متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

چرا خدا شیطان را آفرید؟



شیطان,آفرینش شیطان

 

 

آدم با آن مقامى كه خدا در آیات سوره مباركه بقره براى او بیان می‌کند مقام والایى از نظر معرفت و تقوا داشت، او نماینده خدا در زمین بود، معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائكه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمى‏كند، بعلاوه مى‏دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است.

 

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ

(بقره 36)

 

پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آن‌ها) گفتیم: فرود آیید در حالى كه بعضى شما دشمن برخى دیگر است و براى شما در زمین قرارگاه و تا وقتى معیّن بهره و برخوردارى است.

 

گناه آدم چه بود؟

روشن است آدم با آن مقامى كه خدا در آیات  قبلی سوره مباركه بقره براى او بیان كرد مقام والایى از نظر معرفت و تقوا داشت، او نماینده خدا در زمین بود، معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائكه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمى‏كند، بعلاوه مى‏دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است.

 

لذا این سؤال مطرح مى‏شود آنچه از آدم سر زد چه بود؟

 

در اینجا سه تفسیر وجود دارد كه مكمل یكدیگرند:

 

1- آنچه آدم مرتكب شد" ترك اولى" و یا به عبارت دیگر" گناه نسبى" بود نه" گناه مطلق".

 

گناه مطلق گناهانى است كه از هر كس سر زند گناه است و درخور مجازات (مانند شرك و كفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است كه گاه بعضى اعمال مباح و یا حتى مستحبّ درخور مقام افراد بزرگ نیست، آن‌ها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به كار مهم‌تر پردازند، در غیر این صورت ترك اولى كرده‏اند، برای مثال نمازى را كه ما میخوانیم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى‏گذرد درخورشان ما است، این نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پیامبر و على (علیهماالسلام) نیست، او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این كند حرامى مرتكب نشده اما ترك اولى كرده است.

 

آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلكه" مكروه" بود.

 

2- نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است، یعنى همانند دستور طبیب كه مى‏گوید: فلان غذا را نخور كه بیمار مى‏شوى، خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت، و به درد و رنج خواهى افتاد، بنا بر این آدم مخالفت فرمان خدا نكرد، بلكه مخالفت نهى ارشادى كرد.3- اساساً بهشت جاى تكلیف نبود بلكه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمین و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت.

 

بدیهى است منظور این نیست كه: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلكه منظور این است كه: شیطان معانى مختلفى دارد، كه یكى از مصداقهاى روشن آن" ابلیس" و لشكریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده، و احیانا در پاره‏اى از موارد به معنى میكربهاى موذى آمده است

 

مقصود از شیطان در قرآن چیست؟

كلمه" شیطان" از ماده" شطن" گرفته شده، و" شاطن" به معنى" خبیث و پست" آمده است و شیطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مى‏شود، اعم از انسان‏ و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، كه در حقیقت همه اینها به یك قدر مشترك بازگشت مى‏كنند.

 

البته باید ذكر كنیم كه " شیطان" اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه" ابلیس" اسم خاص (علم) مى‏باشد، و به عبارت دیگر" شیطان" به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى یا غیر انسانى مى‏گویند، و ابلیس نام آن شیطان است كه آدم را فریب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمین آدمیان است.

 

از موارد استعمال این كلمه در قرآن نیز بر مى‏آید كه شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى‏شود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودى كه سعى مى‏كند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنان كه مى‏خوانیم:

 

" إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ...،":

 

" شیطان مى‏خواهد بین شما دشمنى و بغض و كینه ایجاد كند ..." (مائده: 91)

 

با توجه به اینكه كلمه" یرید" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از این معنى است كه این اراده، اراده همیشگى شیطان است.

 

و از طرفى مى‏بینیم كه در قرآن نیز شیطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسان‌های شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است. آنجا كه مى‏خوانیم:

 

" وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" ؛" بدینگونه ما براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انسانى و یا جن قرار دادیم" (انعام: 112)

 

و اینكه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.

