متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

خطبه قاصعه والایی پروردگار



ترجمه فارسی نهج البلاغه
خطبه قاصعه
والایی پروردگار
ستایش خداوندی را سزاست که لباس عزت و بزرگی پوشید، و آن دو را برای خود برگزید، و از دیگر پدیده‏ها بازداشت، آن دو را مرز میان خود و دیگران قرار داد، چون بزرگی تنها سزاوار اوست، و لعنت کرد آن کس را که در آرزوی عزت و بزرگی با خدا به ستیزه برخیزد، از این رو فرشتگان مقرب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنکشان جدا فرمود، با آنکه از آنچه در دلهاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود. (من بشری را از گل و خاک می‏آفرینم، آنگاه که آفرینش او به اتمام رسید، و روح در او دمیدم، برای او سجده کنید، فرشتگان همه سجده کردند مگر ابلیس. که حسادت او را فرا گرفت.)
نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان
شیطان بر آدم (ع) به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت، و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصب و غرور شد، پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصبها و سرسلسله متکبران است، که اساس عصبیت را بنا نهاد، و بر لباس کبریایی و عظمت با خدا درافتاد، لباس بزرگی را بر تن پوشید، و پوشش تواضع و فروتنی را از تن کند. آیا نمی‏نگرید که خدا به خاطر خود بزرگ بینی، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلندپروازی او را پست و خوار گردانید؟ پس او را در دنیا طردشده، و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیا فرمود؟
آزمایشهای درمان تکبر
خداوند اگر اراده می‏کرد، آدم (ع) را از نوری که چشمها را خیره کند، عقلها را زیباییش مبهوت سازد، و عطر و پاکیزگیش حس بویایی را تسخیر کند می‏آفرید، که اگر چنین می‏کرد، گردنها در برابر آدم فروتنی می‏کردند، و آزمایش فرشتگان برای سجده آدم (ع) آسان بود، اما خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند آزمایش می‏کند، تا بد و خوب تمیز داده شود، و تکبر و خودپسندی را از آنها بزداید، و خود بزرگ بینی را از آنان دور کند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوششهای مداوم او را با تکبر از بین برد، او شش هزار سال عبادت نمود که مشخص می‏باشد از سالهاس دنیا یا آخرت است، اما با ساعتی تکبر همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند؟ و سالم بماند؟ نه هرگز، خداوند هیچگاه انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی‏کند که برای همان عمل فرشته‏ای را محروم سازد، فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است، و بین خدا و خلق، دوستی خاصی وجود ندارد که به خاطر آن، حرامی را که بر جهانیان ابلاغ فرموده حلال بدارد.
هشدار از دشمنی‏های شیطان
ای بندگان خدا! از دشمن خدا پرهیز کنید، مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد، و با ندای خود شما را به حرکت درآورد، و با لشکرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازد، بجانم سوگند! شیطان تیر خطرناکی برای شکار شما بر چله کمان گذارده، و تا حد توان کشیده، و از نزدیکترین مکان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفته: (پروردگارا! به سبب آنکه مرا دور کردی، دنیا را در چشمهایشان جلوه می‏دهم، و همه را گمراه خواهم کرد.) اما تیری در تاریکیها رها کرد، و سنگی بدون نشانه‏روی رها ساخت، اگرچه فرزندان خودپسندی، و برادران تعصب و خودخواهی، و سواران مرکب جهالت و خودپرستی، او را تصدیق کردند. افراد سرکش شما تسلیم شیطان شدند، و طمع‏ورزی او در شما کارگر افتاد، و این حقیقت بر همه آشکار گردید، و حکومت شیطان بر شما استوار شد، و با لشگر خویش به شما یورش برد، و شما را به ذلت سقوط کشانید، و شما را به مرز کشتار و خونریزی کشاند، و شما را با فرو کردن نیزه در چشمها، بریدن گلوها، کوبیدن مغزها پایمال کرد، تا شما را به سوی آتشی بکشاند که از پیش مهیا گردید. پس شیطان بزرگترین مشکل برای دینداری، و زیانبارترین و آتش‏افروزترین فرد برای دنیای شماست، شیطان از کسانی که دشمن سرسخت شما هستند و برای درهم شکستنشان کمر بسته‏اید خطرناک‏تر است. مردم! آتش خشم خود را بر ضد شیطان بکار گیرید، و ارتباط خود را با او قطع کنید، بخدا سوگند! شیطان بر اصل و ریشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عیب گرفت، و با سپاهیان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشکر پیاده راه شما را بست، که هر کجا شما را بیابند شکار می‏کنند، و دست و پای شما را قطع می‏کنند، نه می‏توانید با حیله و نقشه آنها را بپراکنید. و نه با سوگند قادرید از سر راهتان دور کنید، زیرا کمین‏گاه شیطان ذلت‏آور، تنگ و تاریک، مرگ‏آور، و جولانگاه بلا و سختی‏هاست پس شراره‏های تعصب و کینه‏های جاهلی را در قلب خود خاموش سازید، که تکبر و خودپرستی در دل مسلمان از آفتهای شیطان، غرور و کششها و وسوسه‏های اوست. تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهید، و تکبر و خودپسندی را زیر پا بگذارید، و حلقه‏های زنجیر خود بزرگ بینی را از گردن باز کنید، و تواضع و فروتنی را سنگر میان خود و شیطان و لشکریانش قرار دهید، زیرا شیطان از هر گروهی لشکریان و یارانی سواره و پیاده دارد. و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبر نمود، خدا او را برتری نداد، خویشتن را بزرگ می‏پنداشت، و حسادت او را به دشمنی واداشت، تعصب آتش کینه در دلش شعله‏ور نمود، و شیطان باد کبر و غرور در دماغش دمید، و سرانجام پشیمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قیامت در گردن او نهاد.
