سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

طنز؛ فرهنگ زبان مخفی ایرانیان!


زبان مخفی یا زبان پنهان گونه ای از زبان رمزگونه است که به وسیله گروه های مختلف شامل جوانان، نوجوانان، سارقان (و سایر مجرمان) و... به منظور پیشگیری از درک دیگران مورد کاربرد قرار می گیرد.

ویژه نامه روزنامه قانون - حامد معالی مهربانی: زبان مخفی یا زبان پنهان گونه ای از زبان رمزگونه است که به وسیله گروه های مختلف شامل جوانان، نوجوانان، سارقان (و سایر مجرمان) و... به منظور پیشگیری از درک دیگران مورد کاربرد قرار می گیرد. این زبان دارای سابقه کهن نیز می باشد. این تعریفی است که در دانشنامه آزاد ویکی پدیا آمده. در این تعریف از هم نشینی جوانان و نوجوانان با سارقان و مجرمان که بگذریم، از فعل غلط «می باشد» نمی شود گذشت. اما بیایید ما خیلی درگیر این ماجراها نشویم و با هم بخشی از اصطلاحات جدید و نسبتا جدید زبان مخفی را مرور کنیم.

افتاتیک

کنایه از درس سخت استاتیک است که بیشتر دانشجویان مهندسی با آن سروکار دارند.

- داداش من فردا پایان ترم استاتیک دارم.

- وای وای افتاتیک؟ حالا چقد خوندی؟

باو

همان «بابا» است که به همین طریق فارسی یا فینگلیش (baw)، در شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای ارتباطی استفاده می شود و در واژه های ترکیبی مثل «برو بابا»، «نه بابا»، «آره بابا»، «ولکن بابا» و... کاربرد دارد و به شکل «برو باو»، «نباو»، «آره باو»، «ولکن باو» و... نوشته می شود.

عده ای معتقدند که این واژه برای این به وجود آمد که در یک دوره زمانی اگر به هر کسی می گفتی «برو بابا» یا «ول کن بابا» می گفت: «مگه من باباتم؟!»، از این جهت این واژه برای مقابله با آن به کار برده شد!

پاچیدم

وقتی می خواهند خنده بسیار زیاد از یک موضوعی را بیان کنند به کار می برند. معادل اصطلاح «مُردم از خنده» یا «ترکیدم!»

- پی اممو خوندی؟

- آره پاچیدم از خنده ینی!

جُل

مخفف واژه جلبک است و معمولا به فردی گفته می شود که از جهت تشابه IQ (هوش) با جلبک برابری می کند و عمده کارها را با یک اعتماد به نفس خاصی خراب می کنند. این واژه را به عنوان مترادف «دست و پا چلفتی» یا «پلشت» هم استفاده می کنند.

دستور زبان: این کلمه برای نقش فعلی، با فعل «زدن» همراه می شود و در نقش نحویِ صفت، ریشه آن (جلبک) برای شخص جل زن به کار برده می شود. از ریشه این کلمه نیز می توان به عنوان اسم خطاب استفاده کرد.

مثال 1:

+ حمید داوش امتحانت خوب بود؟

- آره ولی فرید بازم میوفته

+ باو فرید جیلی جل میزنه دوازده ترمه میشه

مثال 2:

- ممد جلبک کجاس؟

+ همون پلشته؟ نمی دونم سید

مثال 3:

- الو... کجایی جلبک؟

+ دارم زیر فرش دنبال پول می گردم ^_^

جیغیل

آلبالو: کسی که موهایش رو با ژل چسبناک می کند، تی شرت با آستین به شدت کوتاه می پوشد، لاغراندام است و شماره عینکش دست کم هفت به بالاست. مدرنتاکینگ گوش می کند و همواره اصرار دارد که مخاطب موسیقی «خارجی» تلقی شود. جیغیل عاشق دخترهای همسایه می شود و از پوشیدن رنگ های طیف زرد و سرخ ابایی ندارد.

- موهاتو چرا اینجوری کردی جیغیل؟

- این تی شرت صورتیه چیه پوشیدی جیغیل؟

- بابا این مدله خیلی جیغیله!

ده پنج

محل رواج: در میان ماموران راهنمایی و رانندگی اصطلاح رمزگونه ای است میان ماموران راهنمایی و رانندگی که کنایه از رشوه خواری دارد. درواقع کد تخلف مربوط به گرفتن رشوه است که برای راحتی گفت و گو (و البته امنیت بیشتر!) از آن استفاده می شود.

- سلام گروهبان

+ سلام جناب سروان

- به اون سمندیه چی گفتی؟

+ هیچی به مولا

- ده پنج؟

+ نه

- 24 ساعت بازداشت سه روز اضافه خدمت

+ نه

- آرههه!

زیگ زاگی زدن

تقلب کردن، دو تا پله را یکی کردن، کار سختی را که بتوان به یک ترتیبی زودتر از حد معمول به نتیجه رساند.

