دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

روان آشام ها چیستند؟


بررسی جدیدترین ادعا در دنیا انژری درمانی؛ آیا انسان هایی در میان ما زندگی می کنند که از انرژی دیگران تغذیه می کنند؟




همشهری دانستنیها - ترجمه، سیدمعین عمرانی: با اینکه در تلویزیون، سینما و ادبیات به طرز بسیار گسترده ای به داستان های خون آشام ها پرداخته شده و تقریبا همه آنها را افسانه می دانند، با این حال، خودتان را آماده کنید تا ادعای وجود دسته ای دیگر از این نوع موجودات یعنی «روان آشام ها» را بررسی کنیم و نگاهی علمی به ادعاهای عجیب و غریب بیندازیم.

بگذارید صحبت را با این سوال آغاز کنیم که اصلا روان آشام ها چیستند؟ «میشل بلانگر» که خود را یک روان آشام می داند، در کتاب خود با عنوان «خون آشام ها از خود می گویند.» روان آشام ها را چنین تعریف می کند: «فردی که به طور مرتب نیاز به دریافت انرژی از انسان ها دارد تا بتواند سلامت فیزیکی، روانی و احساسی خود را تامین کند.»

در سال 2005، در یک نظرسنجی از 1000 نفر در ایالات متحده، کانادا، فرانسه و انگلستان که خود را خون آشام می دانستند، مشخص شد که 17 درصد از آنان مدعی هستند خون می نوشند، 31 درصد از آنها ادعای روان بینی دارند و باق نیز ترکیبی از این دو ویژگی را در خود می بینند. این تحقیق که توسط سازمان «Suscitatio Enterprises LLC» که شاخه ای از «اتحاد به خون آشام های آتلانتا» است، همچنین متوسط سنی آنها را 28 سال مشخص کرد و مدعی شد آنها نسبت به غیر خون آشام ها بیشتر از بیماری هایی مانند آسم، میگرن و کم خونی رنج می برند.

انرژی خوارها از ما تغذیه می کنند؟

بلانگر در زمان نوجوانی مدعی شد که می تواند انرژی دیگران را (مانند روان بین ها) حس و دستکاری کند و پس از دریافت این انرژی از افراد، سلامت عمومی اش بهبود پیدا می کند. او مدعی بود به صورت ناخودآگاه از دیگران انرژی می کشد و آنان نیز در نتیجه این عمل، دچار علائمی مانند تهوع، سرگیجه و خستگی می شوند. بلانگر مدعی است برای سالم ماندن، چاره ای جز مکیدن انرژی روانی انسان ها ندارد. البته او می گوید که امروزه تنها از کسانی انرژی می گیرد که داوطلب این کار باشند.

بسیاری دیگر از روان آشام ها نیز ماجرای مشابهی را برای شما تعریف خواهندکرد. یکی از این روان آشام ها، نویسنده ای به نام «کریس استیوسون» است که داستانش را می توانید در کتاب «خون آشام ها از خود می گویند» بخوانید.

استیوسون مدعی است با اینکه می تواند از محیط زیست (مانند درختان، گیاهان و غیره) انرژی بگیرد، اما برای او، انرژی انسان ها بسیار سهل الوصول تر و لذت بخش تر از دیگر انواع انرژی است. این نظر در مورد کیفیت انرژی، در میان روان آشام ها بسیار متداول است و هنوز این باور قدیمی را دارد که خون، حامل انرژی حیاتی انسان است.

روان آشام دیگر با نام مستعار «میدنایت چایلد» نیز در نوجوانی چنین ادعایی کرده بود. او در زمان مکش انرژی، از دست ها و دهان خود برای تغذیه از انرژی چاکراهای داوطلب خود استفاده می کند تا آن را مانند هوا به درون بدن خود بکشد.

بیماری یا تهدید؟


در میان افراد جامعه خون آشام ها، ادعاهای عجیب بسیار متنوعی در مورد علت این پدیده ادعایی مطرح است. از دید استیوسون، روان آشامی، یک «وضعیت روحی» است که یا در اثر نبود معنویت در فرد ایجاد می شود یا /NB/KPر اثر تخریب کالبدهای روانی او. او به این وضعیت، عنوان «دیابت معنوی لاعلاج» را اطلاق کرده و مدعی است تنها با استفاده از انسولین معنویت می توان آن را درمان کرد. «مادام سدونا» که یک روان آشام جوان بیست و چند ساله است و در دالاس تگزاس زندگی می کند، او این وضعیت را ناشی از تخریب هاله فرد در اثر شوک فیزیکی یا عاطفی یا تجربیاتی مانند «تجربه نزدیک به مرگ» می داند.

