اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
احمدینژاد تغییر نکرده و نمی کند
اخبار سیاسی- احمدینژاد تغییر نکرده و نمی کند
حالا در شرایطی که نزدیک به ۱۷ ماه به انتخابات مجلس مانده است و رئیس دولتهای نهم و دهم حضوری گاه و بیگاه در مجامع نه چندان رسمی دارد، همچنان سیاسیون درباره احتمال یا عدم احتمال شرکت او در انتخابات آتی به بحث و تبادلنظر میپردازند که گروهی آن را امری محال میدانند و عدهای هم معتقد به تلاش احمدینژاد برای بازگشت به قدرت هستند و حتی درباره راههای کاهش هزینههای بازگشت احتمالیاش سخن میگویند.
«محمود احمدینژاد جایگاهی ندارد که بتواند دوباره حرفی در سپهر سیاسی ایران داشته باشند. حتی او در سال ۸۴ هم موقعیتی در بین جریانهای سیاسی نداشت و فقط بخشی از نهادها و عناصری از درون قدرت او را انتخاب کردند و البته بعدها هم از چشمشان افتاد.
پس باید اینطور گفت که او رئیسجمهور شدنش را مدیون شرایط وقت اصولگرایان و اشتباهات اصلاحطلبان بود. جبهه اصولگرایی در شرایطی انتخابات سال ۸۴ را پیش روی خود میدید که هیچ چهره قابل بحثی را نداشت تا به عنوان کاندیدای اصلی وارد عرصه انتخاباتی کند. همچنین اصلاحطلبان و میانهروها هم نتوانستند درباره کاندیدای واحد به اجماع برسند تا نتیجه این شود که فردی به نام محمود احمدینژاد که پیشینه خاصی هم نداشت، شاهین اقبال را بر شانهاش ببیند و به عنوان رئیسجمهوری، پاستورنشین شود».
احمد شیرزاد همچنین با گفتن اینکه «روال منطقی این است که او با درنظر گرفتن جمیع جهات به حضور در انتخابات فکر هم نکند و حتی درصدد معرفی لیست هم نباشد. اگر غیر از این شد باید گفت که محمود احمدینژاد شناختی از مختصات سیاست و همچنین آنچه در ذهن جامعه میگذرد، ندارد» به پرسشهای «آرمان» پاسخ میگوید:
«احمدینژاد در انتخابات مجلس دهم لیست میدهد»، «احمدینژاد به فکر بازگشت به پاستور است»، «رایزنی احمدینژاد با اصولگرایان برای بازگشت به قدرت» و... هر چند وقت یکبار از تلاش محمود احمدینژاد برای بازگشت به دولت حرف و حدیثهایی شنیده میشود. سوال این است که رئیس دولتهای نهم و دهم با توجه به ذهنیتی که در لایههای مختلف جامعه از خود برجای گذاشته است، این شانش را دارد که دوباره بر کرسی قدرت تکیه بزند؟
ببینید! احمدینژاد به هر حال هشت سال رئیس دولت بودند و دقیقا به همین دلیل طبیعی است که اقداماتی را انجام بدهد. قرار نیست کسی بعد از پایان دوران ریاستجمهوریاش از دیدهها محو شده و اسمش فقط در تاریخ به ثبت برسد. به همین دلیل امکان دارد تا همه کارهایش شائبه انتخاباتی بگیرد. اما نظر من این است که برای مثال دیدار با سیدحسن خمینی یا کارهای دیگر دلیلی خوبی نیست تا اینطور گفته شود که احمدینژاد فعالیتهای انتخاباتیاش را شروع کرده است.
اما شناختی که از رئیسجمهور سابق وجود دارد، باعث این نتیجهگیری میشود که احمدینژاد دوست دارد تا همیشه نامش در صحنههای سیاسی و غیرسیاسی باشد.
گروهی از اصولگرایان تندرو دنبال این هستند که چهرههایی چون سیدمحمد خاتمی و... را از تاریخ کشور محو کنند. به نظر من با وجود هزینههایی که احمدینژاد و دولتش به کشور و مردم تحمیل کردند، صحیح نیست که ما هم مثل آنها رفتار کنیم. به هر حال او بهعنوان رئیس جمهوری سابق باید در کشور زندگی کند و حتی فعالیتهایی هم داشته باشد.