علاوه بر اینها گاهى كلمه شیطان بر" میكربها" نیز اطلاق شده به عنوان نمونه امیر مؤمنان (علیه السلام) مى‏فرمایند: لا تشربوا الماء من ثلمة الاناء و لا من عروته، فان الشیطان یقعد على العروة و الثلمة ":" از قسمت شكسته و طرف دستگیره ظرف، آب نخورید، زیرا شیطان بر روى دستگیره و قسمت شكسته شده ظرف مى‏نشیند" (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى)

 

و نیز امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید:" و لا یشرب من اذن الكوز، و لا من كسره ان كان فیه فانه مشرب الشیاطین‏ " (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى )" از دستگیره و قسمت شكسته كوزه آب مخورید كه جایگاه آشامیدن شیطانها است".

 

از قول پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم:" موهاى شارب (سبیل) خویش را بلند مگذارید، زیرا شیطان آن را محیط امن براى زندگى خویش قرار مى‏دهد، و در آنجا پنهان مى‏گردد" (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى) به این ترتیب روشن شد كه یكى از معانى شیطان میكربهاى زیانبخش و مضر است.

 

ولى بدیهى است منظور این نیست كه: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلكه منظور این است كه: شیطان معانى مختلفى دارد، كه یكى از مصداقهاى روشن آن" ابلیس" و لشكریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده، و احیانا در پاره‏اى از موارد به معنى میكربهاى موذى آمده است.

 

كلمه" شیطان" از ماده" شطن" گرفته شده، و" شاطن" به معنى" خبیث و پست" آمده است و شیطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مى‏شود، اعم از انسان‏ و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، كه در حقیقت همه اینها به یك قدر مشترك بازگشت مى‏كنند

 

چرا خدا شیطان را آفرید؟

بسیارى مى‏پرسند شیطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست؟! در پاسخ مى‏گوئیم:

 

اولا: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل كه سالها همنشین‏ فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده كرد و بناى طغیان و سركشى گذارد، پس او در آغاز پاك آفریده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.

 

ثانیا: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها كه مى‏خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست، بلكه وسیله پیشرفت و تكامل آنها است، چرا كه پیشرفت و ترقى و تكامل، همواره در میان تضادها صورت مى‏گیرد.

 

به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى‏كند و بكار نمى‏اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرك و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تكامل او مى‏شود. یكى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر" تواین‏بى" مى‏گوید: "هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این كه، ملتى مورد هجوم یك نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را بكار انداخت و آن چنان تمدن درخشانى را پى‏ریزى كرد".

 

پیام‏های آیه:

1 ـ خطر شیطان، براى بزرگان نیز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»

 

شیطان، دشمن دیرینه‏ى نسل بشر است. زیرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت. «فَأَزَلَّهُمَا»

 

انسان به خودى خود، جایز الخطا و وسوسه‏پذیر است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ»

 

هر انسانى به خاطر استعدادها و لیاقت‏هایى كه دارد بهشتى است، ولى خلاف‏ها او را سقوط مى‏دهد. «فَأَخْرَجَهُما5  

 

5 ـ از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسه‏هاى ابلیس، عبرت بگیریم. تحت نفوذ شیطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهى و محرومیّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ») ( «فَأَخْرَجَهُما»)

 

  زندگى دنیا، موقّتى است. «إِلى‏ حِینٍ»

 


منابع:

1-  تفسیر نورج1

2-  تفسیر نمونه ج1

3-  كافی ج6


ویدیو مرتبط :
قرایتی / تفسیر آیه 21 و 22 سوره سبا، خدا چرا شیطان را آفرید؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چرا خدا به شیطان اجازه وسوسه داد ؟



 

چرا خدا به شیطان اجازه وسوسه داد

 

