متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

تحریض مردم به جهاد



ترجمه فارسی نهج البلاغه
تحریض مردم به جهاد
و از سخنان آن حضرت است مردم را فراهم آورد و برای جهاد برانگیخت، آنان لختی خاموش ماندند. پس فرمود شما را چه می‏شود مگر گنگید؟ گروهی گفتند: ای امیرمومنان، اگر تو به راه بیفتی با تو به راه می‏افتیم. فرمود: شما را چه می‏شود؟ که توفیق رستگاری میابید! و به راه انصاف عدل، هدایت مشوید. سزاوار است در این هنگام من بیرون شوم؟ برای چنین کار مردی باید که من او را بپسندم، مردی از شما دلیر در کار جنگ آزموده و با تدبیر. مرا نسزد که شهر و سپاه و بیت‏المال را بگذارم، و خراج زمین، و قضاوت مسلمانان، و نگریستن در حق طلبکاران را نادیده انگارم. آنگاه با دسته‏ای بیرون شوم، و به دنبال دسته‏ای به راه افتم، و چون تیر نا تراشیده و سوفار نا نهاده که در تیردان تهی بود، از این سو و آن سو غلطم. حالی که من قطب آسیایم، بر جای ایستاده، و آسیاسنگ به دورم در گردش افتاده. اگر از آن جدا شوم، مدار آن بلرزد و سنگ زیرین آسیا از جای بگردد. به خدا که این رایی خطاست،- و بیرون شدن من در چنین حال نه سزاست-. به خدا، اگر امید شهادتم هنگام دیدار دشمن نبود و ای کاش برایم مقدر بود، پای در رکاب می‏نهادم و از جمع شما بیرون می‏فتادم و شما را نمی‏ طلبیدم، چندانکه باد جنوب و شمال آید- که مرا از دیدن شما ملال آید-. سودی ندارد که شما در شمار بسیارید، مادام که دل با یکدیگر ندارید. شما را به راه راست در آوردم، راهی که رونده آن هلاک نگردد جز آنکه خود هلاک خود خواهد. آن که بر پا ایستد به بهشت رود و آن که بلغزد به آتش درآید.
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ کَلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ ) وَ قَدْ جَمَعَ النّاسَ وَ حَضَّهُمْ عَلَى الْجِهادِ فَسَکَتُوا مَلِیّاً فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: ما بالُکُمْ أَمُخرَسُونَ أَنْتُمْ؟ فَقالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ: یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنا مَعَکَ. فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: ‏ما ‏بالُکُمْ‏ لا ‏سُدِّدْتُمْ‏ لِرُشْدٍ، وَ لا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ، أَفِى مِثْلِ هذا ‏یَنْبَغِى‏ ‏لِى‏ ‏أَنْ‏ ‏أَخْرُجَ‏؟ إِنَّما یَخرُجُ فِى مِثْلِ هذا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضاهُ ‏مِنْ‏ ‏شُجْعانِکُمْ‏ وَ ذَوِى بَأْسِکُمْ، وَ لا یَنْبَغِى لِى أَنْ أَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ وَ بَیْتَ الْمالِ وَ جِبایَةَ الْأَرْضِ وَ الْقَضاءَ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ النَّظَرَ فِى حُقُوقِ الْمُطالِبِینَ، ثُمَّ أَخْرُجَ فِى کَتِیبَةٍ أَتْبَعُ أُخرى، أَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ ‏الْقِدْحِ‏ فِى ‏الْجَفِیرِ الْفارِغِ، وَ إِنَّما أَنَا قُطْبُ الرَّحى: تَدُورُ عَلَىَّ وَ أَنَا بِمَکانِى، فَإِذا فارَقْتُهُ اسْتَحارَ مَدارُها، وَ اضْطَرَبَ ‏‏ثُفالُها‏، هذا -لَعَمْرُ اللَّهِ- الرَّأْىُ السَّوْءُ، وَ اللَّهِ لَوْلا ‏رَجائِى‏ ‏الشَّهادَةَ ‏عِنْدَ ‏لِقائِىَ‏ ‏الْعَدُوَّ لَوْ قَدْ ‏حُمّ‏ لِى لِقاؤُهُ ‏لَقَرَّبْتُ‏ ‏رِکابِى‏، ثُمَّ ‏شَخَصْتُ‏ عَنْکُمْ، فَلا أَطْلُبُکُمْ مَا اختَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمالٌ ‏طَعّانِینَ‏ ‏عَیَّابِینَ‏ ‏حَیّادِینَ‏ ‏رَوّاغِینَ‏ ‏إِنَّهُ‏ ‏لا ‏‏غَناءَ‏ ‏فِى‏ ‏کَثْرَةِ ‏عَدَدِکُمْ‏ ‏مَعَ‏ ‏قِلَّةِ ‏اجْتِماعِ‏ ‏قُلُوبِکُمْ‏، ‏لَقَدْ ‏حَمَلْتُکُمْ‏ ‏عَلَى‏ ‏الطَّرِیقِ‏ ‏الْواضِحِ‏ ‏الَّتِى‏ ‏لا ‏یَهْلِکُ‏ ‏عَلَیْها ‏إِلّا ‏‏هالِکٌ‏‏، ‏مَنِ‏ ‏اسْتَقامَ‏ ‏فَإِلَى‏ ‏الْجَنَّةِ، ‏وَ ‏مَنْ‏ ‏زَلّ‏ ‏فَإِلَى‏ ‏النَّارِ.


