متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

زندگی نامه میرفندرسکی



 

 

زندگی نامه میرفندرسکی

 

ابوالقاسم فِندِرسكی، معروف به میرفندرسكی (ح 970-1050ق/1563-1640م)، حكیم و دانشمند دورة صفوی و از استادان بنام مكتب اصفهان پدران او از بزرگان سادات استراباد بودند و جدش میرصدرالدین در ناحیه فندرسك از قرای استراباد صاحب املاكی بود و بعد از جلوس شاه‌عباس اول (966ق) به دربار او پیوست. پدرش میرزابیك نیز در دستگاه شاه‌عباس خدمت می‌كرد و مورد تكریم بود (افندی، 5/500؛ قمی، 3/35- 36).


ابوالقاسم در قصبه فندرسك زاده شد (نك‍: اوحدی، 151؛ افندی، 5/501-502) و ظاهراً مقدمات علوم را در همان نواحی فرا گرفت،‌ ولی بعداً برای تحصیل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیك تبریزی (د 1041) كه خود از شاگردان افضل‌الدین محمد تركه اصفهانی بود به تحصیل حكمت و علوم پرداخت (نك‍: اوحدی، 151، 168، 282).


وی سپس در همانجا به تدریس مشغول شد، ولی ظاهراً محیط فكری و علمی آن روزگار با روحیة آزادی‌طلب و تقلیدناپذیر او سازگار نبود و او نیز چون استادش چلبی‌بیك تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد (نك‍: همو، 151؛ نصرآبادی، 153).


هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اكبرشاه و سیاست «صلح كل او»، هم از لحاظ رونق اقتصادی و امنیت اجتماعی مردمان نقاط دیگر را به سوی خود می‌كشید و هم از لحاظ تنوع ادیان و آیینها و دوری از تعصبات مذهبی و فرقه‌ای برای مردمان آزاداندیش جایگاهی امن و دلخواه بود.


ظاهراً سفر اول میر به هند در 1015ق و به همراهی اوحدی بلیانی (مؤلف تذكره عرفات العاشقین) بوده است (اوحدی، 12، 151)، به گفته اوحدی هنگامی كه میر به هند رسید به دستگاه میرزا جعفر آصف خان (ﻫ م) كه خود از شاعران و ادیبان ایرانی بود و به هند مهاجرت كرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسیده بود نزدیك شد. آصف‌خان با رعایت احوال او وسایل بازگشت او را به ایران فراهم نمود ولی دیری نگذشت كه میر دوباره عازم سفر هند شد نخست به گجرات و از آنجا به دكن رفت اوحدی در هنگامیكه مشغول نوشتن عرفات العاشقین بوده یعنی در فاصله سالهای 1021 تا 1024ق ـ می‌نویسد كه میر فندرسكی بعد از این تاریخ نیز تا اواخر عمر همواره به هند سفر می‌كرده و ظاهراً یك بار در 1037ق و بار دیگر در 1046ق به معرفی ابوالحسن اصفهانی وزیر شاه جهان با آن پادشاه ملاقات كرده است (ریو، 815/ii).


میرفندرسكی در دربار ایران نیز مورد تكریم بود و به گفته نصرآبادی هنگامی كه از هند به اصفهان بازگشت شاه صفی به دیدنش رفت (همانجا).


وفات او در 1050ق در اصفهان روی داد (خاتون آبادی، 514) و در همانجا در مقبره بابا ركن‌الدین در محلی كه امروز به تخت فولاد و تكیه میر معروف است به خاك سپرده شد مزار او در فضای باز قرار دارد و بر روی خاك او سنگ یكپارچه بزرگی نهاده‌اند كه بر جانب غربی آن كتیبه‌ای به خط ثلث برجسته مورخ به سال 1050ق نوشته شده است. ولی در پایان نسخه رساله صناعیه (شم‍ 887) موجود در كتابخانه آستان قدس تاریخ وفات میر 1049 قید شده و در مصراع آخر یك رباعی به صورت ماده تاریخ آمده است (نك‍: گلچین معانی، 35، حاشیه)، مقبره میر همیشه در اصفهان حرمت خاص داشته و زیارتگاه مردم بوده است.


