قرار شد فردای آن روز آن‌ها را برگرداند اما روزها و هفته‌ها گذشت و خبری از طلای دوستم نشد. وقتی طلاها را خواستم ناگهان مرا تهدید به اسیدپاشی كرد و گفت فیلم سیاهی را كه از من گرفته بین همكلاسی‌هایم و بستگان پخش خواهد كرد.

آنجا بود كه فهمیدم در دام یك تبهكار افتاده‌ام و از ترس این‌كه مبادا این شیاد از خانواده‌ام باجگیری كند به ناچار موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و تصمیم به شكایت گرفتیم.در ادامه تحقیقات مأموران پی بردند آرش دختران دانش‌آموز زیادی را اغفال و پس از خواستگاری‌های زیركانه به بهانه‌های مختلف آنان را وادار كرده از خانه‌هایشان دست به سرقت طلاجات بزنند و پس از این‌كه نقشه شومش را اجرا كرده با تهدید به اسیدپاشی و انتشار فیلم‌های سیاه، آن‌ها را وادار به سكوت كرده است.

با توجه به سرنخ‌های به دست آمده، پلیس برای دستگیری این تبهكار شوم وارد عمل شد و در حالی كه تجسس برای شناسایی مخفیگاه وی ادامه داشت در 29 آبان ماه سال جاری دختر جوانی در تماس تلفنی با‌ كلانتری 108 نواب گفت: پسری به‌نام بهروز معروف به آرش چند وقت پیش با نیرنگ و چرب‌زبانی وی را فریب داده و طلاهایش را به سرقت برده‌است.

 هم‌اكنون پسر تبهكار در خانه‌شان است و وی را به بهانه واهی سرگرم كرده است.دقایقی بعد تیمی از مأموران تجسس كلانتری به این خانه در محدوده خیابان نواب رفتند و در یك عملیات غافلگیرانه آرش را دستگیر كردند.

در ادامه تحقیقات مشخص شد آرش همان شكارچی تحت‌تعقیبی است كه دختران همكلاسی را فریب داده و ماه‌هاست فراری شده است.خیلی زود مشخص شد بهروز همان آرش خواستگار دختران همكلاسی است و در تحقیقات میدانی پرده از جزئیات اقدامات تبهكارانه وی برداشته شد.

آرش در بازجویی‌ها جرمش را به گردن گرفت و گفت در این پنج ماه در خانه مجردی دوستش در محله نواب زندگی زیرزمینی‌‌ای داشته است.سرانجام پس از پنج ماه، زندگی زیرزمینی این تبهكار شوم پایان یافت.

گفت‌وگو با جوان فریبكار
بهروز معروف به آرش، جوان فریبكاری است كه با زورگیری‌های زنجیره‌ای از دختران دانش آموز دست به اخاذی‌های طلایی می‌زد.

با دختران دانش‌آموز چگونه آشنا می‌شدی؟
اطراف دبیرستان پرسه می‌زدم و به‌راحتی جلو می‌رفتم و شماره می‌دادم.

خواسته‌ات از دختران دانش‌آموز چه بود؟
خواسته‌ای نداشتم.

می‌گویند آن‌ها را وادار به سرقت طلاجات از خانه‌هایشان كردی؟
من وادار نكردم، تنها مشكلاتم را با آنان در میان می‌گذاشتم و آن‌ها خودشان طلا‌هایشان را به من می‌دادند.

پس چرا تهدیدشان می‌كردی؟
تهدیدی در كار نبود، دروغ می‌گویند فقط زمانی كه طلاهایشان را می‌خواستند می‌گفتم فعلاً ‌نمی‌توانم آن‌ها را برگردانم.

طلاها را چه كار می‌كردی؟
به جای قرض‌هایم پس دادم.

چه قرضی؟
مقداری قرض داشتم پس دادم و بقیه را خرج خودم كردم، یك موتور هم خریدم.

كار می‌كنی؟
فعلاً كاری ندارم اما قبلاً در یك مغازه مانتوفروشی می‌كردم و قبل از آن هم عضو تیم جوانان
آبی‌پوشان پایتخت بودم.

فوتبالیست هم بودی؟ چه شد كه به اینجا رسیدی؟
بله پول نداشتم به ناچار از تیم بیرون آمدم و در مانتوفروشی كاری برای خودم دست و پا كردم.

چرا زمان دستگیری دروغگویی كردی؟
ترسیدم شناسایی شوم.

یعنی اینقدر سابقه‌دار و معروف هستی؟
(سكوت می‌كند) آبرو دارم.

این مدت كجا مخفی شده بودی؟
خانه دوستم وحید بودم.

وحید هم در این اخاذی‌ها نقش داشت؟
بله، آخرین سرقتی كه از دختر جوانی داشتیم و من دستگیر شدم با نقشه وحید بود.
اخبار حوادث - روز نامه ایران