- ممد امتحان ریاضی رو زیگ زاگی زدیا

زرتولک

آدم چرند

- ده آخه زرتولک تو رو چه به این حرفا

سیس

به معنای کلاس، پست، شخصیت و مدل هر فرد.

به نظر می رسد این لفظ از زبان انگلیسی گرفته شده و همان sis یا در نظر بعضی کوتاه شده system است.

- دختره سیسش خیلی بالاس، با هر کسی نمی پره.

سُسی اومدن

کلمه ای است که بیشتر در اصفهان مورد رواج مردم است و گویا از سس کچاپ گرفته شده است. این عبارت برای بالاتر بردن و باارزش نشان دادن کاری ست که در حال انجام است.

به واقع کاری در حال انجام است ولی اگر برای شوخی یا برای سرکار گذاشتن سایرین که در جریان اصل کار نیستند، در صحبت راجع به آن کار اغراق شود، می گویند که «طرف داره سسی میاد». نوعی «خالی بستن» و «اغراق کردن» وحشتناک!

- شب توی یه پارک تاریک دارید با خانواده نان و پنیر می خورید، اعضا مرتب به هم می گویند «اون سس رو بی زحمت بده اینورِ سفره!» یا «این سالاد رو بده اون ور» یا «کیا دلستر می خوان، کیا نوشابه». جوری که انگار مثلا دارند پیتزا می خورند (نوعی سُسی اومدن).

- طرف داره بلندبلند توی اتوبوس راجع به یک پروژه میلیاردی صحبت می کنه، یکی از ته اتوبوس داد می زنه (عامو تیپت دوزار نیمیرزد، داری سسی مییای نههه»؟

قضه به کاتت بخوره جقله

(با تلفظ ghazzeh be kaattet bokhoreh jegheleh)

در جنوب و جنوب غربی ایران، زمانی که کسی از کاری سرپیچی کند به او می گویند: «قضه به کاتت بخوره جقله». یعنی «قضا و بلا بخوره به باسنت بچه». معادل «کمرت بشکنه».

قضه: یعنی قضا و بلا

به کاتت بخوره: به لگنت (پهلوت) بخوره

جقله: فرزند پسربچه

گل نساء به پسرش علی، میگه: برو در حیات رو ببند و علی انجام نمی ده. این جمله به کار گرفته میشه!

قد و قزمَل

به همان معنی «قد و بالا» است که در شهرهای مرکزی ایران به کار می رود.

- قُوربُن اون قد و قُزمَلت بَرُم مو

گمرکانیه

اصطلاحی است که بچه های جنوب تهران – مخصوصا محله گمرک- برای محله شان به کار می برند. ترکیبی از کلمات گمرک و فرمانیه.

بچه ها بریم گمرکانیه دور دور کنیم!

گودو

کسی یا حیوانی یا چیز دیگری را که خیلی ناز است و ما می خواهیم به او محبت کنیم مخصوصا برای کودکان به کار می رود.

- سگ من خیلی گودوئه

گوش وال

کسی که گوش پهن دارد.

افشین گوش وال!

گولاخ

کلمه «گولاخ» در اصل یک واژه آذری است که به معنای گوش می باشد. ولی در محاورات مردم، در چند معنا به کار می رود.

معنای اول: گولاخ در اصطلاح به کسی می گویند که بدنش قوی و اعصابش ضعیف باشد. پسری که به بدنسازی رفته و هیکل بسیار زمختی پیدا کرده است (نگاه منفی!)

* دختره با اینکه خودش ظریفه ولی شوهرش خیلی گولاخه. ساعدش اندازه روی پای منه!

- مربیت کیه؟

+ اون یارو گولاخه

معنای دوم: شاخ، پررو، بی رقیب.

- وای پسر! این احمد عجب گوشی گولاخی داره!

معنای سوم: معادل «خیلی نفهمی!»... یعنی در حد بامزه ای خنگ! «مشنگ»، «شومپت» و «احمق» هم از مترادف های این معنای گولاخ به حساب می آیند.

- هوووو! چه گولاخیه ها! چهارراه

- چرا اینقدر گولاخ بازی درمیاری؟

گلشیفته

اصطلاحی در عامه است که در دو معنا به کار می رود:

معنای اول: در نقش صفت فاعلی به کار می رود به معنای خودشیفته. کسی که فکر می کند حالا چه خبر شده مگه، جوگیر.

- اووووو! بابا گلشیفته!

معنای دوم: در نقش صفت تفصیلی به معنای کم ترین. در برابر هرچیز کمی معنا می کنند.

- این خونه چقدر کوچیکه!

+ آره! خیلی گلشیفته س!

گرخیدن

کمال ترسیدن از چیزی. در حدی که ممکن است طهارت محیط از بین برود.

- نفله تا منو دید گرخید

لفتوک

به کسی گفته می شود که با اندک جمله ای و با شوخی قهری کرده و از گروه های اینترنتی (لاین و تلگرام) لفت می دهد.

مسعود: وا! پدرام برای چی لفت داد؟

حسن: این کارش همینه پدرام لفتوکه دیگه!

