اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
احمدی نژاد قامت كارگران را كوتاه كرد
شكاف بین دستمزد معیشت در دولت اصلاحات ٥٠ درصد بود
كه در دولت پیشین به ٦٥ درصد افزایش یافت
قانون كار باید برای حمایت بیشتر از كارگران اصلاح شود
صحبت كردن با علیرضا محجوب، جذابیت خاصی دارد به این خاطر كه وی دارای مسوولیتهایی است كه پرداختن به هر كدام از آنها میتواند موضوع یك مصاحبه باشد. با محجوب میتوان از یارانهها شروع كرد و به بیكاری رسید، از پناهجویان حرف زد و لایحه بودجه را مطرح كرد. وی شخصیت نام آشنایی در ایران است چرا كه از ابتدای انقلاب هم در مجلس و هم در خانه كارگر حضوری جدی داشت و همواره نظراتی ارایه میكرد كه به نوعی متفاوت با بقیه است. او یكی از مهمترین مخالفان طرح اجرای هدفمندی یارانهها بود و در مصاحبه اشاره كرد كه دیگر زمان اجرای این برنامه از نظر قانونی به اتمام رسیده است.
از طرف دیگر محجوب یكی از دلایل مطرح شدن خانه كارگر را حملات دولت احمدینژاد به این تشكل میداند و معتقد است از سال ١٣٨٤ تا سال انتهای ریاستجمهوری احمدینژاد اعضای این نهاد از ٢٠٠ هزار نفر به یك میلیون و ٧٠٠ هزار نفر افزایش یافت. همچنین وی از گردش نظام به سمت سرمایهداری انتقاد كرد و گفت: برخی مرگ بر امریكا را تنها شعار میدهند. نسبت به قانون كار انتقاداتی وارد و تصریح كرد در این قانون حق اعتصاب و تجمعات كارگری باید به رسمیت شناخته شود. او خواهان این شد كه تمام مسوولان كشور مورد بررسی قرار بگیرند و هر كس از كالای خارجی استفاده میكند با برخورد رو بهرو شود. البته در ادامه توضیح میدهد چنین موضعی تنها برای حمایت از نیروی كار داخل است و پای هیچ گرایش ناسیونالیستی یا ملیگرایانهای در بین نیست.
مصاحبه مشروح با علیرضا محجوب، دبیر خانه كارگر و نماینده مجلس با «اعتماد» در پایین آمده است:
سالهاست اقتصاد ایران درگیر بحث بر سر یارانه و هدفمندی یارانههاست. حالا در شرایطی كه پنج سالی از اجرای طرح هدفمندی یارانهها میگذرد، همچنان موضوع اهمیت خود را حفظ كرده است. چندی پیش شما و برخی همكارانتان در مجلس طرحی را تدوین كرده بودید كه بر اساس آن مقرر بود یارانه نقدی بخشی از جامعه حذف شود تا كمكی به دهكهای پایینی جامعه شود اما نتوانست با واكنش مثبتی از سوی مجلس همراه شود. چرا اینقدر كار در این حوزه دشوار شده است؟
این طرح به هر حال شكست خورد و از دستور خارج شد و موضوعیتی ندارد. به هر حال بسیاری از ایجاد تغییر در این شرایط نگران هستند. میترسند اوضاع بهبود كه نیابد هیچ، بدتر هم شود. اما ما قبلا طرح بیمه بیكاری را دادیم كه قرار بود منابع آن از همین محل جذب شود. این بیمه از هر نظر تاثیر بهتری را بر معیشت فرودستان جامعه دارد چراكه عواید دایمی و توزیع عادلانهای دارد. بنابراین ما بهجای اینكه به شكل كور پول بریزیم، باید پول را به شكل هدفدار به جامعه تزریق كنیم.
حتی امریكاییها كه دههها در مقابل بیمه بیكاری مقاومت میكردند در دهه ٩٠ عقب نشستند و مجبور شدند از این سیاست حمایتی استفاده كنند. به نظر من بهتر است كه ما منابعی از این دست را به جوانان خود اختصاص دهیم كه امكان حضوردر بازار كار را نداشتند تا علیالسویه به همه تخصیص دهیم كه متعاقب آن، این مبلغ آنقدر ریز میشود كه ارزش خود را از دست میدهد در حالی كه ما پیشبینی كرده بودیم كه حداقلیترین پولی كه در اختیار مشمولان مجرد این طرح قرار میگیرد ٣٥٠ هزار تومان باشد. این پول یك مفهومی دارد اما ٤٠ هزار تومان تاثیر مهمی نمیتواند در زندگی افراد داشته باشد در حالی كه منابع زیادی را به خود اختصاص میدهد.
درواقع شما روش كنونی را هدفمند شده نمیدانید؟
بله و در واقع آنچه ما میگوییم هدفمند است و نه آنچه تاكنون اجرا شده است. این كار مانند این است كه كل مردم را نیازمند بدانیم كه توهین به مردم است. كسی كه توان كار كردن دارد نیازمند نیست و كسانی هم كه توانایی كار كردن ندارند باید تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند كمیته امداد قرار بگیرند.
چرا میگویند حتی برای یك معلول جزیی هم باید كاری فراهم شود یا برای كسی هم كه تنها توانایی تكان دادن انگشت خود را هم دارد باید شغل ایجاد كرد؟ به این خاطر است كه به افراد به ازای كاری كه انجام میدهند باید دستمزد داد، نه آنكه همینطوری به مردم یك مبلغ ناچیز داده شود. ما نباید پول مفت به كسی بدهیم، بلكه باید به ازای كار به كسی كه آن كار را انجام داده دستمزد داده شود. در مورد بیمه بیكاری هم فردی مشمول است كه كاری نتواند پیدا كند اگر هم كاری به وی پیشنهاد شد و نپذیرفت دیگر نباید از مزایای بیمه بیكاری بهرهمند شود. علاوه بر این یكی دیگر از مسائلی كه در طرح هدفمندی یارانهها مورد تصویب قرار گرفت همین طرح بیمه بیكاری بود. طرح ما آماده است اما دولت و شورای نگهبان مخالفت كردند چون به هر حال فكر میكنند درآمدهای این طرح آماده نیست. این موضوع اگر به جریان میافتاد یعنی حذف یارانه نقدی، ما در كنار بیمه بیكاری این طرح را اجرا میكردیم. چون بیمه بیكاری را مجلس پذیرفت و بحث ما با شورای نگهبان و دولت باقی میماند كه وقتی یارانه نقدی پرداخت نمیشد نگرانیهای آنها برای منابع مالی پرداخت بیمه بیكاری برطرف میشد.
شما در آینده هم قصد دارید كه مجددا این طرح را پیگیری كنید؟
ما اینبار اصلاحیه را در قانون بیمه بیكاری میزنیم یعنی در همان قانونی كه مصوب كردیم. ما مصر هستیم كه باید هدفمند به جامعه كمك كرد. به نظر من تنها نیازمند واقعی قابل شناسایی بیكاران هستند كه باید كار پیدا كنند. اصلا دلیلی ندارد پول مفت و بیزبان را همینطوری به جامعه بدهیم. این به سخره گرفتن شرافت نیروی كار و كارگر است. ما اگر بخواهیم به مردم كمك كنیم میتوانیم از طریق كمكهای غذایی و مسائلی از این دست، كسانی را كه مشمول كمك هستند، یاری كنیم. ما هم آمادگی این را داریم طرحهای حمایتی از این دست را تهیه و در این رابطه كمك كنیم.
علاوه بر این هم از نظر زمانی، زمان اجرای هدفمندی یارانهها دیگر به اتمام رسیده است و الان نوبت اجرای بخشهای حمایتی و تكمیلی این طرح است كه در ماده پنجم این قانون هم آمده است. از ابتدا هم قرار بود كه در نهایت این طرح به اجرای طرحهای حمایتی و بهبود وضعیت بیمهها، تامین اجتماعی و مواردی مانند بیمه بیكاری منجر شود. ادعای ما بر اساس قانون مطرح شده است. قانون میگوید دوره اجرا تمام شده، اما خب كسی در این میان به حرف ما گوش نمیدهد.
