سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

قربون چماق دود کشت، کاش بده ،جوش پیش کشت



داستان ضرب المثل, فروش محصول, چپق

قربون چماق دود کشت، کاش بده ،جوش پیش کشت

یک روز مرد دهاتی می آید شهر برای فروش محصول و خرید اجناس خوردنی و بعضی لوازم کشاورزی. پس از فروش محصولات و دریافت پول، مایحتاج خود را می خرد و بعد از خوردن نان و ماست و پنیری که از ده با خود آورده، می رود دکان پینه دوزی و پینه دوز گیوه های او را وصله می کند، بعد خرش را هم نعلبند نعل می کند تا این کارها را می کند نزدیک غروب می شود.

 

با شتاب سوار الاغش می شود و در هوای سرد به طرف ده راه می افتد، نیم فرسخی که هن هن کنان می رود هوس می کند چپقی بکشد و گرم بشود در سابق چپق های نی ای بلندی بود که یک ذرع قد نی آنها بود.

 

مرد دهاتی چپق نئوی بلندش را در می آورد و چاق می کند و مشغول کشیدن می شود که صدای سم یک الاغ را از پشت سرش می شنود، به پشت سر نگاه می کند می بیند کدخدای ده سوار یک الاغ سفید تندرو است و به سرعت می آید با رسیدن به همدیگر سلام و حال و احوال می کنند، مرد دهاتی می بیند الاغ کدخدا قدم به قدم از خر او جلو می افتد بنا می کند به هن هن کردن و زنجیر محکمی به خر زدن، فایده نمی بیند، اوقاتش تلخ می شود آتش چپق نیمه کشیده را خالی می کند و نی چپق را به هوار خر می کشد و می گوید : «روزی 100 درم جو بشد می دم کوفت می کنی حالا باس از یه خر مردنی وامونی ؟»

 

کدخدا با شنیدن این حرف مرد دهاتی افسار الاغش را می کشد و شش شش کنان الاغ را نگاه می دارد و رو می کند به طرف مرد دهاتی و می گوید : «ای رفیق ! قربون چماق دود کشد کاش بده جوش پیش کشد» (کاه بهش بده جو هم ندادی ندادی)
منبع:forum.gigapars.com


ویدیو مرتبط :
‫کشت بذر کاکتوس خانگی قسمت پنجم.ابزار کشت‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

خواستگار برادر و نامزد دختر را کشت



 

 

خواستگار کینه جو وقتی فهمید دختر مورد علاقه اش به زودی به عقد پسرخاله خود درخواهد آمد، سناریویی خونین را طراحی کرد و برادر و نامزد دختر را به قتل رساند.


این جنایت آبان ماه در اصفهان به وقوع پیوست و در این مدت کارآگاهان و بازپرس ویژه قتل برای دستگیری متهم تحقیقات گسترده یی انجام دادند و سرانجام موفق شدند از این جنایت هولناک رازگشایی کنند.


● پیامک های تهدیدآمیز

 

روز دوم آبان ماه اعضای خانواده پسری ۲۲ ساله به نام ابوالفضل در پی چند تلفن و پیامک تهدیدآمیز نگران جان فرزند خود و پسر خاله ۲۰ ساله او شدند و تصمیم گرفتند پلیس را در جریان واقعه قرار بدهند.

 

آنان به کارآگاهان توضیح دادند پسری به نام جمشید که زمانی خواستگار دخترشان بود آنها را تهدید کرده و گفته است پسرشان سعید و پسرخاله او را به نام ابوالفضل به قتل خواهد رساند.

 

آنچه بر نگرانی این خانواده دامن می زد ناپدید شدن ناگهانی سعید و ابوالفضل بود. در این بین یک پیامک دیگر به دست خانواده سعید رسید که جمشید در آن ادعا کرده بود این پسر را کشته و جسدش را در اطراف کانال کباب انداخته است.

 

ماموران زمانی که با این خبر مواجه شدند به دستور بازپرس شاه محمدی بازپرس ویژه قتل اصفهان به محل اعلام شده رفتند و به جست و جو در محدوده کانال آبی که در چهار کیلومتری نصرآباد جرقویه قرار دارد، پرداختند. این عملیات پس از پنج ساعت افسران جنایی را در برابر یک جنازه قرار داد.

 

جسد متعلق به سعید بود و قاتل با یک سلاح کلاشینکف گلوله یی را به سر وی شلیک کرده بود. با کشف این جسد بازپرس شاه محمدی در برابر یک دوراهی قرار گرفت. او اکنون به سرنوشت مبهم پسرخاله مقتول فکر می کرد. آیا ابوالفضل هم به قتل رسیده یا هنوز زنده بود و می شد برای نجات وی کاری انجام داد. کارآگاهان مامور شدند درباره هر دو احتمال تحقیق کنند.