گفته‌اند كه پس از مرگ وی طبق وصیتش كتابهای او به كتابخانه سلطنتی شاه صفی منتقل شد (قمی، 3/35؛ مدرس، 4/359). از زندگانی شخصی او چیزی نمی‌دانیم و معلوم نیست كه اعقاب او چه كسانی بوده‌اند. از نوادگان او تنها میرابوطالب بن میرزابیك معروف است كه از شاگردان علامه مجلسی و مردی فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد (نك‍: افندی، 5/500-501؛ قمی، 3/36؛ مدرس، 4/360) و بازماندگان این خاندان تا همین اواخر از سادات محترم منطقه استراباد بوده اند (نك‍: هدایت، روضه، 9/112، 489).


میرفندرسكی از معاصران میرداماد و شیخ بهایی بوده و چندین تن از مدرسان علوم حكمای معروف آن عصر چون ملاصادق اردستانی، محمدباقر سبزواری،آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و شیخ رجبعلی تبریزی از شاگردان او بوده‌اند (نك‍ خوانساری، 2/354؛ خاتون‌آبادی، همانجا؛ هدایت همان 8/586؛ آشتیانی، 85).


بعضی از مؤلفان صدرالدین شیرازی، حكیم بزرگ عصر صفوی را نیز درشمار شاگردان او آورده‌اند (مدرس 3/418؛ براون، 435/iv)، ولی صدرالدین در هیچ یك از آثار خود از او نامی نمی‌برد،درصورتی كه در مقدمه شرح بر اصول كافی از دو استاد دیگر خود میرداماد و شیخ بهایی با تجلیل و تكریم فراوان یاد می‌كند (نك‍: آشتیانی، 83-84، 87-88).


با این همه به هیچ روی دور از احتمال نیست كه افكار میر و تأثیراتی كه وی از محیط فكری و فرهنگی هند پذیرفته و دریافتهایی كه از تأمل در مسائل فلسفی هندی حاصل كرده بود به نوعی از طریق مباحثات و مذكرات علمی به مجامع فرهنگی ایران راه یافته انگیزه برخی تأملات و تفكرات شده باشد به گفته نویسنده كتاب دبستان مذاهب میر با شاگردان آذركیوان (ﻫ م) مصاحبت داشت و ترك آزار جاندار از صحبت شاگردان كیوان پیش گرفته بود و چون از او پرسیدند كه با استطاعت چرا به حج نمی‌روی؟جواب داد: برای آن نمی‌روم كه آنجا گوسپندی به دست خود باید كشت (1/47).


در این كتاب چند تن از آذركیوانیان نیز از دوستان و نزدیكان میرفندرسكی شمرده شده‌اند (1/337-338). ارتباط میرفندرسكی با شاگردان آذركیوان تأثیر پذیرفته باشد درست به نظرنمی‌رسد زیرا اولاً در آثاری كه از وی دردست است هیچ‌گونه تأثیری از افكار آذركیوان و از اصطلاحات واژگان خاص آن گروه دیده نمی‌شود، ثانیاً در هیچ یك از آثار و تألیفات دیگر این گروه اشاره‌ای به نام میرفندرسكی نیامده است.


هرچند كه از میر آثار فراوانی دردست نیست لیكن عبارات و القابی كه بر كتیبه سنگ مزار او دیده می‌شود حكایت از آن دارد كه وی در دوران حیات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حكمت و علوم رسمی بلكه در معارف الهی و سیر و سلوك عرفانی نیز او را دارای مقامی بس بلند می‌دانسته‌اند.


