اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

این زن، نمی خواهد دوقلوهایش را بفروشد، به او کار بدهید/ روایت زندگی زنی که شوهرش قرار است اعدام شود



اخبار,اخبار اجتماعی ,فقر  در ایران

یک مادر با دو فرزند دوقولو، به خاطر زندانی شدن همسرش روزگار سختی را می گذرانند. او کمک نمی خواهد، فقط یک شغل می خواهد که بیمه داشته باشد.

الو... خانم موسوی؟ سلام ... خبرنگار خبرگزاری مهر هستم قبلا هماهنگ شده بود... امروز تشریف دارید خدمتتان برسم؟ بله بفرمایید. لطفا آدرس را بگویید یادداشت کنم؟ رباط کریم - (از طرف جاده ساوه بیایید راحت تر است)... داخل رباط کریم نشوید ما در منطقه ای به نام کیکاور هستیم... نمی توانید پیدا کنید! اگر رسیدید تماس بگیرید خدمت می رسم.

با اینکه از طرف انجمن حمایت زندانیان مرکز معرفی شده بودند باز هم مردد بودیم که آیا این خانواده واقعا نیازمند است یا نه؟ با این حال در بین راه سبد ارزاقی تهیه کردیم تا به قول معروف در ماه مبارک رمضان دست خالی به میهمانی این خانواده نرویم (هزینه این کمک را یکی از خبرنگاران تقبل کرد).

نامش رقیه موسوی است که در پرونده انجمن نوشته شده همسر زندانی! جرم همسر ارتباطی با گزارش ندارد اما می گویند قرار است اعدام شود. سه فرزند دارد. یا بهتر بگویم سه فرزند داشت که حالا تنها امیرعباس و امیر حسین دو قولوهای ۱۸ ماهه برای او مانده اند. تصویر کودکی ۴ ساله که روی دیوار خانه نصب شده نشان می دهد که انگار چند ماهی است با مادر و پدر خداحافظی کرده است. وقتی داستان را برایمان تعریف کرد، گریه اش گرفت. همه ساکت شدند. بعد گفت: سامانم را خیلی دوست داشتم. به تصویرش نگاه کرد و ادامه داد: مشکل قلبی داشت.

پدر رقیه، پیرمرد ۷۰ ساله ای است که کلاه سبزش رسم زیبای قدیم را همراه دارد و ما هم به رسم قدیم گفتیم: خدا قوت آقا سید... شما تعریف کن ... سکوت کرد! مادر رقیه هم در طول مصاحبه سخن نگفت. همه ساکت بودند... رقیه گفت: این خانه که الان در آن زندگی می کنیم یک حال و ۲ اتاق خواب دارد. خانه را یک خانم خیراندیش برای مادر و پدر خریداری کرده و حالا من و فرزندانم سر بار پدر هستیم. البته تنها هم نیستیم. خواهر دیگرم هم همسرش معتاد به شیشه است و او را در دوران بارداری در بندرعباس رها کرد و رفت و حالا خواهرم هم با فرزند خردسالش میهمان پدر است.

در میان گفتگو دوقولوها شیطنت می کردند. از خوردن دستگاه ضبط صدا تا بازی کردن با تلفن همراه خبرنگار ... البته با دو تا پفک و یک بیسکویت مادر توانستیم اوضاع را کمی آرام کنیم. مادر دوقولوها می گفت: ۱۸۰ هزار تومان یارانه داریم بعلاوه حقوق ۳۰ هزارتومانی بهزیستی برای دوقولوها و کمک ۴۰ هزار تومانی کمیته امداد به پدرم یعنی در مجموع می شود ماهانه حدود ۲۵۰ هزار تومان!

هزینه خورد و خوراک را خیرین می دهند
گفتیم این که هزینه شیر پاستوریزه بچه ها هم نمی شود؟ گفت: بله ... بروید از مغازه محل سئوال کنید چگونه سه ماه سه ماه باید بدهی ها را پرداخت کنیم. خواهر بزرگش که آن روز برای دیدن پدر و مادر همراه با دو فرزندش آمده بود گفت: چرا نمی گویی از کجا خورد و خوراک را تامین می کنید؟ بگذارید خودم بگویم .... آقای خبرنگار هزینه خورد و خوراک پدر و مادر و خواهرانم را همسایه ها و خیرین می دهند. یکی هم مثل شما که امروز برای والدینم سبد ارزاق آورده است.