پرهیز از تکبر و اخلاق جاهلی
آگاه باشید! در سرکشی و ستم زیاده‏روی کردید، و در زمین در دشمنی با خداوند فساد براه انداختید، و آشکارا با بندگان خدا به نبرد پرداختید، خدا را! خدا را، از تکبر و خودپسندی، و از تفاخر جاهلی برحذر باشید، که جایگاه بغض و کینه و رشد و وسوسه‏های شیطانی است، که ملتهای گذشته، و امتهای پیشین را فریب داده است، تا آنجا که در تاریکیهای جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه هلاکت سقوط کردند، و به آسانی به همان جایی که شیطان می‏خواست کشانده شدند. کبر و خودپسندی چیزی است که قلبهای متکبران را همانند کرده، تا قرنها به تضاد و خونریزی گذراندند، و سینه‏ها از کینه‏ها تنگی گرفت.
پرهیز از سران متکبر و خودپسند
آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود می‏نازند، و خود را بالاتر از آنچه که هستند می‏پندارند، و کارهای نادرست را به خدا نسبت می‏دهند، و نعمت‏های گسترده خدا را انکار می‏کنند، تا با خواسته‏های پروردگاری مبارزه کنند، و نعمتهای او را نادیده انگارند، آنان شالوده تعصب جاهلی، و ستونهای فتنه، و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند. پس، از خدا پروا کنید، و با نعمت‏های خدادادی درگیر نشوید، و به فضل و بخشش او حسادت نورزید، و از فرومایگان اطاعت نکنید، آنان که تیرگی‏شان را با صفای خود نوشیدید، و بیماریشان را با سلامت خود درهم آمیخته‏اید، و باطل آنان را با حق خویش مخلوط کرده‏اید، در حالی که آنان ریشه همه فسق‏ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شیطان آنها را برای گمراه کردن مردم، مرکبهای رام قرار داد، و از آنان لشگری برای هجوم به مردم ساخت، و برای دزدیدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزید، که شما را هدف تیرهای خویش، و پایمال قدمهای خود، و دستاویز وسوسه‏های خود قرار داد.
ضرورت عبرت از گذشتگان
مردم! از آنچه که بر ملتهای متکبر گذشته، از کیفرها و عقوبتها و سختگیریها، و ذلت و خواری فرود آمده عبرت گیرید، و از قبرها و خاکی که بر آن چهره نهادند، و زمینهایی که با پهلوها بر آن افتادند پند پذیرید، و از آثار زشتی که کبر و غرور در دلها می‏گذارد بخدا پناه ببرید، همانگونه که از حوادث سخت به او پناه می‏برید. اگر خدا تکبر ورزیدن را اجازه می‏فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پیامبران و امامان (ع) اجازه می‏داد، در صورتیکه خدای سبحان تکبر و خودپسندی را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنی را برای آنان پسندید، که چهره بر زمین می‏گذارند و صورتها بر خاک می‏مالند، و در برابر مومنان فروتنی می‏کنند، و خود از قشر مستضعف جامعه می‏باشند که خدا آنها را با گرسنگی آزموده، و به سختی و بلا گرفتارشان کرد، و با ترس و بیم امتحانشان فرمود، و با مشکلات فراوان، خالصشان گردانید. پس مال و فرزند را دلیل خشنودی یا خشم خدا ندانید، که نشانه ناآگاهی به موارد آزمایش، و امتحان در بی‏نیازی و قدرت است، زیرا خداوند سبحان فرمود: (آیا گمان می‏کنند مال و فرزندانی که به آنها عطا کردیم، به سرعت نیکی‏ها را برای آنان فراهم می‏کنیم؟ نه آنان آگاهی ندارند.)
فلسفه آزمایشها
پس همانا خداوند سبحان بندگان متکبر را با دوستان خود که در چشم آنها ناتوانند می‏آزماید، وقتی که موسی بن عمران و برادرش هارون (ع) بر فرعون وارد شدند، و جامه‏های پشمین به تن، و چوبدستی در دست داشتند، و با فرعون شرط کردند، اگر تسلیم پروردگار شود، حکومت و ملکش جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد، فرعون گفت: (آیا از این دو نفر تعجب نمی‏کنید؟ که دوام عزت و جاودانگی حکومتم را به خواسته‏های خود ربط می‏دهند؟ در حالی که در فقر و بیچارگی بسر می‏برند؟ اگر چنین است چرا دستبندهای طلا به همراه ندارند؟) این سخن را فرعون برای بزرگ شمردن طلا و تحقیر پوشش لباسی از پشم گفت:
در حالی که اگر خدای سبحان اراده می‏فرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درهای گنجها، و معدنهای جواهرات و باغات سرسبز را به روی پیامبران می‏گشود، و پرندگان آسمان و حیوانات وحشی زمین را همراه آنان به حرکت درمی‏آورد. اما اگر اینکار را می‏کرد، آزمایش از میان می‏رفت، و پاداش و عذاب بی‏اثر می‏شد، و بشارتها و هشدارهای الهی بی‏فایده می‏بود، و بر مومنان اجر و پاداش امتحان‏شدگان واجب نمی‏شد، و ایمان‏آورندگان ثواب نیکوکاران را نمی‏یافتند، و واژه‏ها، معانی خود را از دست می‏دادند. در صورتیکه خداوند پیامبران را با عزم و اراده قوی، گرچه با ظاهری ساده، و فقیر مبعوث فرمود، با قناعتی که چشم و دلها را پرسازد، هر چند فقر و نداری ظاهری آنان چشم و گوشها را خیره سازد. اگر پیامبران الهی، دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمی‏داشت، و توانایی و عزتی می‏داشتند که هرگز مغلوب نمی‏شدند، و سلطنت و حکومتی می‏داشتند که همه چشمها به سوی آنان بود، از راههای دور بار سفر به سوی آنان می‏بستند، اعتبار و ارزششان در میان مردم اندک، و متکبران در برابرشان سر فرود می‏آوردند، و تظاهر به ایمان می‏نمودند، از روی ترس یا علاقه‏ای که به مادیات داشتند، در آن صورت نیتهای خالص یافت نمی‏شد، و علاقه‏ای که به مادیات داشتند، در آن صورت نیت‏های خالص یافت نمی‏شد، و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه می‏یافت، و با انگیزه‏های گوناگون به سوی نیکی‏ها می‏شتافتند. اما خدای سبحان! اراده فرمود که پیروی از پیامبران، تصدیق کتب آسمانی، و فروتنی در عبادت، و تسلیم در برابر فرمان خدا، و اطاعت محض فرمانبرداری، با نیت خالص تنها برای خدا صورت پذیرد، و اهداف غیر خدایی در آن راه نیابد، که هر مقدار آزمایش و مشکلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نیز بزرگتر خواهد بود.