دلیل دیگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستانهای غریب و كرامتهای گوناگونی است كه به او نسبت داده‌اند (نك‍: زنوزی 4(1)521؛ نراقی، 195-202؛ تنكابنی، 236-237؛ معصوم علیشاه، 3/158؛ صبا، 25) و این شهرت تا آنجا بوده است كه داستان آمدن شیر به مجلس او و شیخ بهایی را نقاشان بر پرده و بر قلمدانها نقش می‌كرده‌اند) تنكابنی، همانجا؛ نفیسی، 62-66) و داستان رفتن او به معبد كفار موضوع منظومه‌ای دلكش در طاقدیس ملااحمد نراقی شده است (همانجا).


حكایاتی كه درباره تیزهوشی، عزت نفس، حاضر جوابی و بی‌پروایی او در پاسخ گفتن به خرده‌گیریهای امیران و شاهان نقل كرده‌اند نیز حاكی از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی وآزادمنشی اوست (نك‍: افندی، 5/499، 501؛ واله، گ 35‌ب؛ زنوزی، 4(1)/520-521؛ دبستان مذاهب، 1/47؛ خوانساری، 1/246؛ تنكابنی، همانجا؛ هدایت، ریاض، 267-268؛ قمی، 3/35؛ مدرس، 4/357- 358.


گفته‌اند كه روزی در مجلس او مسأله‌ای از علم هندسه بنا بر نظر خواجه نصیرالدین طوسی مطرح شد. میربرهانی در باب آن آورد و پرسید كه آیا خواجه این برهان را ذكر كرده است؟گفتند: نه سپس چندین برهان دیگر در همان باب اقامه و در پی هر برهان همان پرسش را تكرار كرد و جواب همان بود كه اول شنیده بود (نك‍: افندی، 1/501؛ قمی، مدرس، همانجاها).


از اشارات كوتاهی كه در تذكره‌ها و كتب رجال به احوال او شده است. معلوم می‌شود كه وی در عین آنكه از لحاظ كمالات علمی و عرفانی مورد تكریم بوده در زندگانی شخصی بسیار ساده و بی‌تكلف می‌زیسته. از شهرت و مقامات صوری گریزان بوده به ظواهر امور اعتنایی نداشته و از آمیزش با مردم كوچه و بازار، حتی اجامر و اوباش، پرهیز نمی‌كرده است (همانجاها).


واله در بیان احوال او می‌گوید كه وی اكثر لباس نمد می‌پوشید و با اوباش و اجامره صحبت می‌داشت در حلقه معركه خروس‌بازان حاضر شده خروسی در زیر بغل خود می‌گرفت (همانجا) واله در پی این سخن داستان معروف گفت‌وگوی میر با شاه عباس و جواب بی‌باكانه و صریح او را به اعتراض پوشیده و مؤدبانه شاه ـ كه در كتابهای دیگر نیز آمده است ـ نقل می‌كند (همانجا؛ نك‍: هدایت، مدرس، همانجاها).

 

میر در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه و ریاضیات و كیمیا صاحب‌نظر بوده و در پاره‌ای از این موضوعات آثاری به او منسوب است. از آثاری كه از او دردست است و نیز از روش و دیدگاههای فكری و فلسفی شاگردان او و تألیفات آنان معلوم می‌شود كه میر در كار تعلیم از استادان حكمت مشاء بوده كتب ابن سینا را تدریس می‌كرده است (نك‍: آشتیانی، 86-88). ولی ظاهراً گه‌گاه از اشارات طعن‌آمیز و تعریضات تلخ دربارۀ ابن‌سینا و خواجه نصیرالدین طوسی ـ كه هردو از بزرگان این مكتب بوده اند ـ خودداری نمی‌كرده است (نك‍: افندی، همانجا؛ خوانساری، 3/185).

