اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
حبس 3 روزه «جسد» در بیمارستان
تشخیص پزشکان «نورآباد» مشکل آپاندیس بود و برای همین «شکوفه» درست چند روزی مانده به سال تحویل راهی بیمارستان و اتاق عمل شد. اما این رفتن تقریبا بازگشتی نداشت و بعد از آن حال شکوفه روز به روز وخیمتر شد و در نهایت به تجویز پزشکان، شکوفه از نورآباد لرستان به بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه منتقل شد.
شب سال نو، شکوفه در بیمارستان امام رضا (ع) بستری شد و ساعت 3 نیمه شب او را به اتاق عمل بردند و درست 21 روز بعد ساعت 12 ظهر، شکوفه عمر «شکوفه فتحیآبادی» در کمال ناباوری و حیرت خانواده پژمرد.
همه فامیل فتحیآبادی در نورآباد هم با ناباوری مرگ شکوفه، منتظر رسیدن جسد بیجان او برای انجام مراسم تدفین شدند، اما از تحویل جسد خبری نبود.
محمود فتحیآبادی پدر شکوفه میگوید: من کارگر سادهام و از پزشکی سر در نمیآورم اما در بیمارستان گفتند که رودههای دخترم پاره شده و پزشک او در این زمینه مقصر است و خیلیها در بیمارستان از پزشک تا پرسنل بیمارستان نورآباد جلوی من را گرفتند که از پزشک دخترم شکایت کنم و گفتند که قصور او موجب پاره شدن رودههای دخترم شده و وقتی به آنها میگفتم مدرکی به من بدهید هیچ کدام مدرکی به من ندادند. روز 21 فروردین که برای گرفتن جنازه دخترم به بیمارستان رفتیم مسئولان بیمارستان از دادن جنازه او به ما خودداری کردند. مسئول ترخیص بیمارستان ابتدا گفت که باید چهار میلیون و 600 هزار تومان بدهم و کلی التماس کردم که نداریم که گفتند این هزینه کلی نیست و برای ترخیص جنازه دخترم باید در مجموع 87میلیون تومان به بیمارستان بپردازم. کلی التماس کردم که ندارم و گفتند نهایتا تخفیف میدهیم و بین 42 تا 45 میلیون تومان که بدهی میتوانی جنازه دخترت را تحویل بگیری. سرانجام 23 فروردین کلی دعوا کردم و بالاخره عمویم با دادن کلی مدارک شناسایی و سفته توانست جنازه دخترم را از بیمارستان پس بگیرد.
هانیه محمدی، مسئول روابطعمومی بیمارستان امام رضا(ع)کرمانشاه در این باره به ایسنا گفت: برای ترخیص جسد باید گواهی فوت صادر شود و قبل از صدور گواهی فوت باید خانواده متوفی اعلام رضایت کنند که شکایتی ندارند، اما خانواده شکوفه فتحیآبادی روز 21فروردینماه که برای تحویل جسد آمدند گفتند که هم از بیمارستان امام رضا(ع) و هم از بیمارستان نورآباد لرستان شکایت دارند و بنابراین اجازه صدور گواهی فوت را ندادند. خانواده نتوانستند تصمیمگیری کنند که شکایت کنند یا رضایت بدهند و جسد را تحویل بگیرند و همین تعلل آنها بود که موجب تاخیر در تحویل جسد شد. خانواده فتحی آبادی روز 22 فروردین دوباره مراجعه کردند و گفتند که شکایت ندارند و میخواهند جسد را ببرند و چهار نفر از بستگان اثر انگشت زدند که شکایت ندارند و میخواهند جسد را بگیرند و زمانی که برای تسویهحساب رفتند هزینه بیمارستان دختر آنها 44میلیون تومان شده بود.
این هزینه برای تجویز و تزریق داروی فاکتور 7 به شکوفه فتحیآبادی بود، وگرنه هزینه بستری و سایر هزینههای بیمارستان رایگان بود. خانواده روز 22 فروردین رفتند و روز 23 فروردینماه برگشتند و کلی با پرسنل دعوا کردند و وقتی متوجه موضوع آنها شدیم، رئیس بیمارستان گفت که از آنها پولی نگیرند و بنابراین روز 23 فروردینماه جسد به آنها تحویل شد. در نهایت خانواده فتحیآبادی نزد ما دو کارت ملی و مبلغ چهار میلیون تومان سفته گذاشتند و جنازه را روز 23 فروردین از بیمارستان تحویل گرفتند.
اخبار حواث - جام جم
ویدیو مرتبط :
عدم تحویل جسد مهاجر افغانی به خانواده در بیمارستان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
زندگی چهار روزه مدیرعامل با جسد همکارش
زندگی چهار روزه مدیرعامل با جسد همکارش
مدیر مؤسسه فیلمسازی که بعد از قتل همکارش جسد او را چهار روز در محل کارش مخفی کرده بود، دوماه بعد از جنایت دستگیر شد.