فلسفه حج
آیا مشاهده نمی‏کنید که همانا خداوند سبحان، انسانهای پیشین از آدم (ع) تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش کرد که نه زیان می‏رسانند، و نه نفعی دارند، نه می‏بینند، و نه می‏شنوند، این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانید. سپس کعبه را در سنگلاخ‏ترین مکانها، بی‏گیاه‏ترین زمینها، و کم‏فاصله‏ترین دره‏ها، در میان کوههای خشن، سنگریزه‏های فراوان، و چشمه‏های کم آب، و آبادیهای از هم دور قرار داد، که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچکدام در آن سرزمین در آسایش نیستند. سپس آدم (ع) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند، و آن را مرکز اجتماع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از میان فلات و دشتهای دور، و از درون شهرها، روستاها، دره‏های عمیق، و جزایر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند، شانه‏های خود را بجنبانند، و گرداگرد کعبه لا اله الا الله بر زبان جاری سازند، و در اطراف خانه طواف کنند، و با موهای آشفته، و بدنهای پر گرد و غبار در حرکت باشند، لباسهای خود را که نشانه شخصیت هر فرد است درآورند، و با اصلاح نکردن موهای سر، قیافه خود را تغییر دهند، که آزمونی بزرگ، و امتحانی سخت، و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی و خالص شدن که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش، و مکانهای انجام مراسم حج را، در میان باغها و نهرها، و سرزمینهای سبز و هموار، و پر درخت و میوه، مناطقی آباد و دارای خانه‏ها و کاخهای بسیار، و آبادیهای به هم پیوسته، در میان گندم‏زارها و باغات خرم و پر از گل و گیاه، دارای مناظری زیبا و پرآب، در وسط باغستانی شادی‏آفرین، و جاده‏های آباد قرار می‏داد، به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبک‏تر می‏شد. اگر پایه‏ها و بنیان کعبه، و سنگهایی که در ساختمان آن بکار رفت از زمرد سبز و یاقوت سرخ، و دارای نور و روشنایی بود، دلها دیرتر به شک و تردید می‏رسیدند، و تلاش شیطان بر قلبها کمتر اثر می‏گذاشت و وسوسه‏های پنهانی او در مردم کارگر نبود، در صورتی که خداوند بندگان خود را با انواع سختی‏ها می‏آزماید، و با مشکلات زیاد به عبادت می‏خواند، و به اقسام گرفتاریها مبتلا می‏سازد، تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند، و بجای آن فروتنی آورد، و درهای فضل و رحمتش را برویشان بگشاید، و وسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد.
پرهیز از ستمکاری
پس، خدا را! خدا را! از تعجیل در عقوبت، و کیفر سرکشی و ستم برحذر باشید، و از آینده دردناک ظلم، و سرانجام زشت تکبر و خودپسندی که کمین‏گاه ابلیس است، و جایگاه حیله و نیرنگ اوست، بترسید، حیله و نیرنگی که با دلهای انسانها، چون زهر کشنده می‏آمیزد، و هرگز بی‏اثر نخواهد بود، و کسی از هلاکتش جان سالم نخواهد برد، نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقیر به جهت لباس کهنه‏اش، در امان نیست.
فلسفه عبادات اسلامی
خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه‏داری، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و دیدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن و دلهایشان متواضع باشد، کبر و خودپسندی از آنان رخت بربندد و برای آنکه در سجده، بهترین جای صورت را بخاک مالیدن فروتنی آورد، و گذاردن اعضاء پرارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکی کردن است، و روزه گرفتن، و چسبیدن شکم به پشت، مایه تواضع کردن است، و پرداخت زکات، برای مصرف شدن میوه‏جات زمین و غیر آن، در جهت نیازمندیهای فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه‏های درخت تکبر را درهم می‏شکند، و از روییدن کبر و خودپرستی جلوگیری می‏کند.