ببینید ما از یك سو با بیكاری روبهرو هستیم و از سوی دیگر با كارگری كه حقوق مكفی نمیگیرد. این دو در كنار هم شرایط اقتصادی كسانی كه كار میكنند یا كار نمیكنند را تخریب میكند، سال گذشته وزارت كار اعلام كرده بود سهم نیروی كار ایران ٧٥/٥ درصد قیمت تمام شده كالا است. امسال این سهم چقدر تغییر كرده است؟
این سهم در سالهای گذشته كم و كمتر شده است و امسال هم هرچند آمار دقیقی در دست نیست من فكر میكنم اگر سهم نیروی كار در قیمت تمام شده كالا كمتر نشده باشد، بیشتر هم نشده است.
مثلا چنین سهمی در كشورهای پیشرفته چقدر است و چرا در ایران این سهم تا این اندازه كم است؟
ببینید بخش با بخش تفاوت دارد و بسته به اینكه در كدام بخش نیروی كار حاضر است، درصدها متفاوت میشود ولی با تمام این تفاسیر عمده كشورهای توسعهیافته میانگین بالای ١٣ درصد دارند یعنی حداقل بیش از دو برابر سهم نیروی كار ایرانی در قیمت تمام شده كالا.
چرا در كشور ما سهم مزد نیروی كار در قیمت تمام شده كالا كمتر از نصف كشورهای دیگر است؟
این نشاندهنده این است كه مزد در ایران كمتر از آنچه در جهان مرسوم است، پرداخت میشود و درنتیجه مزد نقش مهمی در افزایش قیمت كالاها ندارد.
اما اكثر كارفرمایان با افزایش دستمزد، قیمتها را هم بالا میبرند.
بله، چنین كاری میكنند كه از نظر علمی نادرست است. باتوجه به همین نقش سهم مزد كارگر در قیمت تمام شده كالا، افزایش ٢٠ درصدی دستمزدها نهایتا میتواند یك درصد بر قیمت تمام شده كالا تاثیر بگذارد و آن را افزایش دهد. اما وقتی ٢٠ درصد دستمزد بالا میرود، آنها هم میخواهند ٢٠ درصد قیمت تمام شده كالا را بالا ببرند. در حالی كه همان طور كه گفتم سهم مزد در قیمت تمام شده كالا ٧٥/٥ است و اگر آن را پنج درصد محاسبه كنیم، میشود یك بیستم قیمت تمام شده كالا. به همین خاطر هر ٢٠ درصد افزایش دستمزد تنها میتواند یك درصد قیمت كالا را افزایش دهد و اگر حتی دستمزدها ١٠٠ درصد هم افزایش پیدا كنند، قیمت تمام شده كالا تنها پنج درصد افزایش خواهد داشت. متاسفانه كارفرمایان به هیچ عنوان این مساله را نمیخواهند بپذیرند.
البته من نمیگویم در همه حرف و صنایع یكسان است اما سرانه كل و میانگین كل همان ٧٥/٥ است. كاری مانند روزنامهنگاری سهمبری بیشتری دارد. به طور كلی هرچه شغل مربوطه یدیتر باشد یا نیروی انسانی در آن نقش تعیینكنندهتری داشته باشد، سهم مزد در قیمت تمام شده كالا هم بالاتر میرود.
در كدام بخشها سهم مزد نسبت به قیمت تمام شده كمتر است؟
ما به طور كلی هیچ شغلی را بالاتر از ١٢ تا ١٣ درصد نمیشناسیم. اما به طور مثال در بخش لوازم خانگی سهم مزد به یك و نیم درصد كاهش پیدا میكند. بیشترین سهم هم همان طور كه گفتم صنایع كاربر دارند كه نهایتا به ١٣ درصد میرسند.
نظر شما در مورد قانون كار ایران چیست؟ تا چه حد آن را كارآمد و به نفع تولید میدانید؟به هر روی بسیاری معتقدند یكی از موانع رونق تولید در ایران همین قانون كار است.
قانون كار یك قانون حمایتی است آن هم حمایت از نیروی كار و قرار نیست در چنین قانونی از تولید یا كارفرما حمایت شود، وگرنه میشد قانون كارفرما یا قانون حمایت از تولید. آنها الحمدالله قانون فراوان دارند و این قانون هم فقط برای حمایت از كارگر است. كسانیكه نسبت به این قانون نقد دارند و با نفس این قانون مخالفند باید صادقانه بیایند و اعلام كنند از نظر ما كارگر یك موجودی است كه نباید مورد حمایت قرار بگیرد و باید بیسلاح، بیدفاع و بدون تشكل در محیط كار فقط مانند یك ماشین حركت كند. ما به آنها توصیه خواهیم كرد تصمیم دیگری بگیرند چرا كه در این صورت خود این افراد هم باید طور دیگری باشند و اگر اینها تمام قوانین حمایتی از خود را لغو كردند آنگاه بحث آنها در مورد كارگران هم وجاهت خواهد داشت.
ما باید از خود بپرسیم كه چطور نباید كارگر حق اعتراض داشته باشد در حالی كه در قانون به آن تصریح شده است؟ خود ما در برنامه پنجم این مساله حق اعتراض و اعتصاب كارگر را گنجاندیم و یكی از دلایلی كه آن زمان پیشنویس این قانون را رد كردیم همین مساله حق اعتراض كارگر بوده است. از نظر قانونی باید اعتراضات كارگری را بهرسمیت شناخت. الان مهمترین مشكل این است كه این حق را برای كارگر نمیشناسند و به محض اعتراض كارگر یا اخراج میشود یا جابهجا. درنتیجه اگر من بخواهم نقدی به قانون كار داشته باشم این است كه چنین حقی را برای كارگر بهرسمیت نمیشناسد و بهاندازه كافی نیروی كار را مورد حمایت قرار نداده است. قانون كار ما از اعتراضات كارگری و از كارگر در مقابل كارفرما حمایت كافی را ندارد و به نظرم اینها اتفاقا مهمترین ضعف قانون كار ما است.
درواقع شما قانون كار كنونی را كافی نمیدانید؟
بله، دقیقا چون قانون حمایتی است و باید از كارگر حمایت كند كه متاسفانه این كار را انجام نمیدهد. به همین خاطر اگر كسی بیاید از این زاویه نقدی به قانون كار كشور وارد كند، ما حرف او را قبول خواهیم كرد و معتقدیم امروز نیاز به یك قانون كار بهتر و كارآمدتر كاملا احساس میشود. ولی اگر كسی اعتقاد دارد كه این زیاد است قطعا ما در مقابل او خواهیم ایستاد. به هر حال ما معتقدیم و این را همه جا هم اعلام كردیم كه حق اعتراض برای كارگر در راستای منافع ملی است و باید محترم شناخته شود.
اما چیزی كه در عمل دیده میشود این است كه هر كس به انحای مختلف سعی میكند قانون كار را كنار بزند. به طور مثال در دولت اصلاحات قانونی تصویب شد كه كارگاههای زیر ١٠ نفر از شمول قانون كار خارج شوند، در حالی كه ٧٠ درصد تولید در كشور در چنین كارگاههایی صورت میگیرد. یا قانون كار در مناطق آزاد تجاری اعمال نمیشود یا نمایندگان مجلس در سالهای گذشته بارها سعی در تعدیل این قانون داشتند. چرا چنین نظراتی تا این حد توانستند پیشروی كنند؟
ببینید باید آقایان مدنظر داشته باشند، انقلاب ما انقلاب مستضعفین بوده است و همین اقشار مهمترین حامیان انقلاب بودند. اما در سالهای گذشته یك گردش آشكار در نظام به سمت عقاید سرمایهسالار شكل گرفته. متعاقب چنین گردشی نظام سرمایهداری توانست به شكل خزندهای مطالب خود را به نظام دیكته كند. به هر حال نظام سرمایهداری هم یك نظام بدوی و شبهتجاری است و كارگر را به چشم یك كالای مصرفی میبینند كه نیروی كار خود را فروخته و نباید حقی داشته باشد، میتواند شب به خانه خود برود اما نمیتواند توقع داشته باشد كه فردا صبح هم به وی كاری داده شود. به همین جهت این افراد مدت قرارداد نمیخواهند و دنبال كوچك كردن آن هستند. مشخص است كه سوداگری، ثروت اندوزی و سرمایهداری مبتنی بر تجارت از عوامل مهم هجمههای اخیر به قانون كار و معیشت كارگران است.
