اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

پدر عروس دختر را نمی‌شناسد



اخبار,اخبارسیاسی, ازدواج عماد هاشمی با زهرا سید روحانی


 اخبار سیاسی - پدر عروس دختر را نمی‌شناسد

وقتی پای رقابت‌‌های سیاسی دیرینه باشد، خیلی چیزها ممکن است بی‌معنا شود. از یک استیضاح و طرح سوال گرفته تا ازدواج هم حاشیه‌دار می‌شود. اتفاقی که برای اولین وصلت بین خانواده امام‌خمینی(ره) و آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی افتاد. این وصلت هفته گذشته انجام شد. اگرچه می‌رفت تا با چند لبخند و تبریک همچون سایر رسم و رسومات ادامه پیدا کند اما درگیر یکسری حواشی خاص شد تا از قالب اجتماعی و خانوادگی به یک جنجال سیاسی رنگ ببازد و فرصتی را برای رسانه‌‌های تماما سیاسی و جناحی فراهم کند.

عماد هاشمی، نوه آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی با زهرا سید روحانی، نوه دختری امام‌خمینی(ره) هفته گذشته در باشگاه فرمانیه ازدواج کردند؛ ازدواجی که پرهیاهو شروع نشد ولی جنجالی ادامه پیدا کرد؛ جایی که کاظم سید روحانی فرزند آیت‌ا... محمدصادق روحانی در اعتراض به ازدواج دخترش در پایگاه اطلاع‌رسانی منتسب به پدرش، آن را غیرقانونی خوانده و مدعی شد که این ازدواج بدون اذن پدر و به صورت آنی صورت گرفته است.

 

وی در این پایگاه اطلاع‌رسانی طی بیانیه‌‌ای آورد: «اعضای بیت معظم‌له از طریق رسانه‌ها در جریان خبر برگزاری مراسم جشن قرار گرفته‌اند، آن هم در شرایطی که حضرت آیت‌ا... العظمی روحانی چندین روز است به دلیل کسالت در بیمارستان بستری هستند.» اما همه حرف‌‌های او به اینجا ختم نشد و در ادامه بیانیه با اشاره نحوه برگزاری مراسم را تشریفاتی خواند و حتی در پایان آن نیز آورد : «انتساب ظاهری دختر به مقام مرجعیت و برگزاری جشن در چنین مکانی موجب اعتراض و انتقاد بسیاری از مؤمنین واقع شده که برای رفع هرگونه ابهامی تاکید می‌شود بیت معظم‌له هیچ‌گونه حضور و نقشی در برگزاری این مراسم نداشته‌اند.» این بیانیه سرآغاز اختلافات شد؛ بیانیه‌‌ای که گفته می‌شود تا حدودی تحت‌تاثیر توصیه‌‌های آیت‌ا... روحانی به فرزندش تنظیم شد تا همچنان حساب‌‌های باقیمانده سیاسی او با نزدیکانش دوباره جاری شود. گذشته‌هایی که اگرچه تاچندی با سکوت خانواده آیت‌ا... هاشمی روبه‌رو شد ولی سرانجام مورد اعتراض جدی بیت آیت‌ا... اشراقی، خانواده مادری، عروس قرار گرفت.

 

آنان بر خلاف خاندان هاشمی در پی انتشار برخی اخبار و شایعات حول موضوع ازدواج نوه دختری آیت‌ا... اشراقی و نوه آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی که با اطلاعیه دفتر آیت‌ا... روحانی نیز همراه بود، بیانیه منتشر کردند تا اعلام کنند: «آقای سید کاظم روحانی در طول این سالها به دختر خود سر نزده و وی را از مهر پدری محروم ساخته است و از قصد ازدواج خانم سیده‌زهرا روحانی و آقای عماد هاشمی، مطلع بوده‌اند چرا که در دادگاه بدوی از سه محکمه جداگانه‌‌ای که طی حدود دو سال اخیر تشکیل شده و آخرین آن خرداد ماه سال‌جاری بوده؛ آقای سید کاظم روحانی حضور داشته و از حکم این دادگاه‌ها مبنی بر تایید کفو بودن و تجویز ازدواج این زوج آگاه شده است.

 

علاوه بر آن که حضورا یک بار در قم و بار دیگر در تهران مطلب را با ایشان در میان گذاشته و ایشان با اصل ازدواج خانم سیده زهرا موافقت داشتند و نیز جناب آقای روحانی بعد از ۱۸سال با رفتن به بیت مرحوم آیت‌ا... اشراقی توسط مهندس علی اشراقی از قصد ازدواج خانم زهرا روحانی با آقای عماد هاشمی مطلع شده و موافقت خود را در حضور دایی خانم زهرا روحانی یعنی جناب آقای علی اشراقی اعلام می‌کند. نکته آنکه در این جلسه خانم زهرا روحانی از برابر پدر خود عبور کرده اما آقای روحانی دختر خود را نشناخته و دختر نیز پدر را به‌جا نمی‌آورد.

 

تابناک نوشت؛ در ادامه این بیانیه آمده است: «جای تعجب است که یک مساله شخصی از سوی بیت منتسب به مرجعیت با انتشار مواردی خلاف واقع به سطح عمومی و رسانه‌‌ای کشیده می‌شود و جای تعجب بیشتر از برخی رسانه‌هاست که در حالی که تا چندی پیش حتی آیت‌ا... سیدصادق روحانی را متهم می‌کردند، اینک نه سخنان بلکه اطلاعیه بیت ایشان در خصوص یک مساله شخصی را سند دانسته و آن را منتشر می‌کنند. آیا این فرو ریختن اخلاق، نادیده گرفتن اصول و تناقض در رفتار را می‌توان جز با اهداف سیاسی و مقاصد تخریبی صاحبان این دسته از رسانه‌ها توجیه کرد؟»
 
  اخبار سیاسی - آرمان


ویدیو مرتبط :
عشق حد و مرز نمی شناسد، دختر خردسالی که از زوار حسینی پ

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دعواي دختر و پدر (طنز باحال)



پدر و دختر

 

سال 1230
مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم...
زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده...
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

 

سال 1280
مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس بخوني؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده...
مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

پدر و دختر

 

سال1330
مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ...
مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

سال1380
مرد: کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن) و شلوارک (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من... تو رو... مي کشم...
زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد اکثرا).
مرد: من... اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش بهتره...

 

سال1400
دختر: چي؟ چي گفتي مرتيکه ي ****؟ دارم بهت مي گم ماشين بي ماشين. همين که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشينم مي خوام. ميخواي بري بيرون پياده برو...
باباه:جيکش در نمي ياد...
زن: دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي ده ديگه از اين حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، دخترخونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي گناهکارشو مي بخشه.