انرژی خوارها از ما تغذیه می کنند؟

بسیاری از کتاب هایی که در مورد این ادعا به نگارش درآمده اند، در حیطه مطالب «عصر جدید» قرار می گیرند. برای مثال، در کتاب «خون آشام های روانی» نوشته «جورج اسلیت» این پدیده قابل اجتناب و قابل درمان معرفی شده است. درواقع، اسلیت به این ادعاها به دید یک بیماری فیزیکی، روانی و احساسی نگاه می کند که ممکن است در بین افراد، در مقیاس یک گروه و در درون افراد به وجود آید.

اسلیت ادعا بحث برانگیزی دارد مبنی بر اینکه تحقیق مفصلی روی «سیستم انرژی بدن انسان» انجام داده است. او می گوید که طی یک حمله خون آشامی معمولی، «یک خون آشام تنها با هدف کسب انرژی از قربانی، به میدان انرژی بدن او وارد می شود» تا در نتیجه «در یک لحظه، موجی ناپایدار از انرژی به سوی روان آشام سرازیر شده و قربانی میزان زیادی انرژی از دست می دهد.» براساس ادعاهای اسلیت، برای اثبات پدیده روان آشام ها باید ابتدا با میدان انرژی بدن یا هاله قربانی آشنا بود.

به ادعای آنها هاله انسان، تجلی سیستم انرژی درونی بدون است. اسلیت با استفاده از سیستم عکس برداری «کرلیان» که به ادعای بعضی برای عکس برداری از هاله انسان کاربرد دارد، ادعا کرد که توانسته نشانه ها و علائم یک حمله خون آشامی را در قربانی ها پیدا کند.

اشباح غیرفیزیکی

مدعیان این پدیده می گویند دو نوع یا دسته از روان آشام ها وجود دارند. یک دسته از آنان اشباح انگلی هستند که در زمین سرگردانند و دسته دیگر انسان هایی هستند که در برخی موارد توانایی مکیدن انرژی حتی از راه دور و از طریق فرافکنی اثیری را دارند. کتاب «دفاع شخصی روانی»، توضیحات کاملی در مورد این پدیده ارائه می دهد. به باور او، اشباحی غیرفیزیکی ممکن است عامل چنین تجربیاتی باشند. او در نهایت توضیح می دهد که قربانیان این روان آشام ها، برای جبران انرژی از دست رفته خود، ممکن است تبدیل به روان آشام شوند. بنابراین به باور او، این پدیده، مانند یک بیماری ویروسی می تواند از فردی به دیگری منتقل شود.

آیا علم، ادعای انرژی گرفتن و مشاهده هاله انرژی را تایید می کند؟

عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم و فناوری در دانشگاه کاسل آلمان: خون آشام؛ هیولای لاخ نس؛ بختک؛ آل؛ ساسکواچ یا پاگنده از جمله باورهای کهن خرافی مردمان دنیاست که عموما در فرهنگ های بومی و محلی ریشه داشته و در عین حال گاهی نیز در بین ملل و اقوام مختلف مشترک اند.

اگرچه این باورهای هولناک و اسطوره ای در کشاکش پیشرفت های علمی و تکنولوژی سده های اخیر به خصوص پس از انقلاب صنعتی به تدریج رنگ باختند، فانوس علم، راه تاریک و صعب العبور جهل و خرافه را روشن کرد؛ اما گویا خرافه ها نیز قابلیت انطباق حیرت انگیزی با تحولات زمانه دارند و از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شوند! در مدل های جدید خرافات و شبه علم؛ دیگر صحبتی از آل؛ بختک؛ یک سر و دوگش و خون آشام و غیره نیست. صحبت از متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و.. است. گویا کلمات باید از واژگان پرطمطراق و پرطنین علمی باشند تا مخاطب ناآگاه تصور کند با یک موضوع علمی یا دست کم مورد تائید علم مواجه شده است.

انرژی خوارها از ما تغذیه می کنند؟

یکی از خرافات رایج عصر جدید؛ عکس برداری از هاله های انژی بدن است. آنها این موضوع را Lirlian Photographyیعنی عکس برداری «کرلیان» می نامند و مدعی اند در اطراف بدن انسان هاله های رنگی وجود دارد که از انرژی حیاتی با عنوان مجعول و ساختگی ریکی Reiki ناشی شده و از وضع سلامت جسمی فرد خبر میدهند. آنها معتقدند هاله اطراف انسان، متشکل از امواج الکترومغناطیس است و به دروغ مدعی اند که از این روش در مراکز تحقیقاتی و بیمارستان های کشورهایی مثل آمریکا، انگلستان، آلمان، ایتالیا و اسپانیا برای بررسی حالات سلامتی و بیماری استفاده می شود.

