سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

انیمیشن طنز: بدو بدو


جزیره اول: 


انیمیشن طنز: بدو بدو



برای مشاهده ویدئو در گجت های اندرویدی و ios در صورت بروز مشکل هنگام پخش و دانلود ویدئو بر روی PC بر روی دکمه زیر کلیک کنید.


در صورت بروز مشکل در دانلود ویدئو بر روی دکمه کلیک راست کرده و گزینه Save Link as و یا Save target as را انتخاب کنید.


ویدیو مرتبط :
مهدی مقدم اهنگ جدیدیش اومد بدو بدو بدو

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

طنز: از بدو تولد تا پیری


پیرو مذاکراتی که با دکتر در روز سونوگرافی داشتیم، قرار شد در اسفند ماه متولد بشم. همه شادمان و منتظر بودند که بالاخره من به دنیا بیایم، حتی پیشاپیش برایم لباس و دیگر اقلام مورد نیاز گرفته شد اما یکهو زیر قرارم با دکتر زدم و ترجیح دادم در فروردین متولدشوم!



مجله چلچراغ:

بدو تولد


پیرو مذاکراتی که با دکتر در روز سونوگرافی داشتیم، قرار شد در اسفند ماه متولد بشم. همه شادمان و منتظر بودند که بالاخره من به دنیا بیایم، حتی پیشاپیش برایم لباس و دیگر اقلام مورد نیاز گرفته شد اما یکهو زیر قرارم با دکتر زدم و ترجیح دادم در فروردین متولدشوم!

وقتی هم به دنیا آمدم، به بقیه گفتم دلیل تاخیرم در امر تولد این بوده است که هوای مادرم را داشته ام و ایشان اذیت می شد اگر بنده در فصل سرما به همگان افتخار داده و به دنیا می آمدم! ولی بین خودمان باشد، در روزهای آخر متوجه شدم دختر هستم و با خودم گفتم بهتر است تاخیرم را چند روزی عقب بیندازم تا به خاطر چند ماه، یک سال سنم افزوده نشود!

طنز: از بدو تولد تا پیری

دوران نوجوانی

امروز در منزل قرار بود مادرمانب رای اینکه فردا ناهار آب گوشت داشته باشیم یا ماکارونی، رأی گیری کند. از قبل با پدرم مذاکراتی انجام داده بودم و او مرا متقاعد کرده بود آب گوشت غذای لذیذی است و بهتر است به این ذرا رأی دهم. در روز رأی گیری یکهو و در مقابل چشمان تعجب زده پدرم به ماکارونی رأی دادم!

دوران دبیرستان


بعد از هزار خواهش و تمنا، بالاخره بچه ها موافقت کردندکه زنگ ورزش من را هم در تیم فوتبالشان جای دهند. خیلی از این مورد خوشحال شدم. من کلا الگوی ورزشی ام استاد استادی است و وقتی به تیم خودمان گل زدم، نمی دانم چرا بقیه بچه ها از دستم ناراحت شدند! حتی یکی از آنها به من گفت: «خائن»!

طنز: از بدو تولد تا پیری

دوران دانشجویی

با بچه ها قرار گذاشتیم هیچ کس به استاد یادآوری نکند که امتحان داریم اما همان روز و به محض ورود معلم سر کلاس با صدای بلند گفت: «استاد! امتحان داریم!»، بعد از کلاس هم که چند نفر آمدند حالم را بگیرند، به آنها گفتم: «انسان باید راستگو باشد، راستگویی امر بسیار خوبی است!» البته بین خودمان باشد با خودم گفت من که این درس را هم بخوانم آخرش نمره درست و حسابی نمی گیرم، پس چه بهتر که بقیه هم نخوانده امتحان بدهند که همه نمره ها برود روی نمودار!

دوران میان سالی


از دوران میان سالی ام خاطره مهمی به یاد ندارم. فقط یک بار نمی دانم جلسه اولیا و مربیان در مدرسه بود یا جلسه ای دیگر، که خودم هم متوجه نشدم چه رأیی دادم و مطبوعات حسابی اذیتم کردند!

دوران پیری


وقتی انسان پیر می شود، دیگر آ« برو و بیای سابق را ندارد. بچه هایم جلسه ای تشکیل دادند تا تصمیم گیری کنند که مرا به خانه سالمندان ببرند یا خیر! بین خودمان باشد من از خانه سالمندان خیلی بدم می آید! در ابتدا رأی گیری بین فرزندان صورت گرفت و دو رأی موافق و دو رأی مخالف برای رفتن به خانه سالمندان وجود داشت! ... بعد بچه ها گفتند برای آنکه در آمپاس نمانند، به من هم حق رأی داده شود، در ابتدا خیلی خوشحال شدم که دیگر لازم نیست به خانه سالمندان بروم اما وقتی نتایج رأی شماری اعلام شد، متعجب زده شدم: «3 رأی موافق رفتنم به خانه سالمندان بودند!» متاسفانه آن روز قرص های آلزایمرم را نخورده بودم!

طنز: از بدو تولد تا پیری