دانش و فناوری
2 دقیقه پیش![]() | گرفتن ویزای انگلیس در ایراناز زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ... |
2 دقیقه پیش![]() | دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSPپروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ... |
هوش مصنوعی این طوری وارد زندگی مان شد!
هوش مصنوعی مفهومی است که قدمتی کمتر از صد سال دارد اما با وجود این عمر به نسبت کوتاه، کاربردهای متنوعی در زندگی روزمره ما یافته است.
ماهنامه دانشمند - حسین ملک محمدی: هوش مصنوعی مفهومی است که قدمتی کمتر از صد سال دارد اما با وجود این عمر به نسبت کوتاه، کاربردهای متنوعی در زندگی روزمره ما یافته است. امروزه استفاده از هوش مصنوعی طیف وسیعی از حوزه ها را شامل می شود؛ از تشخیص های پزشکی گرفته تا داد و ستد سهام، کنترل ربات، مسایل حقوقی و قضایی، سنجش از راه دور، کاوش های علمی و حتی اسباب بازی ها و به تازگی هم انواع و اقسام برنامک های گوشی های هوشمند تلفن همراه. در اینجا با هم، نقاط عطف تاریخی که هوش مصنوعی از 1322/1943 تا 1393/2014 از سر گذرانده به اختصار بررسی کنیم.
هوش مصنوعی چیست؟
ذیل مدخل هوش مصنوعی (artificial intelligence) در لغت نامه و بستر چنین آمده است: «حوزه ای در علم یارانه ای که با اعطای توانایی هایی مشابه هوش انسان در سر دستگاه ها سروکار دارد؛ توانایی هایی مشابه رفتار هوشمند انسانی در یک ماشین را هوش مصنوعی گویند.» در واقع هوش مصنوعی، به مجموعه واکنش هایی گفته می شود که مشابه رفتارهای هوشمند انسانی است و دستگاه ممکن است در شرایط مختلف آنها را از خود نشان دهد.

بیش از 70 سال است که هوش مصنوعی در زندگی ما وارد شده است و با توجه به پیشرفت های چشمگیر فناوری در 25 سال اخیر، نقش آفرینی آن هر روز پر رنگ تر شده است؛ اما حقیقتا این داستان از کجا شروع شد؟ «روزی فرا خواهد رسید که رایانه ها می توانند مانند انسان ها فکر کنند...» این نظر جاه طلبانه آغاز ماجراجویی پر فرازونشیبی بود که با جذب کمک های مالی سخاوتمندانه آغاز شد، ولی افتاد مشکل ها... حالا، ما در آستانه تحقق این رویای پیشینیان هستیم.
داستان های علمی تخیلی وارد می شوند
در این سال آیزاک آسیموف (Isaac Asimov)، نویسنده امریکایی روس تبار که به خاطر آثار علمی و علمی تخیلی اش شهرت فراوان دارد، کتاب«من،ربات» را منتشر کرد. این اثر مجموعه ای از داستان های کوتاه بود که به سرعت محبوب شد تا الهام بخش نسلی از دانشمندان و محققانی شود که در زمینه رباتیک فعالیت می کردند. البته او تنها نویسنده ای نبود که به هوش مصنوعی و آینده آن علاقه مند شده بود؛ کتاب های متعددی در این زمینه به رشته تحریر در آمدند.

آسیموف به نوشتن داستان علمی تخیلی بسنده نکرد و در خلال داستان هایش سه قانون رباتیک معروفش را هم ارایه داد. این قوانین می کوشید چارچوب هایی تعریف کند تا روزی دست ساخته های بشری، تیشه به ریشه پدران خود نزنند و بر انسان ها نشورند! خلاقیت های آسیموف به اینجا هم ختم نشد و او روزگاری را پیشبینی کرد که رایانه ها به عالمی همه چیزدان تبدیل خواهند شد و می توانند تمایی دانش بشری را در خود ذخیره کنند تا هر کسی، پرسش خود را از آنها بپرسد!
یک رویکرد بالا به پایین؛ 1950-1956
اصطلاع «هوش مصنوعی»نخستین بار در سال 1335/1956 در یک اجلاس تابستانی در دانشگاه دارتموت استفاده شد. این اجلاس را جان مک کارتی (Jone McCarthy)، دانشمند جوان رشته رایانه، ترتیب داده بود. در این رویداد بود که دانشمندان به بحث پیرامون چگونگی رفع چالش های هوش مصنوعی و تبادل نظر پرداختند.

برخی، نظیر ماروین مینسکی (Marvin Minsky)، شخصیت دانشگاهی تاثیر گذار، به رویکردی بالا به پایین علاقه مند بود؛ در این رویکرد رایانه را از قبل با قواعد حاکم بر رفتار انسانی برنامه نویسی می کردند. این در حالی بود که محققان از رویکردی پایین به بالا حمایت می کردند؛ مواردی نظیر شبکه های عصبی که سلول های مغزی را تحریک می کردند و رفتارهای تازه را می آموختند.با گذشت زمان، دیدگاه مینسکی غالب شد و همراه با مک کارتی، منابع مالی چشمگیری از دولیت ایالات متحده دریافت کردند، زیرا دولت وقت امیدوار بود در بحبوحه جنگ سرد و مقابله با دشمنی که از سردسیر می آمد، هوش مصنوعی به کهکشان بیاید و آنها را در موضع قدرت قرار دهد.
شعله های جنگ زادگاه ققنوس شد؛ 1943
یکی از حقایق تلخ دنیای ما این است که بسیاری از نوآوری ها، گرما گرم جنگ ها متولد شدند. هوش مصنوعی نیز چنین بود. در خلال جنگ جهانی دوم بود که دانشمندان رشته های مختلف، گرد هم آمدند. در انگلستان، آلن تورینگ ( Alan Turing) ریاضی دان و گری والتر (Grey Walter) عصب شناش، دو نفر از از جهره های خاصی بودند که به این زمینه علاقه مند شدند. آنها در گردهمایی که عصرها و بعد از ساعت کار در کلوپ ریشیو (Ratio) داشتند به تبادل افکار و تضارب آرا پرداختند.

والتر در همان دوران نخستین ربات های تاریخ را ساخت. تورینگ هم «آزمون تورینگ» معروف به خود را ابداع کرد؛ آزمونی که حاوی مجموعه ای از بایدها و نبایدهای یک دستگاه هوشمند است. به بیان ساده تر، این آزمون می کوشد رایانه ای را شناسایی کند که مثل ما آدم ها فکر می کند. اگر زمانی که با چنین ابزاری گفت و گو می کنیم، متوجه نشویم با دستگاه طرف هستیم هوش مصنوعی به کار رفته در آن به حد کمال رسیده است.
تصویر آینده هوش مصنوعی در «2001: اودیسه فضایی»؛ 1968
مینسکی بر دنیای فیلم های علمی تخیلی هم تاثیر گذار بود و در خلال ساخت فیلم مشهور «2001: اودیسه فضایی» اثر استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) که در فیلمنامه اش را با همکاری آرتورسی. کلارک (ArthurC.Clarke) نوشته بود، به این کارگردان مشاوره می داد. در این فیلم، رایانه ای هوشمند به نام «هال9000» به تصویر کشیده شده است که تقریبا تمام کنترل سفینه را در اختیار دارد. این فیلم که با بودجه درخور توجه 12 میلیون دلار ساخته شد، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و توانست به فروش 190 میلیون دلاری برسد. در یکی از صحنه های این فیلم، هال مشغول مصاحبه با یکی از شبکه های خبری تلویزیون است و درباره ماموریت خود صحبت می کند و می گوید: «من تمام عیار و خالی از اشتباه ام...»

