سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

از کیسه خلیفه می‌بخشی؟!



 

 

از کیسه خلیفه می‌بخشی؟!

 

هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی ‌گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می‌گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می‌بخشد».
اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که بصورت ضرب‌المثل درآمده است:

عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت‌ هادی، ‌هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی‌ که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می‌داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می‌نگریستند.

به سال 169 هجری به فرمان‌هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت ‌هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می‌کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی ‌استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر‌هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می‌دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می‌داند و مقدم آنان را گرامیتر می‌شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می‌کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می‌طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی ‌و محرمی‌ به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می‌گذرانید.
در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می‌دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقرض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می‌دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می‌گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».
جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می‌خواهی؟»
عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».
جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می‌فرمایی؟»
عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».

جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دوده ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل نیست. می‌دانم که سالها خانه نشین بودی و از بیکاری و گوشه نشینی رنج می‌بری، چنانچه شغل و مقامی‌ هم مورد نظر باشد بخواه تا فرمانش را صادر کنم».
عبدالملک آه سوزناکی کشید و گفت: «راستش این است که پیر و سالمند شده ام و واپسین ایام عمر را می‌گذرانم. آرزو دارم اگر خلیفه موافقت فرماید به مدینه منوره بروم و بقیت عمر را در جوار مرقد مطهر حضرت رسول اکرم (ص) به سر برم».
جعفر گفت: «از فردا والی مدینه هستی تا از این رهگذر نگرانی نداشته باشی».
عبدالملک سر به زیر افکند و گفت: «از همت و جوانمردی تو صمیمانه تشکر می‌کنم و دیگر عرضی ندارم».

جعفر دست از وی برنداشت و گفت: «از ناصیه تو چنین استنباط می‌کنم که آرزوی دیگری هم داری. محبت و اعتماد خلیفه نسبت به من تا به حدی است که هر چه استدعا کنم بدون شک و تردید مقرون اجابت می‌شود. سفره دل را کاملا باز کن و هر چه در آن است بی پرده در میان بگذار».
عبدالملک در مقابل آن همه بزرگی و بزرگواری بدواً صلاح ندانست که آخرین آرزویش را بر زبان آورد ولی چون اصرار و پافشاری جعفر را دید سر برداشت و گفت: «ای پسر یحیی، خود بهتر می‌دانی که من در حال حاضر بزرگترین فرد خاندان عباسی هستم و پدرم صالح همان کسی است که در ذات السلاسل (نزدیک مصر) بر مروان آخرین خلیفه اموی غلبه کرد و سرش را نزد سفاح آورد. با این مراتب اگر تقاضایی در زمینه وصلت و پیوند زناشویی از خلیفه امیرالمؤمنین بکنم، توقعی نابجا و خارج از حدود صلاحیت و شایستگی نکرده ام. آرزوی من این است که چنانچه خلیفه مصلحت بداند، فرزندم صالح را به دامادی سرافراز فرماید. نمی‌دانم در تحقق این خواسته تا چه اندازه موفق خواهی بود».
جعفر برمکی بدون لحظه ای درنگ و تأمل جواب داد: «از هم اکنون بشارت می‌دهم که خلیفه پسرت را حکومت مصر می‌دهد و دخترش عالیه را نیز به ازدواج وی در می‌آورد».