رقیه موسوی در ادامه گفته های خواهر گفت: راز نگفته ای ندارم. زندگی ما این است. اصلا بگذارید از صدا و سیما و همه خبرنگاران بیایند و تصویر ما را پخش کنند. پس فردا همین دوقولوها نیاز به مهد کودک و پیش دبستانی و مدرسه دارند و بعد دوباره گریست... گفتیم چرا ؟ گفت یاد سامان افتادم که آرام آرام باید راهی پیش دبستانی می شد.

انجمن ۲۵۰ هزار تومان کمک کرد!
در مورد کمک های انجمن حمایت زندانیان مرکز و کمیته امداد که وظیفه حمایت از خانواده زندانیان را دارند سئوال کردیم که گفتند: انجمن حدود ۱۰ ماه است که ما را تحت پوشش قرارداده و غیر از چند سبد ارزاق تنها ۲۵۰ هزار تومان کمک کرده است. کمیته امداد هم رفتیم، گفتند: شما تحت پوشش بهزیستی هستید. گفتیم: بهزیستی فقط ۳۰ هزار تومان آن هم برای دوقولوها می دهد.

یک بار دوقولوها ۳ روز گرسنه ماندند
زمان از دستمان خارج شد و درد و دل ها همچنان ادامه داشت اما وقتی فهمیدیم دوقولوها سه روز بدون شیر و غذا بودند متاثر شدیم. مادر می گفت: به بچه ها آب جوش و قند می دادم اما باز بی تابی می کردند. داد زدم بخوابید دیگر خسته شدم .... خدایا کمکم کن... واقعا گاهی کم می آوردم... راستش بچه ها فقط شیر میهن می خورند آن هم از نوع پاکتی البته غذا هم به آنها می دهم. خودم هم از همان بچه اول شیر نداشتم. شیر خشک هم به بچه ها نمی سازد البته اگر هم می ساخت باز هزینه تامین آن بالا بود.


از رئیس جمهور کار می خواهم
مادر به نیت حضرت عباس نام دوقولوهای خود را امیر عباس و امیر حسین گذاشت و می گوید: چون یکی از آنها بیمار است از صورت لاغرش می فهمم امیر عباس است... در مورد خانواده همسرش سئوال کردیم: پدر همسرم فوت کرده و مادر همسرم هم زن خوبی است اما نمی توانم با آنها زندگی کنم چون پسر بزرگ دارند. خلاصه بگویم حالمان خوب نیست اما باز هم خدا را شکر که دو پسر دارم آن هم دوقولو و تلاش می کنم خوب تربیت شوند. گفتیم اگر صدای شما را رئیس جمهور شنید از طرف شما چه بگوییم؟ گفت: دنبال کمک نیستم خودم سالم هستم. فقط یک کاری باشد و بیمه هم داشته باشد.

همسایه ها طوری رفتار می کنند انگار من هم مجرم هستم
در میان در و دل ها از محله شان هم گفتند. وقتی هوا تاریک می شود دیگر جرات بیرون آمدن نداریم. اینجا پر از زمین های بی صاحب و بیابان و خاک و باد است. اگر مشکلی رخ دهد نیم ساعت طول می کشد پلیس از منجیل آباد به کیکاور برسد. گفت: همه همسایه ها ماجرای زندگی من را می دانند و من را با چوب همسرم تنبیه می کنند انگار من شریک جرم هستم.

دوقولوها را ۵۰۰ هزار تومان می خواستند!
حرفی برای گفتن نبود. هرقدر بیشتر می ماندی دردهای بیشتری را باید ثبت می کردیم. وقت رفتن بود و تا بیرون خانه آمدیم. موقع رفتن مادر دوقولو ها گفت: یک بار فردی به اسم خیر و کار خیر به ما گفت شما توان نگهداری بچه ها را ندارید بدهید خودم بزرگ می کنم و به شما ۵۰۰ هزار تومان می دهم.

گفتیم: خودش بچه داشت؟
گفت: نه بچه دار نمی شدند.


گفتیم: چرا قبول نکردید؟
گفت: مگر می شود مادر بچه هایش را بفروشد؟ به چه قیمتی؟ این دوقولوها عشق من و تمام زندگی من هستند.


اخبار اجتماعی  -  مهر 


ویدیو مرتبط :
سخت ترین سوال زن از شوهرش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آخرین روز زندگی زنی که قرار است اعدام شود


در حالی که قرار است سحرگاه فردا فرزانه پای چوبه‌دار برود، خانواده او همچنان در تلاشند تا رضایت اولیای دم را برای بخشش جلب کنند. این تلاش‌ها در حالی است که پدر شوهر فرزانه اعلام کرد در تصمیمش برای قصاص عروس سابقش مصر است.