در این فیلم برخی از پیش بینی های محققان آن دوران از آینده هوش مصنوعی به چشم میخورد؛ مثلا این امر که دستگاه ها خیلی زود به هوش انسان می رسند. کوبر یک همچنین، برخی نگرانی های عمومی درباره هوش مصنوعی را از قلم نینداخته است، به خصوص این موضوع که هوش مصنوعی ممکن است برای نوع بشر مهلک و خطرناک باشد.این موضوع بعدها دستمایه آثار مختلف در حوزه هایی چون داستان های مصور و کتاب های علمی تخیلی و فیلم های سینمایی شد.
زمستان هوش مصنوعی
اوایل دهه 1970 میلادی، هوش مصنوعی به دردسر جدی افتاده بود، میلیون ها دلار برای پروژه های مرتبط با آن صرف شده بود، اما هنوز نتیجه چشمگیری به دست نیامده بود. به همین خاطر بود که کنگره امریکا، انتقاداتی جدی به این حوزه وارد کرد. در آن سوی اقیانوس اطلس هم سر جیمزلایت هیل(Sir James Lighthill)، استاد برجسته ریاضیات، گزارشی در محکومیت کاربرد هوش مصنوعی در حوزه سلامت در کشور انگلستان منتشر کرد.

به عقیده او، این دستگاه تنها برای یک شطرنج باز آماتور خوب است و استدلال های عقلی درست و وظایفی نظیر تشخیص چهره، فراتر از توانایی آنهاست. پس از این بود که منابع مالی در این صنعت به شدت افت کردند و دوره ای که از آن به «زمستان هوش مصنوعی» یاد می شود، آغاز شد.
حل کردن پرسش های دشوار؛ 1969-1973
در این دوران هوش مصنوعی از پیش بینی های آینده نگرانه قبلی بسیار عقب تر بود؛ این موضوع به خصوص با عملکرد رباتی به نام شیکی(Shakey) نمود بیشتری پیدا کرد. شیکی نخستین ربات همه منظوره متحرک بود که توانست با بررسی و استدلال محیط پیرامونی اش، درباره حرکات خود تصمیم گیری کند. این ربات پیش از حرکت، تصاویر دریافتی از دوربین را برای ترسیم نقشه فضایی محیط اطراف به کار می برد، اما نقطه ضعف ای ربات، کندی مایوس کننده اش بود. حتی در محیطی با حداقل موانع حرکت دستگاه حوصله افراد را به سر می برد.

هر بار که این ربات می خواست یک گام به جلو بردارد، مجبور بود تا نقشه خود را روزآمدسازی کند.بدتر از همه اینکه وجود یک شی، متحرک در محدوده دید آن، می توانست این ربات را سردرگم کند و گاهی اوقات یک ساعت طول می کشید تا بتواند برای حرکت بعدی تصمیم گیری کند.
بازگشت به ماهیت پایین به بالا
سامانه های خبره در حل مسئله مهمی چون تقلید از فرایندهای زیست شناسی ناتوان بودند. در این سال بود که رادنی بروکس (Rodney Brooks)، دانشمند در زمینه هوش مصنوعی، مقاله ای جدید با نام «فیل ها شطرنج بازی نمی کنند» منتشر کرد. او که متاثر از پیشرفت های علم عصب شناسی بود، شروع به توضیح رمز و رازهای شناخت ادراک بشری کرد.

اینکه در مغز همه امور به صورت مرکزی کنترل نمی شود و برای نمونه، قوه بینایی بای درک الگوها نیازمند ماژولی متفاوتی است. بروکس به بحث پیرامون این موضوع پرداخت که رویکرد بالا به پایین در برنامه نویسی که از قبل روی رایانه صورت می گیرد تا آن دستگاه با این قواعد رفتاری هوشمندانه داشته باشد، ذهنیتی غلط است. او به احیای رویکرد پایین به بالا در هوش مصنوعی کمک شایان توجهی کرد و برای نمونه به حوزه قدیمی و نامرسوم شبکه های عصبی پرداخت.
هوش مصنوعی، راه حلی برای کسب و کارهای بزرگ؛ 1981- 1990
بالاخره وقتی کسب و کارهای بزرگ به ارزش تجاری هوش مصنوعی پی بردند و سرمایه گذاران به آن روی خوش نشان دادند، زمستان به بهار تبدیل شد. سامانه های تجاری جدید، بلند پروازی های گذشته هوش مصنوعی را نداشتند و به جای اینکه بخواهند هوشی همه جانبه بسازند، بر حوزه های کوچکتری متمرکز شدند.

بدین ترتیب، هوش مصنوعی تنها برای حل مسایل بسیار خاص برنامه نویسی می شد. نخستین سامانه های خبره تجاری موفق که RI نام داشت در شرکت Digital Equipment با هدف کمک به پیکربندی سفارش های سامانه های رایانه ای جدید راه اندازی شد. این سامانه هوش مصنوعی تا سال 1986 حدود 40 میلیون دلار در سال صرفه جویی می کرد؛ رقمی که به راحتی توانست لبخند دل نشینی بر لب سرمایه گذاران بنشاند!
انسان در برابر دستگاه: نبرد قرن بیستم
حامیان ماهیت بالا به پایین هنوز قهرمان های خود را داشتند: ابر رایانه هایی مثل دیپ بلو «Deep Blue» که در این سال قهرمان شطرنج جهان، گری کاسپارت «Garry Kasparov» را شکست دادند. ماشینی که آی بی ام ساخته بود، روی کاغذ بسیار قوی تر از کاسپارف بود و می توانست تا 200 میلیون موقعیت را در ثانیه ارزیابی کند اما آیا این دستگاه می توانست تفکری استراژیک داشته باشد؟ پاسخ یک بله محکم بود. ابر رایانه ساخته بشر مسابقه را پیروز شد و این پیروزی به «آخرین ایستادگی مغز انسان در برابر هوش مصنوعی» تعبیر شد.

برخی این لحظه را لحظه ای تاریخی دانستند که بالاخره هوش مصنوعی به بلوغ رسید، اما عده ای هم معتقد بودند که این نیرویی بود که می توانست مسئله ای بسیار تخصصی را با قواعد واضع حل کند و هیچ ربطی به هوش مصنوعی نداشت!
نخستین ربات خانگی؛ 1997- 2002
رادنی بروکس آی ربات (iRobot) را راه انداخت و نخستین ربات تجاری موفق را برای مصارف خانگی درست کرد، یک جاروبرقی خودکار که رومبا(Roomba) نام داشت. تمیز کردن صرف، هر چند الان پیش پا افتاده به حساب می آید، از بلند پروازی های پیشگامان هوش مصنوعی دور بود، اما رومبا دستاوردی بزرگ در نوع خود به شمار می رفت.

لایه های محدود سیستم ایجاد رفتار آن بسیار ساده تر از الگوریتم ربات شیکی بود و بیش از همه به ربات هایی که بیش از نیم قرن پیش گری والتر ساخته شده بود می مانست. با وجود حسگرهای به نسبت ساده ای که داشت و قدرت پردازشی نه چندان زیادش، این ابزار به اندازه ای هوشمند بود که بتواند به طور مطمئن و کارآمدی خانه های مردم را تمیز کند. رومبا طلیعه دار دوران جدیدی از ربات های خودکاری بود که روی وظایفی خاص متمرکز بود.
ماشین های جنگی باهوش
از آنجایی که رویای استفاده از هوش مصنوعی پیش تر در جنگ سرد ناکام مانده بود، ارتش ایالات متحده حالا تصمیم گرفته بود تا با استفاده از رویکرد تازه محققان، به رویای خود جامه عمل بپوشاند. آن ها شروع به سرمایه گذاری کلان روی ربات های خودکار کردند. بیگ داگ(BigDog) را شرکت بوستون داینامیکز (BostonDynamics) ساخت که یکی از نخستین ربات ها در این حوزه بود. این ماشین باهوش که در واقع یک ربات بارکش بود، می توانست مانند قاطر از مسیرهای پرپیچ و خم بگذرد و بار وا اثاثیه را حمل کند.