ریشه كارگران قراردادی، از كجاست و این موج كی شتاب گرفت؟
از دهه ٩٠ میلادی روند افزایش كارگران قراردادی و كاهش كارگران رسمی به شكل چشمگیری افزایش داشت. در دیداری كه شخصا از شركت پژو داشتم، دیدم كه ٣٠ درصد نیروهای آنجا هم پیمانكاری بودند. متاسفانه این روند در همه كشورها، اعم از پیشرفته و در حال توسعه، رو به افزایش است. ما زودتر از همه كشورها البته این مسیر را طی كردیم.
یعنی زودتر از دیگر كشورها مسیرسرمایه داری را طی كردیم؟
كشور ما از سال ١٣٦٨ روند خصوصی را آغاز كرد. آن زمان چون این خصوصیسازیها خفیف بود و خیلی اتفاق چشمگیری نبود در همان سال تازه قانون كار تصویب شده بود. آن زمان آقای هاشمیرفسنجانی اگر یك حرف در دفاع از كارفرما میزد، دو جمله هم در مورد كارگر میگفت. مثلا ایشان اشاره میكردند ما از حقوق كارگر و كارفرما با هم صیانت میكنیم. به هر حال دولت رفاه به این معنی است كه كارگر مرفه و كارفرمای مرفه در كنار یكدیگر باشند. در آن زمان اگر واحدی به سمت خصوصیسازی میرفت، یك سوم سهم آن به كارگر واگذار میشد. از آنجا كه خود آقای هاشمی تصویبكننده این قانون بود، اجازه جسارت و تعرض كارفرمایان به این قانون را نداد.
از زمان روی كار آمدن دولت آقای خاتمی ناگهان خواستههای كارفرمایان رو به افزایش گذاشت و كار به جایی رسید كه آنها خواهان تغییر وزیر كار وقت با كسی شدند كه نیات آنها را به طور كامل اجرا كند. اگر چه وزرای بعدی كه در دولتهای آقای خاتمی و احمدینژاد هم آمدند متوجه شدند كه تغییر قانون كار سادهای نیست و به همین خاطر سعی كردند آن را در عمل به كار نبندند. به طور مثال در دوره آقای جهرمی هیاتهای سازش درست كردند كه قبل از جلسه شورای حل اختلاف تشكیل میشد و به كارگر میگفت تو دیگر كارت تمام است و از شكایتت صرفنظر كن. درواقع برای اینكه بتوانند نظر كارفرما را جلب كنند چنین تصمیماتی میگرفتند. این اقدامات از آن زمان عمدتا در راستای كاهش امتیازات، مزایا و نقش كارگران بود.
ما بعد از انقلاب دو دوره برای فعالیتهای كارگری داریم، دوره فراز و فرود. دوره فراز از انقلاب تا تصویب قانون كار در سال ١٣٦٨به طول انجامید و وقتی این قانون تصویب شد این پروسه متوقف شد. هجومهای واقعی از همین زمان آغاز شد اما تا پایان دولت سازندگی روند تعرضی كارفرمایان خیلی خزنده و ضعیف بود. البته در سال ١٣٧٣ قانون قراردادهای موقت نوشته میشود و دیوان به آن رای میدهد اما دولت تا اواخر دوره دوم خود از اجرای چنین كاری شانه خالی میكرد. تا در نهایت دیوان عالی وزیر كار وقت، آقای كمالی را تهدید به انفصال میكند كه در نهایت منجر به اجرایی شدن این قانون در اواخر دولت سازندگی شد. یعنی با تهدید استفاده از قوه قانونی در سال ٧٥ دولت را مجبور به اجرا كردند. امروز دیگر حتی قانون مربوط به كارگر قراردادی هم رعایت نمیشود و انواع كارگر روزمزد و پیمانی است كه در بازار كار ما سرازیر شده و چنین چیزی به هیچ عنوان با قانون كشور خوانایی ندارد.
فكر میكنید كدام دولت احساس مسوولیت بیشتری نسبت به كارگران داشت.
دولت آقای هاشمیرفسنجانی. چون قانون كار در این دولت تصویب شد و آقای كمالی وزیر كار از جنس خود كارگران بودند. اما نمیخواهم بگویم بدترین دولت كدام دولت بود. فقط میتوانم به وضعیت آقای احمدینژاد اشاره كنم. دولت ایشان قصد آسیب زدن به معیشت كارگران را نداشت اما چون راههای نامطلوب را انتخاب میكرد به منافع نیروی كار آسیب میزد. هرچند نباید نادیده گرفت كه جهتگیری دولت ایشان هم در راستای كوتاه كردن قامت كارگران بود.
منتقدان آقای هاشمی وی را لیبرال میدانند و از این منظر او را مورد شماتت قرار میدهند، از طرفی خودتان هم گفتید كه در زمان وی گردش به سمت سیاستهای سرمایهداری آغاز شد.
ما به انگ و برچسبها كاری نداریم. واقعیات این است كه همه میدانند اتفاقاتی مانند تصویب قانون كار در دولت ایشان رخ داد. صد البته او اعتقادات كارفرمایی و سرمایهداری هم داشته اما همواره تاكید میكردند كه كارگر مرفه در كنار كارفرمای مرفه.
حالا برگردیم به یارانه و معیشت كارگری كه حقوق مكفی نمیگیرد. آیا بررسیای انجام شده كه نشان دهد تاثیر یارانه نقدی بر معیشت كارگران چه بوده است؟
من از ابتدا جزو مخالفان لایحه طرح هدفمندی یارانهها بودم. چهار نفر به عنوان مخالف این طرح در مجلس صحبت كردند؛ آقایان قاضیپور، نادران، توكلی و بنده. البته بیش از ما چهار نفر هم مخالفی در مجلس نبود و به همین خاطر بدون قرعهكشی ما توانستیم صحبت كنیم. ما از روز اول اعتقاد داشتیم این طرح عقیم است و تا آخر هم عقیم خواهد ماند و اجرای چنین طرحی در نهایت به تورم سه رقمی خواهد رسید. از همان روز اول اعتقاد داشتیم كه اگر تمام منابع این طرح بخواهد محقق شود باید مردم پیاده تردد كنند تا این منابع تامین شود.
من تصور میكنم كه دولت ظرف یكسال در این مورد نظراتش را تغییر داد. همچنان كه بعدها اعتقاد پیدا كرد قیمت حاملهای انرژی را تماما به بازارهای جهانی واگذار كند. در نقد برنامه هدفمندی یارانهها من در مجلس گفتم چنین كاری یعنی تبدیل یارانههای كالایی به نقدی بدترین نوع تخصیص یارانه است و هنوز هم همین اعتقاد را دارم و معتقدم به همین خاطر این طرح صد در صد به ضرر كارگران شد. مشخص بود كه از همان ابتدا بهغیر از بنزین، تمام كالاهایی كه یارانه میگرفتند، كالاهای مصرفی فرودستان و اكثریت جامعه است. در ضمن در خصوص بنزین نیز حرف و حدیث فراوان است و تاثیر ناگوار آزادسازی قیمت بنزین بر معیشت كارگران كاملا قابل بررسی است.