صرفنظر از این مباحث، احمدینژاد در موقعیتی است که بتواند بهطور جدی بازگشت به قدرت را پیگیری کند؟
محمود احمدینژاد جایگاهی ندارد که بتواند دوباره در سپهر سیاسی ایران حرفی برای گفتن داشته باشند. او حتی در سال ۸۴ هم موقعیتی در بین جریانهای سیاسی نداشت و فقط بخشی از نهادها و عناصری از درون قدرت او را انتخاب کردند و البته بعدها هم از چشمشان افتاد. پس باید اینطور اذعان داشت که او رئیسجمهور شدنش را مدیون شرایط وقتِ اصولگرایان و اشتباهت اصلاحطلبان بود.
جبهه اصولگرایی در شرایطی انتخابات سال ۸۴ را پیش روی خود میدید که هیچ چهره قابل بحثی را نداشت تا بهعنوان کاندیدای اصلی وارد عرصه انتخاباتی کند. همچنین اصلاحطلبان و میانهروها هم نتوانستند درباره کاندیدای واحد به اجماع برسند تا نتیجه این شود که فردی به نام محمود احمدینژاد که پیشینه خاصی هم نداشت، شاهین اقبال را بر شانهاش ببیند و به عنوان رئیسجمهور، پاستورنشین شود.
همچنین باید گفت که ایشان اهل گروه تشکیل دادن و کار سازمانی و جمعی نیست و اگر در این سالها کارهایی هم انجام داده است، بیشتر از موقعیت و امکاناتی که به واسطه حضور در دولت در اختیار خود میدید، استفاده میکرد و به قول معروف، حرف حرفِ خودش بود. در واقع باید گفت احمدینژاد طلوعی نابهنگام و غروبی سریع داشت و تاکیدِ موکد هم این است که پتانسیل حضور دوباره در فضای سیاسی و تصمیمگیری را ندارد.
اما این امکان وجود دارد که خطر «حاشیهنشینی» باعث شود تا به فکر تغییر رویه بیفتد.
امثال من و آقای احمدینژاد که دهه پنجم یا ششم زندگی خود را سپری میکنیم، به سختی میتوانیم به لحاظ رفتاری و شخصیتی دچار تغییر شویم. به همین دلیل گمان نمیکنم که بخواهد یکباره مثلا به کار جمعی توجه نشان بدهد یا حتی به فکر گردهمآوری جمعی باشد. وقتی احمدینژاد هشت سال امور اجرایی کشور را با نظر و تشخیص خودش اداره کرد، چطور میتوان انتظار داشت که یکشبه تغییر کند و نظر دیگری درباره کار مشارکتی و دستهجمعی داشته باشد. حتی فكرِ اینكه دوباره رئیسجمهور شود هم احمدینژاد را به سمت كار گروهی سوق نخواهد داد.
البته «بازگشت به قدرت» میتواند ایجاد انگیزه کند.
خیلیها انگیزه بالایی برای رسیدن به قدرت دارند. احمدینژاد خودش هم بهخوبی میداند که از ابزار و شرایط لازم برای بازگشت به روزهایی كه نفر اول اجرایی كشور بود، محروم است. تکرار میکنم که در سال ۸۴ هم بهدلیل اشتباه آنهایی که کار مشارکتی انجام میدادند در انتخابات برنده شد. به همین دلیل بازگشت احمدینژاد به قدرت کلا منتفی است و حتی نمیتواند در عرصههای اجتماعی هم حرفی برای گفتن داشته باشد. همانطور که مشاهده میشود، راهاندازی دانشگاه ایرانیان منتفی شده است و نشان داد که احمدینژاد به کارِ بیبرنامهریزی عادت دارد.