البته هنوز از این ربات در عملیات جنگی استفاده نشده است. کم کم شرکت آی ربات نیز به یکی از بازیگران اصلی در حوزه نظامی بدل شد. ربات خنثی کننده بمب آنها که پک بات (PackBot) نام داشت، نقطه تلافی کنترل کاربر و قابلیت های هوش مصنوعی است. جالب است بدانید در خلال مداخلات نظامی ایالات متحده در افغانستان و عراق بیش از 2000 ربات پک بات به کار گرفته شدند.
هوش مصنوعی و حل مشکلات بزرگ؛ 2005- 2008
در نوامبر 2008 امکانی جدید در گوشی آیفون ظاهر شد و یکی از برنامه های گوگل از قابلیت تشخیص صوتی استفاده کرد. در ظاهر همه چیز ساده بود، اما همین قابلیت ساده گامی چشمگیر محسوب می شد. گر چه قابلیت تشخیص صوتی یکی از اهداف کلیدی هوش مصنوعی بود، ده ها سال سرمایه گذاری نتوانسته بود دقت آن را بیش از 80 درصد برساند.

به همین خاطر گوگل در این زمینه پیشگام شد. متخصصان این غول اینترنتی با کمک هزاران رایانه قدرتمند یک شبکه عصبی زا به صورت موازی اجرا کردند تا سامانه توانست الگوها را در بین دریایی از داده های کاربران تشخیص دهد. در ابتدا هر چند ایراداتی وجود داشت، به تدریج و پس از گذشت چند سال یادگیری و بهبود سامانه، مشکلات حل شد و حالا، گوگل مدعی است این ابزار دقتی بیش از 92 درصد دارد.
انسان در برابر دستگاه: راندروم، نبرد در قرن بیست و یکم
در این سال ابر رایانه واتسون (Watson) شرکت آی بی ام توانست در یکی از مسابقات تلویزیونی، بر قدرت ذهنی بشر غلبه کند. شرکت در چنین مسابقه ای آن هم با رقبایی از جنس آدمیزاد به مراتب دشوارتر از مسابقه شطرنج با قهرمان دنیا بود. ابر رایانه باید به معماها پاسخ می داد و از پس پرسش های دشوار مجری برنامه برمی آمد.

البته ربات ما، از سه سال پیش از آن برای این مسابقه آماده شده بود و با فن های بی شمار هوش مصنوعی از جمله شبکه های عصبی و یادگیری ماشینی توانسته بود الگوهای پرسش و پاسخ را دریابد. خبر این پیروزی به سرعت به چهار گوشه دنیا مخابره شد و به عنوان پیروزی قطعی هوش مصنوعی بر ذهن بشر تعبیر شد.
آیا دستگاه ها هوشمند شده اند؟؛ 2011- 2014
64 سال پس از انتشار آزمون تورینگ برای سنجیدن هوش مصنوعی، بالاخره ربات سخنگویی به نام یوجین گوستمن (Eugene Goostman) موفق شد از این آزمون سر بلند بیرون بیاید، اما اندک دانشمندانی بودند که این لحظه تاریخی را پذیرفتند. این موضوع نه به خاطر ضعیف بودن این ربات سخنگو که برعکس به خاطر کثرت اتفاق های خوبی بود که در این سال در حوزه هوش مصنوعی روی داد؛ رویدادهایی که به خوبی نشان می داد هوش مصنوعی در این 70 سال چقدر پیشرفت کرده است.

در سال 2014 گوگل میلیاردها دلار در خودروهای بی راننده سرمایه گذاری کرد، مایکروسافت قابلیت ترجمه همزمان را به برنامه اسکایپ افزود و انواع و اقسام دستگاه های هوشمند دیگر به پدیده ای روزمره تبدیل شدند؛ همان ابزارهای باهوشی که قرار است زندگی همه ما را تغییر دهد، یک تغییر هوشمندانه!
هوش مصنوعی چیست؟
ذیل مدخل هوش مصنوعی (artificial intelligence) در لغت نامه و بستر چنین آمده است: «حوزه ای در علم یارانه ای که با اعطای توانایی هایی مشابه هوش انسان در سر دستگاه ها سروکار دارد؛ توانایی هایی مشابه رفتار هوشمند انسانی در یک ماشین را هوش مصنوعی گویند.» در واقع هوش مصنوعی، به مجموعه واکنش هایی گفته می شود که مشابه رفتارهای هوشمند انسانی است و دستگاه ممکن است در شرایط مختلف آنها را از خود نشان دهد.

بیش از 70 سال است که هوش مصنوعی در زندگی ما وارد شده است و با توجه به پیشرفت های چشمگیر فناوری در 25 سال اخیر، نقش آفرینی آن هر روز پر رنگ تر شده است؛ اما حقیقتا این داستان از کجا شروع شد؟ «روزی فرا خواهد رسید که رایانه ها می توانند مانند انسان ها فکر کنند...» این نظر جاه طلبانه آغاز ماجراجویی پر فرازونشیبی بود که با جذب کمک های مالی سخاوتمندانه آغاز شد، ولی افتاد مشکل ها... حالا، ما در آستانه تحقق این رویای پیشینیان هستیم.
داستان های علمی تخیلی وارد می شوند
در این سال آیزاک آسیموف (Isaac Asimov)، نویسنده امریکایی روس تبار که به خاطر آثار علمی و علمی تخیلی اش شهرت فراوان دارد، کتاب«من،ربات» را منتشر کرد. این اثر مجموعه ای از داستان های کوتاه بود که به سرعت محبوب شد تا الهام بخش نسلی از دانشمندان و محققانی شود که در زمینه رباتیک فعالیت می کردند. البته او تنها نویسنده ای نبود که به هوش مصنوعی و آینده آن علاقه مند شده بود؛ کتاب های متعددی در این زمینه به رشته تحریر در آمدند.

آسیموف به نوشتن داستان علمی تخیلی بسنده نکرد و در خلال داستان هایش سه قانون رباتیک معروفش را هم ارایه داد. این قوانین می کوشید چارچوب هایی تعریف کند تا روزی دست ساخته های بشری، تیشه به ریشه پدران خود نزنند و بر انسان ها نشورند! خلاقیت های آسیموف به اینجا هم ختم نشد و او روزگاری را پیشبینی کرد که رایانه ها به عالمی همه چیزدان تبدیل خواهند شد و می توانند تمایی دانش بشری را در خود ذخیره کنند تا هر کسی، پرسش خود را از آنها بپرسد!
یک رویکرد بالا به پایین؛ 1950-1956
اصطلاع «هوش مصنوعی»نخستین بار در سال 1335/1956 در یک اجلاس تابستانی در دانشگاه دارتموت استفاده شد. این اجلاس را جان مک کارتی (Jone McCarthy)، دانشمند جوان رشته رایانه، ترتیب داده بود. در این رویداد بود که دانشمندان به بحث پیرامون چگونگی رفع چالش های هوش مصنوعی و تبادل نظر پرداختند.

برخی، نظیر ماروین مینسکی (Marvin Minsky)، شخصیت دانشگاهی تاثیر گذار، به رویکردی بالا به پایین علاقه مند بود؛ در این رویکرد رایانه را از قبل با قواعد حاکم بر رفتار انسانی برنامه نویسی می کردند. این در حالی بود که محققان از رویکردی پایین به بالا حمایت می کردند؛ مواردی نظیر شبکه های عصبی که سلول های مغزی را تحریک می کردند و رفتارهای تازه را می آموختند.با گذشت زمان، دیدگاه مینسکی غالب شد و همراه با مک کارتی، منابع مالی چشمگیری از دولیت ایالات متحده دریافت کردند، زیرا دولت وقت امیدوار بود در بحبوحه جنگ سرد و مقابله با دشمنی که از سردسیر می آمد، هوش مصنوعی به کهکشان بیاید و آنها را در موضع قدرت قرار دهد.
شعله های جنگ زادگاه ققنوس شد؛ 1943
یکی از حقایق تلخ دنیای ما این است که بسیاری از نوآوری ها، گرما گرم جنگ ها متولد شدند. هوش مصنوعی نیز چنین بود. در خلال جنگ جهانی دوم بود که دانشمندان رشته های مختلف، گرد هم آمدند. در انگلستان، آلن تورینگ ( Alan Turing) ریاضی دان و گری والتر (Grey Walter) عصب شناش، دو نفر از از جهره های خاصی بودند که به این زمینه علاقه مند شدند. آنها در گردهمایی که عصرها و بعد از ساعت کار در کلوپ ریشیو (Ratio) داشتند به تبادل افکار و تضارب آرا پرداختند.

