اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

بچه بد؛ موسیقی بد



اخبار,اخباراجتماعی,مرتضی پاشایی

 

 اخباراجتماعی  - بچه بد؛ موسیقی بد

سخنان و دغدغه جناب اباذری در مراسم تحلیل پدیده پاشایی , اگر منحصر به برانگیختن حساسیت‌های اجتماعی و سیاسی دانشجویان بود  سخنانی مقبول و دلمشغولی‌ای ستودنی بود.

پذیرفتنی بود حتی اگر ایشان از مخاطبان خود به خاطر فقدان چنین حساسیت‌هایی انتقاد می‌كردند و كدام انسان مشفق و دموكراتی است كه نسبت به نابرابری‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بی‌تفاوت باشد؟ سخن آنجاست كه ایشان- در مقام استاد عزیز و محترم و نامدار دانشگاه- در كنار این نكته‌های بر حق مدعیاتی بِلا دلیل نیز بر زبان می‌رانند و مهم‌تر آنكه این نكات بر حق و نا حق را در زرورقی از توهین و دشنام می‌پوشانند ونثار مخاطب بی‌نوا می‌كنند و دست آخر نظراتی غیرمنتظره در توجیه «دشنام‌گویی» ارایه می‌دهند. می‌شد از كنار این سخنان گذشت، اگر سخنران فرد مهمی نبود. باری با امید به اینكه بی‌پردگی این نوشته، ایشان را آزرده نكند به چند نكته اشاره می‌كنم؛


 دلیلی بر این نداریم كه ورود هنرمندان و ورزشكاران و... در سیاست نشانه سیاست‌زدایی باشد، به علاوه كه دلیلی نیست كه چنین پدیده‌یی - بر فرض وجود - حاصل نقشه و توطئه حكومت گران باشد. چه خوش‌مان بیاید و چه خوش‌مان نیاید هنرمندان و ورزشكاران در جوامع جدید اهمیت دارند و با تمسخر و اهانت نمی‌توان از ارزش آنها كاست.

 

این هنرمندان و ورزشكاران بسان گروه‌های دیگر جامعه شهروند محسوب می‌شوند و از این حیث می‌توانند در سیاست مداخله و حتی فعالیت سیاسی كنند و خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. همان طور و همانقدر كه یك استاد دانشگاه این حق را دارد یا مشهدی باقر بقال (اشاره به قول مشهور شیخ فضل‌الله نوری در اعتراض به برابری حق رای عالم و عامی در مشروطیت). و اشكال این امر كجاست؟ مهتاب كرامتی، هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، علی دایی، هادی ساعی و... چه ما بخواهیم و چه نخواهیم آدم‌های مهمی هستند و تاثیرگذار. ممكن است ما ایده‌های آنها را نپذیریم اما نمی‌توانیم با تمسخر حق سیاست‌ورزی را از آنها و علاقه‌مندان‌شان سلب كنیم.

 

به كسی هم كه وارد رقابت سیاسی می‌شود نمی‌توان گفت اعتبار و محبوبیت خود را دم در بگذارد و وارد شود. هر كسی می‌تواند با اعتباری كه دارد وارد عرصه سیاسی شود: خواه آن اعتبار را از نویسندگی و استادی دانشگاه كسب كرده باشد خواه از كسب جایزه نوبل و ساخاروف و اسكار و كن و خواه از فعالیت‌های هنری و ورزشی و اجرای برنامه‌های طنز در تلویزیون. اینكه آنها از اعتماد مردم و رای آنها سوءاستفاده كنند مقوله‌یی دیگر است. سیستم باید طوری باشد كه اجازه سوءاستفاده ندهد، نه به آنها و نه به كسان دیگر.


 جناب اباذری به خود اجازه می‌دهند كه انواع دشنام‌ها را نثار خواننده متوفی و دوستدارانش بكنند. اینكه: «موسیقی پاشایی مبتذل‌ترین و احمقانه‌ترین و مسخره‌ترین است، شعر مسخره‌یی دارد، شعرش دروغ است، خواننده فالش می‌خواند و كسی كه دوستدار موسیقی پاشایی است نمی‌تواند علاقه‌مند سبك‌های دیگر موسیقی باشد چون كه نمی‌توان همزمان هم عاشق بنز بود و هم دوستدار پراید».

اما اینكه چرا مبتذل است و اساسا هنر مبتذل چیست بی‌پاسخ می‌ماند. تنها دلیل این است كه آقای اباذری موسیقی پاشایی را به موسیقیدانی ارایه كرده و آن موسیقیدان رای به فالش خوانی پاشایی داده‌اند و تمام.