 

آنان به این نتیجه رسیدند که اگر جمشید، ابوالفضل را کشته باشد باید جسد او را نیز در همان حوالی کانال رها کرده باشد اما تاریکی هوا مانع ادامه یافتن عملیات جست و جو شد.

 

● دومین جنازه

 

روز بعد بار دیگر گروه تجسس به محدوده جرم رفت و بعد از چند ساعت جست و جو جنازه ابوالفضل را در فاصله پیکر نخستین قربانی پیدا کرد. ابوالفضل نیز مانند پسرخاله اش با کلاشینکف از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفته بود.

 

در ادامه مادر سعید تحت بازجویی قرار گرفت و سرنخ هایی را در اختیار کارآگاهان قرار داد. او گفت؛ «مدت ها پیش جمشید که پسری چوپان است به خواستگاری دخترم آمد اما شوهرم با این وصلت مخالفت کرد.

 

پس از این ماجرا تهدیدهای جمشید علیه خانواده من آغاز شد تا اینکه روز گذشته (روز حادثه) او طی چندین مورد تماس تلفنی ما را تهدید کرد و در یک پیامک نوشت؛ «بروید و جسد فرزندتان را در کانال آب کباب ببینید.» مادر مقتول ادامه داد؛ «ما اول ادعاهای جمشید را باور نکردیم اما وقتی پیامک ها تکرار شد و ما نتوانستیم اثری از سعید و ابوالفضل پیدا کنیم به ماجرا شک کردیم و از پلیس کمک خواستیم.»


● دستگیری

 

پس از آنکه جزییاتی از این جنایت به دست آمد، بازپرس شاه محمدی به تیمی ویژه ماموریت داد هرچه زودتر جمشید را بازداشت کند. کارآگاهان در گام نخست نتوانستند ردی از جوان فراری به دست بیاورند اما با پیشرفت تحقیقات به قرائنی دست یافتند که نشان می داد جمشید در این جنایت از یکی از دوستان خود کمک گرفته است. این پسر وقتی تحت بازجویی قرار گرفت اعتراف کرد در جریان کشتارها قرار داشته و اکنون نیز هرازگاهی با جمشید در تماس است.

 

اطلاعاتی که این فرد در اختیار پلیس قرار داد افسران جنایی را به یک قدمی متهم رساند و آنان فهمیدند جمشید پس از ارتکاب جنایت به شهرکرد گریخته است. بالاخره ماموران با شناسایی مسیر تردد متهم در کمین او نشستند و توانستند پسر انتقام جو را بازداشت کنند.

 

جمشید که سوابقی مانند حمل سلاح غیرمجاز، ورود به عنف و سابقه شرارت دارد هنگامی که تحت بازجویی قرار گرفت به کشتن ابوالفضل و سعید اقرار کرد و گفت؛ «چند سال قبل به خواستگاری خواهر سعید رفتم اما پدر دختر با این امر مخالفت کرد و همین موضوع باعث شد از این خانواده کینه به دل بگیرم.

 

من از مدت ها پیش دنبال انتقام بودم و وقتی فهمیدم ابوالفضل، پسرخاله دختر مورد علاقه من به خواستگاری وی رفته و ازدواجش قطعی شده است نقشه قتل او را هم طراحی کردم و بالاخره در روز دوم آبان ماه نقشه ام را به اجرا درآوردم.»

 

متهم ادامه داد؛ «با توجه به رابطه دوستانه یی که با سعید داشتم او را سوار موتورسیکلتم کردم و با بهانه واهی او را به محل کانال بردم و بعد از چند دقیقه هنگامی که پشت به من قرار گرفته بود با سلاحی که خریداری کرده بودم یک گلوله به سرش شلیک کردم.

 

بعد طی تماس با دوستم از وی خواستم ابوالفضل را به نقطه دیگری ببرد. خودم نیز در آن محل مستقر شدم. حدود نیم ساعت بعد دوستم به همراه ابوالفضل به محل قرار آمد.

 

در حالی که او کنار آتش نشسته بود و خودش را گرم می کرد به بحث و مجادله با وی پرداختم و در یک فرصت مناسب همان اسلحه را به سمت سرش هدف گرفتم و شلیک کردم. سپس با مخفی کردن سلاح، سوار بر موتور از جاده های فرعی و بیابانی منطقه را ترک کردم.»

 

پایگاه اطلاع رسانی عبرت درباره این پرونده خبر داد با اقاریر صریح جمشید و بازسازی دقیق صحنه جنایات در حضور بازپرس ویژه قتل اصفهان او با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد تا پرونده برای رسیدن به تصمیم قطعی و مجازات وی به دست قضات دادگاه کیفری استان سپرده شود.