اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
اصلاح طلبان به سیم آخر می زنند؟
احمد پورنجاتی در باره رفتار اصلاح طلبان در 8سال گذشته به روزنامه اعتماد گفت: اصلاحطلبان یاد گرفتند در تله و دام برخوردهای واكنشی در زمین و میدانی كه دیگران برایشان تدبیر و تعیین میكنند نیفتند.
در صورتی كه از نظر اصلاحطلبان سیم آخر این است كه در چارچوب نظام فعالیتهای اصلاحطلبانهشان را ادامه بدهند. اصلاحطلبان در این دوران به نوعی خویشتنداری كنشگرانه و فعال رسیدند.
نكته دوم این است كه در چارچوب مقدورات و محدودیتها به نوعی رویكرد واقعگرایانه و البته معطوف به افقهای بلند دست یافتند. یعنی در واقع برخلاف برخی مقاطع گذشته كه به نوعی شرایط پیشبینی نشده و ناگهانی فرصتهای بزرگ برای جریان اصلاحات فراهم آورده بود به این جمعبندی رسیدند كه این موضوع را به شكل یك قاعده نبینند بلكه بدانند اتفاقات استثنایی همیشه امكان رخ دادن دارد مهم این است كه حركت آرام تدریجی مستمر را مد نظر قرار دهند.
نكته سوم هم این است كه مرزبندیهایی كه اصلاحطلبان به شكل شفاف باید داشته باشند هم از سوی كسانی كه تصور میكنند به دلیل نوع برخوردهایی كه با جریان اصلاحطلب شده است این جریان به سمت بیرون نظام میرود و همچنین مرزبندیهایی كه با جریانی داشتند كه فكر میكنند در این فضای امنیتی سنگین، محدودكننده و تبلیغات یكسویه موجبات تنازل اصلاحطلبان از مواضع اصولیشان را فراهم میكنند و به نوعی به تمكین از مسائلی كه در شأن اصلاحطلبی نیست وا داشته میشوند. حفظ اصالت و پاكیزگی و در عین حال پالایش جریان اصلاحطلبی حاصل آنچه كه در این سالها بر اصلاحطلبان گذشت، بود.
ویدیو مرتبط :
بی بی سی اصلاح طلب است یا اصلاح طلبان انگلیسی اند
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
خاتمی نماد و راهنمای اصلاح طلبی است/اصلاحطلبان به «سیم آخر» نمیزنند
اخبار سیاسی - پورنجاتی:
خاتمی نماد و راهنمای اصلاح طلبی است/اصلاحطلبان به «سیم آخر» نمیزنند
اصلاحات برای فعالان این جریان فكری از سال ٧٦ تاكنون دچار تحولاتی شده؛ تحولاتی كه به گفته احمد پورنجاتی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مشورتی سید محمد خاتمی حكم نوزایی و رسیدن به بلوغ را داشته است.
گویا شكست در انتخابات ٨٤ و حوادث سال ٨٨ نقطه عطف این تحول و حركت از كنشها و رویكردهای سنتی به سمت رویكردهای مدرن برای اهداف اصلاحی اصلاحطلبان بوده است. همان جایی كه اصلاحطلبان دریافتند برای پیشبرد اهداف جریانهای تحولخواه دیگر نباید با اتكا به شخصیتهای كاریزماتیك تصمیمات تشكیلاتی گرفت. گرچه همچنان سران این جریان فكری محترمند و مقبول اما اصلاحطلبان دیگر قائم به فرد نیستند و از الگوی ارتباط تك محوری تبعیت نمیكنند.
حاصل سالها محدودیت برای اشخاص و احزاب اصلاحطلب به گفته پورنجاتی كنشگری واقعگرایانهیی را برای آنها به جا گذاشته است كه اصلاحطلبان را برای رسیدن به نتیجه مطلوب با حركتی آرام و تدریجی كمك میكند.