 

او در بیتی از قصیده معروف خود فارابی و ابن‌سینا را به فهم ظاهری منسوب می‌كند (نك‍: مدرس، 4/359) و با آنكه در برخی از آثار فلسفی خود به شیوة مشائیان قول به مثل افلاطونی را باطل می‌داند (نك‍: منتخبانی از رساله حركت، 81/86-87)، اما قصیده معروف خود را با تصورات مربوط به مثل افلاطونی و صعود به برزخ مثالی آغاز می‌كند:

 

چرخ با این اختران خوب و خوش و زیباست صورت زیرین اگر با نردبان معرفت

 

صورتی درزیردارد آنچه دربالاستی بر رود بالا همان با اصل خود همتاستی

 

آثار: از میرفندرسكی چند رساله مختصر در موضوعات علمی و فلسفی، مقداری حواشی و توضیحات بر ترجمه جوگ بسشت هندویی و بعضی اشعار و قطعه‌های منظوم برجای مانده است:

 

1. مهم‌ترین اثرمیررساله فارسی معروف به صناعیه است كه به عنوان حقایق الصنایع نیز شهرت دارد. وی در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هرچیز كه از قوای عاقله و عامله آدمی به ظهور و حصول پیوندد، گرفته و در 24 باب و یك خاتمه به بیان حد صناعت انواع آن ارتباط صناعات مختلف با هم فایده و غایت هریك درجات سودمندی و شرف و خست آنها و سهم و محل هریك از اهل حرف و صنایع در جامعه پرداخته ترتیب و ترتیب صنایع را برحسب شرف و غایت تا صناعتی كه خود غایت غائی است و برای آن غایتی نیست تعیین نموده است در این رساله قوای نفسانی و اندامهای پیكر انسانی (عالم صغیر) و وظیفه و عمل هریك از آنها از یك سو با اجزاء و عناصر عالم هستی و عوالم عقول و نفوس (انسان كبیر) برابر و موازی قرار داده شده، و از سوی دیگر با طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضای آن و سهم وظیفة هریك از آنها در هیأت اجتماع همانند و همسان گرفته شده است میر در این رساله مطالب علمی فلسفی دقیق را با زبانی روشن و فصیح آمیخته با آیات و احادیث و اقوال بزرگان و حكما بیان داشته است (برای بحث و تحلیلی دربارة این رساله، نك‍: كربن، 44-32؛ نیز نك‍: نصر، 459-460). رساله صناعیه یك بار در هند (1267ق) با اخلاق ناصری در یك مجلد به چاپ سنگی طبع و نشر شد و بار دوم به كوشش علی‌اكبر شهابی در تهران (1317ش) به طبع رسیده است. جلال‌الدین آشتیانی نیز گزیده‌هایی از آن را با حواشی سودمند در مجموعه منتخبانی از آثار حكمای الهی ایران (63-81) درج كرده است. محمدتقی نصیری طوسی ترجمه عربی رساله صناعیه را جزء كتاب ناموس اصغر خود قرار داده است (نك‍: حقوق، 437)

.

2. رساله فی الحركه نوشته مختصری است به زبان عربی در 5 فصل در تعریف حركت و اقسام آن و بیان آنكه هر حركتی محتاج محركی است و حركات كلاً باید از محركی واحد آغاز شوند كه محرك اول است و خود محركی ندارد.

 

میر این رساله را از دیدگاه طریقه مشاء نوشته و در آن به رد و انكار نظریة مثل افلاطونی پرداخته است. منتخباتی از این رساله با حواشی مفید به كوشش جلال‌الدین آشتیانی در منتخباتی از آثار حكمای الهی ایران (81-90) طبع و نشر شده است.

 

3- رساله در تشكیك نامه‌ای است رساله مانند كه میر در پاسخ به سؤالی كه آقا مظفركاشانی درباره مسأله تشكیك در ذاتیات از او كرده بود نوشته است میر در این نامه به شیوة مشائیان سخن می‌گوید و برخلاف اشراقیان كه به تشكیك در ذاتیات قائلند. وی ذاتیات را مقول به تشكیك نمی‌داند. این نامه نیز با تعلیقات جلال‌الدین آشتیانی در همان منتخبات (90-97) انتشار یافته است.