حوادث - به گزارش همشهری، 23 آذرماه سالجاری مرد جوانی نزد پلیس رفت و خبر از ناپدیدشدن برادر 30سالهاش به نام هادی داد. وی گفت: برادرم یکی از عوامل فیلمسازی است و در یک مؤسسه در پایتخت کار میکند اما از 20آذرماه به طرز مرموزی ناپدید شده و دیگر به خانه برنگشته است. من و خانوادهام بهشدت نگران هستیم و همه جا را برای پیدا کردن او گشتهایم اما اثری از وی بهدست نیاوردهایم.
از طرفی همکارانش هم از او بیاطلاع هستند. برای همین تصمیم گرفتیم موضوع را به پلیس اطلاع دهیم. بعد از اظهارات این مرد، تیمی از مأموران با دستور قاضی سپید نامه، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. تیم تحقیق در نخستین اقدام راهی دفتر مؤسسه فیلمسازی شد و به تحقیق از کارمندان و رئیس مؤسسه پرداخت. آنها اظهار داشتند که 20آذرماه هادی (مرد ناپدید شده) بعد از اینکه کارش در دفتر تمام شد آنجا را ترک کرد و از همان زمان دیگر به محل کارش مراجعه نکرد.
یک سرنخ
تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه مأموران دریافتند چند روز قبل از گم شدن مرد جوان دو نفر به وی حمله کرده و او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. مرد جوان نیز بعد از این اتفاق به طرح شکایت پرداخته بود و پروندهای در این زمینه در کلانتری تشکیل شده بود. مأموران که احتمال میدادند ناپدید شدن هادی با این درگیری ارتباط داشته باشد، تحقیقات در این زمینه را ادامه دادند تا اینکه دریافتند وی با مدیر مؤسسه فیلمسازی نیز اختلاف داشته و چند روز پیش از ناپدیدشدنش با او هم درگیر شده بود.
کارآگاهان که با پروندهای پیچیده روبهرو بودند در ادامه متوجه شدند شبی که هادی ناپدید شد، وی به یکی از دوستانش گفته بود که با مدیر مؤسسه قرار دارد و میخواهند به اختلافاتشان پایان دهند و با هم آشتی کنند. ماجرای درگیریهای هادی و قرار ملاقات او با مدیر مؤسسه فیلمسازی این فرضیه را که مدیر جوان در ناپدید شدن وی نقش داشته است، پررنگتر کرد و قاضی سپیدنامه دستور بازداشت وی را صادر کرد.
کابوس چهار شبه
هفته گذشته مأموران مدیر مؤسسه فیلمسازی را دستگیر کردند و بازجویی از وی آغاز شد. این مرد مدعی بود که از سرنوشت هادی خبر ندارد اما با مدارکی که علیه او بهدست آمده بود، چارهای جز بیان حقیقت ندید. وی با اعتراف به قتل هادی گفت: 20آذرماه سالجاری من و هادی هر دو در دفتر بودیم و همه کارکنان نیز به خانه هایشان رفته بودند. ساعات پایانی کار بود که او وارد اتاقم شد. میخواست با هم صحبت کنیم و اختلافاتمان را کنار بگذاریم.
اختلافاتمان بر سر یک زن جوان بود. من چند سال پیش از همسرم جدا شدم و مدتی بود که با زن جوانی آشنا شده بودم. هادی نیز او را میشناخت و سعی میکرد مرا از ازدواج با او منصرف کند. وقتی متوجه شدم که خودش قصد دارد به خواستگاری این زن برود عصبانی شدم. وی افزود: آن شب وقتی بر سر این موضوع با هادی حرف زدم، با هم درگیر شدیم. او به سمت من حمله کرد و هلم داد. من هم از جایم بلند شدم و او را هل دادم که سرش به گوشه میز خورد و دچار سرگیجه شد.
در آن لحظه دست و پایش را با طناب بستم، سپس از داخل کشوی میز یک کابل برق برداشتم و با استفاده از آن خفهاش کردم. وقتی بهخودم آمدم متوجه شدم که هادی نفس نمیکشد و جان باخته است. خیلی ترسیدم و از کارم پشیمان شدم اما افسوس که پشیمانی سودی نداشت. در آن لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم پنهان کردن جسد بود.
برای همین او را به طبقه بالای دفتر بردم و در بالکن را باز کردم تا جسد متعفن نشود. هر روز به سراغ جسد میرفتم و با دیدن آن به وحشت میافتادم.
برای همین بعد از دو روز آن را داخل کابینت آشپزخانه گذاشتم. بعد از آن هم جسد را به بالکن بردم اما هر طور بود باید جسد را از آن ساختمان بیرون میبردم. چون شبها کابوس میدیدم که راز من فاش شده است. بالاخره بعد از چهار روز تصمیم گرفتم جسد را مثله کنم تا بتوانم به راحتی آن را از ساختمان بیرون ببرم.
به این ترتیب توانستم جسد را داخل کیسه جاسازی کنم و کیسهها را در جاده محمد شهر کرج رها کردم. بعد از اعترافات هولناک این مرد، مشخص شد که در آن زمان مأموران پلیس کرج جسد مثلهشده مقتول را در حوالی محمدشهر پیدا کرده اما موفق به شناسایی آن نشده بودند. به گزارش همشهری، متهم بعد از اعتراف به جنایت با قرار قانونی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت و تحقیقات از وی ادامه دارد./همشهری