سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
«دونکرک»، فرصت تاریخی هیتلر
بسیاری مورخان جنگ جهانی دوم معتقداند در 26 می سال 1940 هنگامی که متفقین از سواحل شرقی انگلیس با انواع قایق و کشتی های کوچک و بزرگ عازم بندر «دونکرک» در فرانسه شدند تا 330هزار نیروهای محاصره شده را نجات دهند روند شکست هیتلر آغاز شد.
در نیمه سال 1940 در شرف پیروزی نهایی آلمان در فرانسه، حدود 330 هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی از منطقه گریختند. ارتش آلمان با روحیه بسیار بالا در حال پیش روی به سوی بریتانیا بود و قوای متفقین برای فرار از مرگ در "دونکرک" جایی که فاصله خاک اروپا و بریتانیا درحداقل ممکن بود عقب نشینی کردند.
مورخان میگویند یکی از مهمترین و شگفت انگیزترین تصمیمات هیتلر که بعدها موجب شکست او شد در همین نقطه گرفته شد؛ رهبر نازی ها به قوای آلمانی دستور داد به سمت بریتانیا پیش روی نکنند و به نوعی اجازه داد متفقین ظرف یک هفته قوای در محاصره خود را از آنجا تخلیه کنند.
اشتباه هیتلر زمانی خود را بیشتر نشان داد که دستگاه تبلیغاتی بریتانیا، نبرد "دونکرک" را با این عنوان که با تلفات ناچیزی بوده است به یک پیروزی تبدیل کرد و روحیه سربازان خود برای نبرد دوباره علیه نازی ها را بالا برد. پس از عقب نشینی قوای متفقین از دونکرک بیش از 2500 دستگاه توپ و دهها هزار مسلسل سنگین، نفربر، تانک و خمپاره برجای ماند. هوگو جاگر عکاس شخصی هیتلر که در می 1940 و پس از فرار متفقین از دونکرک به این منطقه آمده بود تصاویر رنگی کم نظیری از این شهر بندری در اشغال آلمان ها برداشت.
ویدیو مرتبط :
اوباما خطاب به ایران: این فرصت تاریخی را از دست ندهید
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
فرصت تاریخی برای ایرانی ها: قطار پیشرفت باز هم در یک ایستگاه جدید توقف دارد؛ این بار خواب نمانیم
اخبار علمی - فرصت تاریخی برای ایرانی ها: قطار پیشرفت باز هم در یک ایستگاه جدید توقف دارد؛ این بار خواب نمانیم
قطار پیشرفت، یک بار دیگر، سرعتش را کند کرده است. مراقب باشیم تا این بار از «ایستگاه توسعه» بازنمانیم.
مقدمهی صفر فرصت تاریخی برای ایرانی ها: قطار پیشرفت باز هم در یک ایستگاه جدید توقف دارد
آنچه اینجا مینویسم، یک نظریه علمی نیست. صرفاً یک گزارش تحلیلی است. گزارش تحلیلی از آنجا که «گزارش» است، از موقعیت و نقطهی استقرار گزارشگر رنگ میگیرد و از آنجا که «تحلیلی» است، خواسته یا ناخواسته، به ظرفیت ظرف تفکر گزارشگر، محدود میشود.
این گزارش، امروز یک «گزارش خبری» محسوب نمیشود. چرا که «خبر»، به ذات خبر بودن، از آنچه «قبلاً روی داده است» سخن میگوید. اما باور نویسنده بر آن است که چیزی شبیه این «گزارش تحلیلی» را باید دیر یا زود، طی سالهای آتی، در قالب «گزارش خبری» در رسانهها بخوانیم.
مقدمه اول
سالهای دانشجویی، در یک شرکت خارجی در ایران کار میکردم که به بازرگانی مشغول بود. قراردادهای بزرگ و پولهای کلان. آن روزها هنوز اینترنت به شکل امروز رواج نداشت. فاکس هم خود، هنوز پدیدهای بود.
