اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قصاص یک چشم و یک گوش برای اسیدپاش
شیرین، دختر جوانی که توسط پسری با اسید مورد حمله قرار گرفته، یک چشمش کور شده و نیمی از صورتش هم از بین رفته است روز گذشته در جلسه دادگاه خواستار قصاص متهم شد و هیات قضات در حکمی به قصاص چشم و گوش متهم رای دادند.
کاکلی نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، در جایگاه ایستاد و گفت: متهم که جمشید نام دارد اول فروردینماه سه سال قبل، در پارکی در تهرانسر شیرین را مورد حمله قرار داده و باعث کوری چشم، از دست دادن گوش سمت راست و سایر جراحات بدنش شده که پزشکی قانونی نیز آن را تایید کرده است. بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده بهعنوان نماینده دادستان تهران درخواست مجازات برای متهم را دارم.
در ادامه شیرین در جایگاه حاضر شد. او گفت: آبان سال 88 بود که با جمشید آشنا شدم و هشتماه با هم ارتباط داشتیم. مدتی که از رابطه ما گذشت فهمیدم جمشید مردی نیست که بتوانم با او خوشبخت باشم. به خاطر رفتارهای بدی که با من داشت میخواستم از او جدا شوم اما میترسیدم. او کتکم میزد و اذیتم میکرد بعد خواهش و التماس میکرد تا او را ببخشم. او مرا سوار موتور میکرد و دور تهرانسر میچرخاند و کتکم میزد. از دستش خسته شده بودم اما چون آدم خشنی بود و من هم حامی نداشتم میترسیدم از او جدا شوم.
جمشید تهدید میکرد به برادرم آسیب میرساند تا اینکه جمشید به خاطر مسالهای به زندان افتاد و این فرصت مناسبی برای جدایی ما بود. من رابطهام را با او قطع کردم و فکر میکردم وقتی از زندان بیرون آمد دیگر همهچیز تمام میشود در این مدت با پسر دیگری رابطه برقرار کرده بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم چون آن زمان پدرم نبود منتظر بودیم پدرم بیاید و آن پسر و خانوادهاش به خواستگاری بیایند. در همین مدت جمشید از زندان آزاد شد. او دستبردار نبود و مرتب من را اذیت میکرد. هربار خط تلفنم را عوض میکردم شماره را پیدا میکرد و با من تماس میگرفت. تا اینکه یک روز قبل از حادثه جلو در خانه ما آمد و مرا به زور سوار ماشین دوستش کرد.
جمشید مرا به باغی برد. خیلی میترسیدم هرچه میگفت سکوت میکردم مرتب خواهش و التماس میکرد تا من برگردم درنهایت گفتم به خانه میروم و فکر میکنم. در خانه با او تلفنی صحبت کردم و گفتم میخواهم با پسری ازدواج کنم و بهتر است دیگر قبول کند ما نمیتوانیم با هم دوست باشیم. فردای آن روز جمشید گفت میخواهم برای آخرینبار تو را ببینم. صبح بود به فلکه تهرانسر رفتم جمشید هم آمد و ناگهان اسید را روی صورتم ریخت من در خیابان میدویدم و جیغ میکشیدم کسی کمکم نمیکرد بعد یک مرد مرا سوار ماشین کرد و به درمانگاه رساند و بعد هم دچار کوری چشم و آسیبهای دیگر شدم.
شیرین همچنین برای صدمات وارده به چشم، گوش و بینیاش درخواست قصاص کرد و برای جراحات سایر قسمتهای بدنش دیه خواست.
سپس حسنآقاخانی یکی از وکلای شیرین در جایگاه حاضر شد و ضمن تاکید بر درخواست قصاص گفت: ما میدانیم قصاص با اسید امکانپذیر نیست اما با توجه به اینکه راههای پزشکی دیگری وجود دارد، درخواست دارم مطابق خواسته موکلم از راههای دیگر استفاده شود.