والتر در همان دوران نخستین ربات های تاریخ را ساخت. تورینگ هم «آزمون تورینگ» معروف به خود را ابداع کرد؛ آزمونی که حاوی مجموعه ای از بایدها و نبایدهای یک دستگاه هوشمند است. به بیان ساده تر، این آزمون می کوشد رایانه ای را شناسایی کند که مثل ما آدم ها فکر می کند. اگر زمانی که با چنین ابزاری گفت و گو می کنیم، متوجه نشویم با دستگاه طرف هستیم هوش مصنوعی به کار رفته در آن به حد کمال رسیده است.
تصویر آینده هوش مصنوعی در «2001: اودیسه فضایی»؛ 1968
مینسکی بر دنیای فیلم های علمی تخیلی هم تاثیر گذار بود و در خلال ساخت فیلم مشهور «2001: اودیسه فضایی» اثر استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) که در فیلمنامه اش را با همکاری آرتورسی. کلارک (ArthurC.Clarke) نوشته بود، به این کارگردان مشاوره می داد. در این فیلم، رایانه ای هوشمند به نام «هال9000» به تصویر کشیده شده است که تقریبا تمام کنترل سفینه را در اختیار دارد. این فیلم که با بودجه درخور توجه 12 میلیون دلار ساخته شد، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و توانست به فروش 190 میلیون دلاری برسد. در یکی از صحنه های این فیلم، هال مشغول مصاحبه با یکی از شبکه های خبری تلویزیون است و درباره ماموریت خود صحبت می کند و می گوید: «من تمام عیار و خالی از اشتباه ام...»

زمستان هوش مصنوعی
اوایل دهه 1970 میلادی، هوش مصنوعی به دردسر جدی افتاده بود، میلیون ها دلار برای پروژه های مرتبط با آن صرف شده بود، اما هنوز نتیجه چشمگیری به دست نیامده بود. به همین خاطر بود که کنگره امریکا، انتقاداتی جدی به این حوزه وارد کرد. در آن سوی اقیانوس اطلس هم سر جیمزلایت هیل(Sir James Lighthill)، استاد برجسته ریاضیات، گزارشی در محکومیت کاربرد هوش مصنوعی در حوزه سلامت در کشور انگلستان منتشر کرد.

به عقیده او، این دستگاه تنها برای یک شطرنج باز آماتور خوب است و استدلال های عقلی درست و وظایفی نظیر تشخیص چهره، فراتر از توانایی آنهاست. پس از این بود که منابع مالی در این صنعت به شدت افت کردند و دوره ای که از آن به «زمستان هوش مصنوعی» یاد می شود، آغاز شد.
حل کردن پرسش های دشوار؛ 1969-1973
در این دوران هوش مصنوعی از پیش بینی های آینده نگرانه قبلی بسیار عقب تر بود؛ این موضوع به خصوص با عملکرد رباتی به نام شیکی(Shakey) نمود بیشتری پیدا کرد. شیکی نخستین ربات همه منظوره متحرک بود که توانست با بررسی و استدلال محیط پیرامونی اش، درباره حرکات خود تصمیم گیری کند. این ربات پیش از حرکت، تصاویر دریافتی از دوربین را برای ترسیم نقشه فضایی محیط اطراف به کار می برد، اما نقطه ضعف ای ربات، کندی مایوس کننده اش بود. حتی در محیطی با حداقل موانع حرکت دستگاه حوصله افراد را به سر می برد.

هر بار که این ربات می خواست یک گام به جلو بردارد، مجبور بود تا نقشه خود را روزآمدسازی کند.بدتر از همه اینکه وجود یک شی، متحرک در محدوده دید آن، می توانست این ربات را سردرگم کند و گاهی اوقات یک ساعت طول می کشید تا بتواند برای حرکت بعدی تصمیم گیری کند.
بازگشت به ماهیت پایین به بالا
سامانه های خبره در حل مسئله مهمی چون تقلید از فرایندهای زیست شناسی ناتوان بودند. در این سال بود که رادنی بروکس (Rodney Brooks)، دانشمند در زمینه هوش مصنوعی، مقاله ای جدید با نام «فیل ها شطرنج بازی نمی کنند» منتشر کرد. او که متاثر از پیشرفت های علم عصب شناسی بود، شروع به توضیح رمز و رازهای شناخت ادراک بشری کرد.

اینکه در مغز همه امور به صورت مرکزی کنترل نمی شود و برای نمونه، قوه بینایی بای درک الگوها نیازمند ماژولی متفاوتی است. بروکس به بحث پیرامون این موضوع پرداخت که رویکرد بالا به پایین در برنامه نویسی که از قبل روی رایانه صورت می گیرد تا آن دستگاه با این قواعد رفتاری هوشمندانه داشته باشد، ذهنیتی غلط است. او به احیای رویکرد پایین به بالا در هوش مصنوعی کمک شایان توجهی کرد و برای نمونه به حوزه قدیمی و نامرسوم شبکه های عصبی پرداخت.
هوش مصنوعی، راه حلی برای کسب و کارهای بزرگ؛ 1981- 1990
بالاخره وقتی کسب و کارهای بزرگ به ارزش تجاری هوش مصنوعی پی بردند و سرمایه گذاران به آن روی خوش نشان دادند، زمستان به بهار تبدیل شد. سامانه های تجاری جدید، بلند پروازی های گذشته هوش مصنوعی را نداشتند و به جای اینکه بخواهند هوشی همه جانبه بسازند، بر حوزه های کوچکتری متمرکز شدند.

بدین ترتیب، هوش مصنوعی تنها برای حل مسایل بسیار خاص برنامه نویسی می شد. نخستین سامانه های خبره تجاری موفق که RI نام داشت در شرکت Digital Equipment با هدف کمک به پیکربندی سفارش های سامانه های رایانه ای جدید راه اندازی شد. این سامانه هوش مصنوعی تا سال 1986 حدود 40 میلیون دلار در سال صرفه جویی می کرد؛ رقمی که به راحتی توانست لبخند دل نشینی بر لب سرمایه گذاران بنشاند!
انسان در برابر دستگاه: نبرد قرن بیستم
حامیان ماهیت بالا به پایین هنوز قهرمان های خود را داشتند: ابر رایانه هایی مثل دیپ بلو «Deep Blue» که در این سال قهرمان شطرنج جهان، گری کاسپارت «Garry Kasparov» را شکست دادند. ماشینی که آی بی ام ساخته بود، روی کاغذ بسیار قوی تر از کاسپارف بود و می توانست تا 200 میلیون موقعیت را در ثانیه ارزیابی کند اما آیا این دستگاه می توانست تفکری استراژیک داشته باشد؟ پاسخ یک بله محکم بود. ابر رایانه ساخته بشر مسابقه را پیروز شد و این پیروزی به «آخرین ایستادگی مغز انسان در برابر هوش مصنوعی» تعبیر شد.

برخی این لحظه را لحظه ای تاریخی دانستند که بالاخره هوش مصنوعی به بلوغ رسید، اما عده ای هم معتقد بودند که این نیرویی بود که می توانست مسئله ای بسیار تخصصی را با قواعد واضع حل کند و هیچ ربطی به هوش مصنوعی نداشت!
نخستین ربات خانگی؛ 1997- 2002
رادنی بروکس آی ربات (iRobot) را راه انداخت و نخستین ربات تجاری موفق را برای مصارف خانگی درست کرد، یک جاروبرقی خودکار که رومبا(Roomba) نام داشت. تمیز کردن صرف، هر چند الان پیش پا افتاده به حساب می آید، از بلند پروازی های پیشگامان هوش مصنوعی دور بود، اما رومبا دستاوردی بزرگ در نوع خود به شمار می رفت.

