اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

دختر بازیگر مشهور آمد ایران و دارد می‌میرد...


گوهر خیراندیش گفت: این دیگر قانون نیست، این فقط نشان‌ می‌دهد بعضی‌ها دنبال منفعت شخصی‌شان هستند و به فکر مردم نیستند. همین موضوع کوچک را بگیرید تا برسید به موضوعات بزرگ‌تر!

هفته نامه سلامت: «مخاطب در دسترس نمی‌باشد!» روی دکمه قطع می‌زنم و دوباره شماره را می‌گیرم. «مخاطب در دسترس نمی‌باشد!» امتحانی دیگر هم فایده ندارد. مخاطب در دسترس نمی‌باشد و پیام شما از طریق پیامک به او منتقل نخواهد شد چراکه مخاطب برای همیشه از دسترس خارج شده است...

اما مخاطب «ژیلا مهرجویی» است، طراح صحنه و لباس خوش‌نام سینمای ایران که روز 8 آذرماه درگذشت. در مراسم بزرگداشت او، داریوش مهرجویی با حرف‌هایش همه را متاثر کرد. او که با اشک و اندوه بسیار پشت تریبون ایستاده بود، گفت: «یک چیزی مرا کفری می‌کند و آن این است که چه چیزی ژیلا را کشت؟ من خیلی غمگینم.



این آلودگی هوا، همه را دارد می‌کشد. همه دوستان من سرطان گرفته‌اند! عزت‌ا... انتظامی در بیمارستان خوابیده است. این رییس محیط‌زیست ما کجاست؟ چه کار می‌کند؟ مردم ما از این آلودگی دارند، می‌میرند.» در میان صحبت‌های او صدای دیگری هم به گوش رسید: «آقای مهرجویی! دختر من «آناهیتا اسماعیل خانی» هم در بیمارستان است و فقط 20 درصد ریه دارد، او هم دارد می‌میرد.» گوینده این حرف‌ها گوهر خیراندیش بود که با دست شکسته در ردیف اول نشسته بود، او که می‌گوید خودش هم این روزها حال و روز خوشی ندارد و باید از این شهر آلوده برود.

گفت‌و‌گوی ما را با او که با شک می‌پرسد: «به نظرت مسوولان حرف‌های ما را می‌خوانند؟» و ما که با بیم و امید جواب می‌دهیم: «امیدواریم»، می‌خوانید.

می‌خواهم از همین جمله تلخی که در مراسم بزرگداشت خانم ژیلا مهرجویی گفتید شروع کنم: «دختر من هم دارد می‌میرد و فقط 20 درصد ریه دارد.» چه اتفاقی افتاده؟ چه شده؟

در مراسم بزرگداشت بانو ژیلا مهرجویی بعد از پخش فیلم کوتاهی که درباره ایشان بود، استاد مهرجویی پشت تریبون قرار گرفتند. استاد بسیار متاثر بودند. گریه کردند و فریاد زدند من خواهرم را از چه کسی باید پس بگیرم؟ همه ما داریم می‌میریم، استاد انتظامی‌ در بیمارستان بستری است، استاد مشایخی حال خوشی ندارند و... من هم که مدتی است دخترم در بیمارستان است، خیلی ناراحت شدم و تحت‌تاثیر قرار گرفتم و از وضعیت دخترم گفتم.

 واقعیت این است که با این آلودگی هوا، هر روز افراد بیشتری بیمار می‌شوند و جان خودشان را از دست می‌دهند اما کسی جوابگو نیست. شاید این مساله برمی‌گردد به تحریم‌های ناخواسته‌. نمی‌دانم. مردم از طرفی زیر فشار اقتصادی قرار گرفتند و شاید تحریم‌ها باعث شد پالایشگاه‌ها و کارخانه‌ها هم نتوانند سوخت و فیلتر مناسب تهیه کنند. استفاده از ماشین‌های فرسوده هم مزید بر علت شد تا امروز همه ما با چنین مسائلی روبرو شویم. من اگر آن حرف‌ها را در مراسم خانم مهرجویی گفتم، می‌خواستم صدایم را به گوش مسوولان برسانم.