اما موضوع به همین جا ختم نشده و داستان های جدیدتری در بازار عرضه و تقاضای فریب عمومی منتشر می شود. یکی از این داستان ها «روان اشام ها» هستند که درواقع نسخه مدرن تری از روایت قدیمی ومپایرها یا خون آشام ها محسوب می شوند.

همان طور که ومپایرها در باور خرافی عمومی موجوداتی گرزیزان از نور بودند که از خون انسان ها تغذیه می کردند، روان آشام ها که درواقع ورژن جدید همان داستان هستند از انزژی حیاتی یا همان انرژی ریکی دیگران تغذیه می کنند!

قطعا انتظار نداشته باشید که منبع این ادعا موسسات پژوهشی و علمی دنیا باشند. منبع نظرسنجی ها و جزئیات این نوع اخبار معمولا به وبسایت های تفریحی یا مجلات زرد باز می گردد. مثلا ادعای وجود روان آشام ها را اتحادیه خون آشام های آتلانتا Suscitatio Enterprises LLC منتشر می کند و روان آشام ها را چنین تعریف می کند: «فردی که به طور مرتب نیاز به دریافت انرژی حیاتی از انسان ها دارد تا بتواند سلامت فیزیکی، روانی و احساسی خود را تامین کند.»

 آنها می گویند یک روان آشام از دیگران انرژی می کشد و آنان نیز در نتیجه این عمل روان آشام ها، دچار علائمی مانند تهوع، سرگیجه و خستگی می شوند. همچنین  ادعا می کنند که این پدیده انرژی خوردن را می توانند در سیستم عکس برداری کریلیان از هاله انسان قربانی نیز اثبات کنند.

اما این انرژی حیاتی یا ریکی و هاله چاکرا چیست؟ علم در این باره یک پاسخ صریح و قاطع دارد؛ هیچ!

در حقیقت به لحاظ علمی نه هاله و عکس برداری از کریلیان وجود دارد، نه انرژی ریکی که بتوان از آن تصویربرداری کرد یا توسط موجودات تخیلی کشیده و خورده شود.

انرژی خوارها از ما تغذیه می کنند؟

ترموگرافی Thermography یا تصویربرداری حرارتی هم هیچ ارتباطی به هاله دور بدن و انرژی موهومی به نام ریکی ندارد و بلکه در پزشکی یک روش شناخته شده برای تشخیص بیماری هاست. از آنجایی که دمای غیرطبیعی بدن یک شاخص طبیعی از بیماری است؛ ترموگرافی می تواند در تشخیص به پزشکان یاری برساند.

اما هاله، چاکرا و انرژی ریکی صرفا تعابیر ساختگی و فاقد هرگونه ارزش علمی هستند و اساسا چنین اسامی و اصطلاحاتی در دایره خرافات و شبه علم جای می گیرند.


ویدیو مرتبط :
احساسات چیستند و چطور کار می کنند ؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روان شناسي زوج هاي خوشبخت



گوتمن و ساير محققان به كار خود به ديد يك بهداشت عمومي مي نگرند. حد متوسط زوج هايي كه در جستجوي كمكي هستند6 سال درگير مشكل بوده اند كه اين زمان خود به اندازه كافي طولاني است و موجب ايجاد لطمه هاي جديدتري به روابط زناشويي شان مي شود. گوتمن مي گويد كه اين تأخير، تأخير در حل مشكل، به همان اندازه خطرناك است كه به تعويق انداختن قسمت ماموگرافي براي بيماران مبتلا به سرطان سينه. بالاترين آمار طلاق در دنياي صنعتي امروز مربوط به ايالات متحده است.

 

زوج موفق

 

مطالعات نشان داده است كه ارتباطي مستقيم بين ازدواج و رفاه و خوشگذراني وجود دارد. انسان هايي كه ازدواجي موفق دارند سالم ترند و حتي سيستم ايمني بدن آنها از آن دسته افرادي كه يا ازدواج ناموفق داشته اند و يا از يكديگر جدا شده اند بهتر كار مي كند. البته لازم به ذكر است كه فرزندان هم در اين ميان رنج مي برند. اگر والدينشان از هم جدا شوند، احتمال اينكه آنها دچار مشكلات روحي- رواني يا افت شديد تحصيلي شوند بسيار زياد است. اما لزوماً رفتن به مراكز مشاوره ازدواج كمكي نمي كند.

