نمایش برچسب :

شعر

زندگی نامه حافظ شیرازی، شمس الدین محمد


زندگی نامه حافظ شیرازی، شمس الدین محمدسال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز) شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.     با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر

قصه جوجه اردک زشت


قصه جوجه اردک زشتیکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده ،خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.   اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند .   کم کم تخم ها شروع به حرکت کردند و با نوکهای قشنگ کوچکشان پوسته ی تخم شان را شکستند . آنها یکی یکی بیرون آمدند اما هنوز خیس بودند و نمی توانستند که بخوب

زندگینامه سهراب سپهری


زندگینامه سهراب سپهری    سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.   سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

سه بچه خوک بازیگوش


سه بچه خوک بازیگوشيكي بود ، يكي نبود ، زير گنبد كبود در جنگلي، خوكي با سه پسرش زندگي مي كرد . اسم بچه ه به ترتيب مومو ، توتو ، بوبو بود .   يك روز مادر خوكها به آنها گفت :" بچه ها شما بزرگ شديد و بايد براي خودتان خانه اي بسازيد و زندگي جديدي را شروع كنيد . "             مومو كه از همه بزرگتر و از همه تنبل تر بود پيش خودش فكر كرد چه لزومي دارد كه زيادي زحمت بكشد براي همين با شاخ وبرگ در

اگر گناه وزن داشت . . . !


اگر گناه وزن داشت . . . !اگر گناه وزن داشتهیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛  

مینی شعر (1)


مینی شعر (1)شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمر گی رهید.           صبح بخیر: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی

قصه روباه و كلاغ


قصه روباه و كلاغیكي بود يكي نبود . در يك روز آفتابي آقا كلاغه يك قالب پنير ديد ، زود اومد و اونو با نوكش برداشت ،پرواز كرد و روي درختي نشست تا آسوده ، پنيرشو بخوره .       روباه كه مواظب كلاغ بود ، پيش خودش فكر كرد كاري كند تا قالب پنيررا بدست بياورد . روباه نزديك درختي كه آقاكلاغه نشسته بود ، رفت و شروع به تعريف از آقا كلاغه كرد : "     به به چه بال و پر زيبا و خوش رنگي د

قصه فرشته ها


قصه فرشته هامن و دايي عباس به خيابان رفته بوديم كه من ، يك خيابانپرنده فروشي ديدم . به دايي گفتم : « به دايي گفتم براي من دو تا پرنده كوچك مي خريد » دايي پرسيد :   « مي خواهي با آن چه كني ؟»       گفتم : « مي خواهم آن ها را در يك قفس كوچك و قشنگ نگه دارم .» دايي گفت :« در خانه حضرت علي (ع) مرغابي هايي بودند كه آن ها را كسي به ا مام حسين (ع) هديه داده بود . يك روز حضرت علي به دخترشان گفتند :   اي

زندگینامه استاد شهریار


زندگینامه استاد شهریار  سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.   او در خانواده ای متدین ، کریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.   شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب

زندگینامه حافظ شیرازی


زندگینامه حافظ شیرازی(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)   شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.   با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شه

اگه دنبال شعرهای ناب و عاشقانه می گردی!!


اگه دنبال شعرهای ناب و عاشقانه می گردی!!    به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفترترانه هایم خشک شد! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! ب ه حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماسهایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسیدومن همچنان درخیال چشمان سیاه توام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا هادلگیرم برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات

پیغام گیر تلفن شعرا !!!


پیغام گیر تلفن شعرا !!!      پیغام گیر حافظ : رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور! تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور! بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !     پیغام گیر سعدی:   از آوای دل انگیز تو مستم نباشم خانه و شرمنده هستم به پیغام تو خواهم گفت پاسخ فلک را گر فرصتی دادی به دستم   پیغام گیر فردوسی :

آشنایی با زندگی مصطفی رحماندوست


آشنایی با زندگی مصطفی رحماندوست    بچه‌ها بازي‌ مي‌كردم‌ و درس‌ مي‌خواندم. اسباب‌بازي‌ مهمي‌ نداشتم. وسيلهِ‌ بازي‌ فردي‌ من‌ جوي‌ آب‌ توي‌ كوچه‌ بود. سدّي‌ جلو خانه‌مان‌ مي‌ساختم‌ و حركت‌ آب‌ را به‌ سوي‌ درختهاي‌ حاشيهِ‌ جوي‌ هدايت‌ مي‌كردم. حوضچه‌اي‌ هم‌ پديد مي‌آمد كه‌ من‌ پاچهِ‌ شلوارم‌ را بالا بزنم‌ و پاهايم‌ را در خنكي‌ آب‌ حوضچه‌ بازي‌ بدهم. كلاس‌ پنجم‌ دبستان‌ بودم‌ كه‌ فهميدم‌ ...