لایه های محدود سیستم ایجاد رفتار آن بسیار ساده تر از الگوریتم ربات شیکی بود و بیش از همه به ربات هایی که بیش از نیم قرن پیش گری والتر ساخته شده بود می مانست. با وجود حسگرهای به نسبت ساده ای که داشت و قدرت پردازشی نه چندان زیادش، این ابزار به اندازه ای هوشمند بود که بتواند به طور مطمئن و کارآمدی خانه های مردم را تمیز کند. رومبا طلیعه دار دوران جدیدی از ربات های خودکاری بود که روی وظایفی خاص متمرکز بود.
ماشین های جنگی باهوش
از آنجایی که رویای استفاده از هوش مصنوعی پیش تر در جنگ سرد ناکام مانده بود، ارتش ایالات متحده حالا تصمیم گرفته بود تا با استفاده از رویکرد تازه محققان، به رویای خود جامه عمل بپوشاند. آن ها شروع به سرمایه گذاری کلان روی ربات های خودکار کردند. بیگ داگ(BigDog) را شرکت بوستون داینامیکز (BostonDynamics) ساخت که یکی از نخستین ربات ها در این حوزه بود. این ماشین باهوش که در واقع یک ربات بارکش بود، می توانست مانند قاطر از مسیرهای پرپیچ و خم بگذرد و بار وا اثاثیه را حمل کند.

البته هنوز از این ربات در عملیات جنگی استفاده نشده است. کم کم شرکت آی ربات نیز به یکی از بازیگران اصلی در حوزه نظامی بدل شد. ربات خنثی کننده بمب آنها که پک بات (PackBot) نام داشت، نقطه تلافی کنترل کاربر و قابلیت های هوش مصنوعی است. جالب است بدانید در خلال مداخلات نظامی ایالات متحده در افغانستان و عراق بیش از 2000 ربات پک بات به کار گرفته شدند.
هوش مصنوعی و حل مشکلات بزرگ؛ 2005- 2008
در نوامبر 2008 امکانی جدید در گوشی آیفون ظاهر شد و یکی از برنامه های گوگل از قابلیت تشخیص صوتی استفاده کرد. در ظاهر همه چیز ساده بود، اما همین قابلیت ساده گامی چشمگیر محسوب می شد. گر چه قابلیت تشخیص صوتی یکی از اهداف کلیدی هوش مصنوعی بود، ده ها سال سرمایه گذاری نتوانسته بود دقت آن را بیش از 80 درصد برساند.

به همین خاطر گوگل در این زمینه پیشگام شد. متخصصان این غول اینترنتی با کمک هزاران رایانه قدرتمند یک شبکه عصبی زا به صورت موازی اجرا کردند تا سامانه توانست الگوها را در بین دریایی از داده های کاربران تشخیص دهد. در ابتدا هر چند ایراداتی وجود داشت، به تدریج و پس از گذشت چند سال یادگیری و بهبود سامانه، مشکلات حل شد و حالا، گوگل مدعی است این ابزار دقتی بیش از 92 درصد دارد.
انسان در برابر دستگاه: راندروم، نبرد در قرن بیست و یکم
در این سال ابر رایانه واتسون (Watson) شرکت آی بی ام توانست در یکی از مسابقات تلویزیونی، بر قدرت ذهنی بشر غلبه کند. شرکت در چنین مسابقه ای آن هم با رقبایی از جنس آدمیزاد به مراتب دشوارتر از مسابقه شطرنج با قهرمان دنیا بود. ابر رایانه باید به معماها پاسخ می داد و از پس پرسش های دشوار مجری برنامه برمی آمد.

البته ربات ما، از سه سال پیش از آن برای این مسابقه آماده شده بود و با فن های بی شمار هوش مصنوعی از جمله شبکه های عصبی و یادگیری ماشینی توانسته بود الگوهای پرسش و پاسخ را دریابد. خبر این پیروزی به سرعت به چهار گوشه دنیا مخابره شد و به عنوان پیروزی قطعی هوش مصنوعی بر ذهن بشر تعبیر شد.
آیا دستگاه ها هوشمند شده اند؟؛ 2011- 2014
64 سال پس از انتشار آزمون تورینگ برای سنجیدن هوش مصنوعی، بالاخره ربات سخنگویی به نام یوجین گوستمن (Eugene Goostman) موفق شد از این آزمون سر بلند بیرون بیاید، اما اندک دانشمندانی بودند که این لحظه تاریخی را پذیرفتند. این موضوع نه به خاطر ضعیف بودن این ربات سخنگو که برعکس به خاطر کثرت اتفاق های خوبی بود که در این سال در حوزه هوش مصنوعی روی داد؛ رویدادهایی که به خوبی نشان می داد هوش مصنوعی در این 70 سال چقدر پیشرفت کرده است.

در سال 2014 گوگل میلیاردها دلار در خودروهای بی راننده سرمایه گذاری کرد، مایکروسافت قابلیت ترجمه همزمان را به برنامه اسکایپ افزود و انواع و اقسام دستگاه های هوشمند دیگر به پدیده ای روزمره تبدیل شدند؛ همان ابزارهای باهوشی که قرار است زندگی همه ما را تغییر دهد، یک تغییر هوشمندانه!
ویدیو مرتبط :
هوش مصنوعی - توضیحی از ماهیت و آینده احتمالی هوش مصنوعی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
هوش مصنوعی چگونه زندگی ما را تغییر خواهد داد؟
در چند سال اخیر هوش مصنوعی به موضوع مورد علاقهی فیلمهای هالیوودی و بحث داغ مجامع علمی تبدیل شده است.
zoomit.ir - مسعود توکلی: در چند سال اخیر هوش مصنوعی به موضوع مورد علاقهی فیلمهای هالیوودی و بحث داغ مجامع علمی تبدیل شده است. از اظهار نظرهای ایلان ماسک و استفان هاوکینگ گرفته تا فیلمهای سینمایی، نگاه غالب به آینده همراه با ترس است.
اما به راستی هوش مصنوعی چگونه آیندهی ما را تغییر خواهد داد؟ آیا در رسیدن به مدینهی فاضله به انسان کمک میکند یا جهنمی بر روی زمین برپا خواهد کرد؟

اگر طی یکی دو سال گذشته رسانهها را دنبال کرده باشید، متوجه خواهید شد که به عقیدهی خیلیها تنها چند سال تا نابودی انسان به دست هوش مصنوعی فاصله داریم.
از انتقام جویان جدید گرفته تا فیلم سال گذشتهی جانی دپ (Transcendence)، همه بر این نکته تاکید دارند که جدای از اینکه چه نوع هوش مصنوعی ظرف چند دهه آینده توسعه پیدا خواهد کرد، میتوانید شرط ببندید که جهنمی برپا خواهد شد و روبات ها درس خوبی به خالق مغرورشان خواهند داد!

اما آیا این همه ترس از ماشینها منصفانه است؟ در این مقاله قصد داریم به بررسی دنیای هوش مصنوعی از دیدگاه دانشمندان، برنامهنویسها و کارآفرینانی که بر روی این زمینه کار میکنند بپردازیم و با آنچه که به عنوان "انقلاب بزرگ بعدی" در هوش ماشینی و انسانی از آن یاد میشود آشنا شویم.
آیا باید به انبار کردن گلوله و پر کردن خشابهایتان برای جنگ با اسکاینت مشغول شوید یا در حالی که بر روی کاناپه استراحت کرده و نوشیدنی مورد علاقهتان را میل میکنید، پهپادهای دارای هوش مصنوعی از شما مراقبت خواهند کرد؟
دشمن را بشناسید
برای شروع باید بدانیم وقتی از عبارت هوش مصنوعی (AI: Artificial Intelligence) صحبت میکنیم،منظور دقیقاً چیست. از زمان معرفی مفهوم کامپیوترهای "خودآگاه" در سال ۱۹۵۵ توسط پدر هوش مصنوعی جان مککارتی، تعریف دقیق عبارت هوش مصنوعی بارها مورد بازنگری قرار گرفته است.