 

4- رساله در كیمیا به فارسی ظاهراً رساله‌هایی كه به نامهای اركان اربعه رساله در زیبق و كبریت و باب الاصغر در كتابخانه‌ها موجود است باید نسخه‌ها یا تحریرهایی از همین رساله باشد.

 

منظومه‌ای به زبان عربی نیز در كیمیا به او نسبت داده شده است (مركزی، 2/96).

 

5. حواشی برجوگ بسشت، متنی كه میر بر آن حاشیه نوشته كتابی است در عرفان و حكمت هندی كه در زمان اكبرشاه به فارسی ترجمه شد. اصل كتاب به نام لگهویوگه و اسیشتهه .خلاصه‌ای است از منظومة بزرگ‌تری به نام یوگه واسیشتهه كه به نام‌های مهار اماینه و واسیشتهه راماینه نیز معروف است. این منظومة طولانی، در حقیقت گفت‌وگویی است میان واسیشتهه، حكیم باستانی و افسانه‌ای هند با شاهزاده معروف «راما» یا «راماچندره» ـ كه حماسة دینی بزرگ هند، راماینه، شرح كارها و جنگهای اوست ـ و در سراسر آن، استاد حكیم در ضمن بیان داستانهایی پندآمیز تعلیمات اخلاقی و فلسفی خود را برای شاگرد خویش بیان می‌كند. فلسفه‌ای كه در این كتاب مطرح است كلاً همان تفكر توحید وجودی مطلق است كه از مكاتب مهم فلسفی و عرفانی هند به شمار می‌رود و نمایندة برجسته آن شنكره است. ولی افكار و آراء پیچیده و دشوار این مكتب در این منظومه به صورتی ساده‌تر و روشن‌تر بیان شده و با استفاده از افسانه و تمثیلات شیرین و دل‌انگیز، به فهم و درك كسانی كه اهل تخصص نیستند، نزدیك گردیده است. كتاب اصلی به فارسی ترجمه نشده است، اما خلاصه آن كه در سدة 9م به زیان سنسكریت تدوین شده بود، چنانكه گفتیم، در دوران سلطنت اكبر شاه به قلم نظام‌الدین پانی پتی ترجمه شد و در دوره‌های بعد نیز ترجمه‌ها و تلخیصهای دیگری از آن به فارسی نگارش یافت (نك‍: مجتبائی، «روابط فرهنگی»، 84-81). هنگامی كه میر فندرسكی به هند رسید، با این كتاب آشنا شد و سخت مجذوب آن گردید.

 

میر هنگام مطالعة این كتاب، نكات و توضیحات سودمندی در حاشیة آن نوشت هنوز در برخی از نسخه‌های این كتاب دیده می‌شود (همو، «میرفندرسكی در هند»، 65). ترجمه فارسی نظام‌الدین پانی پتی در 1360 ش به كوشش محمدرضا جلالی نائینی در تهران به طبع رسید، ولی این چاپ حواشی میرفندرسكی را ندارد.

 

از حواشی میرفندرسكی بر این كتاب چنین برمی‌آید كه وی به شناخت معارف هندونی اشتیاق وافر داشته و در این راه كوشش بسیار كرده است. وی با مقدمات زیان سنسكریت آشنایی یافته و از اشاراتی كه به چگونگی این زبان و الفاظ و اصطلاحات آن می‌كند (نك‍: همو، 283-284، «میرفندرسكی در هند»، 63-62)، چنین برمی‌آید كه به لزوم قرائت اینگونه كتابها به زبان اصلی پی‌برده بوده است. در این حواشی غالباً اشارات و ملاحظات تطبیقی و مقایسه با موضوعات فلسفی یونانی و عقاید اسلامی دیده می‌شود و از اشاراتی كه به كتاب پاتنجل بیرونی در این حواشی می‌كند، معلوم می‌شود كه با نوشته‌های ابوریحان دربارة هند نیز آشنا بوده‌است (همانجا).