 

گوتمن مي گويد: «با درمان مشكلي حل نمي شود زيرا بر پايه دانش تجربي استواري بنا نشده است. بدين معنا كه علم به زوجين نمي گويد كه چه كنند تا روابطي مستحكم و شاداب داشته باشند.

 

نظرسنجي اي كه در سال 1955 انجام شد نشان داد كه بسياري از افراد ازدواج- درماني را پايان نيازهاي مختلف روان درماني قرار داده اند. روزنامه ها اينچنين مي نويسند كه قسمتي از مشكل در اينجاست كه «هركس از راه مي رسد خود را صاحب نظر و مشاور ازدواج مي داند.»

 

حتي درمانگرهايي كه داراي صلاحيت لازم مي باشند ممكن است از راههايي استفاده كنند كه هيچ پايه و اساس تحقيقاتي ندارد. مطالعات متعدد اخير نشان داده است كه روش هاي درماني رايج از مزاياي كمتري برخوردار است.

 

يك مثال: فرآيند اين كار «شنيدن فعال» نام دارد. اين روش را در اصل روان درماناني استفاده مي كردند كه بتوانند عيناً شكايات بيماران را خلاصه برداري كرده و به همان طريقي كه بيماران آن را احساس مي كنند ثابت كنند. «دارم گوش مي كنم كه پدرت هميشه خواهرت را بيشتر از تو دوست داشت و تو به خاطر اين تبعيض لطمه خوردي.»

 

گوتمن مي گويد: «در سال هاي اخير، اين تكنيك به طور غيرمؤثري به درمان روابط زناشويي كمك كرده است. حتي براي روان درمانان برجسته و زبده نيز مشكل به نظر مي رسيد كه در حين دعوا خود را كنار كشيده و بگويند: «خب، حالا مي فهمم كه تو فكر مي كني من يك آدم تنبل و چاقم كه خاصيتي هم نداره.»

 

گوتمن به اين نتيجه پي برد كه زوج هاي خوشبخت در طول بحث و مشاجره به گونه اي متفاوت با يكديگر برخورد مي كنند. آنان مرتباً سعي مي كنند براي جلوگيري از ايجاد نگرش منفي نسبت به هم اقداماتي انجام دهند تا بتوانند هنگام جر و بحث خود را كنترل كنند. گوتمن در كتابش به زوجي اشاره مي كند كه درباره اين كه چه ماشيني بخرند با هم بگومگو مي كردند. زن، وانت كوچك را دوست مي داشت در حالي كه مرد جيپ را ترجيح مي داد.

 

وسط اين داد و قال ناگهان زن دستش را روي كمرش مي گذارد و با زبان خود شكلك در مي آورد، درست مثل پسر4 ساله اش. يكدفعه آن دو با هم مي خندند و دعوا فيصله مي يابد. خانواده هاي موفق و خوشبخت اغلب كانوني ايجاد مي كنند كه گوتمن آن را «كانون استوار خانواده» مي نامد و اين به واسطه همكاري هر دو زوج با يكديگر و قدرداني از كارهاي هم مي باشد. آنها ياد مي گيرند كه با دو نوع مشكل روبرو شوند كه جزء لاينفك زندگي مشترك است:

 

زوج موفق

 

1 - نزاع هاي قابل حل و 2 - مشكلاتي كه اگر به طور منطقي با آنها برخوردار نشود منجربه ايجاد اختلالات احساسي مي شود. گوتمن مي گويد 69 درصد از كشمكش هاي روابط زناشويي مربوط به تقسيم بندي آخر است. زوجين موفق به گونه اي با اين مشكلات روبرو مي شوند كه بنيان ازدواجشان را هر روز بيشتر از روز قبل مستحكم تر مي كند.

 

زوجي كه گوتمن روي آنان مطالعه مي كرد مدام راجع به نحوه خانه داري با هم مشاجره مي كردند. مرد از همسرش مي خواست كه پاكيزگي را رعايت كند و جداً نمي توانست اين مورد را ناديده بگيرد. بعد از ساليان سال، تصميم گرفتند تا با اخلاق ها و سلايق متفاوت يكديگر سازگاري پيدا كنند و مهمتر اين كه به اين مسئله پي بردند كه ارزش دلبستگي كه به همديگر دارند خيلي بيشتر از آن است كه به خاطر مسائلي بي اهميت آن را ناديده بگيرند.