هدف جشنواره‌ شعر فجر استعدادیابی است


هدف جشنواره‌ شعر فجر استعدادیابی است      «چهارمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر با هدف بالا بردن كیفیت شعر كشور و كشف استعدادهای پنهان شاعران جوان در سراسر كشور برگزار می‌شود.» این گفته دبیر جشنواره شعر فجر در فاصله ۱۰ روز مانده به آغاز این جشنواره است . سیدعلی موسوی گرمارودی با اعلام این خبر به ایسنا، گفت: جشنواره چهارم امسال با رویكردی متفاوت‌تر از سال‌های گذشته برگزار خواهد شد، یعنی هر شاعری كه به فراخوان جشنواره پاسخ ...

اس ام اس عاشقانه توپ


اس ام اس عاشقانه توپ    آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم، آره من قولی بهت دادم که تا تهش بمونم، تو ولی این روزا سرد شده نگاهت، راهزنا زدن به راهت. اما من چی؟ من فقط یه کم شکستم، خوب نگام بکن، می بینی؟ من هنوز همون دیوونم.   **********************   کهنه فروش تو کوچمون داد میزد کهنه می خریم، وسایل شکسته و پاره و پوره می خریم، بی اختیار فریاد زدم قلب شکستم می خری؟ گفت که اگه ارزشی داشت، کسی ا

چشمک بزن ستاره


چشمک بزن ستاره    شد ابر پاره پاره ........................................................... چشمک بزن ستاره کردي دل مرا شاد ........................................................ تابان شدي دوباره ديدي که دارمت دوست ........ ...................................... کردي به من اشاره چشمک بزن ستاره ...................................................از من مکن کنارهدر روز ناپديدي ...........................

خودتان هم باهوش و خلاق شويد


خودتان هم باهوش و خلاق شويد  برای خواندن مطالب قبلی کلیک کنید:     خودتان هم باهوش و خلاق شويد: براي داشتن كودكاني باهوش و خلاق، خودتان هم بايد باهوش و خلاق شويد، بنابراين ساعاتي را در روز براي اين كار صرف كنيد و تمريناتي كه در بخش هاي آينده آماده است را ابتدا خودتان انجام دهيد. كتبهايي مانند تقويت هوش، تقويت حافظه، روش مطالعه، معماهاي هوشي، تقويت اراده و.... را بخوانيد و با افرادي كه در اين مسائل مهارت دارند ...

شعر اقا خرگوشه برای بچه کوچولو ها


شعر اقا خرگوشه برای بچه کوچولو ها  شعر اقا خرگوشه برای بچه کوچولو های ناز نازی یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه موشه دوید تو سوراخ   خرگوشه گفت : آخ وایسا، وایسا، کارت دارم من خرگوش بی آزارم بیا از سوراخت بیرون نمی خوای مهمون یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به مهمون دید که گوشاش درازه دهنش بازه، بازه شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردم پس می رم پیش مامانم آ

برگزیدگان چهارمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر


برگزیدگان چهارمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر      اسامی آثار برگزیده چهارمین جشنواره بین‌المللی شعر فجرکه عصر روز گذشته اختتامیه آن در تالار وحدت برگزار شد ، اعلام شد. در این دوره در همه بخشها و قالبها نفرات اول، دوم و سوم برگزیده شده‌اند که اسامی آنها به شرح زیر است: شعر سنتیرتبه اول: محمود حبیبی کسبی (تهران)رتبه دوم: پانته‌آ صفایی (اصفهان)رتبه دوم: محمد مرادی (تهران)رتبه سوم: محمدسعید میرزایی (تهران)شایسته تقدیر: محمدرضا طاهری ...

شعرهاي حاجي فيروز


شعرهاي حاجي فيروز  حاجي فيروزه،سالي يه روزه،همه مي‌‌دونن،منم مي‌‌دونم،عيد نوروزه.     ارباب خودم سلام عليکم،ارباب خودم سر تو بالا کن،ارباب خودم منو نيگا کن،ارباب خودم لطفي به ما کن.ارباب خودم بزبز قندي،ارباب خودم چرا نمي‌خندي؟     بشکن بشکنه بشکن،من نمي‌شکنم بشکن،اينجا بشکنم يار گله داره،اونجا بشکنم يار گله داره!اين سياه بيچاره چقد حوصله داره  