شما با طرح چنین مساله‌ای در مراسم دنبال پاسخگو یا حداقل پاسخی می‌گشتید؟


بله، پاسخ البته روشن است! به نظر من برخی مدیران دولت قبل و برخی برنامه‌های غلط باعث چنین وضعیتی شده. یک روز اعلام می‌کنند طرح زوج و فرد است اما وقتی من می‌توانم با دادن 18 هزار تومان وارد طرح شوم، این چه طرحی است؟ این چه قانونی است که می‌توان با پول تغییرش داد؟

این دیگر قانون نیست، این فقط نشان‌ می‌دهد بعضی‌ها دنبال منفعت شخصی‌شان هستند و به فکر مردم نیستند. همین موضوع کوچک را بگیرید تا برسید به موضوعات بزرگ‌تر! برخی بخش‌های دیگر هم به جای دلسوزی برای مردم و سختگیری در قوانین، مواردی را تعیین می‌کنند که افراد بتوانند قانون را دور بزنند. همه می‌دانند بدبختی‌ای که ما داریم، بیشترش به خاطر آلودگی است که ماشین‌ها ایجاد می‌کنند، پس چرا برای معاینه فنی سختگیری نمی‌کنند؟

 معاینه فنی را با پول می‌توان گرفت! این همه ماشین فرسوده در شهر حرکت می‌کند چرا کسی جلویشان را نمی‌گیرد؟ این همه ماشین خراب هستند که از کنار ما می‌گذرند و کسی کاری به کارشان ندارد؛ چرا؟ چون پول می‌گیرند و جیبشان را پر می‌کنند و نتیجه هم می‌شود این! ژیلا می‌میرد، استاد انتظامی‌ حال خوشی ندارد، دخترم در جوانی ریه‌هایش را از دست داده و هزاران مردم دیگر که صدایشان به جایی نمی‌رسد و من این روزها مدام آنها را در راهروهای بیمارستان، شهر و... می‌بینم! در صورتی که اگر برخی از این مسوولان انصاف داشتند و نظارت می‌کردند، وضعیت این نمی‌شد.

شنیدم بعد از مراسم هم خیلی‌ها به شما خرده گرفتند که چرا این صحبت را مطرح کردید.

بله، خیلی‌ها گفتند جای مطرح کردن این صحبت‌ها آنجا نبود و حتی گفتند با این کار به دخترت ضربه می‌زنی و رویش عیب می‌گذاری اما من باید می‌گفتم چون من و دخترم هم جزو همین مردم هستیم که دارند می‌میرند و صدایشان به کسی نمی‌رسد. البته خیلی‌ها هم تشکر کردند و گفتند خوب کاری کردید که حداقل این موضوع را گفتید که کسی بشنود.

دقیقا چه اتفاقی برای دخترتان افتاد؟

دختر من در خارج از کشور دانشجو بود اما به خاطر مشکلات اقتصادی که پیش آمد و با اینکه من همه تلاشم را کردم که درسش را تمام کند، دیگر با دلار 4 هزار تومان نشد که او بماند و مجبور شد یک ترم مانده به پایان تحصیلش برگردد. دانشگاهش هم بلوار فردوسی و میدان آزادی بود، یعنی دقیقا در مناطقی که جزو آلوده‌ترین مناطق تهران هستند. این بچه مجبور بود از صبح تا ساعت 8 شب که کلاس داشت، این هوا را تنفس کند و دیگر این شد که حالش بد شد و...

یعنی فقط به خاطر آلودگی هوا بود؟ چون خیلی‌ها این هوا را تنفس می‌کنند و همه دچار این مشکل نمی‌شوند.

ببینید، دختر من چند سال بود ایران زندگی نمی‌کرد. اصلا بگذارید برایتان یک مثال بزنم؛ اگر قورباغه را در آب 100 درجه بیندازی یک دفعه از آب می‌پرد بیرون اما اگر آب را کم‌کم گرم کنی می‌ماند و می‌میرد. ما در این هوای آلوده مثل همان قورباغه‌هایی هستیم که کم‌کم می‌میریم و خبر نمی‌شویم چه به سرمان می‌آید اما کسی که از بیرون می‌آید و وارد این هوا می‌شود، بدنش واکنش نشان می‌دهد، مثل دختر من که یک دفعه واکنش نشان داد و ریه‌هایش از بین رفت!