 

میرفندرسكی برای كتاب جوگ بسشت فرهنگ‌نامه‌ای نیز به نام كشف اللغات جوك ترتیب داده بود كه نسخه‌هایی از آن هم به ضمیمه آن كتاب و هم به‌طور جداگانه موجود است (نك‍: منزوی، خطی، 3/2015). الفاظ و اصطلاحات هندی در این فرهنگ‌نامه به ترتیب حروف تهجی تنظیم شده و تعریفات آنها غالباً از متن كتاب گرفته شده و در مواردی توضیح گونه‌ای از میرفندرسكی نیز بر آنها افزوده گردیده است. علاوه بر این فرهنگ‌نامه، امروز نسخه‌هایی از كتابی به نام منتخب جوك بشست در كتابخانه‌ها هست، از جمله نسخة كتابخانة مجلس شورا (شم‍ 640) مورخ 1262 و نسخة متعلق به احمد افشار شیرازی، مورخ 1231ق ـ كه به كتابخانة دانشگاه شیراز منتقل شده است ـ كه از آثار میرفندرسكی دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم میرفندرسكی به عنوان مصنف آمده است (نك‍: مجتبائی، همان، 68).

 

در این كتاب قطعه‌هایی كوتاه با مضامین عرفانی از كتاب جوگ بسشت ترجمة پانی‌پتی عیناً نقل شده و در پی هر قطعه یك بیت شعر فارسی با همان مفاد و مضمون از شاعرانی چون عطار، مولوی، شبستری، سیدحسینی، مغربی، حافظ و شاعران دیگر آمده است. روشن است كه مقصود گردآورندة این گزیده‌ها ارائة یكسانی و یگانگی عوالم فكری عرفانی هندویی و اسلامی بوده است. نكته‌ای كه دربارة این منتخب قابل ذكر است، وجود ابیات فراوان از فانی اصفهانی، شاعر سدة 13ق، در آن است. در نظر اول وجود ابیاتی از شاعری متأخر در این كتاب طبعاً انتساب آن را به میرفندرسكی ابطال می‌كند، ولی از سوی دیگر فراوانی این ابیات در سرتاسر كتاب و شمار بسیار بالای آنها نسبت به ابیاتی كه از شاعران دیگر نقل شده است (بیش از نیمی از كل اشعار نقل شده در این كتاب از فانی است)، خود دلیل بر الحاقی‌بودن و افزوده شدن آنها به گزیده‌های اصلی در زمانهای بعد تواند بود (نك‍: همان، 67-68). این كتاب در 1348ش به كوشش جلالی نائینی و تاراچند با عنوان ساختگی آداب طریقت و خدایابی و بدون نام مؤلف یا گردآورنده، از روی نسخه‌هایی كه از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است.

 

1. اشعار. دراغلب تذكره‌ها اشعاری از میرفندرسكی نقل كرده‌اند. آنچه از او بر جای مانده، دو قصیده است و چند رباعی و چند قطعه. یكی از قصاید شكوائیه‌ای است از روزگار نامساعد و قدرناشناسی ایام و دیگری منظومه‌ای است در فلسفه و حكمت الهی كه پیش از این بدان اشاره شد. این قصیدة معروف را چند تن شرح كرده‌اند (نك‍: منزوی، خطی مشترك، 9/221-2212). شرح محمد صالح خلخالی، از دانشمندان سدة 12ق، در 1312ق، همراه با شرح دعای حضرت امیر(ع) و لوایح جامی در تهران به چاپ سنگی رسیده و شرح حكیم عباس شریف دارابی شیرازی به كوشش فضل‌اللـه لایق در تهران (1337ش) طبع و نشر شده است.