اما از كی ما برای خوش‌آمد یا بدآمد خود از ترانه‌یی، آن را به موسیقیدانی عرضه می‌كنیم و پس از آنكه مطمئن شدیم خواننده فالش نخوانده، تصمیم می‌گیریم كه از آن خوشمان بیاید یا نه؟ وقتی جناب اباذری با این اطلاعات موسیقی‌شان و ذكر مداوم از بتهوون و... قادر به تشخیص فالش از غیرفالش نیستند و از كمك دیگران بهره می‌جویند، حساب ما روشن است. اما فالش خواندن با دلنشین خواندن متفاوت است. ممكن است كسی فالش بخواند و دلنشین باشد و بر عكس. و از دوستداران پاشایی نیز كسی در مورد فالش خوانی او نظری نداده است. فقط می‌گویند از صدا و ملودی ترانه‌های او خوش‌شان آمده و بر دل‌شان نشسته است.


این شنوندگان در واقع در مواجهه با موسیقی پاشایی خود را تسلیم احساساتی می‌كنند كه از عمق درون آنها برخاسته است. اما شعر ترانه‌های مرتضی پاشایی هم چیزی ست در حد شعر‌های ترانه‌های موسیقی پاپ روزگار ما، چه زیرزمینی چه رو زمینی، چه این ور آبی چه آن ور آبی. نه بهتر، نه خیلی بدتر.

 

اینكه شعری را دروغ بدانیم نیز شاید ملاك خوبی برای ارزیابی شعر نباشد و مگر شعر قرار است خبری از واقعیت به ما دهد كه مشمول صدق و كذب قرار گیرد؟ در مورد مثال بنز و پراید هم می‌توان گفت اولا، چه اشكالی دارد كسی هم از برخی ویژگی‌های بنزخوشش ‌آید و هم برخی اوصاف پراید را بپسندد؟ ثانیا، می‌توان موسیقی كلاسیك و موسیقی سنتی و موسیقی سبك پاشایی را به جای بنز و پراید به گل‌های متفاوت باغی تشبیه كرد كه هر یك برای كسی می‌تواند زیبا باشد. خیلی دور از ذهن نیست كه كسی هم دوستدار باخ و بتهوون باشد، هم به پریسا و ناظری علاقه‌مند باشد و هم رشید بهبودوف و احمد كایا و مدونا بشنود و هم گاهی به «‌ای قشنگ‌تر از پریا» گوش دهد و در عین حال آدم ابله و احمق و مسخره‌یی نباشد. اما‌گیریم كسی هم یافت شود كه فقط از موسیقی پاشایی لذت می‌برد، این فرد چرا باید از انتخاب خود خجالت بكشد؟


 «سرانجام این نوع موسیقی فاشیسم است»، سخن بی‌وجه و بلا دلیل دیگری ست. گویا اساسا ایشان واژه فاشیسم را در مورد این و آن، خیلی آسان به كار می‌برند. جایی دیگر كف زدن برای سخنرانی یك دولتمرد را مصداق فاشیسم می‌دانند. دولت اعتدال دیواری كوتاه دارد و راحت می‌توان آن را به چیزی كه نیست و كاری كه نكرده است، نواخت.


جوانی مرده است و همان صبح اول، هزاران نفر از ساعات اولیه جلوی بیمارستانی كه محبوب‌شان جان داده، جمع شده‌اند و به طور جمعی ترانه‌هایش را می‌خوانند. هنوز روح دولت اعتدال هم از موضوع با خبر نیست. روز بعد ده‌ها هزار نفر در تشییع جنازه شركت می‌كنند. باز بدون دعوت فرد و نهاد خاصی و بدون آنكه دولت بخواهد موج سواری كند. از انگیزه‌های شركت‌كنندگان هم كسی خبر ندارد. مطالعات میدانی صورت نگرفته است. به خاطر علاقه به متوفی جمع شده‌اند؟ یا به خاطر دهن‌كجی؟ با انگیزه‌های سیاسی آمده‌اند؟ و اگر با این انگیزه آمده‌اند آیا كارشان مشمول سیاست‌زدایی است یا صورتی از كار سیاسی است؟


شاید هم كسی تصادفا از آن خیابان عبور می‌كرده، جمع را دیده و به آن پیوسته است... نمی‌دانیم و همه این انگیزه‌ها ممكن است. یكی دو شب بعد، تلویزیون كه در اختیار دولت نیست دقایقی از مراسم را پخش می‌كند و تمام.