روزنامه اعتماد: در حالی که قرار است سحرگاه فردا فرزانه پای چوبه‌دار برود، خانواده او همچنان در تلاشند تا رضایت اولیای دم را برای بخشش جلب کنند. این تلاش‌ها در حالی است که پدر شوهر فرزانه اعلام کرد در تصمیمش برای قصاص عروس سابقش مصر است.

لینک مرتبط:
فرزانه مرادی اعدام شد

در همین حال فرزانه پیش از انتقال به انفرادی آخرین خواسته‌اش را دیدن دخترش برای آخرین مرتبه اعلام کرد. به گزارش خبرنگار ما، فرزانه متهم است روز 10 بهمن ماه سال 86 شوهرش احمد را در خانه‌شان در اصفهان به قتل رسانده است. او در مراحل مقدماتی بازجویی اتهام قتل را برعهده گرفت و گفت چون شوهرش به او تهمت می‌زد ناخواسته دست به چنین کاری زده است. در چنین شرایطی او با درخواست خانواده احمد از سوی قضات شعبه 17 دادگاه کیفری استان اصفهان به قصاص محکوم و این رای نیز در دیوان‌عالی کشور تایید شد.

طبق آنچه از قبل اعلام شده بود روز 13 بهمن ماه گذشته فرزانه در زندان اصفهان پای چوبه ‌دار رفت. در حالی که طناب ‌دار دور گردنش حلقه زده بود فرزانه گفت قاتل نیست و مردی به نام «الف» شوهرش را کشته است. التماس‌های او در آخرین لحظه‌ها کارساز شد و پدرشوهرش یک ماه به او فرصت داد تا قاتل اصلی را رسوا کند.

چند روز بعد فرزانه طی نامه‌یی به دادستان اصفهان جزییات بیشتری از ماجرای قتل شوهرش را شرح داد. او گفت دوست شوهرش وارد خانه شان شده و با تهدید او شوهرش را کشته و گریخته است. فرزانه گفت: «الف» ادعا کرد می‌خواهد احمد را بکشد و در ادامه همسرش را طلاق بدهد تا با من ازدواج کند. به دست و پایش افتاده بودم تا او را از تصمیمش منصرف کنم اما فایده‌یی نداشت. «الف» گفت چون تو بچه‌داری خانواده شوهرت قصاصت نمی‌کنند. او من را تهدید کرد اگر در این باره چیزی به کسی بگویم خودم و خانواده‌ام را می‌کشد. من هم از ترس اتهام قتل شوهرم را قبول کردم.

اظهارات فرزانه در حالی است که پدر شوهر او در گفت‌وگو با «اعتماد» از قطعی بودن تصمیمش صحبت کرد و گفت: قاتل باید قصاص شود و من روز اجرای حکم به زندان اصفهان می‌روم تا در مراسم اعدام قاتل پسرم حضور داشته باشم. من کاری به حرف‌هایی که زده می‌شود ندارم. دادگاه تعیین کرده که قاتل چه کسی است و او باید مجازات شود. هیچ بخششی هم در کار نیست.

از سوی دیگر مادر فرزانه نیز شرایط روحی دخترش را خیلی بد اعلام کرد و گفت آخرین خواسته او دیدن دخترش است. او به «اعتماد» گفت: قرار است دخترم را به انفرادی منتقل کنند. از ما خواسته‌اند برای دیدن او به زندان برویم. با این حال وقتی با فرزانه تلفنی صحبت کردم او گفت آخرین خواسته‌اش دیدن دخترش فاطمه است. این زن ادامه داد: دخترم شرایط خیلی بدی دارد و می‌گوید می‌خواهد برای آخرین مرتبه دخترش را ببیند. شاید با این کار او آرام شود. آخرین مرتبه‌یی که فرزانه دخترش را دید او فقط 2 سال داشت. بعد از این حادثه فرزانه به زندان افتاد و از دیدن دخترش محروم شد. حالا فقط دیدن فاطمه می‌تواند فرزانه را آرام کند.

مادر فرزانه درباره آخرین تلاش‌ها برای جلب رضایت اولیای دم گفت: ما همه تلاش‌مان را انجام می‌دهیم. در این مدت چند واسطه فرستاده‌ایم تا شاید پادرمیانی آنها نتیجه دهد اما تا به حال این کارهای نتیجه‌یی نداشته است. با این وجود سحرگاه سه‌شنبه هفته قبل از اجرای حکم من و شوهرم جلوی زندان می‌رویم و به دست و پای پدر شوهر فرزانه می‌افتیم تا شاید او به جوانی دخترمان رحم کند و او را ببخشد.دخترم در آخرین تماسی که با هم داشتیم گفت  می‌خواهد زنده بماند.