 

در بعضی از تذكره‌ها و كتب تراجم تألیفات دیگری چون تاریخ صفویه، تحقیق المزله و برخی رسالات و نوشته‌های دیگر (نك‍: مدرس، 4/358؛ امین، 2/403) به نام میر ذكر كرده‌اند كه تاكنون اثری از آنها به دست نیامده است.

 

 

 

منبع:topforum.ir


ویدیو مرتبط :
ویژه نامه شهادت صیاد شیرازی ( زندگی نامه )

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگی نامه بزرگ شیعیان امام علی



حضرت علي ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمي است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمي از لحاظ... فضائل اخلاقي و صفات عاليه انساني در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياري از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يك از اين فضيلتها در مرتبه عالي در وجود مبارك حضرت علي ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت : خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايي كه از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسي كه اين خانه را ساخت ، و به حق كودكي كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظه اي نگذشت كه ديوار جنوب شرقي كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافته شد . فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتي مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت : پيامي از غيب شنيدم كه نامش را علي بگذار .

 

 

 

دوران كودكي:


حضرت علي ( ع ) تا سه سالگي نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مي خواست ايشان به كمالات بيشتري نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وي را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنكه ، خشكسالي عجيبي در مكه واقع شد . ابوطالب عموي پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگي روبرو شد . رسول اكرم ( ص ) با مشورت عموي خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندي از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشي در كار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، علي ( ع ) را به خانه خود بردند . به اين طريق حضرت علي ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . علي ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتي هرگاه پيامبر از شهر خارج مي شد و به كوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد . بعثت پيامبر ( ص ) و حضرت علي ( ع ) شكي نيست كه سبقت در كارهاي خير نوعي امتياز و فضيلت است . و خداوند در آيات بسياري بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يكديگر دعوت فرموده است . از فضايل حضرت علي ( ع ) است كه او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر ( ص ) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد : بدان كه در ميان اكابر و بزرگان و متكلمين گروه معتزله اختلافي نيست كه علي بن ابيطالب نخستين فردي است كه به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد كرده است .


حضرت علي ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص ):


پس از وحي خدا و برگزيده شدن حضرت محمد ( ص ) به پيامبري و سه سال دعوت مخفيانه ، سرانجام پيك وحي فرا رسيد و فرمان دعوت همگاني داده شد . در اين ميان تنها حضرت علي ( ع ) مجري طرحهاي پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتي بود كه وي براي آشناكردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤال كرد : چه كسي از شما مرا در اين راه كمك مي كند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد ؟ فقط علي ( ع ) پاسخ داد : اي پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياري مي كنم پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : اي خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد كه علي ( ع ) برادر و وصي و خليفه پس از من در ميان شماست . از افتخارات ديگر حضرت علي ( ع ) اين است كه با شجاعت كامل براي خنثي كردن توطئه مشركان مبني بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .

 

حضرت علي ( ع ) بعد از هجرت:

 

بعد از هجرت حضرت علي ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه از فضايل علي ( ع ) را بيان مي نمائيم :

1 - جانبازي و فداكاري در ميدان جهاد : حضور وي در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر ( ص ) و شركت در سريه هاي مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .

2 - ضبط و كتابت وحي ( قرآن ) كتابت وحي و تنظيم بسياري از اسناد تاريخي و سياسي و نوشتن نامه هاي تبليغي و دعوتي از كارهاي حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه مكي و چه مدني ، را ضبط مي كرد . به همين علت است كه وي را از كاتبان وحي و حافظان قرآن به شمار مي آورند . در اين دوران بود كه پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادري مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علي ( ع ) پيمان برادري و اخوت بست و به حضرت علي ( ع ) فرمود : تو برادر من در اين جهان و سراي ديگر هستي . به خدايي كه مرا به حق برانگيخته است ... تو را به برادري خود انتخاب مي كنم ، اخوتي كه دامنه آن هر دو جهان را فرا گيرد . حضرت علي ( ع ) داماد رسول اكرم ( ص ) عمر و ابوبكر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جز علي ( ع ) كسي شايستگي زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامي كه علي ( ع ) در ميان نخلهاي باغ يكي از انصار مشغول آبياري بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است . و به سوي خانه رسول به راه افتاد . وقتي به حضور رسول اكرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخني بگويد ، تا اينكه رسول اكرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرت علي ( ع ) با تكيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آيا صلاح مي دانيد كه فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادي رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .

 

غدير خم:


پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربركتش در راه برگشت در محلي به نام غديرخم در نزديكي جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيك وحي فرمان داده بود كه پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالاي منبري از جهاز شتران رفت و فرمود : اي مردم ! نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فكر مي كنيد ؟ مردم گفتند : گواهي مي دهيم كه تو آيين خدا را تبليغ مي كردي پيامبر فرمود : آيا شما گواهي نمي دهيد كه جز خداي يگانه ، خدايي نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ مردم گفتند : آري ، گواهي مي دهيم . سپس پيامبر ( ص ) دست حضرت علي ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : اي مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كيست ؟ مردم گفتند : خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند . سپس پيامبر فرموند : اي مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، علي هم مولا و رهبر اوست . و اين جمله را سه بار تكرار فرمودند . بعد مردم اين انتخاب را به حضرت علي ( ع ) تبريك گفتند و با وي بيعت نمودند .

 

غدیر خم

 

حضرت علي ( ع ) بعد از رحلت رسول اكرم ( ص ):

 

پس از رحلت رسول اكرم ( ص ) به علت شرايط خاصي كه بوجود آمده بود ، حضرت علي ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختيار كرد. نه در جهادي شركت مي كرد و نه در اجتماع به طور رسمي سخن مي گفت . شمشير در نيام كرد و به وظايف فردي و سازندگي افراد مي پرداخت . فعاليتهاي امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :

1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علي ( ع )

2 - تفسير قرآن و حل مسائل ديني و فتواي حكم حوادثي كه در طول 23سال زندگي پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .

3 - پاسخ به پرسشهاي دانشمندان ملل و شهرهاي ديگر .

4 - بيان حكم بسياري از رويدادهاي نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .

5 - حل مسائل هنگامي كه دستگاه خلافت در مسائل سياسي و پاره اي از مشكلات با بن بست روبرو مي شد .

6 - تربيت و پرورش گروهي كه از ضمير پاك و روح آماده ، براي سير و سلوك برخوردار هستند .

7 - كار و كوشش براي تامين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه با دست خويش باغ احداث مي كرد و قنات استخراج مي نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف مي نمود .

 

خلافت حضرت علي ( ع ):


در زمان خلافت حضرت علي ( ع ) جنگهاي فراواني رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان كه هر يك پيامدهاي خاصي به دنبال داشت .

 

شهادت امام علي ( ع ):

 

بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخي از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادي ، و برك بن عبدالله تميمي و عمروبن بكر تميمي در يكي از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزي ها و جنگهاي داخلي را بررسي كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزي و برادركشي حضرت علي ( ع ) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكي از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علي ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند . آن شب حضرت علي ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتي موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، ام كلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرت علي ( ع ) فرمود : از قضاي الهي نمي توان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالي كه اين دو بيت را زمزمه مي كرد عازم مسجد شد . كمر خود را براي مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراي تو درآيد . جزع و فرياد مكن ابن ملجم ، در حالي كه حضرت علي ( ع ) در سجده بودند ، ضربتي بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جاري شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد . در اين حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الكعبه به خداي كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مي گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم . حضرت علي ( ع ) در واپسين لحظات زندگي نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود : شما را به پرهيزكاري سفارش مي كنم و به اينكه كارهاي خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامه ي عملي خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامي بداريد كه ستون دين شماست . حضرت علي ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .