اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
نجات مادر و کودک ایرانی از اسارت در افغانستان
اردیبهشت ماه سال 90 بود که اینترپل تهران مأموریت ویژهای دریافت کرد. ماجرای غمانگیزی بود. یک زن ایرانی به همراه دختر بچهاش و به آرزوی ازدواج با مردی افغان پای در سیاهچال گذاشته بود.
اردیبهشت ماه سال 90 بود که اینترپل تهران مأموریت ویژهای دریافت کرد. ماجرای غمانگیزی بود. یک زن ایرانی به همراه دختر بچهاش و به آرزوی ازدواج با مردی افغان پای در سیاهچال گذاشته بود. تحقیقات پلیس بینالملل نشان داد این زن که هماکنون 31 ساله است و «م. م.» نام دارد در سال 83 و در حالی که دخترش یک سال بیشتر نداشت از خانهشان فرار کرده و سر از افغانستان درآورده است. در بررسیهای کارشناسانه مشخص شد زن ایرانی در حالی که 23 سال بیشتر نداشت از شوهرش طلاق گرفته سپس وقتی یک کارگر افغانی مقیم ایران به وی پیشنهاد ازدواج داده به راحتی فریب خورده و پای در سرنوشت شومی گذاشته است. این زن، دختر کوچولویش را برداشته و با مرد افغان همراه شده تا به سرزمین آرزوها برود غافل از این که فریب خورده است.
از وقتی زن ایرانی و دخترش به صورت غیرقانونی و از مرز زمینی به افغانستان رفته بودند هیچکس از سرنوشت آنها اطلاعی نداشت و تنها گروهی میدانستند که یک افغان با نام «ع» از وی خواستگاری کرده و چون «م.م.» با مخالفتهایی در مسیر این ازدواج روبهرو شده بود پذیرفته با مرد افغان از ایران فرار کند. خانواده این زن که نگران بودند با مراجعه به دادسرا خواستار ردیابی محل زندگی وی و دختر خردسالش شدند و ادعا کردند هیچگونه تماسی با وی نداشتهاند و تصور میکنند مادر و کودک شرایط مناسبی ندارند. مأموران اینترپل که ردپایی از زن ایرانی و کودکش در شهر «میمنه» افغانستان داشتند به تجسسهای برونمرزی دست زدند و در نامهای به اینترپل کابل خواستار بررسی سرنوشت زن و بچه ایرانی شدند.
فرار از اسارتگاه
5 ماه از عملیات مشترک اینترپل تهران و کابل نگذشته بود که ماجرای فرار یک مادر و کودک ایرانی از خانهای در میمنه و پناه بردن آنان به مرکز امور زنان در افغانستان به پلیس مخابره شد. این زن که شرایط اسفناکی داشت به اندازهای وحشتزده بود که در روزهای نخست به هیچکس اعتماد نمیکرد و با سکوت خود همه را سردرگم کرده بود. وقتی مشخص شد آنان همان مادر و دختر بچهای هستند که اینترپل تهران در حال جستوجویش است اقدامهای ویژهای در دستور کار قرار گرفت. پلیس بینالملل ایران از مقامات پلیس افغانستان خواست اقدامهای حمایتی برای پناه دادن و مهیا کردن امکانات امنیتی مادر و دختر ایرانی انجام دهند.
سپس وقتی «م.م.» و دختر خردسالش تحت حمایت قرار گرفت و دیگر خطری آنان را تهدید نکرد با هماهنگیهای قضایی و پلیسی بین ایران و افغانستان شرایط بازگردانده شدن آنان به ایران مهیا شد و مأموران اینترپل تهران با اعزام به کابل مادر و کودک را تحویل گرفته و با هواپیما به ایران پرواز کردند.
روز 22 فروردین ماه سال جاری هیچکدام از کسانی که در فرودگاه امام (ره) بودند با دیدن مادر و دختر بچهاش نمیدانستند این مسافران که چهرهای غمزده دارند چه شب و روزهای سختی را در اسارتگاه مرد بیرحم افغان گذراندهاند و در این 8 سال با چشمان اشکبار همدیگر را در آغوش کشیدهاند و مادر با صدای بغض گرفته برای دخترکش لالایی میخوانده است.
اسارت 8 ساله
داستان «م.م.» گاهی اوقات باورنکردنی بوده و تیم تحقیق را شوکه کرد. این زن که با یادآوری لحظات سخت زندگیاش در 8 سال گذشته مرتب بغض کرده و اشک میریخت گفت: «بعد از طلاق احساس تنهایی شدیدی میکردم تا این که «ع» پیشنهاد ازدواج داد. ابتدا نمیخواستم بپذیرم اما اصرار کرد و تصورم این شد که به من علاقهمند است. میدانستم در خانهمان نمیتوانم موافقت با این ازدواج را ببینم. وقتی «ع» گفت که با هم به افغانستان برویم و ازدواج کنیم، پذیرفتم با این تصور که بعد از گذشت زمان وقتی به ایران برگردم خانوادهام دیگر ایرادی نخواهند گرفت.»
زن ایرانی که چهرهای تکیده دارد، گفت: «من، «ع» و دخترم به مرز سفر کردیم و خیلی زود وارد افغانستان شدیم. وقتی به میمنه رسیدیم و داخل خانهای رفتیم با تغییرات رفتاری «ع» روبهرو شدم. او دیگر مهربان نبود و فهمیدم فریب دروغهایش را خوردهام. از همان شب نخست کتک خوردم. اصلاً حاضر نبودم تن به دستورات وی بدهم. گرسنگی کشیدم تا این که دیدم دخترم از دست میرود. شکنجههای زیادی شدم تا تن به دستورات «ع» دادم. هر چه میگفت باید گوش میدادم. از دنیای سیاهی که داشتم خسته شده و بارها تصمیم به خودکشی گرفتم اما وجود دخترم و نگرانیام برای سرنوشت وی باعث میشد دست به چنین کاری نزنم.
«ع» که از حضور من پول خوبی به دست میآورد حتی اجازه نمیداد از آن خانه خارج شوم و میترسید رازش را فاش کنم. گاهی این مرد روزهای زیادی من را تنها میگذاشت و به جای وی دوستانش بودند که من را وادار به کارهایی میکردند که متنفر بودم.»
زن ایرانی به گریه افتاد و گفت: «هربار میخواستم اعتراضی کنم دخترم را تهدید میکردند تا این که دخترم 8 ساله شد و شنیدم «ع» میخواهد دخترم را از من جدا کرده و بفروشد، دیگر طاقت نیاوردم و از آن به بعد نقشه فرارم را کشیدم. خیلی سخت بود اما توانستم از آن خانه فرار کنم و خیلی زود به مرکز امور بانوان پناه بردم. وقتی شنیدم پلیس ایران در جستوجوی من است فهمیدم هنوز کسانی در خاک ایران هستند که من را فراموش نکرده و دلواپس من هستند، باورم نمیشد روزی خاک کشورم را ببینم.»
بنابه این گزارش، مادر و کودک رنجدیده به آغوش خانوادهشان بازگشتند و اینترپل تهران با دستور مقام قضایی از اینترپل کابل خواسته است که عامل بدبختیهای این زن را در میمنه ردیابی کرده و به جرم وی رسیدگی کند.
توصیه پلیس
یک مقام پلیس با اسفناک خواندن سرنوشت این مادر و کودک ایرانی و اشاره به این که موارد مشابه زیادی از اینگونه پروندهها وجود دارد گفت: «زنان و دختران ایرانی باید از هرگونه اطمینان و اعتماد به اتباع خارجی که با وعدههای دروغین از قبیل کار، تحصیل و ازدواج قصد اغفال آنان را دارند خودداری کنند.» وی افزود: «زنان و دختران ایرانی باید بدانند که خطر همیشه در کمین آنان است و حتی اگر در شرایط خاصی با چنین پیشنهاداتی روبهرو شدند که مقصدش خارج از کشور است کورکورانه آن را نپذیرند و از مراکز قضایی، پلیس و سازمانهای خاص مشاوره بگیرند تا با گرفتن تصمیمات عاقلانه زندگی خود را در معرض تباهی قرار ندهند.»
وظیفه سازمانهای حمایتی
سیدحسن حسینی- جامعهشناس - بخشی از دختران که به ازدواج افغانیها در آمدهاند بهخاطر این است که در ملیت خودشان خواستگار نداشته یا طبقه اجتماعیشان به یکدیگر نمیخورده یا اگر خواستگار داشته، دندانگیر نبوده و خانواده برای فرد تصمیمگیری میکند. معدود خانوادههای دختردار ازدواج را یک وسیله رهایی از دختر می دانند و این که خرج دخترشان را کس دیگری به عهده بگیرد.
مسئولان سازمان حمایتکننده از زنان بیسرپرست و بهزیستی امام خمینی(ره) یکی از وظایفشان پوشش دادن زنان بیسرپرست است و همچنین بستگان و دوستان خانواده میتوانند نقش مهمی در بهبود شرایط عاطفی فرد طلاق گرفته داشته باشند. به علت نامناسب بودن وضع مالی اطرافیان، خانواده هایی دخترانشان را به این صورت شوهر میدهند، اما دختران و زنان که طلاق میگیرند باید بیشتر از دوره دختر بودن تحت مراقبت قرار گیرند و چون جامعه نظر خوبی به این دختران و زنان ندارد منجر به حوادث ناگواری میشود و باید در محیط خانواده، جامعه با این افراد درست و محتاطانه رفتار کند.