لحاظ کردن

در هر جمله ای که فعل مقتضی در زبان فارسی یا در حافظه گوینده موجود نبود، این فعل به کار می رود. معمولا به معنی رفتن/ انجام دادن به کار می رود و معمولا همراه با کلمه بحث به کار می رود.

به مثال دو توجه کنید.

گاهی هر دو کلمه بحث و لحاظ به قرینه معنا حذف می شوند.

مثلا جمله «بریم فرید کنیم»، به صورت غیرمحذوف «بریم بحث هات داگ فرید رو لحاظ کنیم» بوده است.

مثال یک: حاجی این کار ما رو لحاظ کن.

مثال دو:
آقا بری بحث قلیون رو لحاظ کنیم.

لحیم کار

خطاب محترمانه به کسانی که در حال کشیدن نوعی مواد مخدر هستند.

فلانی رو دیدم داشت لحیم کاری می کرد.

لاخیدن

پول الکی از کسی گرفتن یا به کسی دادن.

رفتم چک نقد کنم، متصدی بانک گفت کارمزد داره. منم گفتم باشه. الکی پنج هزار تومان لاخیدم.

مگه شام میدن؟

هول زدن در کاری، وقتی در انجام یک کاری افراط و زیاده روی صورت می گیرد و بیش از حد معمول انجام می شود.

- چه خبرته این همه میوه برداشتی؟ مگه شام میدن؟

مدادرنگی

برای فردی استفاده می شود که تقریبا تمام رنگ ها را در آرایش صورت خود استفاده کرده است و بدون هماهنگی با لباس هایش و رنگ و آرایش مویش بیرون نمی آید.

مینا: آرایش جدید سیما رو دیدی؟

شیوا: نه چی کار کرده؟

مینا: سایه سبز زده بود با رنگ موی مسی!

شیوا: عجیب نیست که بابا، اون مدادرنگیه.

ماهی گیاهه؟

زمانی که در بحث فرد چیزی می گوید که به موضوع اصلا ربطی ندارد و یا حرف هایش، ضد و نقیض حرف های خودش است.

- من از شکار حیوانات بدم میاد واسه همین میرم ماهیگیری.

+ ماهی گیاهه؟ -_-

- من فردا میرم شمال

+ ما هم کیش بودیم

- ماهی گیاهی -_-

موز

اصطلاحی ست که فقط بچه های بی قانون معنی آن را می دانند و در مواقع شوخی سازی طنزهایشان، از آن استفاده می کنند. ر. ک به خاطرات مهرشاد

وی جی

به دانشجوی سال اول گفته می شود. درواقع مخفف کلمه ورودی جدید. ر.ج کنید به «پُف ترم!»

- اون پسره می شناسی!

+ نه، طرف وی جیه!

وخی

محل رواج:

برخاستن، بلند شدن. بیشتر در محاورات مردم اصفهان و حومه استفاده می شود. گاهی این عبارت را «وخو» هم می گویند.

- وخی بیا اینجا، یعنی بلندشو بیا اینجا

- وخی که صبح صادق س! ستاره ها ورقلمبیده س!

هَپَلی (Hapali)

برگرفته از نمایشی در برنامه کودک در دهه 60، به نام «محله برو بیا» که در آن هپلی، نماد میکروب بود. الان به طور کلی به کسی می گویند که کثیف و آلوده باشد و بهداشت رو رعایت نکند.

- هپلی برو دستاتو بشور!

ی

محل رواج:

مخفف واژه یک است. که در فضای مجازی کاربرد دارد. به این شکل که برای سهولت در پیام دادن و چت کردن در فضای مجازی، واژه «یک» ابتدا به صورت «یه» و سپس به صورت «ی» به کار برده شد. سیر تکاملی این واژه: یک -> یه -> ی

- ی چی بگم؟

- ی روز خوب میاد...

یَک

همان یک است. گذاشتن فتحه بر روی «ی» به جای کسره باعث تاکید بیشتر است و برای تلفظ آن استرس بر روی «ی» است.

-یَک آدم زرنگیه

- یَک مهمونی تپل بگیرم که همه دهنشون وا بمونه

یَک تک تون (یا یَک تک شون)

اشاره ای صمیمی و عادلانه با تک تک افراد یک جمع!

- با خانواده یَک تِک شون صحبت خصوصی می کنم!


ویدیو مرتبط :
فرهنگ ایرانیان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فرهنگ لغت طنز ايراني



 

 

ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد

 

ازدواج : قمار زندگي است و در قمار برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند

 

الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را

 

اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميدان


ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد تازه اش دارد رفتار كند

 

زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال

 

بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند

 

بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر

 

چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند

 

خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود

 

خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت

 

دست : عضوي كه در سينما نزد بند نمي شود

 

دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود

 

رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است

 

سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست

 

سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند


عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد تازه تري پيدا كرد

 

سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود

 

سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود

 

مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند

 

معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود

 

موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند

 

هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست خانم بخرد.