اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

خاطره ای از مشت‌ زنی آیت‌الله جنتی/ چطور بوکس از حرام بودن درآمد؟



 اخباراجتماعی ,خبرهای   اجتماعی,ناطق نوری

در پارک شهر سالن چکسلواکی ها به ورزش هایی مثل بوکس - کشتی و ژیمناستیک واگذار شده بود. من هم به تبعه آن وارد رشته بوکس شدم و کم کم به آن علاقمند شدم و البته زندگی ام را هم به این رشته مدیونم.

به  گزارش مهر ؛ ناطق نوری در سال ۱۳۶۸ فدراسیون بوکس را راه انداخت و با موافقت ضمنی مراجع تقلید این رشته را تا به امروز پیش آورد.

ناطق نوری در این زمینه می گوید:

* مدت ها با بوکس کاری نداشتم. این رشته هم تعطیل شد البته هیچ کس هم حکم نداده بود که بوکس حرام است یک عده آقایان که خودشان در بوکس بودند باعث شدند تا این رشته تعطیل شود.

* سال 1368 بود که یک عده از طرفداران این رشته طوماری درست کردند برای آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت. من هم در آن زمان در مجلس بودم. ایشان نوشتند برای غفوری فرد که در آن زمان رئیس سازمان تربیت بدنی بود که بوکس را راه اندازی کنید.

 من را به هتل هویزه دعوت کردند و گفتند شما بوکس را راه بیانداز. من هم گفتم شرطش این است که با هم برویم پیش علما.

* در اولین قدم خدمت آیت الله گلپایگانی رفتیم و گفتیم این دستکش و کلاه ماست و هیچ حادثه ای هم در این رشته رخ نداده. ایشان دستی به دستکش و کلاه زدن و دعایی کردند و چیزی نگفتند.

* آقازاده ایشان گفتند بالاخره بوکس حرام است. من هم گفتم شما که مجتهد نیستی مجتهد پدر شماست. ایشان هم نفرمودند بوکس حرام است. این را جلوی خود آیت الله گلپایگانی گفتم.

 * بعد رفتیم خدمت مرحوم اراکی. ایشان هم دعا کردند و بعدترها کسی به ایشان نامه ای نوشت که در این رشته دندان و فک می شکنند که ایشان در توضیح المسائل پاسخ دادند جزء مسابقه است و طرف چون راضی است هیچ مشکلی ندارد. از آنجا ما وارد عرصه بوکس و راه اندازی مجدد آن شدیم.

* خدمت آیت الله جنتی هم رسیدیم. دستکش بوکس را به آنجا بردم. ایشان هم دستکش را دستش کرد و یکی به خودش زد و گفت این که به من پیرمرد هم بخورد طوری نمی شود. این دقیقا جمله آیت الله جنتی بود. ایشان هم مخالفتی با بوکس نداشتند.

 

 اخبار اجتماعی  - مهر


ویدیو مرتبط :
شوخی با آیت الله جنتی و خاطره از علامه طباطبایی توسط بهزاد فراهانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

واکنش مصباح یزدی به خاطره آیت الله هاشمی در مورد «آقایی» که مبارزه با شاه را حرام می دانست



اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید


اخبار سیاسی - یک‌ روز پس از هاشمی، مصباح هم خاطره منتشر کرد

آیت الله مصباح: فکر می کردم اگر همکاری کنم، به اسلام ضربه می خورد

نقل خاطره آیت‌الله هاشمی از دوران مبارزه با رژیم شاه، اگرچه بدون اشاره به‌نام فردی خاص منتشر شد، اما ضمیر، مرجع خود را یافت و روز گذشته، دفتر آیت‌الله مصباح‌یزدی با انتشار بخش‌های منتشرنشده‌ای از سخنان این روحانی سرشناس قم، هم ماجرای دیدار مورداشاره هاشمی را به روایت مصباح منتشر کرد و هم بار دیگر ماجرای اسلامگرایان چپگرا و انقلابی دهه‌های 40 و 50 ایران را به صدر اخبار آورد.

جدال خاطره‌ها

ماجرا از آنجا آغاز شد که سایت آیت‌الله هاشمی، سه‌شنبه، حاشیه‌های دیدار رییس مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام و خانواده شهید قدوسی را منتشر کرد؛ دیداری که در آن، هاشمی با نقل خاطره‌ای از سال48 گفته بود: «دونفری –به‌اتفاق آقای خامنه‌ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من مبارزه با شاه را حرام می‌دانم! آقای خامنه‌ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدین و چپی‌ها در آن باشند، حرام است! آقای خامنه‌ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرف‌ها خراب نکن! ... از کم‌فروشی این آقا، کار به‌جایی رسید که رهبری 10سال - تا ابتدای انقلاب - با او قهر بودند.»

مجاهدین یا منافقین؟
بیان این جملات کافی بود تا روز گذشته، سایت دفتر آیت‌الله مصباح، بخش‌های منتشرنشده‌ای از صحبت‌های مصباح با مرحوم عسگراولادی را منتشر کند؛ سخنانی که به نوشته دفتر مصباح، یازدهم آبان‌ماه سال90 و در جریان ملاقات عسگراولادی با او بیان شده و در میان این صحبت‌ها، مصباح با اشاره به مبارزات پیش از انقلاب گفته: «پیش از پیروزی انقلاب، مقام‌معظم‌رهبری و آقای هاشمی‌رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود.

 

آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اینجا شروع کردند که ما سال‌ها با هم همکاری‌های فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی... مساله شریعتی و شهید جاوید و... را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیست‌ها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروه‌هایی که ضد امپریالیسم هستند از مارکسیست‌ها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم!

 

گفتم: مطرح‌کردن صالحی که دیگر معنا ندارد، ولی از من چه می‌خواهید و پیشنهادتان چیست؟ گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن!... گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهانه 12هزارتومان حقوق می‌گیرند و از این مقدار فقط 500تومانش را مصرف و بقیه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنینند و چنانند. گفتم: همه اینها را که فرمودید درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نیست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار می‌کند، با او همکاری نمی‌کنم.

 

از اول تا آخر این گفت‌وگو مقام‌معظم‌رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از این گفت‌وگو آقای هاشمی با ناراحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند.» اما در ادامه این روایت از قول مصباح روی مساله کمک هاشمی به سازمانی که در بدو تاسیس و تا قبل از تغییر ایدئولوژی، با عنوان «مجاهدین خلق» شناخته می‌شد تاکید شده و آمده است: «کمک‌های آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پول‌هایی که به آنها داد. در حال حاضر هم نمی‌گویم که آنها کار بدی کردند. شاید وظیفه‌شان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم.» استفاده مصباح از لفظ «منافقین» برای سازمانی که هاشمی به آن کمک می‌کرده، نکته‌ای است که رجوع به اسناد تاریخی صحت آن را با تردید مواجه می‌کند.

از چپ اسلامی تا مارکسیست
جریان روحانیت انقلابی، سال‌های مبارزه و ارتباط آنها با گروه‌های چپگرای اسلامی، ماجرایی است که رد آن در لابه‌لای خاطرات روحانیونی همچون شهید بهشتی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری به چشم می‌خورد و هاشمی‌رفسنجانی هم در نامه خود به امام‌خمینی(ره) در شهریورماه1350 آن را مورد تاکید قرار داده بود. هاشمی در آن نامه، از مجاهدین به عنوان «جوانان مسلمان تحصیل‌کرده، فداکار، مومن، پاک، متعبد و آشنا به معارف اسلامی و جهان بینی اسلام و صددرصد مذهبی» (10) یاد کرده بود.

 

اما پس از آنکه کادر رهبری اولیه این سازمان بازداشت شدند و در سال54، از سوی حلقه بعدی رهبران، تغییرات ایدئولوژیک و پذیرش مشی مارکسیستی در دستور کار قرار گرفت، جدایی روحانیت از این سازمان نیز آغاز و حمایت‌های مادی و معنوی انقلابیون از مجاهدین مارکسیست‌شده، قطع شد.