 

همان طور كه روان شناسان اطلاعات زيادي راجع به ازدواج و پيوند زناشويي فرا مي گيرند، يك سري راه هاي جديدي نيز براي درمان مشكلات به وجود آمده پيشنهاد مي كنند. فيليپ كوان و قارولن پاپ كوان، زن و شوهري كه مدت 41 سال است ازدواج كرده اند و با هم در دانشگاه كاليفرنيا كار مي كنند، يكي از حساس ترين مراحل ازدواج خود را تجربه و بررسي مي كنند: «تولد اولين فرزند».

 

محققان مي گويند دو سوم از زوج ها افت شديد احساسي و خشنودي آني را با تولد اولين نوزاد در روابطشان تجربه كرده اند. پاپ كوان مي گويد: «اگر بخواهيم سعي كنيم آرزوهايي را كه دو نفر براي رسيدن و داشتن يك زندگي كامل در سر مي پرورانند از آنها بگيريم و در عوض آرزوي آن دو را به يكي تبديل كنيم كاري بس عبث انجام داده ايم.»

 

زوج هاي خوشبخت آنهايي هستند كه همسرانشان را به ديد شريكي مي نگرند كه در كارهاي خانه و وظايف مراقبت از بچه به او كمك مي كنند. آقا و خانم كوان مي گويند: «يك راه براي كمك كردن به زوجين كه مي خواهند پا را فراتر گذاشته و مسئوليت بچه داري را هم به عهده بگيرند اين است كه جلسات گروهي منظمي را با ساير خانواده هاي جوان تشكيل دهند تا به واسطه آن نوعي حمايت به وجود آيد، حمايتي كه افراد اغلب عادت داشتند آن را در كانون خانواده و اجتماع جستجو كنند.»

 

دو محقق ديگر به نام هاي نيل جكسون، استاد دانشگاه واشنگتن و آندرو كريستين، مدرس دانشگاه UCLA، بعد از مطالعه رفتار متقابل زوجيني كه با هم درگيري داشتند راهي را ابداع كردند كه «اعتقاد درماني» نام دارد. هدف اين درمان اين است كه به مردم كمك كنند تا بتوانند با معيارهاي شخصيت تغييرناپذير همسرانشان يك عمر زندگي كنند.

 

جكسون مي گويد: «لازم نيست انسان ها فقط به خاطر نقاط اشتراكشان همديگر را دوست بدارند. بلكه مي توانند به خاطر چيزهايي كه باعث مي شود آنها مكمل يكديگر باشند به هم احترام بگذارند.» وقتي به دو نمونه آزمايشگاهي از تحقيقاتمان كه حاكي از رد نظريه رفتار درماني بود نظر مي افكنيم تنها نتيجه اي كه مكرراً به آن دست يافتيم اين بود كه زن و شوهرها نمي توانستند تفاوت هاي خودشان را بپذيرند.

 

علي رغم تمام اين پيشرفت ها در درمان مشكلات موجود در روابط زناشويي، محققان هنوز بر اين باورند كه نمي توانند همه ازدواج ها را از خطر جدايي و طلاق نجات دهند و در واقع براي تعدادي از اين زوجين هم نبايد چنين كاري انجام داد. گوتمن مي گويد: «مثلاً سخت است كه رفتارهاي ناشي از خشونت هاي جسمي را تغيير دهيم و در مواردي هم هست كه تفاوت هاي زن و مرد آنقدر عميق و ريشه دار مي شود كه حتي بهترين درمان ها هم كارساز نخواهند بود.

 

گوتمن مي گويد: «يك راه سريع براي اين كه بفهميم آيا زن يا مرد هنوز شانسي براي ادامه زندگي مشتركشان دارند يا خير اين است كه ببينيم چه چيز باعث آشنايي و ايجاد علاقه در اين دو شده است؟ يا به اصطلاح چه چيز در ابتدا آن دو را مجذوب هم كرده است؟ اگر زوجين بتوانند آن دقايق جادويي اوليه را به ياد آورند و در حالي كه مشغول تعريف كردن آن وقايع هستند لبخندي بر لبانشان نقش ببندد بايد گفت كه هنوز جاي اميدي باقي است.»

 

گوتمن خاطر نشان مي كند كه: «در اينجاست كه مي توانم بقاياي خاكستر آن عشق فراموش شده را دوباره از نو روشن و زنده كنيم و نهايتاً براي همه ما يك اميد سوسو مي زند.»