شرکت ما، نمایندهی دهها شرکت بزرگ بود. حاصل عمر یک نماینده بازرگانی در آن روزگار، یک دفترچه تلفن بود که در آن آدرس و شماره تماس افراد کلیدی شرکتها نوشته شده بود. به تدریج و به ندرت، گاهی آدرس ایمیل هم به برخی اسامی افزوده میشد.
آن سالها، هنر یک بازرگان، به مخفی کردن اطلاعاتش بود. همراه خریدار، در تمام جلسات مذاکره حاضر میشد و گفتگو میکرد و مراقب بود که در سفرهای خارجی، کارشناسان یا مدیران، به صورت خصوصی با کارکنان شرکتهای خارجی همکلام نشوند، تماسها محدود باشد، شمارههای تماس روی پروندهها، با لاک پوشانده شود. و اگر کارت ویزیت رد و بدل میشود ترجیحاً کلی و فاقد اطلاعات جزئی تماس باشد.
در آن روزگار، اگر میخواستی بدانی یک شرکت فرانسوی، به شرکت مشابه شما در روسیه، چه پیشنهاد قیمتی میدهد، چارهای نبود جز آنکه یا به روسیه بروی و درخواست را از آنجا ارسال کنی یا آشنایی در روسیه بیابی. به این نوع کسب و کارها، Trade-House میگفتند. شبیه همین تجارتخانههای قدیمی اما کمی مدرنتر.
روزی که آن شرکت غیرفعال شد را خوب یادم هست. مدیرعامل به من میگفت: فکر نمیکردیم، اینترنت، اینچنین بازار ما را به هم بریزد. این روزها، همه آدرس یکدیگر را دارند. به سرعت، به هزار روش، به نامهای مختلف، استعلام قیمت میگیرند. مشتری که قبلاً شکایت شرکت خارجی را عاجزانه به ما میکرد، شکایت ما را آمرانه به شریک خارجی مان میکند. برای نوشتن دفترچه تلفنی که من در بیست سال جمع کردهام، شاید کمی بیشتر از یک هفته زمان، لازم باشد.
مقدمه دوم
به نظر میرسد بازی توسعه، همواره بین «فنآوری» و «فکرآوری» در نوسان است. در مقطعی از زمان، دغدغهی بشر، ابزار ساختن بود، ابزار حکاکی، ابزار شکار، ابزار حرکت، ابزار تراشیدن و خرد کردن سنگ، چرخ به عنوان ابزار حرکت.
پس از مدتی استفاده بیشتر و بهتر از آن ابزار دغدغهاش شد. حالا «فکرآوری» اولویت داشت. چه چیزی را حکاکی کند؟ بر روی کدام دیوار؟ کدام حیوان را شکار کند؟ با چرخهای ساخته شده، کالاهای خود را به سمت کدام سرزمین حمل کند؟ با سنگهای تراشیده، کاخ بسازد یا معبد؟
نوسان بین «فنآوری» و «فکرآوری»، همواره در تاریخ بشر دیده میشود. گاهی «فنآوری» جلوتر بوده و گاهی «فکرآوری». اگر چه هر یک جلوتر افتاده، به ناچار ایستاده است تا دیگری به پایش برسد و مسیر را در مجاورت یکدیگر ادامه دهند.
آنها که در فضای دیجیتال کار و زندگی کردهاند، خوب به خاطر دارند که نخستین نسل وب، چیزی از جنس «فنآوری» بود و نسل بعد که به «وب دو» معروف شد، بیشتر از فنآوری به مدل فکری و ذهنی جدید تاکید داشت. مفاهیمی مانند مشارکت کاربران و بازخورد گرفتن و شبکههای اجتماعی و سایر ایدههای مشابه.