یعنی چی شد دقیقا؟ کی به پزشک مراجعه کردید؟ آنها چه گفتند؟

اول که تشخیص نمی‌دادند و به خاطر سرفه‌های شدیدی که داشت، برایش آنتی‌بیوتیک تجویز می‌کردند. تا اینکه وضعیت به جایی رسید که آنقدر سرفه می‌کرد که از شدت سرفه سیاه می‌شد و نمی‌توانست حتی 5 دقیقه شب‌ها بخوابد. او را بردم پیش پزشکی که خودم برای ریه‌ام می‌رفتم. وقتی معاینه‌اش کرد، گفت چه خوب کاری کردی که دخترت را آوردی چون وضعیتش خیلی بدتر از خودت است و اصلا همان جا به من گفت دخترت دارد می‌میرد! و آزمایش‌های مختلف گرفتند. جواب آزمایش‌ها هم که آمد، من ایران نبودم و وضعیت دخترم آنقدر بد بوده که خود پزشک او را بستری می‌کند.

الان در چه وضعیتی است؟

از نظر جسمی ‌بهتر شده؛ در بیمارستان اکسیژن گرفته و آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کند اما از نظر روانی آسیب دیده! واقعا آسیب‌دیده! دختر من هیچ مشکلی نداشت. داشت درسش را می‌خواند که به خاطر مسائل مالی که آن هم به‌نظر من به خاطر بی?لیاقتی برخی مسوولان به وجود آمد، مجبور شد مثل خیلی‌های دیگر درسش را رها کند، برگردد و در این هوا تنفس کند و فشار روانی متحمل شود؛ مثل خیلی جوان‌های دیگر اضطراب بکشد و مثل خیلی‌های دیگر که شما صدایشان را نمی‌شنوید، ریه‌هایش را از دست بدهد. من هم با اینکه خیلی تلاش کردم تا نگذارم این اتفاق بیفتد، نشد. باور می‌کنید من بعد از این همه سال هنوز حقوق 4-3 سال قبلم را از تلویزیون نگرفته‌ام؟!

گفتید ریه خودتان هم به خاطر آلودگی هوا دچار مشکل شده؟

بله، اما دیگر خودم را فراموش کردم چون از وقتی هم که برگشتم ایران، تصادف کردم و آسیب‌دیدگی‌هایی برایم پیش آمد. بیماری دخترم هم که بود و قضیه فراموش شد. الان هم به دخترم گفته‌اند باید از تهران بروی بیرون چون هوای تهران برایت سم است و خود من هم برای معالجه ستون‌فقراتم و رباط پا و قضیه آلودگی باید مدتی از ایران بروم.

تا اینجا از سهم مسوولان گفتیم. به نظرتان فقط مسوولان در این زمینه سهم دارند؟ خودمان سهمی نداریم؟ این را می‌پرسم چون می‌دانم شما خودتان در زمینه محیط‌زیست خیلی فعال هستید.

 
واقعا ما هم باید یک جاهایی خودمان را آنالیز کنیم و ببینیم رفتارمان درست است یا نه. مثلا من نمی‌دانم کی قرار است به خودمان بیاییم و از این اتومبیل‌‌های تک‌سرنشین دست برداریم؟ کی قرار است فرهنگ اتوبوس‌سواری و مترو جا بیفتد؟ کی قرار است دست از آلوده کردن محیط‌زیست با این پلاستیک‌ها برداریم؟ همین موضوع پلاستیک که خودتان می‌دانید من چقدر دنبالش کردم تا بتوانم فرهنگ استفاده از آنها را با فرهنگ استفاده از لیوان‌های گیاهی جایگزین کنم اما مگر بعضی‌ها می‌گذارند؟! می‌دانید چرا؟

به خاطر مسائل مادی حتما!

بله! چون انبارهایشان پر است از پلاستیک و تا آنها را به مردم نفروشند، اجازه نمی‌دهند محصول دیگری وارد بازار شود و مردم استفاده کنند. واقعا آدم احساس خفقان و درد می‌کند. زیر تابلوی آلودگی هوا ایستاده‌ای و نمی‌توانی نفس بکشی که می‌بینی یک ماشین با دود و دم از کنارت می‌گذرد، و کسی نیست جلویش را بگیرد. اینها نشان می‌دهد ما هم مقصریم اما مسوولان صدای مردم را که دارند زیر بار هزینه دوا و درمان خم می‌شوند، نمی‌شنوند. به نظرت حرف‌های ما را مسوولان می‌خوانند؟


ویدیو مرتبط :
دعوت بازیگر مشهور ایرانی، از بازیگر مشهور ترکیه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روایت محمدعلی کشاورز از اعتیاد بازیگر مشهور سینمای ایران



فنی زاده در راه اعتیادش درگذشت!