در فضای سیاسی احمدینژاد فقط «رئیسجمهوریی سابق» است یا جایگاهی جدیتر دارد؟
محمود احمدینژاد در شرایطی در سال ۸۴ به عنوان رئیس دولت برگزیده شد که هیچ سابقه و پیشینهای نداشت و به همین دلیل بعد از خارج شدن از پاستور به حاشیه رفت. این درحالی است که چهرههایی چون ماهاتیر محمد در مالزی و سیدمحمد خاتمی در ایران بعد از پایان روزهای قدرت دقیقا به همان مقدار مورد توجه قرار میگیرند.
شما اگر نگاهی به سابقه آقای خاتمی در پیش از ریاستجمهوریاش بیندازید، یازده سال مدیریت درخشان در وزارت ارشاد و سرپرستیاش در موسسه کیهان را میبینید که همین موجب شده تا در جمع روشنفکران جایگاه فاخری داشته باشد، همچنین رهبری او بر جریان اصلاحطلبی هم باعث شده تا خاتمی فققط رئیسجمهور سابق نباشد. اما کسی مثل احمدینژاد با تعداد انگشتشماری افراد مشهور شناخته میشود و به همین دلیل فقط و فقط عنوان «رئیسجمهوری سابق» یادمی شود و غیر از شرکت در جلسههای مجمع تشخیص مصلحت جایی برای فعالیت ندارد. البته احمدینژاد خودش هم میداند که دیگر آن چهره معروف و مهم نیست.
با تمام این تفاصیل احمدینژاد در بین مردم چقدر رای دارد؟
برای رای گرفتن از مردم باید تلاش کرد و فعالیتی جدی داشت که این مسائل مستلزم کار جمعی است که بعید میدانم احمدینژاد به لحاظ نفری و حتی بودجهای برای حضوری جدی در انتخابات داشته باشد. به همین دلیل پیشبینی صحیح، این است که احمدینژاد در صورت ورود به انتخابات رای هایی ناچیز را در سبد خود خواهد دید.
اما به هرحال او در دورهای رای داشت.
رایهایی که احمدینژاد را در سالهای هشتاد وچهار و هشتاد وهشت بهعنوان رئیس در راس دولت قرار داد، محصول فعل و انفعالات شرایطی بوده است که با وضعیت فعلی تفاوت فاحشی دارد. در سال ۸۴ سرگردانی اصولگرایان و اشتباهات انتخاباتی اصلاحطلبان او را برنده کرد. اما بعد از این هیچ دلیلی ندارد که مردم به او که کارنامه هزینهسازی دارد، رای بدهند.
احتمال ائتلاف احمدینژاد با گروهی از جبهه اصولگرایی احتمالی محتمل است یا محال؟
صد درصد محال.
«صد درصد محال.» با این قاطعیت؟
جریان اصولگرایی اگر بخواهد با احمدینژاد همکاری یا ائتلافی انجام بدهد، باید در قبال مشکلاتی که دولتش بهوجود آورده بود و حتی درباره اختلاسهای چندهزار میلیاردی پاسخگو باشد و نمیتواند از زیر بار آنها شانه خالی کند. دقیقا به همین دلیل است که اصولگرایان تحت هیچ شرایطی حاضر به هم صداییِ انتخاباتی با او نخواهند شد.
آنها بهواسطه حمایتهایی که از او داشتهاند و به خاطر مشکلاتی که دولتهای نهم و دهم به کشور و مردم تحمیل کردند، ترجیحشان این است که «سالهای ۸۸ تا ۸۴» از ذهن همه حذف شوند و مردم رابطه آنها با احمدینژاد را فراموش کنند. اصولگرایان شكست در انتخابات و واگذاری قدرت به جناح رقیب را مرهون مشكلزایی دولتهای نهم و دهم میدانند و از حالا هم بهطور جدی نگران نتیجه انتخابات دهمین دوره مجلس هستند، چون خودشان میدانند كه با حمایتهای آنچنانی از احمدینژاد و دولتش به قول معروف «بند را به آب دادهاند» و به همین خاطر حتی به انكار حمایتهای آشكار خود میپردازند.