مقدمه سوم
امروز در کجای ماجرا هستیم؟ کافی است کمی به رویدادها و روندهای اطراف خود نگاه کنیم. زمانی که اینترنت شکل گرفت، تصور بر این بود که بشر، تمام دادههای خود را در یک ظرف واحد ریخته و دانشش را به اشتراک گذاشته و مغز جهانی شکل گرفته است.
دانشمندان آن دوره، از بارش سنگین اطلاعات تا سرحد مرگ، گفتند و نوشتند و از انسانی که زیر هجوم اطلاعات، مدفون خواهد شد. ایدهی گوگل، غول امروز دنیای فنآوری، در همان زمانها شکل گرفت. اینکه برندهی بازی قدرت در جهان، کسی است که در این انبار بزرگ اطلاعات، سریعتر و بهتر جستجو کند. قدرت گوگل، امروز محدود به دنیای فنآوری نیست. گوگل سهم بزرگی از قدرت رسانهای و اقتصادی و سیاسی جهان را در دست دارد. البته بدون اینکه مخاطب، فشار این قدرت و سیطره را بر روح و جان خود احساس کند.
گوگل و گوگلیها درست فهمیده بودند. «جستجو» اسم رمز «قدرت و ثروت» بود و آنها قبل از آنکه حتی به روش خلق ثروت و مدل کسب و کار فکر کنند، تمام تلاششان را معطوف «مهارت جستجو» کردند چرا که خوب می دانستند که این مهارت، به سادگی راه توسعه اقتصادی خود را نیز، هموار خواهد کرد.
گوگل آمد. تمام انبارهای بزرگ اطلاعاتی جهان را جستجو کرد. آنها را در صفحات متعدد فهرست کرد و پیش روی ما نهاد. تا مدتی، عادتمان بود که پس از جستجوی یک عبارت، همه گزینههای صفحه اول را بخوانیم. بعد صفحه دوم. بعد صفحههای بعد. شاید تا صفحهی ده و بیست و سی.
کاربر اینترنت، این روزها اما، با تجربه شده است. خوب میداند که اگر در نخستین صفحه، آنچه را مییابد، نیافت به احتمال زیاد در صفحههای دیگر هم نخواهد یافت. از این سختتر، حتی آموخته است که اگر در دو یا سه مورد نخست، پاسخش را نیافت، احتمالاً در باقیمانده صفحه نخست هم نخواهد یافت. کمتر از بیست درصد کاربران گوگل، روی صفحهی دوم و سوم و ... کلیک میکنند. ضمن اینکه کاربران اینترنت، به تدریج آموختهاند که کپیکاران هم در دنیای امروز کم نیستند. به خوبی دیدهاند که وقتی گوگل به آنها، چند منبع خوب معرفی میکند، بسیاری از این منابع هم از روی یکدیگر کپی برداری مطلق کردهاند.
گوگل که با اسم رمز «جستجو»، انبارهای بزرگ اطلاعاتی ما را تسخیر و مرتب کرد، نشانمان داد که انبارها، چندان هم که فکر میکردیم پر و غنی نبوده است. درست مانند انبارهای بزرگ مادربزرگها که جای سوزن انداختن ندارد و سالها از آن به عنوان سرمایهای «ارزشمند و تجدیدناپذیر!» یاد میکنند. اما نخستین خانهتکانی نشان میدهد که انبارهای ارزشمند و بزرگ، توهمی بیش نبوده و انبار، پر از اشیاء مستعمل و از کارافتادهای بوده که قیمت و ارزش آنها، حتی هزینهی حمل و دور ریختن آنها را هم پوشش نمیدهد.
امروز در چنین نقطهای ایستادهایم. تکنولوژی توسعه یافته. بسترهای ارتباطی رشد کردهاند. فراهمکنندگان سرویسهای موبایل، پیروزمندانه از ارائهی خدمات اطلاعاتی در کنار خدمات ارتباطی حرف میزنند. شرکتهای بزرگ ارائه دهندهی خدمات اینترنتی، سرعتهای بالاتر و قیمتهای حجمی ارزانتر را تبلیغ میکنند. اما کمتر کسی به این نکته نگاه میکند که «در این شاهراههای ارتباطی»، «ماشین زیادی برای تردد وجود ندارد».