حالا در شرایطی دولت سومین سال فعالیت خود را آغاز میكند كه بحران یارانهها پابرجاست، بیكاری همچنان معضل حل نشده است و منتقدان قانون كار در تلاشند فرصتی برای تغییر بیابند، به عبارت دیگر بحرانهای پیشین هنوز خودنمایی میكنند، از سوی دیگر تورم شدید اوایل دهه ٩٠ قدرت اقتصادی كارگران را تحلیل برده است، با این وضعیت برای تعیین حداقل دستمزد سال آینده چه برنامهای دارید؟ آیا باز هم قرار است مانند سال گذشته وعده افزایش چند ده درصدی دستمزد داده شود ولی در نهایت افزایش ١٨- ١٧ درصدی مورد موافقت قرار گیرد؟
افزایش ١٧ درصدی دستمزد نیز خود اتفاق بزرگی است. این تصمیم بیسابقه بود چرا این طور در موردش صحبت میكنید؟
ببینید وقتی شما از افزایش ٣٠ درصدی و ٤٠ درصدی و... حرف میزنید، حتی همان اتفاق بیسابقه رشد ١٧ درصدی دستمزدها هم تبدیل به اتفاقی ساده و پیش پا افتاده میشود.
من باید اینجا یك توضیح بدهم. قبل از هر چیز میخواهم از نمایندگانی كه در جلسه تعیین مزد سال گذشته شركت كردند تشكر كنم. زیرا هرچند نتوانستند به وعدههای خود عمل كنند و حداقل دستمزد ١٧ درصد افزایش داشت اما یك اتفاق بیسابقه هم رخ داد و آن این بود كه تمام دستمزدها ١٧ درصد افزایش داشت و نه فقط حداقل دستمزد و این مساله از نظر برآیند كارفرمایی چیزی نزدیك به ٢٨ تا ٣٠ درصد افزایش مزد بود.
امسال البته تازه مذاكرات شروع شده و با توجه به ركود نمیتوان انتظار اتفاق چشمگیر داشت اما ما میخواهیم امسال، افزایش دستمزد براساس تورم باشد، البته نه تورم سالانه بلكه تورم غذا. چرا كه همواره بیشترین تورم متعلق به این بخش است و باید دستمزدها براساس تورم غذا، افزایش پیدا كند. چون ما سبد هزینه داریم و باید ببینیم كشش سبد به چه سمتی است و وقتی میگویم ٣٥ درصد سبد خانوار متعلق به غذا است و بیشترین سهم را در سبد خانوار دارد، تصمیم عادلانه یعنی در نظر داشتن رقم تورم این كالا.
برای بند ٢ ماده ٤١ قانون كار چه برنامهای دارید؟ چون آنطور كه در این بند آمده است، حداقل دستمزد باید كفاف یك زندگی متوسط را برای مزدبگیر و خانواده او تامین كند.
این ماده هم وجود دارد و باید فراتر از تورم مساله را ببینیم. یعنی باید دید كه زندگی یك كارگر براساس گزارشهای مركز آمار چقدر هزینه دارد و برای رفع این نیازها باید چقدر حقوق داد.
الان بحث افزایش ١٠ درصدی كارمندان دولت مطرح است، آیا احتمال اینكه افزایش حقوق كارگران نیز بین ١٠ تا ١٢ درصد باشد، وجود دارد؟
ببینید شكاف بین مزد و معیشت در دولت اصلاحات ٥٠ درصد بود اما در اثر اتفاقاتی كه بدان اشاره كردید به ٦٥ درصد رسیده است. من یادم هست در دولت اصلاحات مقرر شد هر سال ١٠ درصد بیش از تورم به دستمزد كارگران اضافه شود تا بلكه این شكاف از بین برود. این اتفاق فقط یك بار در دولت اصلاحات رخ داد و سال بعد از آن، مجلس هفتم مصوب كرده بود كه قیمتها ثابت بماند و دولت هم با استناد به این مساله از قول و قراری كه با ما داشت شانه خالی كرد. به هر روی این باعث شد كه ما جلسه را ترك كنیم و البته از آن زمان به این معوقات همان طور كه گفتم دایما اضافه شد.
در مورد جدول نسبت مزد به معیشت كه شما هم چندی پیش در روزنامه خود منتشر كردید باید توضیح بدهم كه ما این ارقام را بر اساس آخرین سالی كه وزارت كار قیمت سبد معیشتی را اعلام كرده بود و با اضافه كردن سالانه رقم تورم محاسبه كردیم، پس طبعا ممكن است سبد معیشت بزرگتر هم شده باشد كه در جدول مذكور محاسبه نشده است. به همین خاطر میتوانیم ادعا كنیم این جدول منصفانهتر یا بهتر است بگویم كارفرماییترین جدولی است كه میتوان تنظیم كرد و تمام ارقام آن بر اساس آمارهای رسمی محاسبه شده است.
رقم خط فقر در تهران را چقدر میدانید؟
خط فقر تعابیر متعددی دارد و به نظر ما خط فقر یعنی حداقلهای ممكن برای داشتن یك زندگی متوسط. اما نهادهای بینالمللی عمدتا خط فقر مطلق را مدنظر قرار میدهند كه درواقع تنها هزینه غذا را شامل میشود. به همین خاطر وقتی برخی از مسوولان وزارت كار ارقامی حدود یك میلیون و ٣٠٠ هزار تومان را اعلام میكنند، از خط فقر مطلق صحبت میكنند. شاخص بینالمللی این رقم درآمد روزی دو دلار است و هر كس زیر این مبلغ را دریافت كند، زیر خط فقر مطلق یا خط بقا قرار دارد، یعنی زندگی این فرد در خطر است.
شما امروز در حالی از تلاش برایدرنظر گرفتن تورم غذا برای افزایش حقوق كارگران صحبت میكنید و تاكید دارید كه حاضر به پذیرش افزایش اندك نیستید كه در دولت پیشین در بسیاری از موارد فشارهای دولتی را میپذیرفتید.
مواضع ایشان (احمدینژاد) نسبت به ما وجود دارد و اگر ایشان از ما تعریف میكردند حتما سازش میكردیم! اصولا ما همواره نظرات خود را مطرح كردیم، ممكن است بعضی اوقات رسانهها صدای تو را پخش نكنند و آنگاه اینطور به نظر برسد كه ما موضعگیری قاطع نداشتیم، در حالی كه موضع ما همواره همین مسائلی است كه اكنون هم مطرح میكنیم و چیزی فرقی نكرده است. اساسا این مشی ما نبوده كه خودی و غیرخودی كنیم یا برخورد جناحی با مسائل كنیم. سند این مساله هم این است كه هم وزرای دولت سابق در بحث دستمزد مسائلی را مطرح میكردند كه میخواستند ما بپذیریم و هم در شرایط فعلی كه وزارتخانه در دست آقای ربیعی، از شایستهترین ما است، ناچارا همین كار را میكنند و ما با ایشان هم سازشی بر سر مساله دستمزد نداریم.
اتفاق بزرگ دیگری در راه است، برداشته شدن تحریمها اما برخی كارفرماها از دوران پساتحریم نگرانند كه ناگهان كالاهای وارداتی كل بازار را بگیرد. كارگران چه نگرانیهایی از آن دوران دارند؟
ببینید این بستگی به برداشت ما دارد. برداشتی كه الان رایج است این است كه همهچیز وارداتی ارزانتر است كه طبیعتا تولید ما و متعاقب آن اشتغال كشور را تحت تاثیر قرار میدهد. حال اگر تلقی مسوولان این باشد كه فرصتی بینالمللی به دست آمده كه میتوانیم از طریق آن فضای بینالمللی مساعدتری برای تلاشهای خود داشته باشیم، قطعا دستاوردها متفاوت خواهد بود. ولی با توجه به اینكه تجار ما به واردات بیش از صادرات تمایل دارند و اینكه مصرفكنندگان كشور چندین دهه است كه گرایش چشمگیری به كالاهای خارجی دارند، افق كمی مبهم میشود.