تعصب ورزیدن زشت و زیبا
من در اعمال و رفتار جهانیان نظر دوختم، هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب ورزد، و با آن ناآگاهان را بفریبد. و یا برهانی آورد که در عقل عاقلان نفوذ کند، جز شما، زیرا درباره چیزی تعصب می‏ورزید که نه علتی دارد و نه سببی، ولی شیطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم (ع) تعصب ورزید، و آفرینش او را مورد سرزنش قرار داد و گفت: (مرا از آتش و تو را از گل ساخته‏اند.) و سرمایه‏داران فسادزده امتها، برای داشتن نعمتهای فراوان تعصب ورزیدند و گفتند: (ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانیم و هرگز عذاب نخواهیم شد.) پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده، افعال نیکو، و کارهای خوب تعصب داشته باشید، همان افعال و کرداری که انسانهای باشخصیت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از یکدیگر پیشی می‏گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان، و کردار و رفتار زیبا و درست، و خصلتهای نیکو، پس تعصب ورزید در حمایت کردن از نیکی‏ها، سرپیچی از تکبر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش، خودداری از ستمکاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهیز از فساد در زمین، تا رستگار شوید.
علل پیروزی و شکست ملتها
از کیفرهایی که بر اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امتهای پیشین فرو آمد بپرهیزید، و حالات گذشتگان را در خوبیها و سختی‏ها به یاد آورید، و بترسید که همانند آنها باشید، پس آنگاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و اندیشه می‏کنید، عهده‏دار چیزی باشید که عامل عزت آنان بود، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و سلامت و عافیت زندگی آنان را فراهم کرد، و نعمت‏های فراوان را در اختیارشان گذاشت، و کرامت و شخصیت به آنان بخشید، که از تفرقه و جدایی اجتناب کردند، و بر وحدت و همدلی همت گماشتند، و یکدیگر را به وحدت واداشتند و سفارش کردند. و از کارهایی که پشت آنها را شکست، و قدرت آنها را درهم کوبید، چون کینه‏توزی با یکدیگر، پر کردن دلها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن، و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید. و در احوالات مومنان پیشین اندیشه کنید، که چگونه در حال آزمایش و امتحان بسر بردند، آیا بیش از همه مشکلات بر دوش آنها نبود؟ و آیا بیش از همه مردم در سختی و زحمت نبودند؟ و آیا از همه مردم جهان بیشتر در تنگنا قرار نداشتند؟ فرعونهای زمان، آنها را به بردگی کشاندند، و همواره بدترین شکنجه‏ها را بر آنان وارد کردند، و انواع تلخی‏ها را به کامشان ریختند، که این دوران ذلت و هلاکت و مغلوب بودن، تداوم یافت نه راهی وجود داشت که سرپیچی کنند، و نه چاره‏ای که از خود دفاع نمایند، تا آنکه خداوند، تلاش و استقامت و بردباری در برابر ناملایمات آنها را، در راه دوستی خود، و قدرت تحمل ناراحتی‏ها را برای ترس از خویش، مشاهده فرمود. انسان را از تنگناهای بلا و سختی‏ها نجات داد، و ذلت آنان را به عزت و بزرگواری، و ترس آنها را به امنیت تبدیل فرمود، و آنها را حاکم و زمامدار و پیشوای انسانها قرار داد، و آن قدر کرامت و بزرگی از طرف خدا به آنها رسید که خیال آن را نیز در سر نمی‏پروراندند. پس اندیشه کنید که چگونه بودند؟ آنگاه که: وحدت اجتماعی داشتند، خواسته‏های آنان یکی، قلبهای آنان یکسان، و دستهای آنان مددکار یکدیگر، شمشیرها یاری‏کننده، نگاهها به یکسو دوخته، و اراده‏ها واحد و همسو بود، آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟ و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟ پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند، و الفت و دوستی آنان از بین رفت و سخنها و دلهایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزبها و گروه‏ها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد، و نعمتهای فراوان شیرین را از آنها گرفت، و داستان آنها در میان شما عبرت‏انگیز باقی ماند.
از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل (یعقوب) (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است. در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می‏کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره‏های دجله و فرات، و از محیطهای سرسبز و خرم دور کردند، و به صحراهای کم‏گیاه، و بی‏آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکانهای نامناسب، مسکین و فقیر، همنشین شتران ساختند، خانه‏هاشان پست‏ترین خانه ملتها، و سرزمین زندگیشان خشکترین بیابانها بود، نه دعوت حقی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه الفتی وجود داشت که در عزت آن زندگی کنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیت انبوهشان متفرق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش می‏کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری‏های پیاپی در میانشان رواج یافته بود.
ره‏آورد بعثت پیامبر اسلام (ص)
حال به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگامه بعثت پیامبر (ص) بر آنان فرو ریخت بنگرید، که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد؟ و با دعوتش آنها را به وحدت رساند؟ چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند، و جویبارهای آسایش و رفاه برایشان روان ساخت؟ و تمام برکات آیین حق آنها را دربرگرفت؟ در میان نعمتها غرق گشتند، و در خرمی زندگانی شادمان شدند، امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزتی پایدار آرام گرفتند، و به حکومتی پایدار رسیدند، پس آنان حاکم و زمامدار جهان شدند، و سلاطین روی زمین گردیدند، و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند، و قوانین الهی را بر کسانی اجرا می‏کنند که آنها مجریان احکام بودند، و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت، و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی‏پروراند.
علل نکوهش و سقوط کوفیان
آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، دژ محکم الهی را درهم شکستید، در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر (وحدت و برادری) منت گذارده بود، که در سایه آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی‏توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران‏قدرتر، و از هر کرامتی والاتر بود. بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه‏نشین شده‏اید، و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته‏اید، از اسلام تنها به نام آن، و از ایمان جز نشانی را نمی‏شناسید. شعار می‏دهید: آتش، آری، ننگ هرگز! گویا می‏خواهید اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره کنید؟ و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین، و عامل امنیت و آرامش مردم قرار داد بشکنید؟ همانا اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران با شما نبرد خواهند کرد. آنگاه نه جبرییل و نه میکاییل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند که شما را یاری دهند، و چاره‏ای جز نبرد با شمشیر ندارید تا خدا در میان شما حکم فرماید. مردم، مثلهای قرآن درباره کسانی که عذاب و کیفر شدند، و روزهای سخت آنان، و آسیبهای شدیدی که دیدند در نزد شماست، پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید، و به عذر اینکه آگاهی ندارید خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک، و خود را از کیفر الهی ایمن مپندارید، زیرا که خدای سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف، و نهی از منکر، پس خدا، بیخردان را برای نافرمانی، و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه، لعنت کرد.