مقدمه چهارم
به همهی دلایل بالاست که امروز، «تولید محتوا»، دغدغهی استراتژیستهای بزرگ دنیا شده است. محتوا، به معنای علمی و تخصصی آن، صرفاً شامل یک مقاله، یا یک فیلم، یا یک فایل صوتی نیست.
محتوا همانگونه که نامش نشان میدهد، «مظروف» است و همواره در یک «ظرف» معنا پیدا میکند. بستر سختافزار یک ظرف بود. استیو جابز و بیل گیتس، برای این بستر، محتوا تولید کردند: سیستمهای عامل. جالب اینجاست که این دو تولیدکننده محتوا، ثروتمندتر از تولیدکنندگان «ظرف» شدند و جالبتر اینکه سیستمهای عامل که خود، محتوایی برای ظرف سختافزار بودند، به ظرفی دیگر تبدیل شدند تا برنامهنویسان و کسب و کارها، محتوایی برای آنها تولید کنند: نرم افزارهای گوناگون،وبسایتهای مختلف و همهی آنچه ما میبینیم.
نهایتاً نسل جدید تولیدکنندگان محتوا هم - امثال زاکربرگ در فیس بوک - رشدی سریعتر از تولیدکنندگان «ظرفهای قبلی» پیدا کردند.
به نظر میرسد، همیشه تولیدکننده محتواست که ارزش و ثروت میآفریند. تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی، از تولیدکنندگان دوربینهای فیلمبرداری ثروتمندتر شدند. تولیدکنندگان نرمافزار برای گوشیهای موبایل، حاشیه سود بالاتری در مقایسه با تولیدکنندگان موبایل به دست آوردند و این قانون هنوز هم مصداق دارد و ادامه دارد.
اصل بحث
پس از این مقدمات، اصل بحثم را میگویم. قطار توسعه بشر، گاهی با شتاب می رود و گاه در نزدیکی ایستگاههایی کند میشود و مدت کوتاهی توقف میکند. آنها که از این توقف استفاده کنند، برندهاند و آنها که در ایستگاهها خواب بمانند و سوار نشوند، مسافر مقصد نامعلوم تاریخ خواهند بود.
زمانی که قطار توسعه، یک قرن پیش، در ایستگاه فنآوری توقف کرده بود. ما درگیر بحثهای داخلی بودیم. اختلافهای عقیدتی، تفرقههای بیمعنی، اصطکاکهای داخلی و جنجالهای بیرونی.
قطار توسعه، ایستگاه فن آوری را ترک کرد و ما برای همیشه چند فاز عقب ماندیم. شاهدش هم انبوه کلماتی که از زبانهای دیگر به زبانمان تحمیل شد و هیچ فرهنگستانی هم توانایی ترویج ترجمه برای آنها ندارد. «تایپ»، «رادیو»، «موتور»، «تلویزیون»، «مایکروفر»، «فیس بوک»، «خانواده آفیس» و هزاران کلمه دیگر که امروز مصطلح هستند، به ما یادآوری میکنند که فنآوری خودش را بیش از حد تصور ما به فرهنگ تحمیل کرده و میکند.
حسرت خوردن برای آن فرصت از دست رفته، و تلاش کردن برای پیروزی در آن عرصه، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار گران است. شبیه کسی که در ماراتون طولانی توسعه، خواب مانده و اکنون برخاسته و چون جرات پذیرش باخت را ندارد، میکوشد با «امیدی پوچ» رقابت باخته را تعقیب کند.