او گفت: پدر شیرین و امثال او، در سالهایی که دشمن به ما حمله کرد، جان به کف گرفتند و جنگیدند تا آسیبی به ما وارد نشود. حالا که این مرد دچار عوارض جنگ شده و چندینسال هم اسیر بوده و نتوانسته از دخترش آنطور که باید حمایت کند ما شاهد این هستیم که فرزندش دچار آسیب شدید شده و هیچمرکز یا ارگانی هم از او حمایت نکرده است. هیات قضات، من درخواست دارم به وضعیت شیرین در این پرونده و با توجه به آسیبهایی که دیده است رسیدگی شود و درخواست ضرروزیان مادی و معنوی را که نسبت به او وارد آمده است تقدیم کردهایم و درخواست رسیدگی به آن را نیز داریم. در ادامه جمشید -متهم-در جایگاه حاضر شد. او گفت: اتهام خودم را قبول دارم من روی صورت شیرین اسیدپاشیدم و از این کارم پشیمان هستم.
او ادامه داد: «من شیرین را خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم ما دوسال با هم رابطه داشتیم و مثل زن و شوهر با هم زندگی میکردیم. او بیشتر روزهای هفته را در خانه من بود. من خیلی دوستش داشتم و همیشه حمایتش میکردم اما بعد از مدتی فهمیدم با کسی رابطه دارد. آن شخص را پیدا و به شیرین ثابت کردم اشتباه نمیکنم. شیرین به من گفت دیگر با کسی دوست نمیشود. من چندبار مچ او را گرفته بودم و میدانستم با کسانی رابطه دارد اما هربار عذرخواهی میکرد. وقتی از زندان آزاد شدم اول گفت دیگر نمیخواهد با من دوست باشد اما هرچندوقت یکبار تماس میگرفت. او مرتب شمارهاش را عوض میکرد و بعد به من زنگ میزد. این مساله من را عصبی میکرد. هربار هم به من میگفت با پسری دوست شده است و میخواهد شمال برود. من آن زمان مدتی بود که قرص میخوردم و حالم خوب نبود.»
متهم درباره روز حادثه گفت: روز حادثه چندقرص خوردهبودم و اصلا در حال خودم نبودم. وقتی به من گفت دیگر رابطه ما تمام است تصمیم گرفتم او را بسوزانم البته اول اسید را روی دست خودم امتحان کردم فقط تاول زد با خودم گفتم حتما شیرین هم دوهفته دچار سوختگی میشود و دوباره حالت عادی دارد اصلا نمیخواستم او را به این وضعیت بیندازم. خیلی از کارم پشیمان هستم. هنوز درست یادم نمیآید چه کردم. جزییات را بهخوبی نمیدانم.
وقتی متهم مدعی شد نمیداند چه اتفاقی افتاده است، قاضی عزیزمحمدی-رییس دادگاه -از شیرین خواست تا ماسکی را که به صورت زده بود، بردارد و روی چشمش را هم باز کند تا متهم ببیند چه اتفاقی برای او افتاده است. رویارویی این دونفر جمشید را بهشدت ملتهب کرد و او با صدای بلند در جایگاه گریه کرد و گفت قصد نداشت چنین بلایی سر شیرین بیاورد.
متهم گفت: دوبار در زندان خودکشی کردم. نامهای هم نوشتهام که دست یکی از دوستانم است. در آن نوشتهام چه اموالی دارم و چه چیزهایی به شیرین بدهند. من بازهم خودکشی میکنم و نمیتوانم زنده بمانم. من شیرین را مثل همسر خودم میدانستم ما حتی رابطه جنسی هم داشتیم.
وقتی متهم چنین ادعایی را مطرح کرد، قاضی عزیزمحمدی گفت پس حالا اتهام زنا نیز برشما وارد است و باید در این خصوص از خود دفاع کنید. او همچنین شیرین را خطاب قرار داد و پرسید گفتههای جمشید را قبول دارد یا نه که شیرین گفت: قبول ندارم. ما هیچ رابطه جنسیای با هم نداشتیم.
وقتی شیرین انکار کرد جمشید هم این رابطه را انکار کرد و گفت معنای زنا را نمیدانسته و حرفش اشتباه بود.
سپس قاضی عزیزمحمدی خطاب به متهم گفت: تو قصد داشتی زیبایی این دختر را از بین ببری. فکر کردی چون حاضر نشده کنارت باشد پس تا آخر عمرش باید زجر بکشد. این دختر از این بهبعد دچار مرگ تدریجی است و تو خودت این را میدانستی. اگر از کارهایی که مدعی هستی او انجام داده ناراحت بودی رهایش میکردی نه اینکه سالها دنبالش باشی. بنابراین قصد داشتی از او انتقام بگیری. او را نکشتی که یکبار بمیرد با این کارت هر لحظه او را کشتهای. شیرین علاوه بر اینکه چشم راستش را از دست داده بخشی از بینایی چشم چپش را هم از دست داده و ممکن است بهطور مطلق کور شود. پس این کار را کردی تا او را زجرکش کنی.
سپس مادر شیرین برای بیان توضیحاتی درخصوص زندگیاش در جایگاه حاضر شد. او گفت: من و شوهرم از هم جدا شدهایم. شوهرم مشکلاتی داشت و مریض شد و من دیگر نمیتوانستم به زندگی با او ادامه بدهم در این مدت هم سعی میکردم از دخترم حمایت کنم اما جمشید خیلی تهدید میکرد و میترسیدم به بچههای دیگرم هم آسیب برساند. حتی یکبار از او شکایت کردم اما دخترم گفت بهتر است رضایت بدهیم تا مشکلی ایجاد نشود. ما هردو از جمشید میترسیدیم.
در ادامه قاضی از متهم خواست تا برای آخرین دفاع در جایگاه حاضر شود. او اتهامش را قبول کرد و گفت: از کارم پشیمان هستم و هرچه دارم میدهم تا شیرین دوباره درمان شود.
در این هنگام قاضی گفت: باید بهجز چشم و گوش شیرین نزدیک به 150میلیونتومان دیه برای سایر قسمتهای بدنش بپردازی و 30درصد نیز خسارت روانی به او وارد شده است. آیا حاضری در قبال دریافت دیه رضایت شیرین را جلب کنی؟
متهم گفت: حاضرم هرکاری که لازم است برای درمان شیرین انجام دهم و جبران خسارتی را که به او وارد شده است قبول میکنم.
در پایان هیات سهنفره قضات (واعظی، مقدمزهرا و عزیزمحمدی رییس دادگاه) وارد شور شدند و متهم را به قصاص چشم و لاله گوش راست و پرداخت دیه برای سایر قسمتهای بدن شیرین محکوم کردند.
ویدیو مرتبط :
پشیمانم که اسیدپاش را قصاص نکردم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مرد اسیدپاش به قصاص «چشم» محكوم شد
پسری كه ۵ سال قبل در جریان اسیدپاشی اشتباهی پسر جوانی را كور كرده، از سوی دادگاه كیفری استان تهران به قصاص و پرداخت دیه محكوم شد.
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، بعد از ظهر ۲ تیر سال ۸۴ مأموران كلانتری ۱۹۰ مجیدیه از طریق مركز فوریت های پلیس، از وقوع یك حادثه هولناك باخبر شدند.
اهالی خیابان گلستان به مأموران پلیس گفتند با شنیدن فریادهای دلخراش پسر ۲۲ ساله ای به نام «داوود» در جریان اسیدپاشی به صورت وی از سوی یك مهاجم ناشناس قرار گرفته اند كه بلافاصله پسر اسیدپاش را به دام انداخته و «داوود» را به بیمارستان رسانده اند.
با وجود تلاش های پزشكان، اسید، بینایی چشم های پسر جوان را برای همیشه از او گرفت.
حمید (متهم) ابتدا در بازجویی ها انگیزه خود را انتقام جویی به خاطر تحقیر و توهین اعلام كرد و گفت: در دوران دبیرستان از سوی چند نفر از همكلاسی هایم مورد آزار و اذیت قرار گرفتم و بعد از آن هم به شهر دیگری نقل مكان كردیم، اما این موضوع هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی رفت و دائم آزارم می داد.
وی ادامه داد: بنابراین با هدف انتقام، مقداری اسید تهیه كرده و به محل زندگی سابقمان برگشتم؛ دو شبانه روز در پارك نزدیك مدرسه كمین كردم و منتظر نشستم تا اینكه با دیدن یكی از همكلاسی هایم به تعقیبش پرداخته، اسید را به صورتش پاشیدم.
البته مقداری از اسید هم روی پاهای خودم ریخت.