واردات كالا به كشور ما از جنگ جهانی اول آغاز شد و از جنگ جهانی دوم این روند مرتب تقویت شده است. به طور كلی فرهنگ مصرفی سنتی ما استفاده از كالاهای خارجی شده است و در نهایت كالای خارجی را برتر از تولید داخلی میداند. این باعث شده كه امروز بسیاری از تولیدكنندگان ما تولیدات خود را به اسامی دیگری نامگذاری كنند كه شبیه اسامی برندهای خارجی است. این بدترین نوع تحقیری است كه برای تولید كشور به وجود آوردند و این فرهنگی است كه باید با آن مقابله شود.
این فرهنگ مصرف كالاهای خارجی از طرف چه بخشهایی از جامعه تقویت میشود؟
این فرهنگ را عمدتا از طریق ثروتمندان و طبقات صاحب پول به پیرامون صادر میكنند و دیگران هم درباره آن تبلیغ میكنند. یعنی فرهنگی متعلق به اقشار فقیر جامعه نیست اما از روی آن تبلیغ میشود كه در نهایت میتواند به وابستگی كشور هم منجر شود. اصولا تولید از چرخه خود خارج میشود و سیل واردات افزایش پیدا میكند. واردات بستر را برای وابستگی فراهم میكند و متاسفانه برنامه پنجم توسعه خود مادر وابستگی در كشور است. چرا؟ چون ما تولیدكننده داخلی را مجبور كردیم با تولیدكنندگان خارجی به فعالیت مشترك بپردازد و اصطلاحا با آنها جوینت شود.
از طرفی برخی هم گویا با واژه مشكل دارند، ما با محتوای امریكایی مشكل داریم و نه واژه امریكا. امروز برخی كه فقط با واژه امریكا مشكل دارند وقتی به بحث كالا میرسند، میبینیم از امریكاییها هم امریكاییترند اما موقع شعار مرگ بر كه برسد بیش از همه فریاد میزنند. ما باید در عمل و در زمین واقعیت ضد امریكایی باشیم و در قول و عمل مصرفكننده كالای امریكایی نباشیم. اساسا یكی از مسائل ما این است كه مسوولان، اعم از دولتی یا مجلسی، باید اثبات كنند كه كالای ایرانی مصرف میكنند. كسی كه به هر دلیلی كالای ایرانی مصرف نمیكند نباید در راس دولتی باشد كه قانون اساسی آن استقلال را یك اصل میداند. به نظر ما فرهنگ مصرف نشان میدهد كه چقدر شعار و عمل ما با یكدیگر میخواند و آن در عمل هم به كار بسته میشود. در قول میگوییم مرگ بر امریكا اما كالایی كه میخریم یكسره خارجی است. این عمل و الگوی مصرف، فرای اینكه فرد مذكور چه شعاری میدهد، یعنی زنده باد بیگانه.
پیشنهاد شما برای رشد تولید و ارتقای نیروهای مولد در دوران پساتحریم چیست؟
امروز اقتصاد و تولید، چرخه پیچیدهای است كه با روشهای ساده نمیتوان بر آن غلبه كرد. قبل از هر چیز ما باید یك الگوی اقتصادی داشته باشیم و برنامههای خود را براساس این الگو طرحریزی كنیم. قانون اساسی ما مهمترین الگوی ما است و درواقع آنچه نوشته میشود باید براساس مدلی كه بر این الگو نوشته شده تطبیق داده شود. ما حق نداریم شعار دهیم زنده باد بخش خصوصی، یا بخش تعاونی یا بخش دولتی، بلكه براساس قانون باید بگوییم زنده باد هر سه. قانون اساسی ما میگوید بخش خصوصی مكمل دو بخش دیگر است و نه دو بخش دیگر مكمل بخش خصوصی. اگر تلاش ما در این جهت است كه بخش خصوصی محور باشد به الگویی میرسیم كه به آن سرمایهداری بینالمللی میگویند و برخی از مسوولان و افراد دیگر در كشور بهشدت مطالبات اینچنینی را دنبال میكنند كه بهشدت هم این رویه با قانون اساسی زاویه دارد.
كدام مدلهای طراحیشده به نظر شما با قانون اساسی و اقتصاد مختلط كه اشاره كردید، خوانایی و تطبیق دارد؟
به نوعی اگر بخواهیم اشاره كنیم، مدلهایی كه مجمع تشخیص مصلحت نوشته یا رهبری اشاره كردند همین الگو را دنبال میكنند مانند اقتصاد مقاومتی. اما متاسفانه ما قانون را به شكل یك شعار میبینیم و در عمل هر كس هر كاری كه دوست دارد، انجام میدهد.
مركز پژوهشهای مجلس، در تحلیلی ادعا كرده كه اگر رشد اقتصادی مطلوب داشته باشیم و سالی ٨٠٠ هزار شغل هم ایجاد شود، در سال ١٤٠٠، پنج میلیون بیكار خواهیم داشت. نظر شما در این باره چیست؟
عارضه اقتصاد ما ركود تورمی است و در بحث اشتغال هم مشكلی از این جنس داریم كه در سال ١٤٠٠ هم این تشدید میشود. ما در حالی كه شدیدا به كارگر نیاز داریم با بحران بیكاری هم روبهرو هستیم. كافی است در یكی از خیابانها قدم بزنیم و آگهی نیاز به كارگر را ببینیم، تا متوجه عمق نیاز كشور به كارگر شویم.
من یك خاطره بگویم، در دوره قبل انتخابات مجلس ما و آقای مطهری یك ستاد مشترك داشتیم. در این ستاد یك نفر فعال بود كه تولیدكننده بلور بود بعد آمده بود دنبال وام، اما میگفت من این وام را نمیخواهم بلكه ١٦ كارگر بدهید كه پای كار بایستند. الان كارهای سخت ما را دیگران انجام میدهند كه نشاندهنده این است كه نیاز وجود دارد اما كسی حاضر نیست آنها را انجام دهد، مانند ركود تورمی. یعنی هم بیكاری بالاست و هم نیاز به كارگر. بیكاران ما عمدتا توقع بالاتری از بازار كار ما دارند كه دلیل آن برمیگردد به اینكه عمده بیكاران ما تحصیلكردگانی هستند كه شغل در خور تحصیلات خود پیدا نمیكنند. من فكر میكنم، این رقمی كه پیشبینی كردند یعنی پنج میلیون بیكار، قبل از سال ١٤٠٠، یعنی حدود یكی، دو سال دیگر محقق شود.
بر چه اساس فكر میكنید كه بحران بیكار كشور تا دو سال آینده به مرز پنج میلیون بیكار برسد؟
به این خاطر كه ما الان چهار میلیون و ٩٠٠ هزار دانشجو داریم، بنابراین ما اگر همین الان یك میلیون بیكار داشته باشیم، تا چند سال دیگر فقط چهار میلیون و ٩٠٠ هزار فارغالتحصیل دانشگاهی جویای كار به بازار كار ما اضافه میشوند. این در حالی است كه براساس استانداردهای كار، به ازای هر فارغالتحصیل دانشگاهی در یك محیط تولیدی به پنج كارگر بدون تحصیلات دانشگاهی نیاز است. به بیان دیگر اگر قرار باشد تمام این جمعیت در یك فضای استاندارد به كار مشغول شوند، باید ٢٠ میلیون كارگر، نیمه ماهر و ساده، دیگر هم شغل پیدا كنند كه چنین چیزی امكانپذیر نیست، اول به این خاطر كه توان ایجاد ٢٥ میلیون شغل وجود ندارد و دوم به این خاطر كه این تعداد كارگر را نداریم.
پس شما اوضاع را به مراتب وخیمتر میبینید.
بله من از مركز پژوهشها پیشبینی بدبینانهتری دارم، چون آنها خیلی خوشبینانه میبینند. میدانید كه كل بازار ما امروز ٢٣ میلیون فعال دارد و تحقق ٢٥ میلیون شغل جدید تا سال ١٤٠٠ امكان ندارد. همین الان اگر رونق در كشور به وجود آید با بحران كارگر ماهر و نیمهماهر روبهرو خواهیم شد. چرا یك فارغالتحصیل دانشگاه با مداركی مانند فوق لیسانس به مشاغلی مانند دستفروشی یا نگهبانی روی میآورد؟ به این خاطر كه شغل بیشتر برای مشاغلی است كه كارگران ساده یا نیمه ماهر میخواهند.