اما خبر خوب این است که این بار قطار توسعه، به ایستگاه «فکرآوری» نزدیک شده است. سرعت حرکت کند شده و دنیا، در جستجوی کسانی است که برای «تکنولوژیهای خلق شده»، محتوا تولید کنند. این محتوا قرار نیست محدود به تحقیق به روز یا مقاله ISI باشد. حتی شاید آن تحقیقها، ضعیفترین شکلهای محتوا در دنیای امروز باشند. محتوای امروز، جمعبندی حاصل فکر بشر، هضم کردن آن، ساختار بخشیدن به آن، تحلیل آن، و تدوین آن به شکلی ساده، کاربردی و قابل درک است. خواه در قالب یک متن، خواه یک فیلم، خواه یک فایل صوتی، خواه یک نرمافزار، خواه یک نقشه ذهنی و درخت تصویری از طبقهبندی یک حوزه.
این بار هم، ما مثل همیشه غافل هستیم. هنوز سایتهای بسیاری از ما، یک کاتالوگ الکترونیکی است.
هنوز در شبکههای اجتماعی به جای افزودن محتوای غنی به جهان، گلایههای دوستانه مینویسیم وتصویر غذاهایمان را به اشتراک میگذاریم.
هنوز هم در وایبر پیام میدهیم که وایبر قرار است از فردا پولی شود و فراموش میکنیم که وایبر و شرکتهای مثل وایبر، همین الان هم پولی هستند و از محتوای ارتباط ما، کسب درآمد میکنند.
هنوز دغدغهی مالکیت معنوی محتوا را داریم و فراموش کردهایم که در این حوزه چنان تاخیر کردیم که دنیا در حال عبور از این مدل فکری است. میلیونها محصول، تحت لیسانس Creative Commons به بازار عرضه شدهاند؛ شکل نوینی از مالکیت که فراتر از نگرش سنتی به کپی رایت است.
اما فرصت هنوز باقی است. در موارد بالا، قسمت قابل توجه دنیا هم، هنوز مثل ما فکر میکند. این بار اگر تولید محتوا را جدی بگیریم:
اگر بپذیریم که صادرات کالا و خدمات، نسل قبلی صادرات بوده و آینده، از آن "صادرکنندگان محتوا" خواهد بود
اگر بپذیریم که کارآفرینی، واژهی منسوخی است و «محتوا آفرینی»، مدل جدید ایجاد ارزش است
اگر بپذیریم که بزرگترین دائرهالمعارف امروز جهان (ویکی پدیا) توسط میلیونها کارمندی ایجاد شده که برای کار خود حقوق نمیگیرند
اگر بپذیریم که روزانه بیش از پنج میلیون ساعت از وقت مردم جهان صرف بازی سادهی Angry Birds می شود
اگر بپذیریم که امروز، فیس بوک کشوری شلوغتر از آمریکاست و دو سال دیگر، با همین روند رشد، بزرگتر از چین خواهد بود
میتوانیم تصور کنیم که دنیا دیگر نه محدود به آن مرزهای فیزیکی است که ما فکر میکردیم و نه مشغول آن کاری که ما فکر میکنیم. دنیا بساط خود را جمع کرده و در نقطهی دیگری از ذهن و زمان، مشغول ایجاد یک تاریخ و جغرافیای جدید است.
شاید این بار بتوانیم، جلوتر یا حداقل همپای بقیه باشیم. ما همیشه از استعداد خود گفتهایم و معتقد بودهایم که محرومیتها و سیاسیکاریها و سرمایهداری و هزار واژهی دیگر، سد توسعهی ما بوده است. دنیای جدید، دنیایی دموکراتیک است. اینبار هر یک از ما، میتوانیم برای بهبود زندگی و رفاه خود و اقتصاد جامعه خود، گامهای اثربخش برداریم. عقب ماندن از این جریان جدید، هیچ بهانهای را پذیرا نخواهد بود. بیاییم این بار در این ایستگاه، خواب نمانیم... .
اخبار علمی - عصرایران