قبل از هر چیز باید بدانید آنچه امروزه به هوش مصنوعی مشهور است به دو دستهی "ANI" و "AGI" تقسیم میشود.
اولی مخفف Artificial Narrow Intelligence (هوش محدود مصنوعی) است و معمولاً به آن "هوش مصنوعی ضعیف" هم میگویند. این نوع هوش مصنوعی تنها میتواند در یک حیطهی محدودی از تخصص فعالیت کند. برای مثال میتوان به آبی بزرگ (Big Blue) اشاره کرد.
ابر کامپیوتری که IBM در سال ۱۹۹۷ ساخت تا بزرگترین شطرنج بازان جهان را شکست دهد. آبی بزرگ یک کار را بسیار عالی انجام میدهد: شکست انسان در شطرنج. اما تخصص آن به همین مورد محدود میشود.
شاید تا به حال متوجه این موضوع نبوده باشید، ولی همین حالا هم توسط هوش مصنوعی ضعیف یا ANI محاصره شدهایم.
ماشینهایی که عادات جستجوی شما در گوگل را ردگیری میکنند و بر اساس هزاران متغییر مختلف تبلیغات مناسب را برای شما به نمایش در میآورند، بر اساس ANI های ابتدایی ساخته شدهاند که در طول زمان سلایق شما را یاد میگیرند.
مثال دیگر فیلترهای هوشمند سرویسهای ایمیل برای پاکسازی اینباکس شما از اسپم است. سیستمهایی که در یک لحظه بین میلیونها پیام به جستجو میپردازند و تصمیم میگیرند که کدام یک واقعی است و کدام باید حذف شود.
ANI نسخهی مفید و نسبتاً بیضرر هوش ماشین است که میتواند به تمام بشریت سود برساند؛ زیرا اگرچه قادر به پردازش میلیاردها عدد و درخواست در یک زمان است، اما همچنان مقید به عمل در یک حیطهی خاص است که آن عملکرد هم محدود به تعداد ترانزیستورهایی است که ما به آن اجازه میدهیم داشته باشد. در سمت دیگر، هوش مصنوعیای که نگرانی بسیاری را بر انگیخته است "Artificial General Intelligence" (هوش عمومی مصنوعی) یا به اختصار AGI است.
ساختن چیزی که حتی با کمی اغماض بتوان نام AGI بر آن گذاشت میتواند بزرگترین دستاورد علوم کامپیوتر باشد و اگر روزی به آن دست پیدا کنیم، همهی زوایای جهانی را که میشناسیم را تغییر خواهد داد. موانع زیادی برای رسیدن به هوش مصنوعی برابر با ذهن انسان وجود دارد.
یکی از موانع این است که هرچند شباهتهای زیادی بین نحوهی عملکرد مغز ما و شیوهی پردازش اطلاعات توسط کامپیوترها وجود دارد، اما وقتی نوبت به تفسیر اطلاعات مانند مغز انسان میرسد، ماشینها عادت بدی دارند که بیش از حد به جزئیات توجه میکنند. شاید حکایت کسی که برای تفریح به طبیعت رفته بود و "درخت ها نمیگذاشتند جنگل را ببیند!" به خوبی توصیف کنندهی این وضعیت باشد.
متاسفانه نمیتونم اجازه بدم همچین غلطی بکنی مایکل!

وقتی واتسون، ابرکامپیوتر IBM، بعد از خواندن دیکشنری اربن (Urban Dictionary) یاد گرفت فحش بدهد، ما تازه به درک درستی از این موضوع رسیدیم که تا رسیدن به هوش مصنوعیای که قادر به مرتبسازی جزئیات تجربیات انسانی و ساختن تصویر دقیقی از آنچه آن را "فکر" مینامیم، بسیار فاصله داریم.
در طی مراحل توسعهی واتسون، مهندسان در آموزش الگوی طبیعی گفتار، برای اینکه حرف زدن واتسون بیشتر شبیه گفتار خودمان باشد تا گفتار خام کامپیوتری با جملات کامل و دقیق، به مشکل برخوردند.
برای حل این مشکل آنها با خود فکر کردند که ایدهی خوبی است که دیکشنری اربن (دیکشنری آنلاین شامل لغات و اصطلاحات کوچه بازاری) را بر روی بانکهای حافظهی واتسون اجرا کنند. بعد از انجام این کار بود که واتسون در یکی از آزمایشها به یکی از اعضای تیم فحش داد.
معمای اصلی این است که علیرغم اینکه واتسون میدانست آنچه میگوید فحش است و فحش دادن توهین آمیز است، اما نمیدانست چرا نباید از آن کلمه استفاده کند. این مسئله موضوع مهمی است که هوش محدود مصنوعیِ (ANI) امروزی را از هوش عمومی مصنوعیِ (AGI) آینده متمایز میکند.
گرچه این ماشینها میتوانند مطالب را بخوانند، جمله بنویسند و حتی شبکهی عصبی یک موش را شبیهسازی بکنند، اما وقتی موضوع تفکر انتقادی و مهارتهای قضاوت مطرح میشود، هوش مصنوعی امروزی به طرز تاسف باری از ما انسانها عقب است.
فاصلهی بین دانستن و فهمیدن بسیار است و افراد بدبین هم با اشاره به همین موضوع استدلال میکنند که تا خلق هوش مصنوعیای که خودش را بشناسد (همانطور که ما متوجه وجود خودمان هستیم و خودمان را میشناسیم) فاصلهی زیادی داریم.
خودآگاهی یک حوزهی بسیار بزرگ و پیچیده است؛ حوزهای که نه مهندسین کامپیوتر و نه روانشناسان نمیتوانند ادعا کنند که به طور کامل بر آن تسلط دارند. چه چیزی است که باعث میشود یک موجود خودآگاه باشد؟
اگر اسکاینت خودآگاه شود چه؟

حتماً به یاد دارید هوش مصنوعی مجموعه فیلمهای ترمیناتور چطور آخر الزمان را برای بشریت رقم زد. اگر بتوانیم طی دههی آینده به هوش مصنوعی AGI دست پیدا کنیم (که با توجه به وضعیت فعلی بسیار خوشبینانه است)، آن وقت چه میشود؟ آیا انسانها با رباتهای دارای هوش مصنوعی مسالمت آمیز زندگی خواهند کرد؟
احتمالاً خیر. هنوز یک دستهی دیگر از هوش مصنوعی باقی مانده است که به آن نپرداختهایم. همان دستهای که فیلمهای هالیوودی قصد دارند ما را از آن بترسانند. Artificial Super Intelligence (ابر هوش مصنوعی یا هوش مصنوعی فوق هوشمند) یا به اختصار ASI. از لحاظ تئوری ASI از دل هوش عمومی مصنوعی (AGI) متولد خواهد شد.
AGI بدون اجازهی ما تصمیم به انجام کارهایی خواهد گرفت و دست به ساخت ASI می زند. نگرانی که بسیاری از محققان دارند این است که زمانی که AGI به ادراک برسد، از آنچه دارد راضی نخواهد بود و هرچه در توان دارد انجام خواهد داد تا توانایی های خود را (از هر راهی که شده) افزایش دهد.
جدول زمانی احتمالی به این شرح است:
۱. انسانها ماشینهایی دارای هوش مصنوعی میسازند.
۲. با پیشرفت تکنولوژی، این ماشینها به تدریج از لحاظ میزان هوش با انسان برابر میشوند.
۳. ماشینهایی که حالا به باهوشی انسانهایی هستند که آنها را ساختهاند، توانایی بازتولید، تکامل و بهبود خود را دارند. ماشین خسته و مریض نمیشود، مرخصی نمیگیرد و به تعطیلات نمیرود. درحالی که انسانها شبها مشغول خوابیدن هستند، ماشینها در حال رشد و بلوغ هستند و این تکامل را انتهایی نیست!
نکتهی جالب اینجاست که این فرآیند آنطور که در بالا به آن اشاره شد تدریجی نیست و تنها چند نانوثانیه طول خواهد کشید تا ابرهوش مصنوعی به راحتی از هوش تمامی انسانهای زنده پیشی بگیرد و اگر به اینترنت وصل باشد، تنها لازم است اندکی از باهوشترین هکر باهوشتر باشد تا کنترل تمامی سیستمهای مرتبط با اینترنت را در تمام زمین به دست بگیرد.
وقتی که هوش مصنوعی کنترل را در دست گرفت، پتانسیل این را دارد که از قدرتش استفاده کرده و به آرامی ارتشی از ماشینهایی که به اندازهی خودش باهوش هستند تشکیل دهد.
این ارتش با اضافه کردن گرههای (Node) بیشتر به شبکه، به صورت تصاعدی تکامل پیدا خواهد کرد. از اینجا به بعد هر نموداری که از رشد هوش مصنوعی دیدهاید، به صورت یک خط عمودی در خواهد آمد که در اندک زمانی به سقف میرسد!
با تمام این تفاسیر، تمام اینها در حد حدس و گمان است. هنوز بعد از سالها بحث داغ، نتیجهی مشترکی به دست نیامده است که آیا ابرهوش مصنوعی به یک خدای بخشنده و مهربان تبدیل خواهد شد یا همانند فیلم ماتریکس به ما مثل ویروس این سیاره نگاه خواهد کرد و همانطور که ما خانههایمان را از حشرات پاکسازی میکنیم سعی در پاک کردن زمین از وجود انسانها خواهد داشت.
آیا واقعاً باید نگران باشیم؟