گنجشک بي احتياط


گنجشک بي احتياط          من تو حياط خونه   گذاشتم آب و دونه   تا گنجشکا آب بخورن   دون بخورن،   يه کم خرده نون بخورن   گنجشک ريزه ميزه   الآن توي حياطه   واي چه بي احتياطه!   توي حياط خونه   دنبال آب و نونه   جيک و جيک و جيک     دون مي خوره   خرده هاي نون مي خوره   نمي دونه رو ديوار   يه گربه در کمينه   داره اونومي بينه   گنجشک خبر نداره   گربه ي شيطون بلا

شعر کودکانه آفتاب در اومده


شعر کودکانه آفتاب در اومده  صبح شده آفتاب اومده   من تازه از خواب پا شدم   وای جواب مامان جونو   ای خدا چی بدم   اول جامو جمع می کنم بعد چایی رو دم می کنم   حاضر می شم برای ورزش ورزشهای ساده و نرمش   با صابون خوشبو، می شورم دست و رو   صورتم می شه از پاکی چو گلها     مامانم واسه من یه چایی می ریزن بوسم هم میکنن، میگن: بفرما

شعر کودکانه فصل بهار


شعر کودکانه فصل بهاربهارم و بهارم شادي با خود ميارم شكوفه هاي سفيد گل هاي تازه دارم سه ماه دارم هميشهفروردين اوليشه ارديبهشت و خردادماههاي آخريشه                  

شعر کودکانه جوجه طلایی


شعر کودکانه جوجه طلایی  جوجه  جوجه  طلائي نوكت  سرخ و حنائي تخم  خود را شكستي چگونه بيرون جستي گفتا  جايم  تنگ بود ديوارش از سنگ  بود نه پنجره ،  نه در داشت نه كسي ز من خبر داشت     دادم  به خود يك تکان مثل رستم پهلوان تخم خود  را شكستم اينگونه  بيرون جستم

شعر کودکانه کتری آب جوش


شعر کودکانه کتری آب جوش    بچه های خوب و نازنین این شعر زیبا را بخوانید و همیشه مواظب خودتون باشید:                                            

شعر کودکانه خروس جنگی


شعر کودکانه  خروس جنگی  من كه به اين قشنگي ام با پر و بال رنگي ام يكه خروس جنگي ام قوقولي قو قو         ببين ببين تاج سرم ببين ببين بال و پرم اين قد و بالا را برم قوقولي قو قو         منم خروس خوش صدا هميشه بانگ من به پا ببين مرا ببين مرا قوقولي قو قو         دهم هميشه آب و دان به مرغ و جوجه ها نشان منم خروس مهربان قوقولي قو قو  

قصه زیبای گربه ي تنها


قصه زیبای گربه ي تنها        در يك باغ زيبا و بزرگ ، گربه پشمالويي زندگي مي كرد .او تنها بود . هميشه با حسرت به گنجشكها كه روي درخت با هم بازي مي كردند نگاه مي كرد . يكبار سعي كرد به پرندگان نزديك شود و با آنها بازي كند ولي پرنده ها پرواز كردند و رفتند . پيش خودش گفت : كاش من هم بال داشتم و مي توانستم پرواز كنم و در آسمان با آنها بازي كنم . ديگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوي گربه پشمالو پرواز كردن بود . آرزو

چهل حدیث از حضرت فاطمه(س) همراه با شعر


چهل حدیث از حضرت فاطمه(س) همراه با شعر          حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و من، آن كلمه‌ي نيكوي خداوندم. (الفضائل/80)   من فاطمه‌ام، واژه‌ي حسناي خداوند از ماه نشان دارم و با آينه پيوندمن فاطمه‌ام، سرخ تر از خاطره ي سيبمن فاطمه ام، سبزتر از واژه‌ي لبخند     حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و ما وسيله‌‌ي ارتباط خدا با مخلوقاتيم. (دلائل‌الامامه/32)   سرشار نگاه آسمان كن ما رااز خود برهان و بي‌نشان كن ما رااي واسطه‌ي فيض خداوند ...

شعر زیبای فرزندان ايران


شعر  زیبای فرزندان ايران      ما گلهاي خندانيم   فرزندان ايرانيم   ايران پاك خود را   مانند جان مي دانيم         ما بايد دانا باشيم هشيار و بينا باشيم از بهر حفظ ايران بايد توانا باشيم         آباد باشي اي ايران آزاد باشي اي ايران از ما فرزندان خود دلشاد باشي اي ايران            

گنج دزد دريائي


گنج دزد دريائي        ريش آبي غرغر مي كرد و مي گفت: ده قدم از ايوان و بيست قدم از بوته رز، اينجا . گنج اينجاست . اين خوابي بود كه اون شب جاويد ديد.         روز بعد جاويد شروع به كندن زمين كرد او آنقدر زمين را كند كه يك گودال عميق بوجود آمد.           او به كندن ادامه داد . هر چه گودال عميق تر مي شود تله خاكي كه كنار آن بود بلندتر مي شد         او آقدر زمين را كند كه حفره اي بسيا