 

حال آقای اباذری كه احتمالا دیر‌تر از دولت اعتدال اسم مرتضی پاشایی را شنیده است به طرفه‌العینی جواب همه آن سوال‌ها را می‌دهند و حكم می‌كنند كه این تجمع حاصل تدبیر دولت اعتدال در سیاست‌زدایی از جامعه است. گیرم آن مرحوم هیچ بوده است و علاقه‌مندان و شركت‌كنندگان سفیه بودند، به دولت اعتدال چه ربطی دارد؟ مگر دولت از كسی خواسته بود در آن تشییع جنازه شركت كند؟ یا اعلام میتینگ عمومی كرده بود؟ شاید هم انتظار داشتیم دولت مانع برگزاری مراسم سفیهان شود؟ فاشیسم چیست؟


«حقیقت با من است و من درست می‌دانم پس رواست كه توهین كنم و دشنام گویم». این چكیده توجیه جناب اباذری برای ناسزاهای بی‌شمارشان به علاقه‌مندان موسیقی پاشایی است. اما جناب اباذری اول باید نشان دهند كه درمورد این واقعه درست فكر می‌كنند و بعد اثبات كنند كه این «دانستن حقیقت» به ایشان حق دشنام گویی می‌دهد و بعد توضیح دهند اگر این دشنام‌ها اثر نكرد و سفیهان بیدار نشدند، چه كنیم؟ فحش‌ها را آب‌دار كنیم؟ یا خودكار لای انگشت‌شان بگذاریم؟ یا به فلك ببندیم؟


«توهم انتخاب و اراده» پاسخی است كه آقای اباذری به یكی از معترضان به سخنرانی‌شان می‌دهند، اینكه: «علاقه شما به موسیقی پاشایی حاصل انتخاب شما (علاقه‌مندان) نیست كه احترامی برانگیزد و چه انتخابی؟ برای شما انتخاب شده است و شما فكر می‌كنید كه انتخاب می‌كنید.» منظور ایشان از این سخن و اشاره به «توهم اختیار» اگر جبر فلسفی است استثنایی بر نمی‌دارد و شامل انتخاب‌های خود گوینده هم می‌شود. یعنی كسی كه موسیقی كوچه بازاری را انتخاب می‌كند همان قدر در «توهم انتخاب» به سر می‌برد كه آن كس كه موسیقی كلاسیك را برگزیده است و چون در واقع انتخابی در میان نبوده است نه می‌توان بر سر كسی كوفت و نه می‌توان به كسی مدال افتخار داد.

 

اما اگر منظورشان این است كه فرد یا نهادی بوده كه با نقشه و قصدی موجب شده این نوع موسیقی «مبتذل» طرفدار پیدا كنند، باید صریحا مشخص كنند كه چه نهادی عامل رواج این نوع موسیقی شده است؟ و اگر منظور حاكمیت است كه همه تلاش خود را در ممانعت از ترویج این موسیقی و اشاعه موسیقی سنتی و موسیقی كلاسیك به كار گرفت. «سونات مهتاب» و «دریاچه قو» هیچ‌وقت در این مملكت ممنوع نبود اما تا سال‌ها خواندن و شنیدن ترانه با مشكل مواجه بود. به علاوه این چه ممانعتی بوده است كه به قول جناب اباذری، هم‌اكنون نوجوانان فراوانی هستند كه موسیقی مورد علاقه‌شان موسیقی كلاسیك غربی است. این نكته را هم باید توضیح دهند كه در جوامعی كه این ممانعت‌ها وجود ندارد و از جامعه هم سیاست‌زدایی نشده كدام نوع موسیقی از محبوبیت بیشتری برخوردار است كه البته این محبوبیت، لزوما اعتباری در میان منتقدان هنری پدید نمی‌آورد.


 می‌پذیریم كه همه مدعیات آقای اباذری صحیح است و مراسم پاشایی، در یك كلام حاصل توطئه ملت و دولت اعتدال برای سیاست زدایی از جامعه بوده است، در این میان تقصیر خود پاشایی چیست كه پس از مرگ مستحق این همه دشنام می‌شود: «مبتذل، مسخره، احمق، یارو...». پاشایی، خواننده‌یی بوده است كه در جوانی مرده و هنگامی كه با سرطان دست و پنجه نرم می‌كرده، تسلیم رنج حاصل از بیماری نشده و با تمسخر نومیدی، سخاوتمندانه سعی در شاد كردن جوانان داشته است؛ گناهش چیست كه ده‌ها هزار نفر از مرگ او سوءاستفاده می‌كنند و تشییع جنازه‌اش را به عاملی برای سیاست زدایی تبدیل كنند؟