یكی از مهمترین اتفاقات در سطح بینالمللی، بحران پناهجویان سوری و برخوردهای كشورهای اروپایی با آنهاست. شما فكر میكنید دولتهای اروپایی چه وظیفهای در قبال این افراد دارند؟
بهطور كلی این یك حادثه است مانند زلزله. كسی نمیخواسته خانه و زندگی را رها كند اما اتفاقی افتاده كه آنها هم كشورهای همسایه و خاورمیانه را امن تشخیص ندادند و تلاش داشتند كه به كشورهای اروپایی بروند. از نظر حقوقی هیچ مذمتی برای كشورهایی كه پناهجو نمیپذیرند وجود ندارد پس ما هم نمیتوانیم به سرزنش دولتهایی مانند مجارستان یا جمهوری چك دست بزنیم.
در این باره من كشوری را مذمت نمیكنم اما باید مدنظر داشت كه وقتی برای سوریه و اسد نسخه اعلا میپیچند در مقابل اپوزیسیون خشن این كشور، نصیحت میكنند، باید خود هم به توقعات پاسخ دهند. امروز دول غربی باید پاسخگوی اعمال خود باشند و اگر اعمال آنها انسانی بوده باید پناهجویان را بپذیرند. اگر هم خود میدانند كه رفتار آنها انسانی نبوده، دست از رفتارهای گذشته خود بردارند و شرایط سوریه را به سمت صلح ببرند تا پناهجویان هم به كشور خود برگردند. به هر حال بخش عمده مشكلات سوریه مربوط به عوامل خارجی است و این اتفاقات هم نتیجه سیاستهای غلطی است كه در این كشور به مسلح كردن نیروهای افراطی انجامید.
برداشت ما این است كه در مورد مهاجران لاجرم ناچار نیستند طبق مقاولات بینالمللی پذیرای آنها باشند اما با توجه به رفتاری كه داشتند، امروز باید این افراد كه محصول سیاستهای غلط دولتهای غربی هستند را بپذیرند، چرا كه به هر حال خودكرده را تدبیر نیست.
موضعگیری خانه كارگر در روز جهانی كارگر سال جاری، بسیاری را برآن داشت كه این تشكل را با راسیستها و نئونازیهای اروپایی مقایسه كنند و به آن انگ خارجیستیزی پناهجو ستیزی بزنند. نظرتان در این خصوص چیست؟
برای راسیست بودن باید ناسیونالیست افراطی بود، كه ما ناسیونالیسم را اصلا قبول نداریم، چه رسد به ناسیونالیسم افراطی، پس راسیست بودن بیمعناست. علاوه بر این ما به نژاد برتر هم اعتقادی نداریم، درنتیجه نه میتوانیم راسیست باشیم، نه نازیست یا فاشیست. به نظر ما بازار كار ایران تا حدی میتواند پذیرای نیروی كار دیگر كشورها باشد. ما تا حدی میتوانیم به همسایه خود لطف كنیم كه سفره خود را تعطیل نكنیم و همسایه هم تا جایی میتواند توقع داشته باشد كه سفرهای پهن باشد.
افغانستان كشوری است كه مشكلات بسیاری داشت و سالها درگیر جنگ بود و اینها منجر به مهاجرتهای گستردهای به ایران شد. اما مساله مهاجرانی هستند كه به شكل غیرقانونی به ایران آمدند. این مهاجران دیگر به دلیل فرار از جنگ نیامدند بلكه نیاز كارفرما بود. كارفرمای ساختمانی دو سال با كارگر افغانستانی كار میكند و بعد حقوق او را میدهد. این كار جمع كردن نان از سفره دیگران است.
ما در قانون برای مهاجران تعریف داریم و ما هم از همه كارگران قانونی حمایت میكنیم ولی نباید از ما انتظار داشت كه از كسانی حمایت كنیم كه بازار ما را شكستند، نان را آجر كردند و با شرایط راحت با كارفرما كار كردند، نمیتوان به كارگر ساختمانی گفت كه اعتراضی نكند. نه در روز جهانی كارگر، كه در مسجد هم اگر كارگر ساختمانی ایرانی ببیند، به كارگر افغانستانی اعتراض دارد. درواقع ما با كارگر غیرقانونی مساله داریم و كارگر قانونی را هم، فرای اینكه ایرانی هست یا نیست، مورد دفاع قرار میدهیم. بحث ما مهاجر نیست، بحث زمانی است كه بازار غیررسمی تشكیل میشود، كسانی با نرخ كمتر و شرایط بهتر كار میكنند.
ما اعتقاد داریم تمام مسلمانان برادر ما هستند و تمام كارگران هم برادران ما هستند و همه اینها حقوق مشترك دارند ودرست به همین جهت است كه در قید و بند ناسیونالیسم و راسیسم نیستیم. دعوای ما خارجی و داخلی نیست، بلكه دعوای ما با قانونی بودن و نشكستن موازین بازار است و هر كس كه این كار را بكند به نظر ما باید از بازار دور شود. البته این بحث اصلی ما است اما ممكن است برخی هم درمیان ما باشند كه نظرات افراطی پیدا كرده باشند، كه از نظر ما هم درست نیست. ما هرگونه برخورد خشن با مهاجران را محكوم میكنیم و این هم یكی دیگر از تفاوتهای ما با راسیستهایی است كه خارجیها را با خشونت مورد استقبال قرار میدهند. آنها به كشتن خارجی تمایل دارند، حتی بحث قانونی بودن را هم ندارند و میخواهند با ارعاب خارجیها را از كشور بیرون كنند.
پس شما با حركاتی كه در شهرهایی مانند یزد شد و منجر به آتش زدن خانه افغانستانیها شد مرزبندی دارید؟
صد در صد و به همین خاطر هم هست كه تاكنون هیچ گزارشی در مورد اعمال خشونت از ما نبوده است. ما میگوییم كسانیكه اجازه كار دارند مسالهای نیست بلكه به هر حال باید وضعی ایجاد كرد كه اعمال قانونی باشد و از قانونگریزی جلوگیری كرد. باز هم اعلام میكنم نه تنها به راسیسم گرایشی ندارم، بلكه ناسیونالیست هم نیستم.
یعنی خود را انترناسیونالیست (جهان وطن) میدانید؟
بله و هیات اجرایی خانه كارگر، در همین محلی كه شما نشستید در چند هفته اخیر تشكیل جلسه دادند و بهدنبال این هستند كه كاری برای كارگران افغانستانی ساكن ایران انجام دهند.
تاكنون برای سازماندهی كارگران افغانستانی، خانه كارگر چه كرده است؟
ما میخواهیم مكانیزمی ایجاد شود كه به هر شكلی شده اینها را جذب كنیم. به هر حال مساله فقط این بوده كه ما فقط میتوانیم مهاجران قانونی را پوشش دهیم. البته اگر هنوز هم كسی از مهاجران افغانی غیرقانونی هم اینجا بیاید و بخواهد از حقوق خود دفاع كند، ما هرچند كه اعتقاد داریم این افراد نباید به ایران میآمدند از آنها حمایت خواهیم كرد.
چرا خانه كارگر و دولت ایران، در حالی كه انواع مقاولهنامههای بینالمللی را در دفاع از حقوق كارگران امضا كردند، از تشكلات كارگری دیگر مانند سندیكا حمایت نمیكنند؟ چرا همیشه سندیكاهای كارگری مورد برخورد قرار میگیرند اما سندیكاهای كارفرمایی هیچگاه مورد برخورد واقع نمیشوند؟
انتخاب نوع تشكل هر واحد بسته به نظر كارگران فعال آن واحد است. در قانون اساسی ما سه تشكل به عنوان تشكلات قانونی كارگری وجود دارد، اول شورای اسلامی كار، انجمن صنفی كه معادل سندیكاست و نماینده كارگران. كارگران هر واحد میتوانند هر كدام از اینهایی كه خواستند را به عنوان تشكل خود انتخاب كنند.