آگاه باشید! شما رشته پیوند با اسلام را قطع ، و اجرای حدود الهی را تعطیل، و احکام اسلام را به فراموشی سپردید.
قاطعیت امام در نبرد با منحرفان
آگاه باشید! خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمان‏شکنان، فسادکنندگان در زمین فرمان داد، با ناکثان پیمان‏شکن جنگیدم، و با قاسطین تجاوزکار جهاد کردم، و مارقین خارج‏شده از دین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شیطان ردهه) بانگ صاعقه‏ای قلبش را به تپش آورد و سینه‏اش را لرزاند و کارش را ساخت، حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند، که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کرد، و حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم نمود، جز مناطق پراکنده و دوردست.
سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام (ع)
من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف (ربیعه) و (مضر) را درهم شکستم، شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می‏دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش می‏نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می‏گرفت، و در استراحتگاه مخصوص خود می‏خوابانید، بدنش را به بدن من می‏چسباند، و بوی پاکیزه خود را به من می‏بویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می‏گذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه‏ای که پیامبر (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشته خود را مامور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند، و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است، پیامبر (ص) هر روز نشانه تازه‏ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می‏فرمود، و به من فرمان می‏داد که به او اقتداء نمایم، پیامبر (ص) چند ماه از سال را در غار حراء می‏گذراند، تنها من او را مشاهده می‏کردم، و کسی جز من او را نمی‏دید، در آن روزها، در هیچ خانه مسلمانی راه نیافت جز خانه رسول خدا(ص) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می‏دیدم، و بوی نبوت را می‏بوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود می‏آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مایوس گردید و فرمود: (علی! تو آنچه را من می‏شنوم، می‏شنوی، و آنچه را که من می‏بینم، می‏بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می‏روی.)
خیره‏سری و دشمنی سران قریش
من با پیامبر (ص) بودم آنگاه که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: (ای محمد (ص) تو ادعای بزرگی کردی، که هیچیک از پدران و خاندانت نکردند، ما از تو معجزه‏ای می‏خواهیم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهی، می‏دانیم تو پیامبر و فرستاده خدایی، و اگر از انجام آن سر باز زنی، خواهیم دانست که ساحر و دروغگویی.) پس پیامبر (ص) فرمود: (شما چه می‏خواهید؟) گفتند: (این درخت رابخوان تا از ریشه کنده‏شده و در پیش تو بایستد.) پیامبر (ص) فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست. حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان می‏آورید؟ و به حق شهادت می‏دهید؟ گفتند: آری، پیامبر (ص) فرمود: من بزودی نشانتان می‏دهم آنچه را که درخواست کردید، و همانا بهتر از هر کس می‏دانم که شما به خیر و نیکی باز نخواهید گشت، زیرا در میان شما کسی است که کشته‏شده و در چاه (بدر) دفن خواهد شد، و کسی است که جنگ احزاب را تدارک خواهد کرد، سپس به درخت اشاره کرد و فرمود: (ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری، و می‏دانی من پیامبر خدایم، از زمین با ریشه‏هایت درآی، و به فرمان خدا در پیش روی من قرار گیر.) سوگند به پیامبری که خدا او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه‏هایش از زمین کنده‏شده، و پیش آمد که با صدای شدید چونان به هم خوردن بال پرندگان، یا به هم خوردن شاخه‏های درختان، جلو آمد و در پیش روی پیامبر (ص) ایستاد که برخی از شاخه‏های بلند خود را بر روی پیامبر (ص) و بعضی دیگر را روی من انداخت و من در طرف راست پیامبر (ص) ایستاده بودم، وقتی سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: (به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آید، و نصف دیگر در جای خود بماند.) پیامبر (ص) فرمان داد. نیمی از درخت با وضعی شگفت‏آور و صدایی سخت به پیامبر (ص) نزدیک شد گویا می‏خواست دور آنحضرت بپیچد، اما سران قریش از روی کفر و سرکشی گفتند: (فرما ده این نصف باز گردد و به نیم دیگر ملحق شود، و به صورت اول درآید.) پیامبر (ص) دستور داد و چنان شد، من گفتم: لا اله الا الله ای رسول خدا من نخستین کسی هستم که به تو ایمان آوردم، و نخستین فردی هستم اقرار می‏کنم که درخت با فرمان خدا برای تصدیق نبوت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد، اما سران قریش همگی گفتند: (او ساحری است دروغگو، که سحری شگفت‏آور دارد، و سخت بامهارت است) و خطاب به پیامبر (ص) گفتند: (آیا نبوت تو را کسی جز امثال علی (ع) باور می‏کند؟)
الگوهای کامل ایمان
و همانامن از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمی‏ترسند، کسانی که سیمای آن‏ها سیمای صدیقان، و سخنانشان، سخنان نیکان است، شب زنده‏داران و روشنی‏بخش روزند، به دامن قرآن پناه برده و سنتهای خدا و رسولش را زنده می‏کنند، نه تکبر و خودپسندی دارند، و نه بر کسی برتری می‏جویند، نه خیانتکارند، و نه در زمین فساد می‏کنند، قلبهایشان در بهشت، و پیکرهایشان سرگرم اعمال پسندیده است.