آنگونه که از آیات قرآنی استفاده می شود، شیطان، پس از رانده شدن از درگاه الهی، از خداوند مهلت خواست و خدا تا وقت معینی به او مهلت داد و شیطان پس از مهلت یافتن، اظهار داشت که فرزندان آدم را وسوسه خواهد کرد و آنها را وادار به انجام کارهای بد خواهد نمود. به آیات زیر توجه کنید:


قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم قال رب بما اغویتنی لأزینن لهم فی الارض و لأغوینهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین (حجر / ۴۰ - ۳۶)


(شیطان) گفت: پروردگارا تا روزی که مبعوث می شوند به من مهلت بده خداوند گفت: تو از مهلت داده شده گانی تا روز وقت معین. شیطان گفت: پروردگارا به سبب اینکه تو مرا گمراه نمودی ، (اعمال فرزندان آدم را) برای آنها زینت خواهم داد و همگی آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان خالص تو را.


نظیر همین مطلب در آیه ۱۱۹ از سوره نساء چنین است: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّینَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یتَّخِذِ الشَّیطَانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا (النساء/۱۱۹)


«و آنها را گمراه می کنم! و به آرزوها سرگرم می سازم! و به آنان دستور می دهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جای خدا ولی خود برگزیند، زیان آشکاری کرده است."


امام صادق (علیه السلام) فرمود: قلبی نیست مگر اینکه دارای دو تا گوش است بر یکی از آنها فرشته ای هدایت کننده است و بر دیگری شیطانی فتنه گر است یکی او را امر می کند و دیگری نهی می کند شیطان او را به گناهان امر می کند و فرشته او را از گناهان باز می دارد.


حتی در جایی دیگر خداوند خود به شیطان اجازه اغوا و وسوسه گری فرزندان آدم را می دهد و در پاسخ شیطان که از گمراه ساختن فرزندان آدم خبر می دهد ، می فرماید: و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الاّ غروراً (اسراء/۶۴)


هر کس را از فرزندان آدم می توانی با صدای خود بلغزان وبا سواره و پیاده خود بر آنان حمله کن و با آنها در اموال و اولاد شرکت کن و به آنها وعده بده و شیطان جز فریب نویدشان نمی دهد.


اکنون باید دید که چرا خداوند به شیطان اجازه داد که فرزندان آدم را وسوسه کند و زمینه گمراهی آنها را فراهم سازد؟


در پاسخ می گوییم: خداوند انسان را آفرید وبه او اختیار و آزادی انتخاب داد به طوری که انسان در انتخاب خیر و شر آزاد است او می تواند راه انبیاء را در پیش گیرد و به سعادت ابدی برسد و می تواند از خدا و پیامبر فاصله بگیرد و به گناه و معصیت و شرّ روی آورد.در این میان خداوند با ارسال پیامبران و کتب آسمانی، انسان را به سوی خیر دعوت کرد لازم بود نیرویی هم باشد که انسان را به سوی شر و بدیها دعوت کند تا آزادی انسان در اختیار و انتخاب از بین نرود و او بر سرد و راهی قرار بگیرد آنگاه با انتخاب راه درست ، کمال خود را به ثبوت برساند.بنابراین، وسوسه های شیطان برای افراد باایمان نه تنها زیانبخش نیست بلکه باعث تکامل بیشتر آنهاست و انتخاب راه خدا با وجود وسوسه های شیطان ، بسیار ارزشمند است و افراد با ایمان با مبارزه با وسوسه های شیطان به مراتب بالایی از کمال می رسند.اساساً وجود دشمن ، انسان را آماده تر و قویتر می سازد و او را وادار می کند که از تمام امکانات خود استفاده کند و در عزم و اراده خود ثابت قدم باشد.


ضمناً توجه کنیم که وسوسه شیطان در حد الزام و اجبار نیست و شیطان هرگز نمی تواند و اجازه ندارد که انسان را به ارتکاب گناه و معصیت مجبور کند. کار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتی چند بار با آن مبارزه کرد دیگر مخالفت با آن کار دشواری نخواهد بود و لذا در روایتی آمده است که شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود.(۱) یعنی آن حضرت آنقدر با شیطان مخالفت کرده بود که دیگر شیطان از وسوسه کردن او دست کشیده بود و در قرآن کریم آمده است که شیطان بر مؤمنان تسلط ندارد: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطنه علی الذین یتولونه(نحل /۹۹ - ۱۰۰) همانا شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل کردند، تسلطی نیست. تسلط او تنها بر کسانی است که ولایت او را پذیرفته اند.