انتخاب كارگران اگر اجازه دهند شوراست و نه سندیكا. جز در برخی محیطهای خاص، عمدتا انتخاب اولی بوده است. ما همان موقع هم كه در برخی محیطهای كار شروع به سندیكاسازی شد، میگفتیم اینجا تشكل خود را دارد. ما در نامهای كه به معاون وقت سازمان جهانی كار(ILO) امضا كردیم روی انجمنهای صنفی یا سندیكا تصریح كردیم و الان هم داریم. اما تصریح ما مشروط به اقبال محیط است و ما نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. به هر حال اگر جایی تشكل باشد، ما از تشكل موجود دفاع میكنیم و اگر جایی تشكلی ندارد ما از تشكلیابی به هر شكلی كه اقبال كارگران آن محیط باشد، دفاع خواهیم كرد.
ما هر كجایی كه كارگر حقوقی دارد از آن دفاع میكنیم و در این مساله با كسی هم تعارف نداریم. ولی اینكه حق انحصاری هم قبول نداریم و این مختصر انحصاری كه در كانونهای كارگری هست باید شكسته شود. جمعهای مختلف و هستههای مختلف باید تشكلهای خود را ایجاد كنند و با افكار مختلف در كنار یكدیگر گرد هم آییم. هر كس باید برابر با برداشتهای خود تشكلی داشته باشد و با آن جلو برود. اصلا ما ضد سندیكا نیستیم و اتفاقا مقاولههای آن را هم در سال ٨٣ امضا كردیم. ولی به هر حال همانطور كه گفتیم طرفدار تشتت در محیطهای كار نیستیم و هر كس برای خود یك تشكلی بزند، نمیتواند كمكی به فضا كند. حرف ما این است كه امروز بهجای اینكه بخواهیم در محیطهای مختلف كار چند تشكل ایجاد كنیم، بهتر است كه در ایرانخودرو یا سایپا كه هیچ تشكلی ندارد، تشكل كارگری ایجاد كنیم.
خوب به هر حال در صنایعی مانند خودروسازیها یا صنعت نفت، سختگیریها بسیار زیاد است.
بله و دقیقا در این مكانها فشار به كارگرانی كه قصد تشكلیابی دارند بسیار بالاست. اما به هر حال آیا سختگیری دلیل محكمی است كه كاری نكنیم. این حرف قابل قبول است كه در صنایع خودروسازی یا نفت به كارگران فشار زیادی میآورند كه متشكل نشوند اما قبول نداریم كه چون این فشار وجود دارد، باید شانه خالی كرد.
شما منتقد این فشارها در برخی صنایع نیستید؟
قطعا ما نسبت به این روند اعتراض داریم و جلوگیری از تشكلیابی كارگران را در هر محیطی خلاف قانون میدانیم. البته برخوردها همیشه صریح و مستقیم نیست و بعضا اخلال در پیشبرد مجمع كارگران انجام میشود و تلاش این است كه این مجامع به حدنصاب قانونی خود نرسند. اما این هم به نوعی ضدیت است و باید مطابق ماده ١٨٧ با دستگاههایی كه در تشكلیابی كارگران اخلال میكنند، برخورد شود و از این هم فراتر ما اعتقاد داریم، تشكلیابی كارگران باید تبدیل به یك اصل در تمام صنایع و محیطهای كار شود.
اگر كارگران یك واحد صنفی به خانه كارگر بیایند و بگویند ما هیچ تعلق خاطری به خانه كارگر و تشكیلات آن نداریم، اما میخواهیم یك تشكل در محیط ایجاد كنیم و از شما كمك میخواهیم، آیا شما به این افراد كمك میكنید، فرای اینكه چه تشكلی میخواهند كمك خواهید كرد؟
چرا نباید كمك كنیم؟ حتما كمك خواهیم كرد. زیرا به هر حال ما به اندازه كافی عضو داریم و بهدنبال این نیستیم كه فقط به اعضای خود كمك كنیم.
خانه كارگر چند عضو دارد؟
ما یك میلیون و ٧٠٠ هزار نفر عضو در سراسر كشور داریم و این اعضای مستقیم ما ا
ویدیو مرتبط :
استقبال از احمدی نژاد سال88 تبریز/احمدی نژاد کاش احمدی نژاد می ماندی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
احمدی نژاد: انتخابات در ايران کاملا آزاد است
انتخابات در ايران کاملا آزاد است و در کشورمان به جاي حکومت حزبي ، حکومت کاملا مردمي برقرار است و در انتخابات اخير نيز بالاترين حد مشارکت يعني 85 درصد در انتخابات حضور پيدا کردند، که در دنيا بينظير است طبيعي است که عدهاي معترض هم وجود داشته باشد که خوشبختانه قوانين مترقي کشورمان مسير اعتراضات قانوني را هم براي اين منظور مشخص کرده است و دستگاه قضايي نيز ناظر بر قانون است چنانچه تخلفي صورت گرفته باشد، با قاطعيت با آن برخورد ميکند.
ایرنا: رييس جمهور با تاکيد بر اينکه کساني که خيال ميکنند داشتن بمب اتم قدرت ميآورد عقب افتاده سياسي هستند، تصريح کرد: درست است که ملت ايران، دشمنان زيادي دارد اما براي دفاع از خود به بمب اتم نياز نداريم.
محمود احمدينژاد در گفت وگو با شبکه يک تلويزيون دانمارک و روزنامه پليتيکن با تاکيد بر اين که دولت آمريکا بايد رفتار خود را اصلاح کند، اظهار داشت: آمريکا نيز مانند ساير کشورها داراي محدوده جغرافياي خاصي است و بايد در محدوده خود زندگي کند.
وي با انتقاد از حضور و دخالت آمريکا در عراق و افغانستان و ساير نقاط دنيا گفت: امروز اوضاع اين کشورها به مراتب بدتر از 7 سال گذشته و زمان اشغال است و حتي با حضور ناتو هم وضعيت اين کشورها بهتر نشده است.
رييس جمهور افزود: روزانه دهها نفر در اين کشورها کشته ميشوند و تاکنون صدها هزار نفر کشته و آواره شدهاند. مهم نيست که چه کسي در اين کشورها کشته ميشود مردم افغانستان يا عراق باشد و يا سرباز ناتو، دانمارک يا آمريکا، مهم اين است که يک انساني که داراي خانواده و آرزوهايي است، کشته ميشود.
رييسجمهور استراتژي ورود به افغانستان و عراق را اشتباه دانست و گفت: دليل اين اشتباه آن است که وضعيت اين کشورها بهبود پيدا نکرده و چشم انداز روشني نيز براي اصلاح وضعيت اين کشورها وجود ندارد.
وی در پاسخ به سوالي درباره اوضاع فلسطين خاطر نشان کرد: در جنگ جهاني دوم اتفاقي رخ داد که در آن 60 ميليون نفر کشته شدند به بهانه بخشي از افرادي که در جنگ کشته شدند، سرزمين فلسطين اشغال شد و از تمام دنيا افرادي را جمع کرده و در آنجا دولت تشکيل دادند. مردم فلسطين را نيز آواره کردند ما به هيچ عنوان اين دولت را به رسميت نميشناسيم. راه حلي هم براي رفع مشکل فلسطين ارائه داديم که راه حلي انساني است، معتقديم که بايد اجازه بدهند مردم فلسطين خودشان سرنوشت خود را انتخاب کنند و اين حداقل حقوق انساني است که در منشور سازمان ملل متحد نيز به آن اشاره شده است.
**سياستهاي ناتو در افغانستان اشتباه است
رييسجمهور سياست هاي ناتو در افغانستان را اشتباه دانست و با اشاره به اينکه پس از حضور ناتو به بعد وضع افغانستان بهتر نشده است، گفت: امروز وضعيت امنيت، قاچاق مواد مخدر و تروريسم در اين کشور نه تنها بهبود پيدا نکرده، بلکه به مراتب گسترش و افزايش يافته است.