حالا که دقیقاً با مفهوم هوش مصنوعی و انواع آن آشنا شدیم و با توجه به اینکه ممکن است این سیستمهای هوشمند بخشی از زندگی ما را در آینده تشکیل دهند، سوال اینجاست که آیا باید نگران باشیم؟
پس از داغ شدن بحث هوش مصنوعی ظرف یکی دو سال گذشته بسیاری از بهترین دانشمندان، مهندسان و کارآفرینان دنیا هم دربارهی آن اظهار نظر کردهاند تا تصویر واقعبینانهتری نسبت به هالیوود از چند دههی آینده ارائه کنند.
از یک طرف کسانی مثل ایلان ماسک، استفان هاوکینگ و بیل گیتس ما را از آیندهی هوش مصنوعی میترسانند و بدون ارائهی راهکاری، عقیده دارند که در قطعیت نابودی بشریت به دست هوش مصنوعی شکی نیست و تنها بحث زمان مطرح است.
هاکینگ در نامهای سرگشاده به جامعهی هوش مصنوعی مینویسد:
"میتوان متصور بود که روزی چنین تکنولوژی در بازارهای مالی از ما باهوشتر، در زمینهی تحقیقات از ما خلاقتر و از لحاظ سیاسی و در رهبری کردن انسانها از خودمان هم زیرکتر باشند و همچنین سلاحهایی بسازد که حتی قادر به درک آنها نیستیم.
تاثیر کوتاه مدت این هوش مصنوعی به این بستگی دارد که چه کسی آن را کنترل میکند و تاثیر بلند مدت آن به این بستگی دارد که آیا اصلاً میتوان آن را کنترل کرد یا نه!"
در سمت دیگر خیلیها نوید از آیندهای روشن میدهند. در این میان میتوان به آینده پژوهانی مثل ری کورزوایل، محقق ارشد مایکروسافت اریک هورویتز و موسس اپل استیو وزنیاک اشاره کرد.
هاکینگ و ایلان ماسک هر دو از بزرگترین ذهنهای معاصر هستند که زیر سوال بردن پیشبینیهای آنها از آینده و تاثیرات مخرب تکنولوژی کار آسانی نیست. وارد شدن به این قلمرو را (که هر کسی جرأتش را ندارد) به استیو وزنیاک دوست داشتنی بسپارید.
وقتی از او پرسیده شد که ابرهوش مصنوعی چگونه آیندهی بشریت را تهدید خواهد کرد، وزنیاک اینگونه پاسخ داد:
"آیا ماشینها با ما مثل خدایشان برخورد خواهند کرد؟ آیا مثل حیوانات دستآموز برای آنها خواهیم بود و آیا ما را مثل مورچههایی که بر روی آنها پا میگذاریم خواهند دید؟ مطمئن نیستم، ولی وقتی فکر اینکه قرار است برای ماشینهای هوشمند مانند یک حیوان دستآموز باشم از ذهنم عبور میکند ... خب ... سعی میکنم با سگ خودم خیلی خوب رفتار کنم."
اینجاست که به یک معضل فلسفی بسیار ناخوشایند برخورد میکنیم که در مورد آن اجماعی وجود ندارد: آیا ابر هوش مصنوعی ما را مثل حیوانات خانگی بیضرر خواهد دید و از ما مراقبت و با ما بازی خواهد کرد یا ما را مثل آفات ناخوشایندی میبیند که سزاوار مرگی سریع و بی درد هستیم؟
هاستا لا ویستا، بیبی

هرچند ادعای دانستن آنچه در ذهن "تونی استارک دنیای واقعی" میگذرد احمقانه است، اما وقتی ایلان ماسک و دوستان ما را از خطر هوش مصنوعی بر حذر میدارند، منظور آنها چیزی مثل ترمیناتور یا اولتران نیست.
حتی با سطح بالای تکنولوژی که به آن دست پیدا کردهایم، روباتهای امروزی به زحمت با سرعت چند کیلومتر بر ساعت راه میروند و هنگام رسیدن به موانع گیج شده و به طرز خندهداری زمین میخورند.
هرچند ممکن است کسانی به قانون مور اشاره کنند و با تعمیم آن به روباتیک، سرعت بالای پیشرفت را به ما یادآور شوند، بد نیست نگاهی به آسیمو هم بیندازند. رباتی که تقریباً ۱۵ سال پیش معرفی شد و با گذشت مدت زمان طولانی هنوز پیشرفت چشمگیری نداشته است.
علیرغم تلاش زیادی که در زمینهی روباتیک در حال انجام است، سرعت پیشرفت آن به هیچ وجه با مدل پیشرفت تصاعدی تراشههای کامپیوتری قابل قیاس نیست. روباتیک با محدودیتهای فیزیکی از جمله میزان انرژی قابل ذخیره در باتری، طبیعت و ذات مکانیزمهای هیدرولیکی و کلنجار رفتن مداوم و بیپایان با مرکز ثقل مواجه است.

پس هنوز هم جای امیدواری است که حتی اگر یک ابر هوش مصنوعی در یک سوپرکامپیوتر ثابت در یک سرور ایزوله در مزرعهای در آریزونا به وجود بیاید، بسیار بعید است که بعد از گذشت زمانی کوتاه در خیابانهای منهتن در حال دویدن برای فرار از دست یک دسته اسکلت فلزی باشیم!
در عوض، هوش مصنوعیای که ایلان ماسک و هاکینگ اصرار دارند دنیا را از آن بترسانند، از نوع "اشغال کنندهی مشاغل" است. آن نوع از هوش مصنوعی که از ما سریعتر فکر میکند، اطلاعات را بدون اشتباه طبقهبندی میکند و شغلهای ما را آنچنان بهتر از خودمان خواهد آموخت که قادر به تصور آن هم نیستیم. از طرفی همهی اینها بدون درخواست بیمه، وام، مساعده و مرخصی استعلاجی برای رفتن به دیزنیلند برای ماه عسل است!
روباتهای قهوهچی، کاپوچینوهای عالی