متن عربی نهج البلاغه


ویدیو مرتبط :
شه والایی...واحد(مجسن قانع)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

خطبه غراء



ترجمه فارسی نهج البلاغه
خطبه غراء
شناخت صفات الهی
ستایش خداوندی را سزاست، که به قدرت، والا و برتر، و با عطا و بخشش نعمتها به پدیده‏ها نزدیک است، اوست بخشنده تمام نعمتها، و دفع‏کننده تمام بلاها و گرفتاریها، او را می‏ستایم در برابر مهربانیها و نعمتهای فراگیرش، به او ایمان می‏آورم چون مبدا هستی و آغازکننده خلقت آشکار است، از او هدایت می‏طلبم چون راهنمای نزدیک است، و از او یاری می‏طلبم که توانا و پیروز است، و به او توکل می‏کنم چون تنها یاور و کفایت‏کننده است و گواهی می‏دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، او را فرستاده تا فرمانهای خدا را اجرا کند و بر مردم حجت را تمام کرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.
سفارش به پرهیزکاری
سفارش می‏کنم شما بندگان خدا را به تقوای الهی، که برای بیداری شما مثلهای پندآموز آورده، و سرآمد زندگانی شما را معین فرمود، و لباسهای رنگارنگ بر شما پوشانده، و زندگی پر وسعت به شما بخشید، و با حسابگری دقیق خود، بر شما مسلط است. در برابر کارهای نیکو، به شما پاداش می‏دهد، و با نعمتهای گسترده و بخششهای بی‏حساب، شما را گرامی داشته است، و با اعزام پیامبران و دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را برحذر داشته است، تعداد شما را می‏داند، و چند روزی جهت آزمایش و عبرت برای شما مقرر داشته، که در این دنیا آزمایش می‏گردید، و برابر اعمال خود محاسبه می‏شوید
دنیاشناسی
آب دنیای حرام همواره تیره، و گل‏آلود است، منظره‏ای دلفریب و سرانجامی خطرناک دارد، فریبنده و زیباست اما دوامی ندارد، نوری است در حال غروب کردن، سایه‏ای است نابود شدنی، ستونی است در حال خراب شدن، آن هنگام که نفرت دارندگان به آن دل بستند و بیگانگان به آن اطمینان نمودند، چونان اسب چموش پاها را بلند کرده، سوار را بر زمین می‏کوبد، و با دامهای خود آنها را گرفتار می‏کند، و تیرهای خود را سوی آنان پرتاپ می‏نماید، طناب مرگ به گردن انسان می‏افکند، به سوی گور تنگ و جایگاه وحشتناک می‏کشاند تا در قبر، محل زندگی خویش، بهشت یا دوزخ را بنگرد، و پاداش اعمال خود را مشاهده کند. و همچنان آیندگان بدنبال رفتگان خود گام می‏نهند، نه مرگ از نابودی انسان دست می‏کشد! و نه مردم از گناه فاصله می‏گیرند!! که تا پایان زندگی و سرمنزل فنا و نیستی آزادانه به پیش می‏تازند.
وصف رستاخیز
تا آنجا که امور زندگانی پیاپی بگذرد، و روزگاران سپری شود، و رستاخیز برپا گردد، در آن زمان، انسانها را از شکاف گورها، و لانه‏های پرندگان، و خانه درندگان، و میدانهای جنگ، بیرون می‏آورد که با شتاب به سوی فرمان پروردگار می‏روند، و به صورت دسته‏هایی خاموش، و صفهای آرام و ایستاده حاضر می‏شوند، چشم بیننده خدا آنها را می‏نگرد، و صدای فرشتگان به گوش آنها می‏رسد، لباس نیاز و فروتنی پوشیده درهای حیله و فریب بسته‏شده، آرزوها قطع گردیده است. دلها آرام، صداها آهسته، عرق از گونه‏ها چنان جاری است که امکان حرف زدن نمی‏باشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگی رعدآسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوی پیشگاه عدالت، برای دریافت کیفر و پاداش می‏کشاند
وصف احوال بندگان خدا
بندگانی که با دست قدرتمند خدا آفریده شدند، و بی‏اراده خویش پدید آمده، پرورش یافتند، سپس در گهواره گور آرمیده متلاشی می‏گردند، و روزی به تنهایی سر از قبر برمی‏آورند، و برای گرفتن پاداش به دقت حسابرسی می‏گردند، در این چند روزه دنیا مهلت داده شدند تا در راه صحیح قدم بردارند، راه نجات نشان داده‏شده تا رضایت خدا را بجویند، تاریکیهای شک و تردید از آنها برداشته شد، و آنها را آزاد گذاشته‏اند تا برای مسابقه در نیکوکاریها خود را آماده سازند، تا فکر و اندیشه خود را بکار گیرند و در شناخت نور الهی در زندگانی دنیا تلاش کنند
مثلهای پندآموز (سمبلهای تقوی)
وه! چه مثالهای بجا، و پندهای رسایی وجود دارد، اگر در دلهای پاک بنشیند، و در گوشهای شنوا جای گیرد، و با اندیشه‏های مصمم و عقلهای با تدبیر برخورد کند. پس از خدا چونان کسی پروا کنید که سخن حق را شنیده و فروتنی کرد، گناه کرد و اعتراف نمود، ترسید و به اعمال نیکو پرداخت، پرهیز نمود و پیش تاخت، یقین پیدا کرد و نیکوکار شد، پند داده شد و آن را بگوش جان خرید، او را ترساندند و نافرمانی نکرد، به او اخطار شد و به خدا روی آورد، پاسخ مثبت داد و نیایش و زاری کرد، بازگشت و توبه نمود، در پی راهنمایان الهی رفت و پیروی کرد، راه نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوی حق حرکت کرده و از نافرمانیها گریخت، سود طاعت را ذخیره کرد، و باطن را پاکیزه نگاه داشت، آخرت را آبادان و زاد و توشه برای روز حرکت، هنگام حاجت و جایگاه نیازمندی، آماده ساخت، و آن را برای اقامتگاه خویش، پیشاپیش فرستاد. ای بندگان خدا! برای هماهنگی با اهداف آفرینش خود، از خدا پروا کنید، و آنچنان که شما را پرهیز داد از مخالفت و نافرمانی خدا بترسید، تا استحقاق وعده‏های خدا را پیدا کنید، و از بیم روز قیامت بر کنار باشید.