احمدينژاد تصريح کرد: مسائل انساني را نمي توان از طريق نظامي حل و فصل کرد، ما معتقديم بدون اين که انسانها کشته شوند، راه حل بهتري نيز براي اصلاح اوضاع وجود دارد و اين سخن ما بدون ترديد به نفع دانمارک ، آمريکا و ناتو است چرا که ناتو منطقه ما را نميشناسد به همين خاطر تصميمات اشتباه ميگيرند و باعث کشته شدن انسانهاي بيگناه ميشوند.
وی خاطر نشان کرد: اگر سياستمدارن آمريکا و ناتو اطلاعات تاريخي درستي از منطقه داشتند، حتما وارد افغانستان نمي شدند، افغانستان در صد سال گذشته از سوي انگلستان و شوروي سابق اشغال شد و با اينکه اين کشورها از قدرت نظامي بالايي برخوردار بودند، اما مجبور شدند با سرافکندگي از اين کشور خارج شوند، امروز چه دليلي وجود دارد که سياستمداران ناتو احساس ميکنند که مي توانند در افغانستان پيروز شوند؟ در چنين شرايطي جمهوري اسلامي ايران دلسوزانه به آنها نصحيت مي کند که مرتکب اشتباه نشوند اما به جاي اينکه از ما تشکر کنند ما را مورد هجمه قرار مي دهند البته ما نيازي به تشکر آنها نداريم و بهتر است که آنان رفتار خود را اصلاح کنند.
**بمباتم ضدانسانيترين سلاح است
احمدينژاد در پاسخ به سوال ديگري با تاکيد بر اينکه امروز استفاده از بمب اتم از خاصيت افتاده است و کساني که خيال ميکنند داشتن بمب اتم قدرت ميآورد عقب افتاده سياسي هستند، اظهار داشت: ما معتقديم بمب اتم که تنها کارآيي آن کشتن انسان است. ضدانسانيترين سلاح است و ما به شدت با کشته شدن انسانها مخالف هستيم. درست است که ملت ايران، دشمنان زيادي دارد اما براي دفاع از خود به بمب اتم نياز نداريم.
وي تأکيد کرد: جمهوري اسلامي ايران به لحاظ اعتقادي با بمب اتم مخالف است و به همين خاطر است خواستار و پيگير خلع سلاح جهاني هستيم بمبهاي اتمي و سلاح هاي کشتار جمعي تهديدي براي بشريت هستند.
رييسجمهور با طرح اين سوال که آيا امروز کسي قادر است از بمب اتم استفاده کند و اگر اين بمب را به کار گرفت آيا موجب برتري اش خواهد شد، گفت: آيا داشتن بمب اتم توانست شوروي را از فروپاشي نجات دهد و آيا موجب شد که آمريکا در عراق و رژيم صهيونيستي در غزه پيروز شود.
احمدينژاد با بيان اينکه مسوولان جمهوري اسلامي ايران انسان هاي شجاع و با صراحتي هستند، گفت: ما هر کاري بخواهيم انجام دهيم، شجاعت اعلام آن را هم داريم ، اعلام کرديم که غني سازي را شروع ميکنيم و کرديم . گفتيم که وارد مرحله صنعتي شدن مي شويم و شديم. گفتيم که تحريم ها عليه کشورمان ظالمانه است و آن را نمي پذيريم و نپذيرفتيم ، امروز هم اعلام کرديم که 10 مرکز غني سازي جديد ميسازيم و خواهيم ساخت. دليلي براي ترس وجود ندارد زيرا نه دروغ ميگوييم و نه قصد فريبکاري داريم.
**انتخابات اخير، بالاترين حد مشارکت
رييسجمهور در ادامه در پاسخ به سوالي درباره وقايع پس از انتخابات کشورمان تصريح کرد: انتخابات در ايران کاملا آزاد است و در کشورمان به جاي حکومت حزبي ، حکومت کاملا مردمي برقرار است و در انتخابات اخير نيز بالاترين حد مشارکت يعني 85 درصد در انتخابات حضور پيدا کردند، که در دنيا بينظير است طبيعي است که عدهاي معترض هم وجود داشته باشد که خوشبختانه قوانين مترقي کشورمان مسير اعتراضات قانوني را هم براي اين منظور مشخص کرده است و دستگاه قضايي نيز ناظر بر قانون است چنانچه تخلفي صورت گرفته باشد، با قاطعيت با آن برخورد ميکند.
دکتراحمدينژاد خاطر نشان کرد: در ايران قانون حاکم است و همه در برابر قانون مساوي هستند آيا اگر کسي در دانمارک از چراغ قرمز عبور کند پليس با او برخورد نميکند ، پليس در هر جامعهاي مسوول نظم، ايجاد آرامش و امنيت براي مردم است. آيا ميتوانيد بگوييد که چرا در کپنهاگ پليس با تظاهر کنندگان به شدت برخورد کرد ، ما معتقديم لابد قانوني در دانمارک حاکم است که اين اقدامات صورت ميگيرد. اعتراض کنندگان بايد تابع قانون باشند آيين دادرسي ما بسيار مترقي است و چهار مرحله تجديد نظر طلبي در آن پيش بيني شده است، بنابراين امکان اينکه به کسي ظلم شود خيلي کم است.
**برخي دولتهاي غربي، شناختي از ملت ايران ندارند
رييسجمهور در پاسخ به سوالي دخالت برخي دولتهاي غربي در امور داخلي کشورمان را تعجب برانگيز و خندهدار دانست و گفت: بعضي دولتهاي غربي، ايران و مردم آن را نميشناسند و حرفهايي ميزنند که بسيار خندهدار است ، آنها بايد به ملت بزرگ ايران احترام بگذارند و بدانند که حرف هاي آنان تاثير معکوسي دارد.
دکتراحمدينژاد در پاسخ به اينکه دنيا را چگونه ميبينيد، خاطر نشان کرد: دنيا بسيار زيباست و خدا دنيا را زيبا آفريده است و انسانها را خلق کرده که زيبا زندگي کنند، خدا انسانها را خلق نکرده که عليه همديگر ظلم کنند و يا به حق يکديگر تجاوز کنند و يا همديگر را تحقير کنند و جنگ و اشغالگري راه بيندازند، البته فکر ميکنيم اين هدف متعالي به دلايل گوناگوني هنوز به طور کامل محقق نشده است چرا که شاهد درگيريها ، جنگها و تجاوز طلبيهايي در سطح دنيا هستيم و عدهاي خود را برتر از ديگران ميدانند اينان حتي به محيط زيست هم رحم نمي کنند ما معتقديم ميتوان اين وضعيت را اصلاح کرد بهشرطي که به عدالت و احترام به حقوق ديگران بازگرديم.
**شناسايي ريشه آلودگيهاي آب و هوا ضروري است
رييسجمهور در پاسخ به سوال ديگري درباره آلودگي آب و هوا و محيط زيست و ضرورت شناسايي ريشه آلودگي ها تاکيد کرد و گفت: بخش مهمي از آلودگي و تخريب محيط زيست ناشي از استفاده از سوخت فسيلي است از اين رو همه کشورهاي دنيا بايد دست به دست هم بدهند و از هر طرحي که اين سوخت را با سوخت پاک جايگزين مي کند، حمايت نمايند.
**انرژي هستهاي جايگزين خوبي براي انرژيهاي فسيلي است
احمدينژاد خاطر نشان کرد: آب و هوا به نوعي سرزمين همگاني است، چرا که هيچ کس نميتواند از تبعات آلودگي مصونيت داشته باشد ، امروز بيش از 75 درصد آلودگيها توسط تعدادي از کشور ها ايجاد ميشود و ضروري است آنها به قوانين بينالمللي متعهد شوند و در برابر سلامت جهاني احساس مسووليت نمايند.
وي افزود: انرژي هستهاي و هر انرژي تجديد پذيري مانند باد و خورشيد، جايگزين خوبي براي انرژي هاي فسيلي است.