طلاق اثرات مختلفی دارد که هم در زن طلاق گرفته و هم در مرد طلاق گرفته بیشتر میشود، اما در نهایت اثرات بیشتری دارد چون در صحنه اجتماعی از امکانات کمتری برخوردارند و دچار یک خلأ بزرگ میشوند به خاطر ظلمی که به این دختر ایرانی شده باعث خرابی شخصیت وی شده است و معمولاً کسی که دچار چنین عارضهای میشود میتواند به بخشهای اجتماعی، مددکار اجتماعی و مشاوره مراجعه کند یا آنها به سمت فرد بروند و ترمیم رفتاری کنند که همراه با گفتوگو کردن است یا در مسیر تأمین اجتماعی - اقتصادی قرار گیرند، مانند دادن شغل، مسکن و...
ویدیو مرتبط :
لحظه نجات کاپیتان ایرانی از اسارت دزدان دریایی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نجات مادر و فرزند از اسارت مرد معتاد
مرد معتاد برای این كه همسرش را مجبور به خرید و فروش مواد مخدر كند ، او را به همراه نوزادشان در یك خانه متروكه به مدت یك سال زندانی كرده بود.
به گزارش «جام جم»، رسیدگی به این پرونده هفته گذشته با شكایت مردی میانسال مبنی بر غیبت مرموز دختر جوانش در دستور كار ماموران پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت.
شاكی به پلیس گفت: ۲ سال پیش وقتی دخترم ۱۶ ساله بود، با یك جوان شهرستانی آشنا شد و با ابراز علاقه مندی به یكدیگر تصمیم به ازدواج گرفتند؛ اما من و همسرم با این وصلت مخالف بودیم. بعد از تحقیق چند ماهه و پی بردن به معتاد بودن جوان خواستگار، از دخترمان خواستیم كه او را فراموش كند؛ اما وی با تهدید به فرار از خانه، ما را مجبور به موافقت با این وصلت كرد.
وی اضافه كرد: بعد از چند ماه كه بدرفتاری های داماد معتادم با دخترم شروع شد، دخترم قهر كرد و به خانه مان آمد؛ اما هر بار شوهرش با تعهد به این كه اعتیادش را ترك می كند با دخترمان آشتی می كرد و او را به خانه باز می گرداند.
شاكی تصریح كرد: پس از گذشت چند ماه از دخترم خواستیم برای ادامه زندگی به زادگاه شوهرش به مشهد برود. چند ماهی از وضعیت زندگی آنها با خبر بودیم تا این كه از یك سال پیش ارتباط آنها با ما قطع شد و جستجوهایمان برای یافتن آنها بی نتیجه ماند.
تماس نجات بخش
شاكی با اشاره به غیبت مرموز دخترش گفت: همچنان در جستجوی آنها بودیم تا این كه چند روز پیش زن غریبه ای با تلفن خانه مان تماس گرفت و گفت جان دخترتان در خطر است و اگر اقدامی نكنید او كشته خواهد شد.
در حالی كه تحقیقات پلیسی آغاز شده بود، ماموران، زنی را كه با شاكی تلفنی تماس گرفته بود، شناسایی و به پلیس آگاهی احضار كردند.
این زن در بازجویی ها گفت: مرد همسایه مان معتاد است. او همسر و فرزندش را به مكان نامعلومی برده و خانواده اش تاكنون آنها را نیافته اند. چند روز پیش به طور اتفاقی هنگام عبور از كنار خانه مرد معتاد، شنیدم كه با مردی حرف می زد و می گفت باید همسر و فرزندش را بكشد، چون در غیر این صورت برای وی دردسرساز می شوند. با شنیدن این حرف ها شوكه شدم و با پیگیری های مداوم شماره تماس خانواده زن جوان را پیدا كردم و موضوع را به آنها اطلاع دادم.
به این ترتیب ماموران برای دستگیری مرد معتاد عازم خانه اش در جنوب شهر شدند و یك روز بعد متهم را هنگام ورود به خانه اش شناسایی و دستگیر كردند.
اعتراف مرد معتاد
متهم معتاد با انتقال به پلیس آگاهی مشهد بازجویی شد و گفت: با گذشت چند ماه از زندگی مشتركمان من از همسرم می خواستم برایم مواد مخدر بخرد یا طلا و اموال قیمتی خانه پدری و اقوامش را سرقت كند؛ اما همسرم حاضر به این كار نبود.بنابر این او را كتك می زدم و اجازه نمی دادم با خانواده اش ملاقات كند.
متهم با اشاره به اسارت یكساله همسر و فرزندش افزود: پس از تولد فرزندمان او و همسرم را به خانه ییلاقی در بیرون از شهر منتقل كردم.
چند سگ در این محل هستند تا مانع فرار همسر و فرزندم شوند و از یك سال پیش آنها را در این محل زندانی كرده ام تا عذاب بكشند.
بنابر این گزارش، ماموران درپی اعتراف متهم، به محل اسارتگاه آن دو اعزام شدند و مادر و كودك را كه در خانه متروكه زندانی بودند، نجات دادند. تحقیقات تكمیلی در این رابطه ادامه دارد..... / جام جم آنلاین