سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
پاراگراف کتاب (72)
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
صبح بخیر: وقتی خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ای را به عهده گرفته ام! اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تنها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل می کند، اما به هر حال یک جستجوگر قوی و مهم است و می بایست مرا در یافتن 2 یا 3 تعریف در مورد كتاب کمک می کرد؛ اما این که بعد از مدتی جستجو راه به جایی نبردم، به این معنی است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.
راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث ، رخدادها و مناسبت های ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک ستون از کل روزنامه های یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و کم کاری رسانه های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه ای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تنها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جمله ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم. و واقعیت این است که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه می گذرد به جای آنکه کوتاهی های گذشته ی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را می رنجانیم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
*****
راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث ، رخدادها و مناسبت های ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک ستون از کل روزنامه های یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و کم کاری رسانه های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه ای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تنها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جمله ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم. و واقعیت این است که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه می گذرد به جای آنکه کوتاهی های گذشته ی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را می رنجانیم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
*****
به زندگی بهترین و بارورترین انسان ها و ملت ها نگاه کنید و از خود بپرسید آیا درختی که می خواهد سرافراز و پابرجا باشد می تواند با هوای بد و طوفان ها روبرو نشود؟ آیا دشمنی های بیرونی، مقاومتهای خارجی، تمام انواع نفرت، حسد، لجاجت، بدگمانی، سرسختی، حرص و خشونت جزو موارد مساعدی نیستند که بدون آن ها هیچ چیز حتی تقوی و فضیلت هم نمی تواند چندان رشد کند.
تسلی بخشی های فلسفه | آلن دوباتن | مترجم: عرفان ثابتی
دنیا پر از شگفتی ها و رازهاست. فکر می کنیم آدم های نزدیکمان را می شناسیم، اما زمان با خودش چیزهایی می آورد که می فهمیم کمتر از آنچه فکر می کردیم می دانیم؛ یعنی تقریبا هیچ. همیشه بخش بزرگتر حقیقت در سایه قرار دارد. حتی اگر بخش روشن بزرگتر شود باز هم برد با سایه هاست.
قلبی به این سپیدی | خابیر ماریاس | مترجم: مهسا ملک مرزبان
فرد هرقدر هم فاسد و حقیر باشد . به طور غریزی طالب آن است که برایش شخصیت قائل شوند چون یک انسان است ، پس باید مثل یک انسان هم با او رفتار شود.
پروردگارا، رفتاری "انسانی" می تواند حتی کسانی که تصویر خدا هم براشون تار شده، به تعالی برساند!
خاطرات خانه مردگان | فئودور داستایوفسکی
تا موقعی که شما یک فرد هستید، شبیه یک قطره در اقیانوس می باشید؛ موقعی که شما بخشی از آگاهیِ کیهانی باشید، کلِ اقیانوس خواهید بود.
آرتور پرسید: آیا یک قطره در اقیانوس ذوب شده و گم نمی شود؟
مرلین به او اطمینان داد: خیر، یک فرد هرگز نمی تواند محو شود، حتی به واسطه ی تجربه ی اقیانوسِ آگاهی . تو می توانی همزمان هم خودت باشی و هم همه. این ممکن است یک معما به نظر آید، اما با این همه همین طور است.
طریق کیمیاگری | دیپاک چوپرا
در علفزار می دوید که ناگهان به دختری زیبا بدل شد. خوشحال شد اما نتوانست بخندد. خندیدن بلد نبود. باز نتوانست انگشت هایش را در خرمنِ موهایش فرو کند. دست هایش انگشت نداش. از تماشای علف زار، منصرف شد. از پشتِ پنجره ی آغل کنار رفت. به اسب بودنش ادامه داد.
بخشکی شانس | رسول یونان
اسکارلت، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام.
آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم.
بر باد رفته | مارگارت میچل
از شکست خوردن وحشتی ندارم. از رکود و واماندگی می ترسم. از این می ترسم که دیگر به چیزی اهمیت ندهم، پدرم را ببین؛ ممکن است باور نکنی من می دانم مرد باهوشی است. اما وامانده است؛ حالا امیدوار است پسرهایش رمز موفقیت را کشف کنند و دست به کارهایی بزنند که خودش از عهده آن برنیامده.
عقده ادیپ من | فرانک اکانر
دلیل وجود داشتن عشق این بود که به تو کمک کند تا جان به در ببری. برای این بود که معنا را فراموش کنی. دست از جست و جو برداری و شروع کنی به زندگی کردن. معنی اش این بود که دست کسی را بگیری که برایش اهمیت قائلی و در زمان حال زندگی کنی. گذشته و آینده توهم بود. گذشته فقط زمان حال مرده بود و آینده به هر حال هرگز وجود نداشت، برای اینکه هربار ما به آن آینده می رسیدیم، به زمان حال بدل می شد. زمان حال تنها چیزی بود که وجود داشت.