 

بنابر آنچه که در اسناد تاریخی مربوط به این مقطع زمانی آمده، طیف جدید رهبران سازمان برای اعلام تغییرات ایدئولوژیک و درخواست ادامه کمک‌ها، به‌سراغ روحانیون سرشناس حامی حلقه اول مجاهدین رفته‌اند.

 

به روایت «بهرام آرام» و «تقی شهرام» که رهبران جدید و مارکسیست سازمان بودند، «آیت‌الله طالقانی، دکتر بهشتی، حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی و حجت‌الاسلام لاهوتی از روحانیونی بودند که سازمان قصد داشت با آنان در این زمینه تماس بگیرد.»

 

در این بین ملاقات تقی شهرام با آیت‌الله طالقانی و مخالفت آیت‌الله با اتخاذ مشی مارکسیستی و ادامه استفاده از نام سازمان مجاهدین، با تهدیدبه‌قتل طالقانی از سوی شهرام و پاسخ قاطع «پدر معنوی» نسل اول مجاهدین همراه می‌شود و دیدار بهرام آرام با هاشمی‌رفسنجانی نیز، در خاطرات رییس مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام، این‌گونه روایت شده است: «در آستانه سفر به خارج از کشور (در بهار 1354) وقتی بحث طولانی شد، او (بهرام آرام) که با بی‌ادبی و ژست قهرمانی خاصی درمقابل من نشسته بود و حرف می‌زد، گفت: مگر ما با شاه مبارزه نمی‌کنیم؟ من گفتم: بله. گفت: پس ما یک‌نقطه مشترک داریم، به‌خاطر آن نباید کمک به ما را قطع کنید! در اینجا من گفتم: ما با شاه مبارزه می‌کنیم تا خدا را جایگزین کنیم، شما می‌خواهید استالین را به جای شاه بنشانید. ما به مبارزه‌ای که نتیجه آن نشستن استالین به جای شاه باشد، کمک نمی‌کنیم.»

مغایرت‌های دو روایت
به این ترتیب، علاوه بر تفاوت‌های روایت مصباح و هاشمی درباره جزییات دیدار، که یکی معتقد به انجام آن در منزل شهید قدوسی و دیگری معتقد به انجام دیدار در بیت مصباح است و به روایت اول، مقام‌معظم‌رهبری بعد از این دیدار، تا 10سال با مصباح حرف نزده و به روایت دوم، فقط هاشمی با دلخوری منزل او را ترک کرده، تنها نکته مورد تایید هر دوطرف، حمایت هاشمی از مجاهدین اولیه است. حمایتی که البته بسیاری از روحانیون انقلابی پیش از انقلاب، در آن با هاشمی همراه بوده‌اند و حالا دفتر مصباح‌یزدی از آن با عنوان «حمایت از منافقین» یاد کرده است.

 

اما آنچه که بیش از همه محل تامل به‌نظر می‌رسد، حساسیت سایت آیت‌الله مصباح و چهره‌های نزدیک به این روحانی سرشناس قم است. آنها هربار که خاطره‌ای از قول هاشمی درباره گذشته‌شان منتشر می‌شود، بلافاصله سعی می‌کنند با انتشار مطلبی که خاطره هاشمی را مورد تشکیک قرار می‌دهد، با او مقابله‌به‌مثل کنند.

 

کاری که محمد هاشمی، برادر آیت‌الله هاشمی روز گذشته درباره علتش، به «تدبیر» گفته است: «در شرایط فعلی عده‌ای به‌دنبال میراث‌خواری انقلاب هستند و می‌خواهند از این خوان بهره‌ای به‌نفع خودشان ببرند. طبعا این افراد کسانی که سابقه‌ای در انقلاب دارند، با امام رابطه نزدیکی داشته‌اند و در جریان ریز مسایل هستند را مانعی برای خود می‌بینند. بنابراین سعی می‌کنند قصاص قبل از جنایت کنند. سعی می‌کنند خاطرات آیت‌الله هاشمی را زیر سوال ببرند که اگر روزی بیان شد، بگویند ما که گفتیم آقای هاشمی خاطرات مخدوشی دارد و قابل استناد نیست.»
اخبار سیاسی - شرق