همچنین در جای دیگر از زبان شیطان نقل می کند که در روز قیامت در پاسخ کسانی که شیطان را مسؤل گمراهی خود می شمارند ، خواهد گفت:و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلو مونی و لو موا انفسکم (ابراهیم / ۲۲)


مرا بر شما تسلطی نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت نمودید پس مرا مذمت نکنید بلکه خود را مذمت کنید.خلاصه اینکه وسوسه شیطان الزام آور نیست و همین وسوسه گری هم موجب پیشرفت و تکامل مؤمنان است.



خطور افکار شیطانی و رحمانی در ذهن انسان


یکی از بحثهایی که در علم کلام مطرح است این است که گاهی به ذهن انسان القائاتی می شود و مطالبی خطور می کند که بعضی وقتها خوب است و انسان را دعوت به نیکیها و اعمال صالح می کند و بعضی وقتها انسان را به ارتکاب معصیتی می خواند. در اصطلاح کلامی به این القائات «خاطر» گفته می شود و در آنجا بحث می کنند که آیا این دو خاطر از کجاست؟بسیاری از متکلمان گفته اند: آن خاطری که به طاعت خدا دعوت می کند، از جانب خداست و آن خاطری که به معصیت دعوت می کند، از جانب شیطان است.(۲)


و در بیان ماهیت آن گفته شده که خاطر همان حروف و اصوات خفیه است و فلاسفه گفته اند که آن تصور حروف و اصوات است مانند صورتهایی که در آینه نقش می بندد.(۳)


در روایات نیز به این دو خاطر اشاره شده است: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): للشیطان لمة بابن آدم و للملک لمة فاما لمة الشیطان فایعاد بالشر و تکذیب بالحق و اما لمة الملک فایعاد بالخیر و تصدیق بالحق(۴)


پیامبر فرمود: برای شیطان تماسی با فرزند آدم است وبرای فرشته نیزتماسی با اوست. تماس شیطان وعده دادن به شر و تکذیب حق است و تماس فرشته وعده دادن به خیر و تصدیق حق است. کار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتی چند بار با آن مبارزه کرد دیگر مخالفت با آن کار دشواری نخواهد بود و لذا در روایتی آمده است که شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود.


عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: ما من قلب الاّوله أذنان علی احدهما ملک مرشد و علی الاخری شیطان مفتنّ هذا یأمره و هذا یزجره الشیطان یامره بالمعاصی و الملک یزجره عنها


امام صادق (علیه السلام) فرمود: قلبی نیست مگر اینکه دارای دو تا گوش است بر یکی از آنها فرشته ای هدایت کننده است و بر دیگری شیطانی فتنه گر است یکی او را امر می کند و دیگری نهی می کند شیطان او را به گناهان امر می کند و فرشته او را از گناهان باز می دارد.


به راستی که انسان وقتی به خود می آید و درست می اندیشد، این دو نیرو را در مقابل خود احساس می کند گاهی از درون دعوت به خیر می شود و گاهی از درون دعوت به شر می شود اولی القائاتی از جانب خداوند است و دومی همان وسوسه های شیطانی است که ذکر آن در قرآن کریم آمده است.

 

................................................


بحارالانوار ج ۱۷ ص ۴۴

۲) درباره «خاطر» و رابطه آن با شناخت رجوع شود به: شیخ طوسی ، تمهید الاصول ص ۲۰۲ و سید مرتضی، شرح جمل العلم و العمل ص ۱۲۹

۳) تفسیر فخر رازی ج ۵ ص ۴

۴) کنزالعمال ج ۱ ص ۲۴۶