انسان ها | مت هیگ
لیدیا آرام آرام کلمات را خواند: کدام مادر است که دوست نداشته باشد همراه دختر کوچکش اشپزی کند؟
و زیر آن:
و کدام دختر کوچولوست که دوست نداشته باشد همراه مادرش آشپزی کند؟ سرتاسر صفحه پر بود از تپه های کوچک متورم، انگار کتاب زیر باران بوده باشد و لیدیا مثل اینکه بخواهد خط بریل بخواند با نوک انگشتانش آن ها را لمس کرد، لیدیا نمی دانست آن ها چی هستند تا اینکه قطره اشکی روی کاغذ افتاد. وقتی آن را پاک کرد، جایش را تپه کوچکی گرفت. بعد یک تپه دیگر، بعد یکی دیگر. حتما مادرش هم روی این صفحه گریه کرده است.
تمام آنچه هرگز به تو نگفتم | سلست ان جی | مترجم: مرضیه خسروی
بعضی گمان می کنند که وقتی می بینیم چه چیز درست است آن را انجام می دهیم در حالی که چنین نیست. اغلب حتی هنگامی که می دانیم چه چیز درست است خود به خود راه راست را انتخاب نمی کنیم، بلکه "در برابر فشار تمایلات نیرومند خود مغلوب می شویم" و به کار نادرست می پردازیم و به نوری که در درونمان می تابد خیانت می ورزیم.
بنا بر نظریه های هندو "در حالت کنونی خویش، ما فقط نیمه انسان هستیم. پستی های ما هنوز حیوانی هستند."
تنها با پیروزی محبت بر غرایز پست ماست که بخش حیوانی وجودمان کشته می شود. با جریانی مداوم از تلاشها و خطاها و با تسلط با گامهای دردناک و دشوار در راه تکامل پیش می رود.
همه مردم برادرند | مهاتما گاندی
هیچ وسیله ای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد، زیرا هیچ مقایسه ای امکان پذیر نیست. در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد می کنیم. مانند هنرپیشه ای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می توان قائل شد؟ اینست که زندگی همیشه به یک "طرح" شباهت دارد. اما حتی طرح هم کلمه ی درستی نیست، زیرا طرح همیشه زمینه سازی برای اماده کردن یک تصویر است، اما طرحی که زندگی ماست طرح هیچ چیز نیست، طرحی بدون تصویر است.
بار هستی | میلان کوندرا
به چشمهایم زل زد و گفت: "باهم درستش می کنیم.." چه لذتی داشت این باهم، حتی اگر باهم هیچ چیزی هم درست نمی شد، حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت، حسی که به واژه ی "با هم" داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم. تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می تواند حس من را در آن لحظات درک کند.
زنی ناتمام | لیلیان هلمن
انسان از آغاز وجود، خود را بسی کم شاد کرده است.
برادران، گناه نخستین همین است و همین!
هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشه ی آزار بودن را بیشتر از یاد می بریم.
چنین گفت زرتشت | فردریش نیچه
رفتن به جایی را که با رفتن به آن نمی رسیم باید ترک کنیم و بحث درباره ی موضوع هایی که با بحث کردن فیصله نمی یابند را باید کنار بگذاریم و اندیشیدن درباره ی مسایلی که با اندیشیدن حل نمی شوند را باید از سر دور کنیم.
اندیشه های متی | برتولت برشت
تسلی بخشی های فلسفه | آلن دوباتن | مترجم: عرفان ثابتی
قلبی به این سپیدی | خابیر ماریاس | مترجم: مهسا ملک مرزبان
فرد هرقدر هم فاسد و حقیر باشد . به طور غریزی طالب آن است که برایش شخصیت قائل شوند چون یک انسان است ، پس باید مثل یک انسان هم با او رفتار شود.
پروردگارا، رفتاری "انسانی" می تواند حتی کسانی که تصویر خدا هم براشون تار شده، به تعالی برساند!
خاطرات خانه مردگان | فئودور داستایوفسکی
تا موقعی که شما یک فرد هستید، شبیه یک قطره در اقیانوس می باشید؛ موقعی که شما بخشی از آگاهیِ کیهانی باشید، کلِ اقیانوس خواهید بود.
آرتور پرسید: آیا یک قطره در اقیانوس ذوب شده و گم نمی شود؟
مرلین به او اطمینان داد: خیر، یک فرد هرگز نمی تواند محو شود، حتی به واسطه ی تجربه ی اقیانوسِ آگاهی . تو می توانی همزمان هم خودت باشی و هم همه. این ممکن است یک معما به نظر آید، اما با این همه همین طور است.
طریق کیمیاگری | دیپاک چوپرا
در علفزار می دوید که ناگهان به دختری زیبا بدل شد. خوشحال شد اما نتوانست بخندد. خندیدن بلد نبود. باز نتوانست انگشت هایش را در خرمنِ موهایش فرو کند. دست هایش انگشت نداش. از تماشای علف زار، منصرف شد. از پشتِ پنجره ی آغل کنار رفت. به اسب بودنش ادامه داد.
بخشکی شانس | رسول یونان
آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم.