همچنین باید گفت كه احمدینژاد هم به فاصلهای كه با جریان اصولگرایی دارد، اشراف كامل دارد و به همین دلیل به همكاری و همنشینی با آنها حتی فكر هم نمیكند، چه برسد به اینكه بخواهد در راستای فعالیتهای انتخاباتی با آنها نشستی برگزار كند. حتی اگر توجه داشته باشید، در این چند ماهی که او دولت را به آقای روحانی تحویل داده است، اصولگرایان در مناسبتهای مختلف حتی یکبار هم به او تریبون ندادهاند تا این پیام را به جامعه بدهند که رئیسجمهوری سابق هیچ نسبتی با جریان متبوعشان ندارد. درمجموع باید گفت که اصولگرایان روی خوشی به احمدینژاد نشان نمیدهند.
البته احمدینژاد هم در زمان حضور در دولت روی خوشی به اصولگرایان نشان نمیداد.
او تاوان همین کارهایش را میدهد. اگر احمدینژاد خودش را با جریان اصولگرایی «در» نمیانداخت هم دولتش کارنامه بهتری را داشت و هم بعد از دوران ریاستجمهوری بهعنوان یکی از چهرههای شاخص اصولگرایی شناخته میشد. در پایان و با وجود همه تحلیلها و نظرهایی که گفتم و گفتید باید بگویم که احمدینژاد ۹۰ دقیقهای است و امکان دارد با هدف بازگشت به قدرت در انتخابات مجلس یا به عنوان کاندیدا یا با معرفی لیستی منتسب به خودش شرکت کند که باید گفت اگر چنین کرد، یکی از اشتباهترین تصمیمهای عمرش را خواهد گرفت.
پس اینطور نتیجهگیری میشود که انتخابات آتی منهای احمدینژاد برگزار خواهد شد.
روال منطقی این است که او با درنظر گرفتن جمیع جهات به حضور در انتخابات فکر هم نکند و حتی درصدد معرفی لیست هم نباشد. اگر غیر از این شد باید گفت که محمود احمدینژاد شناختی از مختصات سیاست و همچنین آنچه در ذهن جامعه میگذرد، ندارد.
اگر احمدینژاد دوباره قدرت را در اختیار گرفت، چه خواهد کرد و سایرین چه باید بکنند؟
این «اگر» بهقدری جدی نیست که بخواهیم دربارهاش چیزی بگوییم، چراكه احمدینژاد برای همیشه تمام شده است.
اخبار سیاسی - آرمان
ویدیو مرتبط :
استقبال از احمدی نژاد سال88 تبریز/احمدی نژاد کاش احمدی نژاد می ماندی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
امیدی به تغییر رفتار احمدی نژاد نیست / "تمدید قدرت" جای خود را به عدالت طلبی داده است
عباس سلیمینمین در گفت و گو با عصرایران:
امیدی به تغییر رفتار احمدی نژاد نیست / "تمدید قدرت" جای خود را به عدالت طلبی داده است
وقتی كه در انسان این غرور ایجاد شد كه "من تنها كسی هستم كه می توانم منشأ مسیر سعادت در جامعه باشم" عده ای از این فرصت سوءاستفاده می کنند و با تملق خود را به آن شخص نزدیک می کنند تا به منفعت برسند. به همین دلیل است که در طول این چند وقت بارها مشاهده شده است که برخی از احمدی نژاد تعریف های آنچنانی می کنند و حتی ادعا می کنند که امام زمان را در حال تمجید از او رویت کرده اند!
دولت احمدینژاد را میتوان به لحاظ "مورد نقد قرار گرفتن" دولتی دانست كه هم رقیبان سیاسی را منتقد خود میبیند و هم اینكه همطیفیهای خود و حتی حامیان سینه چاك گذشته خود را در لباس منتقد به تماشا مینشیند تا این سوال به وجود آید كه "چرا دولت اصولگرا بیشترین انتقادات را از چهرههای اصولگرایی متوجه خود میبیند"؟
آیا واقعا كارنامه احمدینژاد و مهرههایش را باید تا این حد زیر سوال تلقی كرد؟ آیا میتوان این طور گفت كه گروهی وسیع از اصولگرایان از حمایتهایی كه به او داشتهاند، پشیمان هستند و "آیا"های دیگر كه در سالهای آخر دولت به اوج خود رسیده است.
