اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

بر روسپی‌های تهران چه می گذرد؟



اخبار ,اخبار اجتماعی, تن فروشی

 

اخبار اجتماعی - بر روسپی‌های تهران چه می گذرد؟

شاید شما هم در تاریکی های شب چشم هایتان به زنانی که با سر و وضعی زننده کنار خیابان ایستاده اند را دیده یا شنیده اید، زنانی که بر خلاف ظاهر خوش آب و رنگشان سینه ای پر از درد دارند.

به گزارش خبرنگار عصر خبر، ساعاتی از آخر شب را در خیابان های پایتخت  می گذرانیم ، می گویند، قیمت هایشان متفاوت است، اول گمانمان این بود که تنشان قیمت اجناس را می گویند اما انگار قیمت بود که با هم فرق داشت، اتحادیه خاصی هم ندارد، هر کسی خودش قیمت می دهد. میدان مادر مقصد اولمان بود، راهی آنجا شدیم، انگار کاسبی های آخر شب هم سرقفلی دارند، اگر یک خانم بیش از 10 دقیقه در محلی بایستد مقصود این است که روسپی است و به دنبال مشتری می گردد، شاید تذکر هم بدهند چرا اینجا ایستاده ای!

یک خودروی خارجی توقف می کند ، زن با شتاب به سمت خودرو می رود، چند کلمه ای صحبت و به آرامی در صندلی جلو جای می گیرد و به سمت مقصد نامعلومی حرکت می کنند.

به بزرگراه اشرفی اصفهانی می رسیم، پاساژی معروف در این بزرگراه قرار دارد که درست رو به روی آن کنار بزرگراه پاتوق زنانی است که با تاریکی هوا برای کار کردن به خیابان می آیند، نام یکی از آن ها مژده است ، مژده فقط 19 سال دارد اما چهره اش با آن همه آرایش و پروتز های گوناگون به سان 35 ساله هاست و برای کار به تهران آمده اما پردرآمد تر از این کار پیدا نکرده، به قول خودش هر جا کار کنی نظر سو، به تو دارند چه بهتر که خودت دست به کار شوی که سرت کلاه نرود و خیالت راحت باشد که اجباری در کار نیست و با رضایت کامل تن به این کار می دهی.

از مژده می پرسم نام شغلت چیست؟ بدون درنگ می گوید تن فروشی....

مژده از درآمد های شبانه اش می گوید و اینکه در هفته یک شب را کاملا تعطیل می کند چون به استراحت نیاز دارد.

یک سال و اندی است که تن فروشی می کند، می گوید پولش برکت ندارد اما درآمد خوبی دارد، اگر مشتری باشد تا شبی 500 هزار تومان را کاسبم ، اما اگر نباشد باید به 100 هزار تومان قانع بایم.

پرسیدم اذیت نمی شوی آدم های جور واجور و در سن های مختلف ، اما هم صحبت ما اینگونه پاسخ داد : فقط پولش برایم مهم است و گرنه فقط چند ساعت مهمانش هستم ، به من چه ربطی دارد آن مرد زن دارد یا ندارد، پیر است یا جوان، دوستش خواهم داشت یا نه، تمامی این مسائل زمانی مهم است که آن آدم بخواهد برای همیشه برای من بماند که نمی ماند.

مژده بر خلاف ظاهر بسیار مهربانش به قول خودش هنوز مثل دوستانش کارکشته نشده و هنوز هم مثل برخی از دوستانش از شغلش زده نشده تا آن را ترک کند. برای مژده همبستری با هر فردی مهم نیست او فقط پولش را می خواهد و بس.

او در پاسخ به این سوال که تا به حال شده از تو استفاده کنند و پول هم ندهند، گفت: اوایل کارم چون زیاد وارد نبودم چندین بار برایم پیش آمده حتی یکبار تا سرحد مرگ از 2 پسر نوجوان پس از برآورده کردن نیازشان کتک هم خوردم.

مژده علاقه ای به صحبت راجع به خانواده اش ندارد  و می گوید: اگر آن ها مرا دوست داشتند خواسته های مرا برآورده می کردند تا من مجبور نشوم تن به این کار بدهم، گاهی اوقات دوست دارم برایشان بیش از اندازه ای که گفته ام درآمد دارم پول بفرستم، اما با خود می گویم شاید شک کنند، همان اندازه ای که ماه به ماه می فرستم کافیست.

مژده می گوید اگر کار درست و حسابی بود ، هیچگاه درگیر این کار نمی شدم ، هنوز به مرز انزجار از شغلم نرسیدم فکر کنم 5 سال دیگر جا داشته باشم برای تن فروشی اما ترس بعد از آن اذیتم می کند.

مژده به ازدواج هم فکر می کند ، گفتم اگر ازدواج کنی گذشته ات تاثیری در رفتار همسرت داشته باشد، در جواب گفت : شاید با فردی ازدواج کنم که از گذشته ام هیچ نداند چون مرد ایرانی به دنبال نجابت است و هر چقدر هم روشنفکر باشد و اروپایی فکر کند، نمی تواند با تن فروشی همسرش حتی قبل از ازدواج کنار بیاید. 