روایت محمدعلی کشاورز از اعتیاد بازیگر مشهور سینمای ایران

پرویز فنی زاده را ده دوازده بار برای ترک در بیمارستان خواباندم ولی ترک نکرد و در این راه هم درگذشت. به همبن دلیل به هنرمندان می گویم همیشه سرتان در لاک خودتان باشد و از جماعت سرمایه دار دوری کنید که شما را بیچاره می کنند. متاسفانه پرویز از وقتی با این عده حشر و نشر پیدا کرد به اعتیاد دچار شد.

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

محمدعلی کشاورز بازیگر باتجربه سینما و تلویزیون ایران که این روزها دوران کهولت را سپری می کند در تازه ترین گفتگوی منتشر شده از وی خاطرات جالبی را درباره تجربیات سینمایی مختلف خود بیان کرده و از جمله از اعتیاد پرویز فنی زاده و تلاش اش برای ترک وی سخن گفته است. در این گفتگو که توسط حمیده شریف راد انجام شده و در مجله «فیلم» منتشر شده کشاورز صحبتهایی را هم درباره همکاری با علی حاتمی بیان کرده است و به ویژه فیلم «تختی» که بنا بود کشاورز در آن نقش «حبیب بلور» را بازی کند. بخشهایی از گفته های کشاورز را در ادامه می خوانید با این تذکر که گفتگو حدودا هفت سال قبل انجام شده اما به تازگی منتشر شده است:

آقای گلستان! مگر خودت توده ای نبودی؟

ابراهیم گلستان خیلی چیزها را یادش رفته و فقط بلد است فحش دهد. آقای گلستان شما آن زمان چیزهایی داشتی که خیلیها در حسرتش بودند. حالا اگر عده ای به خاطر موقعیت تو و اینکه یک استودیو داشتی به سراغت آمدند باید بنشینی و این حرفها را بزنی؟ آن وقت می آیی از کسانی تعریف می کنی که خیلی باید تلاش کنند تا به اینها{فروغ و امثال او} برسند. آقای گلستان نجف دریابندری مترجم نبود؟ فریدون رهنما سواد نداشت؟ شاملو شاعر نبود؟ میگویی فلانی توده ای بود مگر خودت توده ای نبودی؟

فنی زاده در راه اعتیاد درگذشت

با پرویز فنی زاده 25 سال دوست و همکار بودم. او ابتدا مصحح روزنامه اطلاعات بود و بعد به تئاتر علاقمند شد و به کلاسهای حمید سمندریان رفت. پس از آن در اداره تئاتر ماند و همان جا استخدام شد. استعداد نابی بود و من هر بار با او همبازی می شدم چیز جدیدی در بازی اش می دیدم اما متاسفانه معتاد شد. ده دوازده بار برای ترک در بیمارستان خواباندمش ولی ترک نکرد و در این راه هم درگذشت. به همبن دلیل به هنرمندان می گویم همیشه سرتان در لاک خودتان باشد و از جماعت سرمایه دار دوری کنید که شما را بیچاره می کنند.

متاسفانه پرویز از وقتی با این عده حشر و نشر پیدا کرد به اعتیاد دچار شد. هر چه گفتم پرویز جان تو هنرمندی تو برای خودت گنجی هستی گوش نکرد. دفعه آخر در بیمارستان کیان بستری اش کردم. هر روز بهش سر می زدم. یک روز رفتم و دیدم نیست. داد و فریاد راه انداختم و گفتم این کجاست؟ دیدم بعد از نیم ساعت شنگول و سرحال آمد. به رفیقم گفتم:«صابر پاشو بریم این رفته مواد زده!» فنی زاده گفت:«چرا پولتان را برای دوا و درمان من خرج می کنید؟ بدهید به خودم می دانم باهاش چکار کنم.» سر «دایی جان ناپلئون» هم خیلی باهاش حرف زدم اما گوش نمی کرد تا اینکه پس از انقلاب در نیمه های بازی در فیلم «اعدامی» جانش را از دست داد.