دیرزمانی نگذشت که صدای اذان صبح از مؤذن مسجد مجاور خانه جعفر برمکی به گوش رسید و عبدالملک صالح در حالی که قلبش مالامال از شادی و سرور بود خانه جعفر را ترک گفت.
بامدادان جعفر برمکی حسب المعمول به دارالخلافه رفت و به حضور‌هارون الرشید بار یافت. خلیفه نظری کنجکاوانه به جعفر انداخت و گفت: «از ناصیه تو پیداست که در این صبحگاهی خبر مهمی ‌داری».
جعفر گفت: «آری امیرالمؤمنین، شب گذشته عموی بزرگوارت عبدالملک صالح به خانه ام آمد و تا طلیعه صبح با یکدیگر گفتگو داشتیم.»
هارون الرشید که نسبت به عبدالملک بی مهر بود با حالت غضب گفت: «این پیر سالخورده هنوز از ما دست بردار نیست. قطعاً توقع نابجایی داشت، اینطور نیست؟»
جعفر با خونسردی جواب داد: «اگر ماجرای دیشب را به عرض برسانم امیرالمؤمنین خود به گذشت و بزرگواری این مرد شریف و دانشمند که به حق از سلاله بنی عباس است، اذعان خواهد فرمود». آنگاه داستان بزم شراب و حضور غیر مترقبه عبدالملک و سایر رویدادها را تفصیلاً شرح داد. خلیفه آنچنان تحت تأثیر بیانات جعفر قرار گرفت که بی اختیار گفت: «از عمویم عبدالملک متقی و پرهیزکار بعید به نظر می‌رسید که تا این اندازه سعه صدر و جوانمردی نشان دهد. جداً از مردانگی و بزرگواری او خوشم آمد و آنچه کینه از وی در دل داشتم یکسره زایل گردید».
جعفر برمکی چون خلیفه را بر سر نشاط دید به سخنانش ادامه داد و گفت که: «ضمن مکالمه و گفتگو معلوم شد پیرمرد این اواخر مبلغ قابل توجهی مقروض شده است که دستور دادم قرضهایش را بپردازند».
هارون الرشید به شوخی گفت: «قطعاً از کیسه خودت!»
جعفر با لبخند جواب داد: «از کیسه خلیفه بخشیدم، چه عبدالملک در واقع عموی خلیفه است و حق نبود از بنده چنین جسارتی سر بزند».‌ هارون الرشید که جعفر برمکی را چون جان شیرین دوست داشت با تقاضایش موافقت کرد. جعفر دوباره سر برداشت و گفت: «چون عبدالملک دستی گشاده دارد و مخارج زندگیش زیاد است، مبلغی هم برای تأمین آتیه وی حواله کردم».‌ هارون الرشید مجدداً به زبان شوخی و مطایبه گفت: «این مبلغ را حتماً از کیسه شخصی بخشیدی!» جعفر جواب داد: «چون از وثوق و اعتماد کامل برخوردار هستم لذا این مبلغ را هم از کیسه خلیفه بخشیدم».
هارون الرشید لبخندی زد و گفت: «این را هم قبول دارم به شرط آنکه دیگر گشاده بازی نکرده باشی!»
جعفر عرض کرد: «امیرالمؤمنین بهتر می‌دانند که عبدالملک مانند آفتاب لب بام است و دیر یا زود افول می‌کند. آرزو داشت که واپسین سالهای عمر را در جوار مرقد مطهر حضرت خیرالمرسلین بگذراند. وجدانم گواهی نداد که این خواهش دل رنجور و شکسته اش را تحقق نبخشم، به همین ملاحظه فرمان حکومت و ولایت مدینه را به نام وی صادر کردم که هم اکنون برای توقیع و توشیح حضرت خلیفه حاضر است».
هارون به خود آمد و گفت: «راست گفتی، اتفاقاً عبدالملک شایستگی این مقام را دارد و صلاح است حکومت طائف را نیز به آن اضافه کنی».
جعفر انگشت اطاعت بر دیده نهاد پس از قدری تأمل عرض کرد: «ضمناً از حسن نیت و اعتماد خلیفه نسبت به خود استفاده کرده آخرین آرزویش را نیز وعده قبول دادم».
هارون گفت: «با این ترتیب و تمهیدی که شروع کردی قطعاً آخرین آرزویش را هم از کیسه خلیفه بخشیدی؟»

جعفر برمکی رندانه جواب داد: «اتفاقاً بخشش در این مورد بخصوص جز از کیسه خلیفه عملی نبود زیرا عبدالملک آرزو دارد فرزندش صالح به افتخار دامادی خلیفه امیرالمؤمنین نایل آید. من هم با استفاده از اعتماد و بزرگواری خلیفه این وصلت فرخنده را به او تبریک گفتم و حکومت مصر را نیز برای فرزندش، یعنی داماد آینده خلیفه در نظر گرفتم».
هارون گفت: «ای جعفر، تو در نزد من به قدری عزیز و گرامی‌ هستی که آنچه از جانب من تقبل و تعهد کردی همه را یکسره قبول دارم؛ برو از هم اکنون تمشیت کارهای عبدالملک را بده و او را به سوی مدینه گسیل دار».
باری عبارت مثلی "از کیسه خلیفه می‌بخشد" از واقعه تاریخی بالا ریشه گرفته و معلوم شد خلیفه که از کیسه اش بخشندگی شده‌ هارون الرشید بوده است.