چند ماه پیش رادیوی ملی امریکا ابزار جالبی در وبسایتش معرفی کرد که با استفاده از آن میتوانید از احتمال اشغال شغلتان توسط روباتها ظرف ۳۰ سال آینده مطلع شوید.
برای بازهی گستردهای از مشاغل از جمله مشاغل دفتری، پرستاری، خدمات عیبیابی IT و حتی مسئول کافه، روباتها به همراه هوش مصنوعی محدود (ANI) خود، میلیونها نفر از ما را بیکار خواهند کرد و خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنیم میلیونها نفر به نان شبشان هم محتاج خواهند شد.
اما اینها ماشینهایی هستند که برای انجام فقط و فقط یک وظیفه برنامهریزی شدهاند و توانایی محدودی برای فراتر رفتن از دستورات از پیش برنامهریزی شده دارند که البته آنها را هم از قبل با دقت طراحی کردهایم.
آنچه گفته شد به این معنی است که در آیندهی نزدیک (۱۰ تا ۲۵ سال آینده) هوش مصنوعی محدود خطر واقعی و ملموس برای نحوهی زندگی ما خواهد بود. خطری به مراتب جدیتر و واقعیتر از هوش عمومی مصنوعی (AGI) و ابر هوش مصنوعی (AGI).
از همین حالا هم میتوانیم مشکلات ناشی از اتوماسیون که منجر به تغییر شدید توزیع درآمد بین کشورهای جهان اول و سوم خواهد شد را پیش بینی کنیم. اما اینکه آیا این ماشینها بالاخره سلاح به دست خواهند گرفت یا نه موضوع بحث دیگری است.
قدرت زیاد باعث تکینگی میشود

دیالوگ سایفر و اسمیت در فیلم ماتریکس را به یاد بیاورید:
"من میدونم این استیک واقعی نیست. میدونم وقتی اون رو توی دهنم میذارم ماتریکس به مغزم میگه که آبدار و لذیذه. بعد از ۹ سال میدونی به چی رسیدم؟ اینکه سعادت در جهالته."
هرچند هنوز به شدت بر روی بسیاری از جنبههای هوش مصنوعی اختلاف نظر وجود دارد، اما به نظر میرسد که بسیاری از دانشمندان و مهندسان حوزهی هوش مصنوعی بر این موضوع اجماع دارند که خطر اصلیای که ما را تهدید میکند افتادن در دام راحتیهایی است که دنیای هوش مصنوعی میتواند برای ما فراهم کند، نه اینکه اسکاینت پا به دنیای واقعی بگذارد و با ارتشی مسلح به دنبال نابودی ما باشد. بنابراین احتمال این وجود دارد که افول نهایی بشریت ناشی از پیشرفت آهسته و پیوستهی ما به سوی خلق موجودی عظیم و ناشناخته نباشد.
بلکه بیشتر این احتمال وجود دارد که سقوط انسان نتیجهی ناخواستهی برخورد "غرور و تکبر" آدمی از یک سو و "ابتکار و خلاقیت" او از سوی دیگر باشد که موجب بروز تکینگی تکنولوژیک خواهد شد.
ترمیناتور را فراموش کنید و وال-ای را در نظر بگیرید. درست مانند ناوگان روباتهایی که انسانهای فیلم پیکسار را مثل حیوانات اهلی پروار کرده بودند، ما انسانها هم مشکلی با نگهداری شامپانزهها در باغ وحش نداریم. تفاوت اینجاست که خارج از دنیای فیلم آیا هوش مصنوعی واقعی هم به همین میزان در حق ما لطف خواهد کرد؟

با در نظر گرفتن این نکته، بیشتر منطقی به نظر میرسد تا از دنیایی که در آن انسانها در یک شبیهسازی مداوم واقعیت مجازی به سر میبرند (مانند فیلم ماتریکس) بترسیم. دنیایی که انسانها در آن مثل گلابی چاق میشوند و هر چیزی که بخواهند در دسترسشان خواهد بود، در حالی که ماشینها به بقیهی امور رسیدگی خواهند کرد.
در این حالت ابر هوش مصنوعیِ تکامل پیدا کرده، به ما به عنوان ویروس سیاره یا خاری در چشم نگاه نخواهد کرد؛ بلکه ما را میمونهایی دوست داشتنی خواهد یافت که اگر کمی شانس بیاوریم ما را مستحق اندکی اعتبار برای خلق دنیای جدیدی که خودش در آن خدایی میکند هم خواهد دانست.
در این رابطه، همه چیز به تعریف ما از "زندگی کردن" در دوران بعد از انقلاب هوش مصنوعی بازمیگردد. این ایده که از شرّ چیزهای "بی فایده" باید خلاص شد، مفهومی است که منحصراً انسانها از آن استفاده میکنند و نمیتوان انتظار داشت که اربابان ماشینی ما هم حتماً همین استاندارهای اخلاقی ما را اتخاذ کنند.
شاید انقلاب هوش مصنوعی در نهایت به شر مطلق منجر نشود، بلکه به دلسوزی و شفقت بدون تعصب و نامتناهی نسبت به تمامی انواع حیات بینجامد؛ صرف نظر از اینکه آن نوع از حیات چقدر خودخواه، مغرور یا زیان رساننده به خودش باشد.
بالاخره باید نگران باشیم یا نه؟

حتی بعد از پیوستن بعضی از بزرگترین مغزهای متفکر معاصر به این بحث، اینکه هوش ماشینی طی ۲۰، ۳۰ یا ۵۰ سال آینده به چه صورت خواهد بود همچنان در هالهای از ابهام است.
چرا که با هر بار معرفی یک تکنولوژی جدید ساخت پردازنده، یا کشف مواد جدید برای ترانزیستورها، آنچه به عنوان مقولهی هوش مصنوعی میشناسیم تغییر ماهیت داده و به چیز کاملاً متفاوتی تبدیل میشود.
ادعای اینکه دقیقاً بدانیم که چه اتفاقی خواهد (یا نخواهد) افتاد مانند پیشبینی این است که در تاس انداختن بعدی کدام دو عدد رو خواهند شد.
چیزی که با اطمینان میتوان گفت این است که در آیندهی نزدیک اگر بخاطر پر شدن جای شما توسط یک روبات از کار بیکار شدید، چندان شوکه نشوید.
بر اساس تحقیقی که در سال گذشته در اجلاس هوش مصنوعی در کبک کانادا صورت گرفت، کمتر از نیمی از شرکت کنندگان بر این باور بودند که هوش مصنوعی واقعی قبل از سال ۲۰۲۵ ظهور خواهد کرد. در حالی که بیش از ۶۰ درصد شرکت کنندگان گفتند که حداقل تا سال ۲۰۵۰ باید منتظر بمانیم.
صحبت از یک تاریخ دقیق برای ظهور هوش مصنوعی کمی شبیه این است که بگوییم ۳۴ سال آینده در چنین روزی باران خواهد بارید.
فاصلهی زمانی بین دستیابی به یک هوش عمومی مصنوعیِ (AGI) واقعی و ظهور ابرهوش مصنوعیِ (ASI) پیشرفته آنقدر کم است که همه چیز یا بسیار درست پیش خواهد رفت، و یا به طرز وحشتناکی غلط! و تمام این اتفاقات به شدت سریع رخ خواهند داد.
اگر چه ما انسانها از لحاظ تکنولوژیک به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست پیدا کردهایم و برای مثال با رایانش کوانتومی فاصلهی چندانی نداریم و اسمارتفونهایی که میسازیم بسیار پیشرفته هستند، اما هنوز در ابتدای راه درک اینکه "چرا" اینگونه دربارهی مسائل مختلف فکر میکنیم یا اینکه خودآگاهی از کجا میآید هستیم.
تصور اینکه تصادفاً هوش مصنوعیای بسازیم که مملو از خطاها و نقصانهای تکاملی خود ما انسانها باشد (قبل از اینکه حتی بدانیم چه چیزی ما را "انسان" میکند) از آن قبیل کارهای جنون آمیزی است که مختص ما انسانها است.
اگر واقعاً از آخر الزمان ماشینی وحشت دارید، بهتر است به جای انبار کردن کنسرو، سلاح و مهمات به یادگیری نویسندگی، نقاشی و برنامهنویسی روی بیاورید؛ چرا که از طرفی تهدید واقعی هوش مصنوعی گرفتن شغل شماست و از طرف دیگر حتی بر اساس محافظهکارانهترین برآوردها هم دههها تا ظهور ماشینهایی که بتوانند از عهدهی مشاغلی که به آنها اشاره شده برآیند فاصله داریم.
ذهن انسان به قدری مملو از نبوغ، خلاقیت و ابتکار است که هوش مصنوعی در سطح روبات گارسون یا قهوهچی نمیتواند با آن رقابت کند.