اخبار اجتماعی - عصر خبر

 


ویدیو مرتبط :
در بهترین مدرسه های تهران چه می گذرد؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بر تهران چه می گذرد؟



 ,تهران,الودگی تهران,زلزله تهران,سیل تهران,اخبار,اخبار سیاسی

 

بر تهران چه می گذرد؟

شهری - امید کریمی

اینجا تهران است؛ پایتخت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران. شهری که محل زندگی و کسب و کار12-13میلیون نفر است.

 

تکراری است که بگوییم این شهر و آدمهایش روی بحران نشسته اند. اسم بحران که می آید همه یاد زلزله می افتند. تکانی محتمل که زمین شناسان وعده وقوع و حتی دیرکردش را داده اند و هرچند خواب خوش پایتخت نشینی، چندان مجال فکر کردن به آن نمی دهد.

 

این روزها، تهران از تهدید دیگری وحشت زده شده است؛ سیل. خطری که در ربع قرن گذشته چندان به چشم نیامده است؛ پس از سیل تجریش در مرداد سال 66. یکشنبه 27 فروردین 91 برای تهرانی ها نهیبی بود از خطر دیگری که آنها را تهدید می کند و البته ظاهرا راهی هم برای فرار ندارند؛ چون راه فرار آب بسته است.

 

لازم نیست زیاد به مغز فشار بیاورید تا بحران های مشوش و عادی شده تهران را پیش چشم ببینید؛ باران، برف، هوای آلوده، ترافیک و البته زلزله.

 

از بین این بحران ها، گویا فقط زلزله است که ولوله به جان مردم می اندازد و البته فقط برای دو سه روز؛ همه چیز فراموش می شود و می رود برای زلزله بعدی.

 

اما همین بارانی که در روز بیست و هفتم سال 91 در تهران آمد و چهار ایستگاه مترو را غرق کرد، زنگ خطری بود برای ابرشهری که روزگاری انبوهی مسیل داشت. مسیل هایی که بسیاری از آنها اکنون بزرگراه شده اند و در بهترین حالت راه آب باریکی از آنها، زیر اتوبان های شهر باقی مانده است.

 

مشابه همان بلایی که سر کوچه های شش متری آمده است؛ برج های 10 طبقه عین قارچ در کوچه های تنگ تهران سر بر آسمان می سایند.

 

مقصر البته زیاد هم مدیریت شهری نیست؛ درد، توسعه ای است که همه چیز را در تهران می بیند و پیشرفت را از او می خواهد؛ بزرگراه طویل تر و عریض تر، خیابان شیک و پر زرق و برق. ماشین های مدرن تر و عجیبتر، ساختمان های بلندتر و خوش رنگ و لعاب تر و ...

 

برای کسی هم مهم نیست که آخرش چه می شود؛ شهرداری پول آسفالت کوچه و خیابان و جمع کردن زباله را از توسعه شهر و فروختن زمین و آسمان در می آورد و مردم هم خوش خوشانشان است که به هر حال و به  هر سختی در تهران زندگی می کنند.

دولت هم در بهترین حالت، وزارتخانه هایش را از هسته مرکزی شهر به کوهپایه های شمال غرب می برد با این بهانه که مرکز شهر را خالی کند؛ غافل و یا حتی آگاه به اینکه این توسعه، به متورم شدن محل سکونت مردم هم منجر می شود. همانطور که شده است.

 

نتیجه همین می شود؛ تهران از لانه مورچه های کارگر هم شلوغتر و درهم تر شده و مردم و ماشین ها به سختی در هم می لولند و ظاهرا تلاش می کنند زندگی مسالمت آمیزی با هم داشته باشند. حالا شهرداری بیاید و زیر و روی شهر را اتوبان و تونل بزند. چه فایده؟ آخر همین می شود که شش میلیمتر باران در تهران، سیلی را روانه مترو می کند که یک هفته فقط خارج کردن آب و گل اش زمان می برد، بازسازی که پیش کش.

در این بحبوحه، تجسم قوز بالای قوز هم البته سخت است؛ مسجدی روی سر نمازگزارانش خراب می شود و شش زن می میرند. دلیل؛ فرسودگی ساختمان مسجد و گودبرداری یک متری در زمین مجاور؛ فقط یک متر.

 

این بحران فراموش شده نیست؟ گویا این مردم فراموش کرده اند همین چهار سال پیش در محله سعادت آباد که اسمش برای بسیاری هم رویاست، خانه ای روی سر کارگران خراب شد و یا سه چهار ماه پیش هم خانه ای در غرب تهران به خاطر گودبرداری اشتباه در زمین مجاور، روی سر ساکنانش آوار شد و یک مادر و دو فرزندش مردند.

 

از ترافیک و آلودگی هوا گفتن، همان چشم بسته غیب گفتن است. از باران و برف و مصائبش گفتن هم همین. همه اینها به کنار؛ هیچ پایتخت نشینی هم اعصاب ندارد؛ آمار پرخاشگری در تهران، ناامید کننده است.

 

واقعا بر تهران چه می گذرد؟ به کدام ورطه می رود؟ این سیاه نمایی نیست؛ عین واقعیتی است که بر این ابرشهر خاکستری می رود. یک بار دیگر مرور کنید؛ آلودگی هوا، برف، باران، ترافیک و زلزله. گویی همه خوابیده اند تا روزی زلزله ای، سیلی، دودی، چیزی بیاید و خانه ای آوار شود و فقط بسنده می کنیم به این که ،خدا آن روز را نیاورد.../خبرآنلاین