یكی از بحثهایی كه مورد بحث منتقدان احمدینژاد و دولتش است، این است كه دولتیها در طول 7 سال مسئولیت بارها شاهد تغییراتی در لایههای مختلف بودهاند كه این نمیتواند با اصل ثبات در دستگاههای مختلف همخوان باشد.
"تغییرات دولت به رویگردانی احمدین ژاد از عدالت و توجه نشان دادن به ماندگاری در قدرت ربط دارد" ؛ این را عباس سلیمی نمین كه یكی از "حامیان دیروز، منتقدان امروز" احمدینژاد است، می گوید و به سوالات خبرنگار عصرایران پاسخ می دهد:
دولت احمدینژاد تغییراتش بیشتر از حد متعارف بود. دلیل این مساله را در چه چیزی میبینید؟
تغییرات متوالی در دولت احمدی نژاد ، با توجه به تغییر اهداف و انگیزههای دولتش ، اتفاقی بود كه باید میافتاد. به همین دلیل بنده معتقدم که می توان تا روز آخر دولت هم منتظر تغییراتی دیگر بود.
"تغییر اهداف و انگیزههای دولت" را بیشتر توضیح میدهید؟
حتماً ؛ دولت فعلی در سال 84 با هدف عدالت طلبی و تغییر بی عدالتی های موجود آن روزها به برابری، از مردم رای گرفت. در آن شرایط نیروهایی به کار گرفته شدند که همه از چهره های انقلابی بودند و وفاداری شان به نظام ثابت شده بود.اما از زمانی که دولتی ها به فکر این افتاده اند تا عدالت و عدالت طلبی را زیر سایه قدرت و قدرت طلبی ببرند، به طور کاملا طبیعی نیروهای انقلابی و دلسوز جای خود را به افرادی دادند که دنبال منافع دیگری به جز منافع ملی بودند تا بتوانند رییس دولت و همچنین نزدیکانش ار در راستای تثبیت غیرقانونی دولت همراهی کنند.
به هر حال وقتی انگیزه فرق میکند در ابزار و نیروها هم تغییراتی ایجاد می شود. احمدی نژاد که اتفاقا چهره ای اصولگراست و با حمایتهای اصولگرایان نیز به قدرت رسیده در حال حاضر به چیزی غیر از تمدید قدرت و موقعیت خود فکر نمی کند. از یك جایی نشانههای از ایشان مشخص شد که نشان می داد دچار تصور خود بزرگ و کامل بینی شده است. پس تصمیم گرفت که با بهانه قرار دادن دفاع از اصول این ذهنیت را در اذهان عمومی به وجود بیاورد که تنها کسی است که می تواند بدی ها ار کم و خوبی ها را روز به روز بیشتر کند. دقیقا به همین دلیل است که به این نتیجه رسید یا به او توصیه شد که در ترکیب نیروهای خود تغییراتی ایجاد کند که نتیجه آن خروج چهره های موجه از دولت و ورود افراد زیر سوال به دولت بود.
فرایند "تغییر" چگونه شکل گرفت؟
خب! این نكته مشخص وجود دارد كه کسی که دنبال موقعیت شخصی است و به خوبی می داند که برای ماندگاری خود در دولت باید قانون اساسی را زیر سایه خواسته های خود ببرد، به افرادی نیاز دارد که هم تعهد چندانی به بایدها و نبایدهای قانونی نداشته باشد و هم در معامله گری تبحر داشته باشند تا هر وقت که لازم شد، بتوانند با انجام معامله با معامله گران قانون را به نفع خود تغییر داده یا اصلا به انزوا ببرند.هم دولتی ها چنین افرادی را به آغوش خود راه دادند و هم دانشگاه آزاد با ترفندی هوشمندانه نیروهای خود را به بدنه دولت فرستاد تا از این طریق هم به منافعی برسد و هم اینکه از به نتیجه رساندن فعالیت هایی که ضد دانشگاه آزاد انجام می گرفت، جلوگیری کند.