در حال حاضر شرایط اصلاحطلبان را بعد از روی كار آمدن دولت یازدهم چطور ارزیابی میكنید؟
به نظر من جریان اصلاحطلبی به ویژه بعد از سال ٨٤ فصل تازهیی را آغاز كرده است. البته این تعبیر به این مفهوم نیست كه جمله معروف سعید حجاریان را به خاطر بیاوریم كه گفت «اصلاحات مرد، زنده باد جریان اصلاحات». این تعبیر را از این جهت به كار میبرم كه جریان اصلاحطلبی متناسب با واقعیتهای موجود در جامعه، ظرفیتهای اجتماعی و چارچوب ملاحظات حاكم بر این ظرفیتها و انتظارات اجتماعی وارد یك فرآیند نوزایی شده است. این نوزایی در واقع تغییراتی را هم از نظر نوع چشماندازهای مورد نظر جریان اصلاحات و هم از نظر رویكردهای عملی و خطمشی در كنشهای اصلاحطلبی به وجود آورد. به هر روی جریان اصلاحطلبی در شرایط رو به رشد و در دوران بلوغ خود به سر میبرد.
فصل تازهیی كه معتقدید از سال ٨٤ به بعد در جریان اصلاحطلبی آغاز شد و در كنشهای اصلاحطلبانه تغییراتی را ایجاد كرد چقدر از گفتمان اصلاحات كه از سال ٧٦ آغاز شد فاصله گرفته است؟
فصل تازه جریان اصلاحطلبی كه به گمان من از سال ٨٤ آغاز شد از نظر بنیانها چندان فاصلهیی با گفتمان اصلاحطلبی سال ٧٦ ندارد. مولفههای اصلاحطلبی نه فقط از سال ٧٦ بلكه بهطور كلی دستكم از آستانه مشروطه تاكنون تفاوت چندانی نكرده است، از این رو روح اصلاحطلبی را باید در چند واژه خلاصه كرد؛ حاكمیت قانون، پاسخگو بودن حاكمیت و پرسشگری جامعه، كنش سازمان یافته جامعه در قالب نهادهای مدنی و از همه مهمتر توجه به رشد و توسعه متوازن و روزآمد جامعه در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
از سال ٨٤ به بعد چقدر این جریان با تحول رو به رو شده كه به خط مشی و كنشهای امروز رسید و نتیجه انتخابات ٩٢ را رقم زد؟
به نظر من یكی از مهمترین انتقادات و اشتباهات جریان اصلاحطلبی در ایران حتی پیش از دورههای اخیر و حتی قبل از دوم خرداد، دوران آقای خاتمی و مجلس ششم این است كه اصلاحطلبان به صورت یك رویكرد شترمرغی، دوگانه و ناهمساز حركت اصلاحطلبی را دنبال میكردند. تا پیش از تحولات سال ٨٨ حركت اصلاحطلبی از نظر سازمان اجتماعی از الگوهای سنتی بهره میبرد كه متكی به نوعی رهبری كاریزماتیك بود. به این معنی كه انگار باید جریان اصلاحطلبی به فرد خاصی متكی باشد و تا آن فرد خاص فرصت و موقعیت فعالیت و كنش داشت، حیات حركتهای اصلاحطلبی ادامه داشت و اگر آن فرد به هر دلیلی دچار محدویت میشد كه نمیتوانست نقش كاریزماتیك خود را به عنوان یك نماد ادامه دهد جریان اصلاحات هم دچار سكته تاریخی میشد.
تمام كسانی كه به دنبال فعالیتهای اصلاحطلبی و تحول تدریجی جامعه بودند با این مشكل مواجه شدند البته بحث من در اینجا اصلاحطلبی به عنوان یك امر اخلاقی و ایدئولوژیك نیست چون این امر همیشه در طول تاریخ در جریان بوده است. موضوع مورد بحث امری جامعه شناختی است. اصلاحطلبی در عین اینكه پدیدهیی متعلق به دوران مدرن تلقی میشود و مقتضیات خاص خود را میطلبد اما در دوران ابتدایی با شیوهیی سنتی پیش میرفت. اشكالی كه وجود داشت و جریان اصلاحات را ضربهپذیر میكرد این بود كه جریان اصلاحات میخواست با رهبری كاریزماتیك فعالیت سازمانیافته اجتماعی مدرن داشته باشد كه به نظر من این امر یكی از مهمترین عواملی بود كه ناكامی سال ٨٤ را رقم زد و از آن پس اگر موفقیتی بهطور نسبی در حركت اصلاحات شاهد بودیم نشات گرفته از این بود كه در عین نگهداشت حرمت كسانی كه نماد اصلاحطلبی هستند اما دیگر رابطه كاریزماتیكی وجود نداشت. نمونه برجسته و آشكار آن هم نتیجه انتخابات ٩٢ بود. در واقع مخروطی این حركت را پیش برد كه بدنه و قاعده گسترده آن فارغ از ارتباط كاریزماتیك تصمیمگیری كردند.