ویدیو مرتبط :
خواب مادر شهید جهاد عماد مغنیه-درباره نمازهای جهاد..

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

در فضیلت جهاد



ترجمه فارسی نهج البلاغه
در فضیلت جهاد
ارزش جهاد در راه خدا
پس از ستایش پروردگار، جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد، لباس تقوا، و زره محکم، و سپر مطمئن خداوند است، کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خواری بر او می‏پوشاند، و دچار بلا و مصیبت می‏شود، و کوچک و ذلیل می‏گردد، دل او در پرده گمراهی مانده، و حق از او روی می‏گرداند، به جهت ترک جهاد، به خواری محکوم و از عدالت محروم است
دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان
آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان، دعوت کردم و گفتم پیش از آن که، آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند، هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد، اما شما سستی بخرج دادید، و خواری و ذلت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمینهای شما را تصرف نمود، و اینک، فرمانده معاویه، (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبارشده و فرماندار من، (حسان بن حسان بکری) را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‏های آنها را به غارت برد، در حالی که هیچ وسیله‏ای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتند، لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است. شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را می‏میراند و دچار غم و اندوه می‏کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید. به شما حمله می‏کنند، شما حمله نمی‏کنید؟ با شما می‏جنگند، شما نمی‏جنگید؟ اینگونه معصیت خدا می‏شود و شما رضایت می‏دهید؟ وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می‏دهم، می‏گویید هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می‏دهم، می‏گویید هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود، همه این بهانه‏ها برای فرار از سرما و گرما بود؟ وقتی شما از گرما و سرما فرار می‏کنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید.
مظلومیت امام (ع) و علل شکست کوفیان
ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی‏خرد، که عقلهای شما به عروسان حجله‏آرای، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی‏دیدم و هرگز نمی‏شناختم، شناسایی شما سوگند به خدا که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم‏بار سرانجام آن شد خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سینه‏ام از خشم شما مالامال است، کاسه‏های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: (بی تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد) خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه‏های جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته‏ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رایی نخواهد داشت.
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: ) أَمَّا بَعْدُ فإِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أَوْلِیائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ، وَ ‏جُنَّتُهُ‏ الْوَثِیقَةُ، فَمَن تَرَکَهُ ‏‏رَغْبَةً‏ ‏‏عَنْهُ‏‏ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَةُ الْبَلاءُ، وَ ‏دُیِّثَ‏ بِالصَّغارِ وَ ‏‏اَلْقَماءِ‏، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ ‏‏بِالْإِسْهابِ‏‏، وَ ‏أُدِیلَ‏ ‏الْحَقّ‏ ‏مِنْهُ‏ بِتَضْیِیعِ الْجِهادِ، وَ ‏سِیمَ‏ ‏الْخَسْفَ‏ وَ مُنِعَ ‏اَلنَّصَفَ‏.