 نام یك خواننده مشهور قبل از انقلاب، یكی دو بار به قصد تحقیر در نوشته‌های مرحوم شریعتی آمده است ولی ما بعدها می‌فهمیم كه شریعتی ترانه‌های همان خواننده را دوست می‌داشته و در خلوت زندان با خود می‌خوانده است. سلیقه موسیقی هر كسی متفاوت است و ما علی‌الظاهر با سلیقه موسیقایی جناب اباذری آشنا شدیم. ایشان حق دارند از موسیقی پاشایی و این سبك نفرت داشته باشند ولی نفرت نباید باعث دست‌كم گرفتن این سبك شود. مقام این سبك در تاریخ موسیقی چیست؟ احتمالا هیچ. اما همین صدای فالش محرم راز دلدادگان و آدم‌های احساساتی ای بوده است كه به نظر می‌رسد بخش اعظمی از افراد یك جامعه را تشكیل می‌دهد.


این صداها توانسته‌اند چشمانی را‌تر كنند و دل‌هایی را بلرزانند كه بزرگ‌ترین هنرمندان نیز از انجام آن ناتوان بودند. چه بسیار پیرانی كه به آنها برمی‌خوریم كه آرزوها و رویاها و عشق‌ها و شكست‌ها و كامیابی هاشان را در ترانه‌یی انباشته‌اند و با زمزمه آنها اشك چشم‌شان سرازیر می‌شود. بعید است اگر این موسیقی نبود آنها برای بیان احساسات‌شان دنبال موسیقی فاخر می‌رفتند. دست‌كم به این دلیل، این نوع موسیقی كه نام‌های مختلف می‌توان روی آن نهاد (بد، مبتذل، كوچه بازاری، پاپ سطحی و... .) قابل احترام است و بد نیست درباره اهمیت اجتماعی آن سخن گفته شود.

 

 اخبار اجتماعی  - اعتماد


ویدیو مرتبط :
بد شانسی بد و خنده طولانی بچه در حد غش-خیلی باحاله

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

کوکوی کاهو مخصوص بچه های بد غذا



 

 

 

کوکو کاهو

 

 

خیلی از بچه ها در مورد یکسری از غذاها بد خوراکی کرده و ازخوردنشان امتناع می کنند و این در حالی است که خوردن این گروه از غذاها به خصوص درمقطع خاصی از سنشان لازم بوده و جزو ضروریات تغذیه ی آنها به حساب می آید. یکی از این نوع موارد خوردن تخم مرغ و در بین سبزیجات مفید کاهوست که به نوعی بچه ها میانه ی خوبی با آنها ندارند که البته تخم مرغ را به شکلهای مختلف می توان در وعده های غذایی آنها گنجاند اما برای کاهو که تشخیص آن در سالاد راحت بوده و به تنهایی هم توسط بچه ها خورده نمی شود و در بهبود گوارش آنها مفید می باشد، فکر بهتری می توان کرد:



مواد لازم برای تهیه ی کوکوی کاهو:

 

 

تخم مرغ
4 عدد
کاهو
5 برگ سبز پهن اطراف
جعفری تازه
50 گرم
نمک و فلفل و ادویه
به میزان لازم
روغن مایع 4 قاشق غذاخوری
دارچین به دلخواه نوک قاشق چایخوری

 

 

طرز تهیه:



همانطور که گفته شد بهتر است از برگهای اطراف کاهو که سبزتر و کلفت ترند و اکثر اوقات ما به اشتباه آنها را جدا کرده و دور می ریزیم برای این کوکو استفاده شود زیرا این قسمت کاهو هم خاصیت بیشتری نسبت به مغز و ساقه ی کاهو داشته و هم از جهت رنگ، کوکو ی شما را خوشرنگ تر خواهد کرد. نا گفته نماند که میوه و سبزیجات هرچه رنگشان تیره تر باشد خاصیت بهتری خواهند داشت.

 

برگهای کاهو را خوب شسته و با آب نمک ضد عفونی کنید و سپس آنها را با جعفری ها کاملا خورد کرده،کنار بگذارید.می توانید از جعفری خشک نیز استفاده کنید.تخم مرغها را در ظرفی جداگانه شکسته و با نمک، فلفل و ادویه خوب به هم بزنید و سپس آرام آرام کاهو و جعفری خورد شده را به آنها اضافه کرده، خوب مخلوط نمایید.در تابه ای نچسب روغن ریخته و پس از داغ شدن کامل روغن مواد را در آن ریخته و درب آن را بگذارید و صبر کنید تا یکطرف آن خوب سرخ شود، سپس آن را برگردانید تا طرف دیگر نیز سرخ شودبهتر است برای بچه ها مثل پیتزا مثلثی شکل برش داده و بگذارید آن را هر طور که دوست دارند، به تنهایی یا با نان امتحان کنند، حتما خوششان می آید.