سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
طنز؛ آقا داماد مدیر گروهن!
با ظهور اپلیکیشنهای موبایلی و نمایان شدن نوع دیگری از Self Alienation (از خودبیگانگی) در جامعه ایرانی باید منتظر پیدایش مشاغل جدیدی هم is در همین رابطه باشیم. به دیالوگهای زیر دقت کنید:
– آقا داماد چیکاره ان؟
+ مدیر گروه هستن.
– بهبه باریکلا. حتما سرشون خیلی شلوغ باید باشه.
+ بله، خیلی.
– من مدتی مدیرگروه رشته زبان انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی بودم. برنامهریزی و هماهنگی اساتید و نظارت بر گروه آموزشی و… بسیار کار دشواریه.
+ ولی این پسر ما بیشتر تو کار حذف و اضافه است.
– حذف و اضافه؟
+ بله… شما حتما با قوانین گروه آشنایی دارید. تو گروه که نمیشه هی جوک گذاشت و چت کرد. نظم گروه به هم میخوره.
– تو گروه؟ [مکث] امم [مکث] چه عرض کنم. خیر. کار پسندیدهای نیست.
+ خدا از دهنت بشنوه. این پسر ما هم هی هشدار میده اینا رعایت نمیکنن. مجبوره اونایی که تخلف میکنن رو بندازه بیرون و یه سری دیگه رو اضافه کنه.
– بسیاااار عالی، بسیاااار عالی. من همیشه در محافل آکادمیک گفتهام که اقتدار و جدیت حلقه مفقوده کار علمی در کشور ماست.
+ بله واقعا ما هم همگی معتقدیم!
– خب نگفتید آقا داماد تو کدوم دانشگاه تدریس میکنن.
+ دانشگاه نیستن.
– مگه نگفتید مدیر گروهه؟
+ بله… مدیر گروه دخترپسرای باحال زورآباد تو تلگرام هستن.
– بفرمایید بیرون.
+ دویست نفر آدم زیر دستش کار میکنن.
– بفرمایید.
+ نه نه زود قضاوت نکنید. ببینید این پسر ما تحصیلکردهاس. فقط مدیر گروه نیست، الان داره چند جا کانال میزنه.
– شرکت آب و فاضلاب داره؟
+ نه
– مدیر صداوسیماست؟
+ نه
– پس چیه که کانال میزنه؟ سگ آبیه؟
+ نه؛ تو تلگرام…
– بیرووون!
+ چشم…
ویدیو مرتبط :
الله و آقا داماد ها ؛
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آقا دیب دارین؟؟؟(طنز خنده دار)
یارو زبونش میگرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف میبینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
میخوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
یارو می گه: بابا دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه:
تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.
خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری میکنه،
نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونه
میآد جلو و می گه: یکی از بچههای داروخونه مثل همین آقا زبونش میگیره.
فکر کنم بفهمه
این چی میخواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی
مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع
برش داره بیارتش.
میرن اون کارمنده رو
میارن. وقتی می رسه، از یارو میپرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،
همونه.
کارمند میگه: داریم! چطور
نفهمیدن تو چی می خوای!؟
همه خیلی خوشحال شدن که
بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون
کارمند و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
میپرسن: دیب؟ دیب دیگه
چیه؟
می گه: بابا همون که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می
گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
.
.
.
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*