بر باد رفته | مارگارت میچل
از شکست خوردن وحشتی ندارم. از رکود و واماندگی می ترسم. از این می ترسم که دیگر به چیزی اهمیت ندهم، پدرم را ببین؛ ممکن است باور نکنی من می دانم مرد باهوشی است. اما وامانده است؛ حالا امیدوار است پسرهایش رمز موفقیت را کشف کنند و دست به کارهایی بزنند که خودش از عهده آن برنیامده.
عقده ادیپ من | فرانک اکانر
انسان ها | مت هیگ
و زیر آن:
و کدام دختر کوچولوست که دوست نداشته باشد همراه مادرش آشپزی کند؟ سرتاسر صفحه پر بود از تپه های کوچک متورم، انگار کتاب زیر باران بوده باشد و لیدیا مثل اینکه بخواهد خط بریل بخواند با نوک انگشتانش آن ها را لمس کرد، لیدیا نمی دانست آن ها چی هستند تا اینکه قطره اشکی روی کاغذ افتاد. وقتی آن را پاک کرد، جایش را تپه کوچکی گرفت. بعد یک تپه دیگر، بعد یکی دیگر. حتما مادرش هم روی این صفحه گریه کرده است.
تمام آنچه هرگز به تو نگفتم | سلست ان جی | مترجم: مرضیه خسروی
مردم هیچ وقت از چیزی راضی نمیشوند. اگر کم داشته باشند زیاد میخواهند. اگر زیاد داشته باشند، بیشتر میخواهند.
اگر بیشتر داشته باشند، میخواهند به کم راضی باشند.. اما دیگر کاری از دستشان برنمی آید. یعنی نمیفهمند که رسیدن به خوشبختی خیلی آسان است؟
... آن دختری که دوان دوان با شلوار جین و بلوز سفید رد شد، چه میخواست؟ خواسته اش آنقدر عاجل بود که نمیگذاشت بر زیبایی خورشید، دریای آبی، بچه های داخل کالسکه و نخل های حاشیه ی ساحل تامل کند؟!
" ندو دختر! هیچ وقت نمیتوانی از دو حضور مهم زندگی هرانسانی فرار کنی: خدا و مرگ. خدا در هرقدم همراهت است، آزرده است، چرا که میبیند هیچ توجهی به معجزه ی زندگی نداری. و مرگ؟ همین الان از کنار جسدی رد شدی و نفهمیدی.
برنده تنهاست | پائولو کوئلیو | مترجم: آرش حجازی
... آن دختری که دوان دوان با شلوار جین و بلوز سفید رد شد، چه میخواست؟ خواسته اش آنقدر عاجل بود که نمیگذاشت بر زیبایی خورشید، دریای آبی، بچه های داخل کالسکه و نخل های حاشیه ی ساحل تامل کند؟!
" ندو دختر! هیچ وقت نمیتوانی از دو حضور مهم زندگی هرانسانی فرار کنی: خدا و مرگ. خدا در هرقدم همراهت است، آزرده است، چرا که میبیند هیچ توجهی به معجزه ی زندگی نداری. و مرگ؟ همین الان از کنار جسدی رد شدی و نفهمیدی.
برنده تنهاست | پائولو کوئلیو | مترجم: آرش حجازی
بنا بر نظریه های هندو "در حالت کنونی خویش، ما فقط نیمه انسان هستیم. پستی های ما هنوز حیوانی هستند."
تنها با پیروزی محبت بر غرایز پست ماست که بخش حیوانی وجودمان کشته می شود. با جریانی مداوم از تلاشها و خطاها و با تسلط با گامهای دردناک و دشوار در راه تکامل پیش می رود.
همه مردم برادرند | مهاتما گاندی
بار هستی | میلان کوندرا
زنی ناتمام | لیلیان هلمن
انسان از آغاز وجود، خود را بسی کم شاد کرده است.
برادران، گناه نخستین همین است و همین!
هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشه ی آزار بودن را بیشتر از یاد می بریم.
چنین گفت زرتشت | فردریش نیچه
رفتن به جایی را که با رفتن به آن نمی رسیم باید ترک کنیم و بحث درباره ی موضوع هایی که با بحث کردن فیصله نمی یابند را باید کنار بگذاریم و اندیشیدن درباره ی مسایلی که با اندیشیدن حل نمی شوند را باید از سر دور کنیم.
اندیشه های متی | برتولت برشت
ویدیو مرتبط :
درس 72 - کتاب بیر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پاراگراف کتاب (1)
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
صبح بخیر: وقتی خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ای را به عهده گرفته ام! اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تنها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل می کند، اما به هر حال یک جستجوگر قوی و مهم است و می بایست مرا در یافتن 2 یا 3 تعریف در مورد كتاب کمک می کرد؛ اما این که بعد از مدتی جستجو راه به جایی نبردم، به این معنی است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.
راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث ، رخدادها و مناسبت های ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک ستون از کل روزنامه های یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و کم کاری رسانه های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه ای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تنها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جمله ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم. و واقعیت این است که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه می گذرد به جای آنکه کوتاهی های گذشته ی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را می رنجانیم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
منبع تایپوگرافی ها: دریچه نو