تعبیر شما این است كه از سال ٩٢ به بعد جریان اصلاحطلبی دیگر قائم به فرد خاصی نبوده است. فعالیتهای تشكیلاتی و سازمانیافته یا به نوعی حزبی اصلاحطلبان در این مدت اخیر با توجه به محدودیتهایی كه با آن مواجه بودهاند چطور پیش رفت؟
در حال حاضر جریان اصلاحطلبی رویكردی دارد كه دیگر قائم به فرد نیست. در عین اینكه حتما اشخاص معینی مثل آقای خاتمی كه در این جریان از همه برجستهتر است و همچنان به عنوان یك راهنما و نماد در مجموعه اصلاحطلبی نقشآفرینی میكند اما سازمان یافتگی تشكیلاتی اصلاحطلبان فارغ از ارتباط كاریزماتیك، با كاركرد بیشتری پیش رفت. همین موضوع وضع موجود، چشمانداز و آینده امید بخشتر و با دوامتری را برای اصلاحطلبان به وجود آورده است.
پیش از این هم ما حزب، كنگره و كار تشكیلاتی و حزبی انجام میدادیم اما آن چه مهم است اندیشه و برآیند اندیشه، برنامه، تصمیم و كنش است كه محصول یك فرآیند عقل جمعی است و قطعا آسیبپذیری كمتری دارد نسبت به زمانی كه تصمیم مبتنی بر دیدگاه یك فرد گرفته میشود و دیگران هم به احترام او این دیدگاه را میپذیرند و اگر در عمل آن دیدگاه به نتیجه مطلوبی نرسید هیچ كس نمیتواند انتقاد داشته باشد چون نقش ارتباط كاریزما از لحاظ روحی و روانی این اجازه را نمیدهد.
در حال حاضر بخش عمدهیی از جریانی كه با عنوان اصلاحطلبی فعالیت میكنند، فارغ از اینكه فقط در دسته و گروه حزبی مطرح باشند احساس میكنند كه در تصمیمات مشاركت دارند. احزاب و گروههای اصلاحطلبی همچنان به قوت خود باقی هستند و فعالیتهای تشكیلاتی خود را دنبال میكنند اما فراتر آن یك نوع شركت سهامی معنوی و فكری و از آن مهمتر انگیزشی است كه در مجموعه جریان اصلاحطلبی به وجود آمده كه به نظر من این جریان را بسیار مستحكمتر و پایدارتر و آیندهدارتر از گذشته كرده است.
اتكا به شخصیتهای كاریزماتیك موضوعی است كه اصولگرایان در پی بازسازی آن در میان جناح راست هستند. فكر میكنید دور شدن از تكیه بر شخصیتهای كاریزماتیك میتواند انسجام اصلاحطلبان را تحت تاثیر قرار دهد؟
به نظر من جنس شرایط جریان اصلاحطلب با آنچه بر سر جریان اصولگرا آمده متفاوت است. جریان اصولگرا، واگرایی از شیوه سنتی و پدرسالارانه بعد از رفتن برخی شیوخ یا عزلت گزینی آنها را تجربه میكند. از سویی به دلیل یك كارنامه هشت ساله یك دست حاكمیتی كه داشتهاند به اندازه ٥٠ سال داوری برای افكار عمومی ایجاد كردهاند بنابراین كار بسیار مشكلی را پیش رو دارند. اصولگرایان اگر الگوی فاصله گرفتن از ارتباط تك محوری را دنبال نمیكنند محصول لزوما یك تدبیر نیست بلكه ناگزیرند.
امروز ما شاهد این هستیم كه اصولگرایان با همه حفظ ظاهری كه میكنند و صورت خودشان را با سیلی دعوت به وحدت سرخ نگه میدارند اختلافات اصولی دارند. البته این اختلافات بیشتر به خاطر میزان سهمی است كه هر كدام برای طیف و جریان خود از اتفاقات هشت سال گذشته قائلند و باید باهم تسویه حساب كنند. به خصوص كه بخشی از این جریان اصولگرا آشكار یا پنهان در پی بازسازی دوران گذشته است و بخش دیگری از این جریان از آن برائت میجوید. ما در جبهه اصلاحات چنین وضعیتی را نداریم.