خدا گوشهایی برای پند گرفتن از شنیدنیها، و چشمهایی برای کنار زدن تاریکیها، به شما بخشیده است، و هر عضوی از بدن را اجزا متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در ترکیب ظاهری صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدنهایی که منافع خود را تامین می‏کنند، و قلبهایی که روزی را به سراسر بدن با فشار می‏رسانند، و از نعمتهای شکوهمند خدا برخوردارند، و در برابر نعمتها شکرگزارند، و از سلامت خدادادی بهره‏مندند. مدت زندگی هر یک شماها را مقدر فرمود، و از شما پوشیده داشت، و از آثار گذشتگان عبرتهای پندآموز برای شما ذخیره کرد، لذتهایی که از دنیا چشیدند، و خوشیها و زندگی راحتی که پیش از مرگ داشتند، سرانجام دست مرگ گریبان آنها را گرفت و میان آنها و آرزوهایشان جدائی افکند، آنها که در روز سلامت چیزی برای خود ذخیره نکردند، و در روزگاران خوش زندگی عبرت نگرفتند. آیا خوشیهای جوانی را جز ناتوانی پیری در انتظار است؟ و آیا سلامت و تندرستی را جز حوادث بلا و بیماری در راه است؟ و آیا آنان که زنده‏اند جز فنا و نیستی را انتظار دارند؟ با اینکه هنگام جدائی و تپش دلها نزدیک است که سوزش درد را چشیده، و شربت غصه را نوشیده، و فریاد یاری خواستن برداشته، و از فرزندان و خویشاوندان خود، درخواست کمک کرده است. آیا خویشاوندان! می‏توانند مرگ را از او دفع کنند؟ و آیا گریه و زاری آنها نفعی برای او دارد؟
عبرت از مرگ
او را در سرزمین مردگان می‏گذارند، و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند، حشرات درون زمین، پوستش را می‏شکافند، و خشت و خاک گور بدن او را می‏پوساند، تندبادهای سخت آثار او را نابود می‏کند، و گذشت شب و روز، نشانه‏های او را از میان برمی‏دارد، بدنها پس از آن همه طراوت متلاشی می‏گردند، و استخوانها بعد از آنهمه سختی و مقاومت، پوسیده می‏شوند و ارواح در گرو سنگینی بار گناهانند، و در آنجاست که به اسرار پنهان یقین می‏کنند، اما نه بر اعمال درستشان چیزی اضافه می‏شود و نه از اعمال زشت می‏توانند توبه کنند. آیا شما فرزندان و پدران و خویشاوندان همان مردم نیستید؟ که بر جای پای آنها قدم گذاشته‏اید؟ و از راهی که رفتند می‏روید؟ و روش آنها را دنبال می‏کنید؟ اما افسوس که دلها سخت‏شده، پند نمی‏پذیرد، و از رشد و کمال بازمانده، و راهی که نباید برود می‏رود، گویا آنها هدف پندها و اندرزها نیستند و نجات و رستگاری را در به دست آوردن دنیا می‏دانند بدانید که باید از صراط عبور کنید، گذرگاهی که عبور کردن از آن خطرناک است، با لغزشهای پرت‏کننده، و پرتگاههای وحشت‏زا، و ترسهای پیاپی،
معرفی الگوهای پرهیزکاری
از خدا چون خردمندی بترسید که دل را به تفکر مشغول داشته، و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته، و شب زنده‏داری خواب از چشم او ربوده، و به امید ثواب گرمی روز را با تشنگی گذرانده، با پارسایی شهوت را کشته، و نام خدا زبانش را همواره به حرکت درآورده، ترس از خدا را برای ایمن ماندن در قیامت پیش فرستاده، از تمام راهها جز راه حق چشم پوشیده، بهترین راهی که انسان را به حق می‏رساند می‏پیماید، چیزی او را مغرور نساخته، و مشکلات و شبهات او را نابینا نمی‏سازد، مژده بهشت، و زندگی کردن در آسایش و نعمت سرای جاویدان و ایمن‏ترین روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترین روش از گذرگاه دنیا عبور کرده، توشه آخرت را پیش فرستاده، و از ترس قیامت در انجام اعمال صالح پیش قدم‏شده است، ایام زندگی را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده، و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده، از زشتیها فرار کرده، امروز رعایت زندگی فردا نموده، و هم‏اکنون آینده خود را دیده است. پس بهشت برای پاداش نیکوکاران سزاوار و جهنم برای کیفر بدکاران مناسب است، و خدا برای انتقام گرفتن از ستمگران کفایت می‏کند، و قرآن برای حجت آوردن و دشمنی کردن، کافی است.