این در حالی بود كه دو ماه بعد از این حادثه، «داوود» كه قادر به حرف زدن نبود، در شكایت مكتوبی نوشت: من هیچ شناختی از «حمید» ندارم و نمی دانم چرا این چنین در آتش خشم و نفرتش سوختم و زندگی ام تباه شد.
حال آن كه مطمئنم او مرا اشتباه گرفته است. بنابراین تقاضای اشد مجازات و قصاصش را دارم.
بدین ترتیب متهم وقتی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، نزد بازپرس ادعا كرد به خاطر اختلاف حساب قدیمی، اسیدپاشی كرده است، اما تحقیقات جنایی حاكی از آن بود كه شاكی و متهم در گذشته هیچ رابطه ای با هم نداشته و شناختی از یكدیگر نداشته اند.
بنابراین پس از اعلام نظریه كمیسیون پزشكی قانونی در مورد میزان صدمات شاكی، بازپرس پرونده برای آزادی متهم قرار وثیقه پنج میلیارد ریالی صادر كرد و پرونده را با صدور قرار مجرمیت به دادگاه كیفری استان تهران فرستاد.
در جلسه رسیدگی در شعبه ۷۱ ابتدا نماینده دادستان با تشریح كیفرخواست، خواستار اشد مجازات قانونی برای متهم شد.
شاكی نیز خواستار قصاص عضو متهم شد و گفت: من نمی دانم به چه گناهی قربانی این ماجرا شده ام، اما در صورتی كه متهم با صداقت انگیزه اش را بیان كند، شرایط تغییر خواهد كرد، ضمن اینكه شرط رضایتم بیان حقیقت است و بس!
در ادامه دادگاه، متهم گفت: شاكی یك بار در كلاس مرا حلق آویز كرد و قصد جانم را داشت. او دائم مسخره ام می كرد و چند بار هم به من سوزن زده بود.
اما زمانی كه متهم با مدارك مستدل مبنی بر اینكه هیچ گاه با شاكی همكلاس نبوده و آنها با هم ۲ سال اختلاف سنی دارند، لب به اعتراف گشود و گفت: من از فاصله دور وی را دیدم و قبول دارم كه او را اشتباه گرفتم!
با دریافت آخرین دفاعیات متهم، در حالی كه تلاش هیأت قضایی دادگاه برای صلح و سازش بین شاكی و متهم به نتیجه نرسید، قاضی
« نور الله عزیزمحمدی» با مستشاران دادگاه وارد شور شده و به اتفاق آرا «حمید» را به قصاص چشم چپ، لاله گوش راست و پرداخت دیه محكوم كردند.
پرونده به دیوان عالی كشور ارجاع داده شد كه قضات دیوان عالی كشور، با تشخیص برخی ایرادات، پرونده را برای رسیدگی مجدد به شعبه ۷۱ دادگاه كیفری ارسال كردند.
صبح امروز جلسه محاكمه برگزار شد كه در ابتدا، عطار، نماینده دادستان با قرائت كیفرخواست صادره، بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار مجازات وی شد.
داوود هم با اعلام شكایت مجدد از متهم، گفت: با وجود اینكه خانواده متهم از تمكن مالی برخوردار هستند، اما خواسته قلبی من قصاص او است.
وكیل داوود هم اظهار داشت: موكل من در چند سال اخیر به خاطر وضعیت ظاهری نمی تواند از خانه خارج شود و زندگی او نابود شده است.
وی ادامه داد: اگر اینگونه متهمان قصاص شوند، بسیاری از اینگونه متهمان و مجرمان دیگر به خود اجازه ارتكای این جرائم را نمی دهند.
در ادامه جلسه متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: حاضرم مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به داوود بپردازم تا او رضایت بدهد.
داوود در واكنش به این اضهارات متهم گفت: نمی خواهم بر سر زندگی ام معامله كنم؛ دلیلی ندارد كسی كه پولدار است، هركاری كه می خواهد انجام دهد و مدعی شود كه با پول همه مشكلات را حل خواهد كرد.
در انتهای جلسه، قاضی عزیزمحمدی و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و با توجه به تخلیه چشم چپ، از بین رفتن لاله گوش راست و سوختگی شدید در قسمت های مختلف بدن شاكی، متهم را برای تخریب چشم و لاله گوش به قصاص و برای سوختگی های بدن به پرداخت دیه محكوم كردند.... / گزارش : خبرگزارى فارس