أَلا وَ إِنِّىِ قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلى ‏قِتالِ‏ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلاناً، وَ قُلْتُ لَکُمْ: أُغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَاللَّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ قَطُّ فِى ‏عُقْرِ ‏دارِهِمْ‏ إِلَّا ذَلُّوا، ‏فَتَواکَلْتُمْ‏ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى ‏شُنَّتْ‏ ‏عَلَیْکُمُ‏ ‏الْغاراتُ‏، وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الاَوْطانُ، ‏وَ ‏هذا أَخُو غامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ ‏الاَنبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِىَّ، وَ أَزالَ خَیْلَکُمْ عَن ‏مَسالِحِها وَ لَقَدْ بَلَغَنِى أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى ‏الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ ‏حِجْلَها وَ ‏قُلْبَها وَ قَلائِدَها ‏و ‏‏رِعاثَها‏، ما ‏تَمْتَنِعُ‏ مِنْهُ إِلّا ‏بِالْإِسْتِرْجاعِ‏ ‏وَ ‏اْلْاِسْتِرْحامِ‏، ثُمَّ انْصَرَفُوا ‏وافِرِینَ‏، ما نالَ رَجُلًا مِنْهُمْ ‏کَلْمٌ‏ وَ لا أُرِیقَ ‏لَهُ‏ دَمٌ، فَلَوْ أَنَّ امْرَاءً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا أَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِهِ عِنْدِى جَدِیراً.
فَیا عَجَباً عَجَباً!! وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ ‏اجْتِماعُ‏ هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، فَقُبْحاً لَکُمْ وَ ‏تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ ‏غَرَضاً یُرْمى. یُغارُ عَلَیْکُمْ وَ لا تُغِیرُونَ، وَ تُغْزَوْنَ وَ لا تَغْزُونَ، وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ، فَإِذا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِى أَیّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هذِهِ ‏حَمارَّةُ ‏الْقَیْظِ أَمْهِلْنا ‏یُسَبِّخْ‏ عَنَّا الْحَرُّ، وَ إِذا أَمَرْتُکُمْ ‏بِالسَّیْرِ ‏إِلَیْهِمْ‏ فِى الشِّتاءِ قُلْتُمْ هذِهِ ‏صَبارَّةُ ‏الْقُرِّ أَمْهِلْنا ‏یَنْسَلِخْ‏ عَنَّا الْبَرْدُ، کُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ ‏فَإِذا ‏کُنْتُمْ‏ ‏مِنَ‏ ‏الْحَرِّ ‏وَ ‏الْقُرِّ ‏تَفِرُّونَ‏ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ أَفَرُّ. یا أَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ، حُلُومُ اْلْأَطْفالِ، وَ عُقُولُ رَبَّاتِ ‏الْحِجالِ‏، لَوَدِدْتُ أَنِّى لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ، مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ ‏‏سَدَماً‏، قاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِى ‏قَیْحاً، وَ ‏شَحَنْتُمْ‏ ‏صَدْرِى‏ غَیْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونِى ‏نُغَبَ‏ ‏التَّهْمامِ‏ ‏أَنْفاساً، وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَىَّ رَأْیِى بِالْعِصْیانِ وَ الْخِذْلانِ حَتّى ‏قالَتْ‏ قُرَیشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِیطالِبٍ رَجُلٌ شُجاعٌ وَ لکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. للَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مَنْهُمْ أَشَدُّ لَها ‏مِراساً وَ أَقْدَمُ فِیها مَقاماً مِنِّى؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها وَ ما بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وَ ها أَنَا ذا قَدْ ‏ذَرَّفْتُ‏ ‏عَلَى‏ ‏السِّتِّینَ‏، وَ لکِنْ ‏لا ‏رَأْىَ‏ ‏لِمَنْ‏ ‏لا ‏یُطاعُ‏.