هشدار از دشمنی شیطان
سفارش می‏کنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدایی که با ترساندنهای مکرر، راه عذر را بر شما بست، و با دلیل و برهان روشن، حجت را تمام کرد، و شما را پرهیز داد از دشمنی شیطانی که پنهان در سینه‏ها راه می‏یابد، و آهسته در گوشها راز می‏گوید، گمراه و پست است، وعده‏های دروغین داده، در آرزوی آنها به انتظار می‏گذارد، زشتیهای گناهان را زینت می‏دهد، گناهان بزرگ را کوچک می‏شمارد، و آرام آرام دوستان خود را فریب داده، راه رستگاری را بر روی دربند شدگانش می‏بندد، و در روز قیامت آنچه را که زینت داده انکار می‏کند، و آنچه را که آسان نموده، بزرگ می‏شمارد، و از آن چه که پیروان خود را ایمن داشته بود سخت می‏ترساند.
شگفتیهای آفرینش انسان
مگر انسان، همان نطفه و خون نیم‏بند نیست؟ که خدا او را در تاریکیهای رحم و غلافهای تو در تو، پدید آورد؟ تا به صورت جنین درآمد، سپس کودکی شیرخوار شد، بزرگتر و بزرگترشده تا نوجوانی رسیده گردید، سپس او را دلی فراگیر، و زبانی گویا، و چشمی بینا عطا فرمود تا عبرتها را درک کند، و از بدیها بپرهیزد، و آنگاه که جوانی در حد کمال رسید، بر پای خویش استوار ماند، گردنکشی آغاز کرد، و روی از خدا بگرداند، و در بیراهه گام نهاد، در هواپرستی غرق شد، و برای به دست آوردن لذتهای دنیا تلاش فراوان کرد، و سرمست شادمانی دنیا شد، هرگز نمی‏پندارد مصیبتی پیش آید! و بر اساس تقوی فروتنی ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در این آزمایش چند روزه، مرگ او را می‏رباید، او را که در دل بدبختیها، اندکی زندگی نموده، و آنچه را که از دست داده عوضی به دست نیاورده است، و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضایش به جا نیاورده، که درد مرگ او را فرا گرفت، روزها در حیرت و سرگردانی، و شبها با بیداری و نگرانی می‏گذارند.
عبرت از مرگ
هر روز به سختی درد می‏کشد، و هر شب رنج و بیماری به سراغش می‏رود، در میان برادری غمخوار، و پدری مهربان و ناله‏کننده‏ای بی‏طاقت و بر سینه کوبنده‏ای گریان افتاده است، اما او در حالت بیهوشی و سکرات مرگ، و غم و اندوه بسیار، و ناله دردناک، و درد جان کندن، با انتظاری رنج‏آور، دست به گریبان است، پس از مرگ او را مایوس‏وار در کفن پیچانده، در حالی که تسلیم و آرام است، برمی‏دارند، و بر تابوت می‏گذراند. خسته و لاغر به سفر آخرت می‏رود، که فرزندان و برادران او را بدوش کشیده تا سرمنزل غربت، آنجا که دیگر او را نمی‏بینند، و آنجا که جایگاه وحشت است، پیش می‏برند. اما هنگامی که تشییع‏کنندگان بروند و مصیبت‏زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، برای پرستش حیرت‏آور، و امتحان لغزش‏زا، زمزمه غم‏آلود دارد. و بزرگترین بلای آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله‏ها و نعره‏های آتش است، که نه یک لحظه آرام گیرد تا استراحت کند، و نه آرامشی وجود داد که از درد او بکاهد، و نه قدرتی که مانع کیفر او شود، نه مرگی که او را از این همه ناراحتی برهاند، و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد، در میان انواع مرگها و ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است، به خدا پناه می‏بریم.
پندآموزی از گذشتگان
ای بندگان خدا! کجا هستند آنان که سالیان طولانی در نعمتهای خدا عمر گذراندند؟ از آفات و بلاها دورشان داشتند اما فراموش کردند، زمان طولانی آنها را مهلت دادند، نعمتهای فراوان بخشیدند، از عذاب دردناک پرهیزشان دادند، و وعده‏هایی بزرگ از بهشت جاویدان به آنها دادند. ای مردم! از گناهانی که شما را به هلاکت افکند، از عیبهایی که خشم خدا را در پی دارد، بپرهیزید. دارندگان چشمهای بینا، و گوشهای شنوا، و سلامت و کالای دنیا! آیا گریزگاهی هست؟ یا رهایی و جای امنی، پناهگاهی و جای فراری هست؟ آیا بازگشتی برای جبران وجود دارد؟ نه چنین است؟ پس کی باز می‏گردید؟ به کدام سو می‏روید؟ و به چه چیز مغرور می‏شوید؟ همانا بهره هر کدام شما از زمین به اندازه طول و عرض قامت شماست! آنگونه که خاک‏آلود بر آن خفته باشد. ای بندگان خدا! هم‏اکنون به اعمال نیکو پردازید، تا ریسمانهای مرگ بر گلوی شما سخت‏نشده، و روح شما برای کسب کمالات آزاد است، و بدنها راحت، و در حالتی قرار دارید که می‏توانید مشکلات یکدیگر را حل کنید. هنوز مهلت دارید، و جای تصمیم و توبه و بازگشت از گناه باقی مانده است. عمل کنید پیش از آنکه در شدت تنگنای وحشت و ترس و نابودی قرار گیرید، پیش از آنکه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد، و دست قدرتمند خدای توانا شما را برگیرد. (وقتی که امام این خطبه را ایراد فرمود، بدنها به لرزه درآمد، اشکها سرازیر و دلها ترسان شد، که جمعی آن را غراء نامیدند)
متن عربی نهج البلاغه