این در حالی است که اگر احمدی نژاد دچار غرور نمیشد و به توصیه های بزرگان توجه نشان می داد، حالا هم دانشگاهآزاد بی قانونی های 27 ساله خود را تمام شده می دید و هم دولت می توانست ادعا کند که یکی از اهداف مهمش در راستای عدالتخواهی را محقق کرده است.
اما رییس دولت با این تفکر اشتباه که "من از همه کامل تر و عاقل تر هستم" کاری کرد که برنامه اش به نتیجه نرسید تا مشخص شود که وقتی غرور جای خود را به منطق می دهد، هیچ کس نمی تواند هیچ کاری را آن طور که انتظار می رود، به سرانجام برساند.
به بحث تغییرات برگردیم، آنهایی که رفته اند چه تفاوتی با آنهایی که آمده اند، دارند؟
وقتی كه در انسان این غرور ایجاد شد كه "من تنها كسی هستم كه می توانم منشأ مسیر سعادت در جامعه باشم" عده ای از این فرصت سوءاستفاده می کنند و با تملق خود را به آن شخص نزدیک می کنند تا به منفعت برسند.
به همین دلیل است که در طول این چند وقت بارها مشاهده شده است که برخی از احمدی نژاد تعریف های آنچنانی میکنند و حتی ادعا می کنند که امام زمان را در حال تمجید از او رویت کرده اند!
این رفتارهای اطرافیان موجب شده تا احمدی نژاد واقعا و به البته به غلط به این باور برسد که باید در قدرت بماند، چون هیچ دیگر نمی تواند کارایی او را داشته باشد.این در حالی است که وادی ماندن در قدرت برخلاف قانون اساسی ،برخلاف مشی رهبری و برخلاف اصول انقلاب است و هر کس وارد چنین فضایی شود هم خود به انحراف می رسد و هم امور را به منحرفین می سپارد.
پس به راحتی می توان به این نتیجه رسید که چهره های خوشنام و انقلابی دولت نهم تحت هیچ شرایطی نمی توانستند به همکاری خود ادامه بدهند و آنها رفتند تا امثال ملک زاده ها بیایند تا در مواقع ضروری بتوانند معامله های مورد نظر را به قول معروف جوش بدهند.
تاکید می کنم نباید فراموش کرد که دانشگاه آزاد تجربه ای 27 ساله در معامله گری دارد و به راحتی میتواند زندگی و شرایط افراد را تغییر بدهد.
بالا: عکس خبرگزاری دولت از ساده زیستی احمدی نژاد
پایین: تصویر منتشر شده در رسانه های جهان که خانواده و نزدیکان احمدی نژاد را در سفر نیویورکو در صحن سازمان ملل متحد نشان می دهد
این وضعیت چه تبعات مشخصی را می تواند به جامعه تحمیل كند؟
به نظر من هر شرایطی می تواند در نهایت دست آوردی برای جامعه داشته باشد. ما در دولتهای هاشمی و خاتمی تجربهه ای زیادی به دست آوردیم و اتفاقات دولت های اصولگرای نهم و دهم هم درس هایی به ما آموختند که در آینده به طور حتم سودهای زیادی برای ما خواهد داشت.
به عنوان مثال قانونگریزی های احمدی نژاد و دولتش به حدی بود که حالا همه به این نتیجه رسیده ایم که تکرار چه کارهایی اشتباه است و چه برنامه هایی را باید اجرایی کرد تا یک دولت احساس نکند که تحت هر شرایطی باید حرف اول و آخر را در کشور بزند.
شک نکنید که بعد از کنار رفتن دولت فعلی، هیچ دولتی دیگر جرات تکرار بدرفتاریهای دولت احمدی نژاد را نخواهد داشت. این نشان دهنده این است که مردم و جامعه سیاسی و مدیریتی ایران از شرایطی که در دوران دولت احمدی نژاد بر کشور حاکم شد، درس گرفته اند. اینکه چهره دولت در سالهای پایانی با رزوهای اول خود تا به این اندازه تغییر کرده است، چیزی را ثابت نمی کند جز اینکه باید حواس خود را جمع کنیم و بدانیم که هر کس یا دستگاهی احتمال انحراف دارد.