آنتونی کوئین گفت بهروز وثوقی را بردارید به جایش هر چه می خواهید بگذارید

سرصحنه فیلم «کاروانها» آنتونی کوئین در یکی از صحنه ها که با بهروز وثوقی بازی داشت کارش به برداشت چهلم می رسید و کویین صبرش لبریز شد و شروع کرد به داد و بیدادد و فحش دادن و گفت این بازیگر را بردارید و به جایش هر چه می خواهید بگذارید. آنتونی کوئین شاعر و نقاش خوبی بود و وقتهای بیکاری هم شطرنج بازی می کردیم؛ بیشتر وقتها او می برد اما وقتی من می بردم کفرش درمی آمد و فورا می گفت یک دست دیگر بازی کنیم.

بوی گند وحشتناک سرصحنه «هزاردستان»

سرصحنه «هزاردستان» و در گرمای 40 درجه شهرک غزالی کار کردن واقعا سخت بود. در آن سریال صحنه ای بود که شعبان استخوانها را در دیگ می ریخت و زیر دیگ هم آتش عظیمی بود. من باید دیگ را هم می زدم؛ بوی گند وحشتناکی فضا را پر کرده بود. آن قدر بد بود که علی حاتمی و گروه با فاصله زیادی از من ایستاده بودند. فقط فیلمبردار و دستیارش آنجا بودند. حاتمی می گفت همه چیز باید طبیعی باشد و برای همین استخوانهای آن صحنه هم کاملا طبیعی بود و همین بوی به شدت بدی را ایجاد کرده بود.

حاتمی تا خون می دید، حالش بد می شد

حاتمی در صحنه های خونبار معمولا حالش بد می شد و بلافاصله می رفت و گوشه ای پنهان می شد. تمام مدتی که با این آدم کار کردم یک بار هم ندیدم صحنه خونریزی را تحمل کند. یک بار در صحنه سلمانی «هزاردستان» که سری بریده شد، خون دید و به شدت حالش بد شد.

اکبر عبدی بسیار بااستعداد و باهوش است

از میان کارهایم با حاتمی «مادر» را بیشتر دوست دارم. علی علاقه خاصی به مادرش داشت و در طول ساخت این فیلم حالت خاصی داشت. اکبر عبدی هم در این فیلم فوق العاده بود و به نظرم بهترین بازی اش را در این فیلم انجام داد که به نظرم یکی از برترین بازیهای سینمای ایران است. عبدی بسیار بااستعداد، باهوش و خلاق بود اما متاسفانه آن طور که باید از او استفاده نشد. به نظرم هنوز نقشهایی که این آدم می تواند بازی کند برایش نوشته نشده است.

آرزویی که بر دل ماند

بزرگترین آرزویم در زندگی این بود که نقش یک رهبر ارکستر را بازی کنم. رهبر ارکستری که بسیار عاشق کارش است. یک رهبر ارکستر که آخرش هم می میرد. متاسفانه این آرزوی من هرگز عملی نشد. حالا هم دیگر خیلی دیر شده و من پیر شده ام و فکر نمی کنم چنین فرصتی برایم پیش آید.

بنا بود در «تختی» نقش حبیب ا.. بلور را بازی کنم

بنا بود در فیلم «تختی» نقش «حبیب ا.. بلور» را بازی کنم. من از همان روز اول کار به خاطر مسائل پیرامون تختی به حاتمی اصرار داشتم که این فیلم را نسازد اما او یک روز به من گفت من می دانم چکار می خواهم بکنم؛ تحقیقات کاملی کرده ام و حتی علت مرگ تختی را هم با تمام دلایل و شواهد نشان میدهم اما متاسفانه فرصتی برایش باقی نماند که کار را تمام کند.

آدمهای شریف مثل فردین کنار گذاشته شدند

ما نرفتیم درس بخوانیم و سختیها و کمبود امکانات را تحمل کنیم که الان به این سینما برسیم که آدمهای شریف و بااخلاقی مثل محمدعلی فردین از این کار کنار گذاشته شوند و در عوض هر که چشمش روشنتر باشد و دماغش عملی باشد بیاید بازی کند./شبکه ایران