اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

بازداشت 3 دختر 17 ساله جوراب دزد!




 اخبار حوادث - بازداشت 3 دختر 17 ساله جوراب دزد!

سه دختر ۱۷ ساله که با شگرد کش‌روی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای شرق پایتخت دزدی می‌کردند، در آخرین سرقتشان در بازار حکیمیه شناسایی و دستگیر شدند.

به گزارش فارس، روز گذشته حدود ساعت 15 فردی با سامانه 110 تماس گرفت و از دستگیری 3 دختر سارق در بازار روز منطقه حکیمیه تهران خبر داد.

به دنبال این موضوع سریعا واحد گشت کلانتری 146 حکیمیه تهرانپارس به محل اعزام شدند که پس از حضور آنها، تعدادی از فروشندگان به ماموران مراجعه و بیان کردند که 3 دختر جوان به شیوه‌‌ای کش‌روی حدود 2 میلیون تومان جوراب زنانه و مردانه دزدیدند که هنگام خروج نگهبانان، متوجه سرقت آنها شده‌اند.

پلیس در بررسی بیشتر متوجه شد که این 3 دختر قصد داشتند به وسیله یک خودروی پراید از محل متواری شوند.

ماموران در ادامه در بازرسی از این 3 دختر که همگی حدود 17 سال سن داشتند، یک کیسه پر از جوراب کشف کردند که متهمان به جرم خود و سایر سرقت‌هایشان از فروشگاه‌های زنجیره‌ای شرق تهران اعتراف کردند.

سرهنگ علی‌احمد نادری سرکلانتر چهارم پلیس پایتخت ضمن اشاره به اینکه دختران سارق این مقدار جوراب را در فاصله زمانی یک نیم روز سرقت کرده بودند، خاطرنشان کرد: پس از انتقال متهمان به کلانتری مشخص شد که این دختران اعضای باند سرقت از فروشگاه‌های زنجیره‌ای هستند؛ لذا متهمان جهت بررسی بیشتر و دستگیر سایر اعضای باند به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند.


 اخبار حوادث -  فارس


ویدیو مرتبط :
پرواز دختر بسیجی 17 ساله

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بازی تلخ زندگی با دختر 17 ساله



شاید باور نکنید ۲ بار که در خانه شوهرم زندانی شده بودم دست به خودکشی زدم و اگر هوویم به دادم نمی رسید و مرا به بیمارستاننرسانده بود زنده نمی ماندم.با این وضعیت اختلاف های من و پدر و نامزدم ادامه داشت و هم چنان آن ها را تهدید می کردم تا این که با پسری جوان آشنا شدم. او با اطلاع از قصه تلخ زندگی ام قول داد که نجاتم دهد.

 

خراسان :صد بار از خانه فرار کرده ام و تا به حال ۲ مرتبه دست به خودکشی زده ام، اما راست می گویند که بادمجان بم آفت ندارد. من از فرار هم خیری ندیدم و تصمیم گرفته بودم دیگر مرتکب چنین کار احمقانه ای نشوم اما از لحظه ای که فهمیدم شوهرم می خواهد مرا به کشور خودش ببرد نتوانستم خودم را کنترل کنم و پا به فرار گذاشتم.

 

اگر چه طعمه یک جوان شیطان صفت شدم و عفت و حیثیتم را به باد دادم. خواهش می کنم کمکم کنید تا از این همه بدبختی و فلاکت نجات پیدا کنم.


نیلوفر در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: ۱۷ ساله هستم و از روزی که چشم باز کردم پدرم را پای بساط مواد مخدر دیدم. متاسفانه او ۳ سال قبل با جوانی افغانی که برایش مواد مخدر تهیه می کرد آشنا شد و با ادامه این ارتباط شوم، پدرم با توسل به زور و تهدید مرا به عقد این مرد جوان درآورد و در واقع مرا به او فروخت!


من با چشمانی گریان در حالی که رد انگشتان دست پدرم، صورتم را آرایش کرده بود سر سفره عقد نشستم و به ناچار تن به این ازدواج دادم اما هر وقت با هوویم رو به رو می شدم او با آه و ناله از این شوهر عیاش و هوسران می نالید و حتی برایم دلسوزی می کرد.


زن جوان افزود: با این ازدواج احساس می کردم سرشکسته و بدبخت شده ام و همه دوستانم مسخره ام می کردند. برای همین هم از خانه فرار کردم. مصمم بودم خودم را گم وگور کنم ولی زمانی که پا از خانه بیرون گذاشتم از ترس گرگ های خیابان دست از پا درازتر پس از چند ساعت ولگردی به خانه برگشتم. فکر می کنم این تجربه تلخ صدبار برایم تکرار شد اما با بی توجهی خانواده و شوهرم نتیجه ای نگرفتم.


شاید باور نکنید ۲ بار که در خانه شوهرم زندانی شده بودم دست به خودکشی زدم و اگر هوویم به دادم نمی رسید و مرا به بیمارستان نرسانده بود زنده نمی ماندم.با این وضعیت اختلاف های من و پدر و نامزدم ادامه داشت و هم چنان آن ها را تهدید می کردم تا این که با پسری جوان آشنا شدم. او با اطلاع از قصه تلخ زندگی ام قول داد که نجاتم دهد.


ما قرار گذاشتیم با هم فرار کنیم اما پدرم متوجه ماجرا شد و حدود ۲ هفته قبل به شوهرم پیشنهاد داد که نیلوفر را باید هر چه زودتر از این شهر و دیار دور کنی تا دیگر فکر فرار به سرش نزند.


شوهرم که با شنیدن این حرف انگار منتظر چنین فرصتی می گشت تصمیم گرفت مرا به کشور خودش ببرد و معلوم نبود چه نقشه ای برایم در سر داشت.من موضوع را به پسر جوان اطلاع دادم و ما با هم فرار کردیم اما او هم دروغ گویی بیش نبود چون پس از آن که با هزار حیله و نیرنگ به خواسته های شیطانی اش رسید، رهایم کرد و رفت.


با این همه فلاکت و روسیاهی به سختی خودم را به این جا رساندم تا ببینم چه خاکی بر سرم بریزم، اما این بار اگر بمیرم حاضر نیستم به خانه پدرم برگردم و ریخت نامزدم را ببینم.


نیلوفر اشک هایش را پاک کرد و افزود: دوستانم سر کلاس درس و مدرسه نشسته اند و من از این کلانتری به آن کلانتری آواره هستم چون تا به حال چندین بار به جرم فرار دستگیر شده ام.


زن جوان با صدایی لرزان گفت: من پدرم را نمی بخشم! او هستی خودش و زندگی مادرم و آینده و سرنوشت مرا با اشتباهاتش تباه کرده است.


در خور یادآوری است با پی گیری کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد، نیلوفر به مراجع قضایی معرفی شد و اقدامات لازم حمایتی و قانونی درباره این پرونده به عمل آمده است.