دولت هاشمی با شعار توسعه اقتصادی رای گرفت و در نهایت هم به دلیل فقدان عدالت نتوانست به آنچه می خواست،برسد.
همچنین دولت اصلاحات که با مسئولیت سید محمد خاتمی توسعه سیاسی را هدف راهبردی خود قرار داده بود، باز هم به دلیل اینکه دولتیها دغدغه چندانی برای عدالت طلبی نداشتند، به بن بست خورد و اتفاقا هر دو دولت مورد انتقاد رهبری قرار گرفتند تا جامعه به این نتیجه برسد که "عدالت" امر مهمی است که به دست فراموشی سپرده شده است.
پس محمود احمدی نژاد از فضای به وجود آمده، بهترین استفاده ممکن را برد وخود را فردی معرفی کرد که دغدغه اول و آخرش عدالت است و وعده داد که کاری می کند تا همه مردم بتوانند آرامش کافی را در زندگی خود تجربه کنند. این روندی بود که شخصی به نام احمدی نژاد در انتخابات سال 84 به عنوان یک پدیده مطرح شود و در نهایت هم به ساختمان پاستور راه پیدا کند.
پس شما معتقدید كه عدالت طلبی دولت نیمه تمام می ماند؟
این مسالهای كه شما در این سوال عنوان كردید، واقعیتی است که برای اثباتش دلیل های زیادی وجود دارد و کسی نمی تواند آن را انکار کند. اول اینکه سادگی احمدی نژاد جای خود را به غرور داد که تملق اطرافیان در این موضوع نقش پررنگی داشت. دلیل دیگر و مهم تر هم این بود که آنها به طور غیرمنطقی به این نتیجه رسیدند که می توانند بیش از 8 سال در راس قدرت بمانند و به همین دلیل برای رسیدن به هدف انحرافی خود، چهره های منحرف را به دولت نزدیک کردند. به همین دلیل مشخص همه میبینند كه دولتیها این روزها با شدیدترین هجمه ها روبرو هستند كه این نمی تواند برای قوه مجریه اتفاقی مناسب باشد.
مشخصا عملكرد رییس دولت به گونهای است كه گمان نمی كنم بتوان منتظر بود كه احمدی نژاد همان احمدی نژادی باشد كه در سال 84 توانست به عنوان یك "ناجی" از مردم رای بگیرد.واقعیت موجود این است که احمدی نژاد با چهره ای که مورد تایید اصولگرایان و بیشتر مردم بود، فاصله زیادی پیدا کرده است و اصرارش به حمایت افرادی که همه را نگران کرده اند، نشان مید هد که نباید امیدی به تغییر مشی و روش رییس دولت داشت.
این یعنی ناامیدی مطلق؟
شما انتظار دیگری دارید؟ او برای تمدید مهلت قانونی موقعیت خود هر کاری که لازم باشد، را انجام می دهد. در این شرایط هیچ کس نمیتواند چنین فردی را دوباره در مسیر عدالت طلبی تصور کند.
فلسفه غرور به گونه ای است که حتی اگر کسی عدالتخواه هم باشد و دغدغه اصلی اش کمک به مردم، بازهم به انحراف کشیده می شود و به طور دائم رفتارهایی از خود نشان خواهد داد که بی شک نمی تواند رفتارهایی در چارچوب منطق تلقی شود. غرور حتی در زمینههای مثبت هم زمینه سقوط اشخاص را فراهم میکند. البته نباید فراموش کرد که احمدی نژاد در فراهم کردن رفاه برای روستایی ها و همچنین شهرهای کوچک کارنامه درخشانی را از خود به جای گذاشته و انحرافهایش دلیل موجهی برای نادیده گرفتن نکته های مثبت دولتش نیست.او کاری کرد که حالا می توان از زاهدان و بلوچستان و شهرهای مرزی هم منتظر خودنمایی افرادی بود که تا پیش از این از ابزار لازم برای یادگیری و پیشرفت محروم بودند ولی اکنون فقط در سودای قدرت است و دغدغه عدالت ندارد./عصرایران