بخشی از اصولگرایان معتقدند آنچه در این مدت اتفاق افتاد مد نظر ما نبود و با باندبازی خلاف عهد عمل شد پس ما هم منتقد هستیم جریان دیگری معتقد است كه اگر میگذاشتند و همین روند ادامه پیدا میكرد مملكت را نجات میدادیم. این دو طیف دو راه متفاوت را طی میكنند حتی اگر همه آنها نام اصولگرا را برای طیف خود انتخاب كنند و جلسه وحدت بگذارند. اتفاقاتی كه برای اصولگرایان افتاده است جنس متفاوتی با روند جریان اصلاحطلبی دارد. اصلاحطلبان اساسا تحلیلشان از وضعیت موجود، نقششان در آنچه كه اتفاق افتاد متفاوت بوده است. بخشی از انتقادات اصلاحطلبان روی میز افرادی است كه میتوانند منصفانه قضاوت بكنند و تایید كنند این پیشبینیها چقدر درست بوده است.
انتقادی كه همواره از سوی جریان رقیب مطرح بوده طیفهای مختلفی است كه همه زیر چتر اصلاحات قرار میگیرند. این طیفهای مختلف خللی در ایجاد انسجام درونی اصلاحطلبان ایجاد نكرده است؟
اول باید آب پاكی را روی دست برخی ریخت كه وقتی بحث یك جریان سیاسی به عنوان اصلاحطلبی مطرح میشود فكر میكنند از كارخانهیی صحبت میكنیم كه محصولات پلاستیكی تولید میكند كه محصولاتش هیچ تفاوتی با هم ندارند. اصلاحطلبی در ذات خود تكثر و تنوع دیدگاه را میپذیرد و اگر این نباشد اصلاحطلبی نیست. فقط بحث ما این است كه این گفتمان مبتنی بر یك پارادایم است. آنچه اهمیت دارد این است كه در جریان اصلاحطلبی «به فرموده» كاری انجام نمیشود و همهچیز طبق قانون و ضابطه پیش میرود.
هر كس بپذیرد كه فرمانبری وجود ندارد بلكه تمكین به قانون و ضوابط قانونی اصل است، اصلاحطلب محسوب میشود. یعنی آنچه از یك مرجع قانونی صحیح و بیخدشه عبور كرده و به امری متبع تبدیل شده است باید اعمال شود. همه طیفهای مدعی اصلاحطلب اگر چنین اصلی را قبول دارند حضورشان در این جریان فكری محترم است. حتی اصولگرایان هم اگر این بخش را قبول دارند میتوانند روی صندلی اصلاحطلبی اما در بخش مهمان بنشینند.
دومین موضوع این است كه باید به تكثر فرهنگی و سیاسی معتقد بود یعنی هم برای اظهارنظر خودیها و موافقان و هم برای گفتوگو و چالش مربوط به مقدرات كشور و نظام احترام قائل بود و این امكان را داشت كه با امنیت خاطر حین و بعد از اظهارنظر مواجه بود. هر كس به چنین چیزی معتقد است میتواند در جریان اصلاحطلبی جای بگیرد. در مورد گذشته انقلاب، فعالیت و عملكرد نظام هم موضع اصلاحطلبان موضع دفاع اصولی و البته برخورد انتقادی و اصلاحی است. اصلاحطلبان به آنچه نامش نظام است به مثابه بنایی كه خودشان و ملت ساختهاند مینگرند و در جریان عمل هر جا لازم باشد متناسب با اهداف و آرمانهای انقلاب این بنا را به سمت تغییر كاربری یا نوسازی میبرند.
هر كس معتقد به این اصول است اصلاحطلب است و اتفاقا تنوع در اصلاحطلبی در محدوده چنین موضوعاتی است. اگر كسی یا جریانی تحت هر عنوانی متولد شود و این موضوعات را قبول داشته باشند و به محوریت عقل جمعی در حركت اصلاحات اعتقاد داشته باشد در واقع تكزنی نكند و كنشهای سكتاریستی نداشته باشد در مجموعه اصلاحطلبی قرار دارد. تعبیری امیرالمومنین دارد كه میگوید هر چیز را با مخالفانش میشود شناخت و سنجید. ممكن است برخی با تابلوی اصلاحات حرفهای فردی زده باشند و دامنهیی هم در رسانهها داشته است كه ربطی به جریان اصلاحات ندارد. اصلاحات بیرون نظام و جریانی كه خارج از چارچوب پذیرش موجودیت انقلاب و نظام است مورد بحث ما نیست. من احساس میكنم واكنش و رفتاری كه بهطور كلی از سوی بخش عمده جبهه رقیب اصلاحطلب به خصوص بخش تندرو اصولگرا راجع به همه اصلاحطلبان میشود و انتقاداتی كه به طیفهای مختلف اصلاحطلبان دارند حكایت از این دارد كه اتفاقا تلقی جریان رقیب از جریان اصلاحات با وجود طیفهای مختلف تلقی یك جریان متحد، منسجم و استخواندار و بیمنفذ است.