منبع: farhangsara.com

 


ویدیو مرتبط :
کتاب صوتی از کیسه خلیفه می بخشه (دمو)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اهدای نیروگاه به عراق/ حاتم بخشی از کیسه ملت ایران ؛ به چه حقی؟! / وزارت نیرو: از محل "نذورات مردمی" نیروگاه نجف را می سازیم



در حاشیه اهدای نیروگاه به عراق

حاتم بخشی از کیسه ملت ایران ؛ به چه حقی؟! / وزارت نیرو: از محل "نذورات مردمی" نیروگاه نجف را می سازیم

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

اگر می گویند دولت عراق توانایی پرداخت ندارد ، اولاً این مشکل خودشان است و ثانیاً چگونه این دولت غرامت جنگ کویت را می دهد و با آمریکا قرار داد خرید اف - 16 می بندد ولی به ما که می رسد ، فقیر و ندار می شود که نمی تواند پول برقش را هم بپردازد؟! جالب است بدانید همین عراقی که آقایان برای کمک به آن ، سر از پا نمی شناسند ، با یک سوم جمعیت ایران ، بیش از کشورمان صادرات نفت دارد و تازه ، مشکلات تحریم را هم ندارد.

عصرایران - روز گذشته ، خبری در رسانه های داخلی منتشر مبنی بر این که از چند روز گذشته ساخت یک نیروگاه جدید برق سیکل ترکیبی با ظرفیت تولید 500 مگاوات برق در منطقه الحیدریه نجف آغاز شده است. هزینه ساخت این واحد نیروگاهی بیش از 400 میلیارد تومان برآورد می شود.

 

تا بدین جای کار ، مساله خاصی نیست چه آن که گرفتن پروژه های عمرانی در خارج از کشور ، در همه جای دنیا ، امری متعارف است و باعث درآمد زایی و ارز آوری می شود.

اما قضیه از آنجا شایسته انتقاد می شود که حرف های مدیرکل دفتر مبادلات و تجارت برون مرزی شرکت مدیریت شبکه برق ایران را در خبرگزاری مهر بخوانیم: ساخت نیروگاه برق الحیدریه نجف هدیه‌ای از طرف ملت ایران به کشور عراق است.ایران یک واحد 162 مگاواتی از این نیروگاه را به زائران و اهالی استان‌های کربلا و نجف اهدا می کند و ساخت این واحد گازی 162 مگاواتی از نیروگاه الحیدریه نجف با تمام هزینه‌های جانبی آن توسط وزارت نیرو تامین می‌شود.

 

حال سوال اینجاست که وزارت نیرو به چه حقی تصمیم گرفته است این واحد نیروگاهی را به مردم عراق هدیه کند؟!

مگر نه این است که خودمان در داخل کشور نیاز مبرم به توسعه شبکه نیروگاهی داریم؟

آیا این ، جایزه خوش حسابی عراقی هاست که تا کنون بابت واردات برق از ایران ، 500 میلیون دلار به کشورمان بدهی دارند و برنامه ای هم برای بازپرداخت این مبلغ ارائه نکرده اند؟!

آیا مسوولان وزارت نیرو به این جمع بندی رسیده اند که ایران آغازگر جنگ 8 ساله بوده و باید به دشمنان دیروز و دوستان امروز غرامت بپردازیم؟!

این در حالی است چند روز پیش یکی از نمایندگان مجلس عراق در اظهاراتی پیش دستانه ، خواستار مطالبه غرامت جنگ  از ایران شده بود.

این روزها ، سالگرد حمله هوایی ایران به تأسیسات برق سد دوکان عراق است و جالب این که آن سالگرد ، مصادف شده با هدیه تأسیسات برق به عراقی.

آیا وزارت نیرو ، به جبران آن حمله ، این هدیه را می دهد؟!