شعر زیبای عروسک قشنگ من


شعر زیبای  عروسک قشنگ  من    عروسك قشنگ من : عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل، آبي خوابيده يه روز مامان رفته بازار، اونو خريده قشنگتر از عروسكم ، هيچكس نديده عروسك من، چشماتو وا كنوقتي كه شب شد، اونوقت لالا كن عروسك قشنگ من، قرمز پوشيدهتو رختخواب مخمل، آبي خوابيده      

هنر شعر بافی در یزد


هنر شعر بافی در یزد      صنعت نساجی یكی از هنر صنعتهای اصیل ایرانی است اما شاید نامدارترین شهر در زمینه صنعت نساجی در ایران شهر یزد باشد. چرا كه از گذشته‌های دور ترمه‌ها و پارچه‌های فاخر و دستمالهای زیبای این شهر از جاده ابریشم به تمام جهان فرستاده می‌شده. جایگاه این بافته‌های زیبا در یاد و خاطره نوستالژیك ما و شاید تمام ایران غیر قابل انكار است. اما نساجی سنتی یزد را به صورت عامیانه در یزد شعربافی می‌گوید ...

خونه زیبای ما


خونه زیبای ما  وقتی تو خونه مامان خنده به لب داره دنیا می خنده به ما شادی میاره   بابا که از در میاد با بوسه شیرین برای ما بچه ها هدیه میاره   تو باغچه خونه ما پر از گل و گیاهه اگه رو سبزه و گل بذاریم پا گناهه   ما مثل شاپرکها می رقصیم دور گلها با هم آواز می خونیم تو این خونه زیبا                    

ای که همه عمر به انتظارت نشســته بودم


ای که همه عمر به انتظارت نشســته بودمبرای تو ای که همه عمر به انتظارت نشســته بودمسوز دل هایم بدســـــــت باد سپــرده بودم بوی آمدنــــت می آمد، ای آشــنای غــریبهوای دل، به بــــاران چشم، تر کرده بـــودم برای آمــــدنت لحظـــه ها را یکــــی یکــــیبا ســوســـوی ســـتاره شـــمرده بــــــــودم بوی اشـــــک می داد و عشق، کلـــبه ی دلتمـــــام دل بـــــرای تو فــــرش کــــرده بودم به زیر پاهــــایـــــت بنــــفـشه ...

به دست خود درختي مي نشانم


به دست خود درختي مي نشانم  به دست خود درختي مي نشانم به پايش جوي آبي مي كشانمكمي تخم چمن بر روي خاكش براي يادگاري مي فشانم       درختم كم كم آرد بر گ و باري بسازد بر سر خود شاخساريچمن رويد در آنجا سبز و خرم شود زير درختم سبزه زاري به تابستان كه گرما رو نمايد درختم چتر خود را مي گشايدخنك مي سازد آنجا را ز سايه

جلسه شعر رئیس فرهنگستان هنر در...


جلسه شعر رئیس فرهنگستان هنر در...      جلسه شعر رئیس فرهنگستان هنر در حوزه هنری برگزار می شود .نخستین جلسه شعر و رسانه سال ۸۹ علی معلم دامغانی با موضوع «اشعار بیدل دهلوی» شنبه ۱۲ تیرماه در حوزه هنری برگزار می شود. نخستین جلسه شعر و رسانه سال ۸۹ علی معلم دامغانی با موضوع «اشعار بیدل دهلوی» شنبه ۱۲ تیرماه در حوزه هنری برگزار می شود. نخستین جلسه شعر و رسانه علی معلم دامغانی رئیس جدید فرهنگستان هنر در سال ۸۹ با عنوان "طرح ...

کبوتر ناز من


کبوتر ناز من      کبوتر ناز من تنها نشسته دلم براش ميسوزه بالش شکسته به من نگاه ميکنه غمگين و خسته مامان جون مهربون بالشو بسته کبوتر ناز من خوب ميشي فردا دوباره پر مي کشي تو آسمونها

داستان زیبای گرگ و الاغ


داستان زیبای گرگ و الاغ        روزي الاغ هنگام علف خوردن ،‌كم كم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه اي جلوي او پريد   الاغ خيلي ترسيد.   ولي فكر كرد كه بايد حقه اي به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو يك لقمه مي كنه ، براي همين لنگان   لنگان راه رفت و يكي از پاهاي عقب خود را روي زمين كشيد .   الاغ ناله كنان گفت : اي گرگ در پاي من تيغ رفته است ، از تو خواهش مي كنم كه قبل از   خوردنم اين تيغ را از پاي من در بياوري