هشت سال گذشته جریان اصلاحات با محدودیتها و موانعی رو به رو بوده است. فكر میكنید این محدویتها چقدر در عملكرد این جریان تاثیرگذار باشد و در تصمیمگیریهای پیش رو اصلاحات را با بحران روبهرو كند؟
چند نكته مهم از آنچه در سالهای اخیر بر فضای سیاسی جامعه حاكم بود و بخش گستردهتر آن همچون بختك بر سر جریان اصلاحات افتاد میتوان آموخت. نكته مهم این است كه اصلاحطلبان با این محدودیتها یاد گرفتند در تله و دام برخوردهای واكنشی در زمین و میدانی كه دیگران برایشان تدبیر و تعیین میكنند نیفتند. تلاشهای زیادی میشد كه به اشكال مختلف اصلاحطلبان را عصبانی كنند تا از نظر روانی دچار برانگیختگی شوند كه به سیم آخر بزنند. در صورتی كه از نظر اصلاحطلبان سیم آخر این است كه در چارچوب نظام فعالیتهای اصلاحطلبانهشان را ادامه بدهند. اصلاحطلبان در این دوران به نوعی خویشتنداری كنشگرانه و فعال رسیدند. نكته دوم این است كه در چارچوب مقدورات و محدودیتها به نوعی رویكرد واقعگرایانه و البته معطوف به افقهای بلند دست یافتند.
یعنی در واقع برخلاف برخی مقاطع گذشته كه به نوعی شرایط پیشبینی نشده و ناگهانی فرصتهای بزرگ برای جریان اصلاحات فراهم آورده بود به این جمعبندی رسیدند كه این موضوع را به شكل یك قاعده نبینند بلكه بدانند اتفاقات استثنایی همیشه امكان رخ دادن دارد مهم این است كه حركت آرام تدریجی مستمر را مد نظر قرار دهند. نكته سوم هم این است كه مرزبندیهایی كه اصلاحطلبان به شكل شفاف باید داشته باشند هم از سوی كسانی كه تصور میكنند به دلیل نوع برخوردهایی كه با جریان اصلاحطلب شده است این جریان به سمت بیرون نظام میرود و همچنین مرزبندیهایی كه با جریانی داشتند كه فكر میكنند در این فضای امنیتی سنگین، محدودكننده و تبلیغات یكسویه موجبات تنازل اصلاحطلبان از مواضع اصولیشان را فراهم میكنند و به نوعی به تمكین از مسائلی كه در شأن اصلاحطلبی نیست وا داشته میشوند. حفظ اصالت و پاكیزگی و در عین حال پالایش جریان اصلاحطلبی حاصل آنچه كه در این سالها بر اصلاحطلبان گذشت، بود.
بدیهی است كه اگر شرایط منطبق بر قانون، روابط شفاف و رفتارهای كاملا درست و البته مساعد برای فعالیتهای آزاد یك جریان سیاسی فراهم شود نتیجه بهتری را شاهد خواهیم بود و این محدودیتها حتما تاثیرگذار بوده است و بعدها هم تاثیر میگذارد اما این تاثیر از این جهت است كه كار را برای جریان اصلاحطلبی سختتر میكند. اما به گواهی آنچه در انتخابات ٩٢ اتفاق افتاد برآورد ما این است كه جامعه ما خواستار یك شرایط خوب و در شأن خود است و از اینكه با شعارهای دهان پر كن و بزرگ و نتیجههای كوچك و آزاردهنده زندگی كند خسته شده است.
