تاجیک :اصولگرایان نمی توانند هم کت بپوشند، هم زیرشلواری

روزنامه اعتماد: محمدرضا تاجیک گفت: اصولگرایان نتوانستند اجماعی را که اصلاح‌طلبان در بدنه خود پیرامون لیست ایجاد کردند در بدنه خود ایجاد کنند. سالیان کوشیدند نوعی شیخوخیت را در میان خود جا بیندازند اما انتخابات اخیر نشان داد که فصل شیخوخیت در جناح راست به پایان رسیده.

*  این امكان دیگر برای‌شان وجود نداشت كه به مردم و خصوصا نسل جوان‌شان بگویند كه به كلیت لیست رای دهند اما این در فضای اصلاح‌طلبی اتفاق افتاد. از سوی دیگر اصولگرایان با مهره‌هایی كه نباید، بازی می‌كردند، بازی كردند. به قول مولانا پیش چشم‌شان شیشه كبود بود و جامعه را كبود می‌دیدند. چشمان‌شان به خانه خیال و عدم بود. هست‌ها را نیست و نیست‌ها را هست می‌دیدند. بعد به علت همین فضای شخصیتی‌شان، همه متصل به عقل متصل خودشان بودند نه عقل منفصلی كه بنشیند، فكر كند و بیندیشد.

*فقدان استراتژیست و فقدان نظریه‌پرداز و فقدان تحلیلگر جدی اجتماعی در بین اصولگرایان وجود داشت و وجود دارد.  هر جا كه می‌رسد مدعی است كه آخر تدبیر و نهایت تمهید است. خود‌بزرگ‌بینی و یك تحلیل جدی غلط نسبت به اطراف خود دارد. همه اینها دست به دست هم داد و شكلی از بازی، چینش بازیگران را ارایه كرد كه نه تنها جاذبه كه دافعه ایجاد می‌كرد. چون حدس نمی‌زد و نمی‌توانست پیش‌بینی كند مردم چه واكنشی نشان می‌دهند، بدون درنگ و تامل و به خود یا استراتژی نگاه كردن در كف جامعه آن را پیاده كرد. استراتژی اصولگرایان در این انتخابات به همین خاطر به گل نشست. این انتخابات نشان داد كه در پس حركت سیاسی اصولگرایان بحرانی بر پا است. به تعبیر «لكان» شرایط فقدان بر پاست. خلأ استراتژی و قوه عاقله وجود دارد.

*به نظر من آنها(اصولگرایان) در حال حاضر در شرایط فقدان تصمیم و تدبیر هستند. شرایطی كه تصمیمات و تدبیرها برای‌شان مسیر را قفل كرده است. در گیجی و منگی این هستند كه نمی‌دانند چه گذشت و چه شد. اصولگرایان باید از خودشان فاصله بگیرند.
 
*اصولگرایان مداوم تولید «دگر» می‌كند و مداوم بر طبل حذف و طرد می‌كوبند اما دگر درون بر اساس آموزه جامعه‌شناسی همواره رادیكال‌تر هم هست و حساسیت بیشتری می‌آورد. تا وقتی این نگاه و ارتدوكسی خاص در اردوگاه اصولگرایان حاكم باشد اوضاع آنها تغییر نمی‌كند. اصولگرایان با این رفتارشان كارخانه اخراج سربازان خودشان را راه انداخته‌اند و همین‌طور پیش برود دیگر كسی برای‌شان نمی‌ماند.

*گفتمان اصولگرایان قدرت اقنا‌ع كنندگی برای هواداران و حامیانش ،حداقل دیگر برای نسل جوانش ندارد و آنها نمی‌توانند با این گفتمان رابطه برقرار كنند. وقتی گفتمان رابطه برقرار نمی‌كند بسیاری از بدنه دچار تردید می‌شود. بسیاری از بدنه اجتماعی، زیبایی‌ها را جای دیگر جست‌وجو می‌كنند. نسبت به نظم نمادین دیگران متمایل می‌شوند و نسبت به نظم زبانی دیگران تمایل نشان می‌دهند.

* اصولگرایان متوجه نبودند كه اگر فضا دو‌قطبی شود «زیبای خفته» در فضای دو‌قطبی استعداد بیدار شدن دارد. عده زیادی را مجاب می‌كند كه وارد عرصه شوند. خودشان بودند كه دو‌قطبی را ایجاد كردند و از این دو‌قطبی‌سازی متضرر شدند. افزون بر عدم طراوت گفتمانی‌شان بحث دیگر این است كه اصولگرایان در عرصه سیاست و بازی قدرت از بسیاری از اصول خودشان هم عدول كردند كه این را بسیاری از هواداران اصولگرایی كه رفتار آنها را زیر ذره‌بین گذاشته بودند، مشاهد كردند.