 

واقعاً این چه منطقی است که کشوری به ما حمله کند و هشت سال خراب کند و بکشد و سپس ، به جای این که پیگیر غرامت باشیم ، خدمات رایگان هم به متجاوزان دیروز بدهیم؟

واقعاً این قضیه چگونه قابل هضم است که اگر یک شهروند ایرانی ، قبض برقش را به موقع نپردازد ، وزارت نیرو ، برقش را قطع می کند ولی در همان حال برای شهروندان یک کشور دیگر ، نیروگاه رایگان می سازد؟!

 

درست است که اکنون روابط خوبی بین تهران و بغداد حاکم است - که امیدواریم همواره چنین باشد - اما این دلیل نمی شود که از کیسه ملت ایران به ملت عراق هدایای گوناگون بفرستیم و این دوستی عملاً یک طرفه باشد ؛ به قول باباطاهر : "چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی / که یکسر مهربانی دردسر بی "

 

اگر می گویند دولت عراق توانایی پرداخت ندارد ، اولاً این مشکل خودشان است و ثانیاً چگونه این دولت غرامت جنگ کویت را می دهد و با آمریکا قرار داد خرید اف - 16 می بندد ولی به ما که می رسد ، فقیر و ندار می شود که نمی تواند پول برقش را هم بپردازد؟!

جالب است بدانید همین عراقی که آقایان برای کمک به آن ، سر از پا نمی شناسند ، با یک سوم جمعیت ایران ، بیش از کشورمان صادرات نفت دارد و تازه ، مشکلات تحریم را هم ندارد.

از آنجا که طبق اصل 177 قانون اساسی ، قراردادهای خارجی باید به تصویب مجلس برسد ، این انتطار به حق نیز وجود دارد که نمایندگان به وظیفه قانونی خود در این باره عمل کنند و اجازه ندهند ثروت و سرمایه ملت ایران ، خرج این و آن شود که گفته اند: "چراغی که منزل رواست ، به مسجد حرام است" ، چه برسد به عراق!

 

توضیحات وزارت نیرو

در پی انتشار مطلب فوق ، وزارت نیرو توضیحات زیر را به نقل از معوان وزیر نیرو  در اختیار رسانه ها قرار داد:

معاون وزیر نیرو در امور برق درباره نیروگاه نجف گفت:این نیروگاه دارای 3 واحد است که تنها یک واحد آن با سرمایه ای بالغ بر 100 میلیارد تومان در نجف قرار است توسط ایرانی ها تامین مالی شود.

وی تاکید دارد: دو واحد دیگر این نیروگاه 500 مگاواتی از زمان وزارت فتاح در نیرو به امضا رسیده و از ماه پیش زمین آن در نجف جانمایی شده است.

براساس اظهارات محمد بهزاد ، کل سرمایه گذاری انجام شده در این نیروگاه 400 میلیارد تومان است که 100 میلیارد تومان آن قراراست از محل نذورات مردمی توسط مپنا احداث شود.

 

وی در عین حال در پاسخ به شائبه ایجاد شده توسط برخی از رسانه ها مبنی بر بدهی چند میلیونی عراق به ایران ناشی از صادرات برق به این کشور متذکر شد: عراقی ها ماهانه باید 70 تا 80 میلیون دلار در ازای خرید برق به ایران بپردازند که از ابتدای امسال تا کنون حدود 450 میلیون دلار آن به ایران پرداخت شده است.

به گفته محمد بهزاد، عراقی ها به تدریج در حال پرداخت هزینه برق دریافتی خود از ایران هستند.

 

معاون وزیر نیرو در امور برق با اشاره بر اینکه ما حتی برای برادرمان مجانی کار نخواهیم کرد، افزود: ما در هیچ کجای دنیا نیروگاه مجانی نمی سازیم و تنها یک واحد نیروگاه نجف توسط نذورات و کمک های مردمی قرار است ساخته شود.

وی درعین حال بدهی فعلی وزارت نیرو به پیمانکاران برقی را هزار میلیارد تومان عنوان و تاکید کرد: بخش زیادی از مطالبات پیمانکاران در سال گذشته از محل واگذاری نیروگاه ها، اموال و دارایی های وزارت نیرو، تعیین بدهی های بانکی پیمانکاران به جای بدهی دولت به پیمانکاران پرداخت شده است./عصرایران