من فكر میكنم چون اصلاحطلبان هم امروز بیشتر بر فراهم كردن چنین فضایی در جامعه در همه حوزهها تاكید دارند تمایل بدنه اجتماعی با اصلاحطلبان است. واقعیتهای پیرامون مردم چه در مقیاس ملی و چه فراملی دیگر منحصر به یك كانال مدیریت شده و عقیم شده رسانههای رسمی نیست. گویی همهچیز روی میز صبحانه مردم و همهچیز پیش چشم مردم است. با همه این مشكلاتی كه هست رویكرد عمومی به سمت تحولخواهی است اما مزاحمتها و تلاشهایی كه ممكن است از طریق برخی جریانها مشكلاتی را به وجود آورد نباید نادیده گرفت. ما اظهار امیدواری میكنیم كه شاید تجربه گذشته موجب شود دستكم نهادها و دستگاهها و شخصیتهای حقوقی كه به نوعی باید امانتدار باشند و سلامت سیاسی جامعه و برگزاری انتخابات را تضمین كنند دچار احساس مسوولیت شرعی برای دخالت در این امور نشوند.
در مورد تعامل اصلاحطلبان با مردم صحبت كردید. جریان رقیب همواره اصلاحطلبان را به دوری از بدنه اجتماعی و مواضع صرفا روشنفكرانه متهم كرده است. فكر میكنید تعامل اصلاحات با بدنه اجتماعی در حال حاضر چگونه است؟
ارتباط با بدنه جامعه به مفهوم توده مردم نمیتواند در خلأ اتفاق بیفتد به هر حال باید فضا و امكان برای ایجاد این تعامل وجود داشته باشد. امكان اینكه یك مراسم مذهبی برگزار شود و چند چهره اصلاحطلب در مورد آن واقعه مذهبی صحبت كنند هنوز هم به آسانی فراهم نمیشود. تمام شبكه تبلیغات مذهبی كشور در اختیار یك جریان است. تمام تریبونهای رسمی كشور در اختیار یك تفكر و اندیشه است.
یعنی ما باید با توجه به واقعیت بررسی كنیم كه آیا این كم كاری اصلاحطلبان است یا حركت اصلاحطلبان روی یك ریل و مسیر تعیین شدهیی است كه گاهی سوزنبان جلوی حركت قطارشان را میگیرد. مشكل اصلی اصلاحطلبان این است نه اینكه به تعامل و ارتباط با بدنه اجتماعی توجه ندارند. البته حقیقت مطلب این است كه اصلاحطلبان نه به دلیل اینكه نسبت به عامه مردم با موضع تكبر و رویكرد نخبهگرایی برخورد میكنند بلكه احترام به توده مردم برای اصلاحطلبان محفوظ است اما اصلاحطلبان اساسا حتی اگر نتیجه بخش هم باشد با حركتهای پوپولیستی موافق نیستند و آن را خلاف مشی اصلاحطلبانه میدانند. پیروزی با هر قیمت كار اصلاحطلبی نیست.
با وجود اینكه قریب به یك سال به انتخابات زمان باقی است اصولگرایان به دنبال فراهم كردن شرایط ائتلاف و وحدت هستند. شورای مشورتی اصلاحطلبان برای انتخابات پیش رو چه برنامهیی را دنبال میكند؟
شورای مشورتی متشكل از افرادی است كه طیفهای مختلف اصلاحطلب و حتی شخصیتهای مستقل در آن حضور مییابند. جلسات ما همچنان منسجم تشكیل میشود. در حال حاضر بحث انتخابات هم همچون سایر مسائل روز مثل سیاست خارجی یا مسائل منطقهیی در جلسات بررسی میشود. تصمیمات مختلفی هم در مورد اینكه چه بكنیم كه انتخابات پیش رو پرشور برگزار شود و چگونه اصلاحطلبان در اشل كشوری بهترین كاندیداها را معرفی و انتخاب كنند گرفته شده است. به هر حال شورای مشورتی اصلاحطلبان هم غایب از آنچه در كشور میگذرد و انتخابات پیش رو نیست.
با توجه به تصمیمگیریها و رویكرد شورای مشورتی فكر میكنید اصلاحطلبان میتوانند تجربه مجلس ششم را در دور دهم انتخابات مجلس تكرار كنند؟
هیچ چیز در عالم سیاست قابل پیش بینی نیست. البته نه غیر ممكن و محال است و نه میتوان وعده آن را داد. به هر حال اصلاحطلبان بیش از اینكه بخواهند تكرار یك الگوی تاریخی را داشته باشند به دنبال این هستند كه در استمرار پروژه نجات كشور از شرایط ناگواری كه بوده است و بهبود كشور در تمام زمینهها همانطور كه در انتخابات ریاستجمهوری گام برداشته شد، در مجلس هم با استمرار قدم بردارند، صرف نظر از اینكه به مجلسی یكدست با تابلوی اصلاحطلبی دست پیدا كنند.
اخبار سیاسی - اعتماد