متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

اصول دین لازمهً کشف حقیقت



اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید.کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی از رساله‌های عملیه از اصول دین سخن رفته‌است. توحید، نبوت و معاد اصول دین اسلام‌اند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعه‌اند و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گر چه از اسلام بیرون نیست. اصول دين مقدس اسلام پنج است:

 

1 ـ توحيد 2 ـ عدل 3 ـ نبوت 4 ـ امامت 5 ـ معاد.

 


1ـ توحيد

 

توحيد آن است كه انسان بداند جهان را (خداى يكتا) آفريده و به آن هستى بخشيده و همه چيز در دست اوست بنا بر اين آفرينش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.

 

(إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون)(.ترجمه: هرگاه خداوند چيزى را اراده كند انجام مى گيرد.

 

دليل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مى بينيم از خورشيد و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمين مشاهده مى كنيم از درياها، جويبارها، ميوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان كه در هوا به پرواز در مى آيند و حيواناتى كه در آبها شناورند و حيوانات گوناگون كه در روى زمين هستند با صداها و اندازه هاى مختلف، و انسان اين موجود شگفت انگيز آفرينش با حواس مختلفى كه دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانيت اندوه و مانند آن. همه اينها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى مى كنند كه به او عقيده منديم و او را پرستش مى نمائيم و از او يارى مى جوئيم و در هرحال به او توكل داريم:

 

خداوند داراى صفات بسيارى است:

 

مانند (علم) بدين معنى كه او همه چيز را از كوچك و بزرگ مى داند و از قلب همگى آگاهست.

 

و مانند (قدرت) يعنى: او بر هرچيزى توانا است، بر آفريدن، روزى دادن، ميراندن، زنده كردن و غير اينها.

 

و مانند (حيات) يعنى: او زنده اى است كه نخواهد مرد.

 

و مانند (اراده) يعنى: او خواستار كارهائيست كه در آن مصلحت است و هيچگاه كار زيان بخشى انجام نمى دهد.

 

و مانند (ادراك) يعنى: او همه چيز را مى بيند و همه چيز را مى شنود، گرچه آهسته باشد.

 

و مانند (قدمت) يعنى: او پيش از هرچيز بوده و همه چيز را آفريده و بعد از همه چيز خواهد بود.

 

و مانند (تكلم) يعنى: او با هريك از بندگان خالص خود و پيامبران و فرشتگانش كه خواسته باشد سخن مى گويد.

 

و مانند (صدق) يعنى: آنچه مى گويد راست است و از وعده خود تخلف نمى ورزد. اينها همه گذشته از اينكه آفريننده و روزى دهنده، و زنده كننده، و ميراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شريف و كريم است، خداى بزرگ از نقص هم بركنار است، بنا بر اين جسم نيست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه تركيب نيافته است. و ديدن او امكان پذير نيست نه در دنيا و نه در آخرت.

 

و عوارض بر او راه نمى يابد، بنا بر اين مريض نخواهد شد، گرسنه نمى شود، خوابش نمى برد و پير هم نمى گردد، در كارهاى خود شريك نداشته، يكه و تنها است، و صفات خدا عين ذاتش مى باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نيست كه نخست نادان بوديم و سپس دانا شديم، قدرت نداشتيم و آنگاه مقتدر گشتيم. بى نياز است يعنى: نيازى به مشورت و همكارى ندارد و به وزير و لشكرى محتاج نيست.

 

2 ـ عدل

 

بدين معنى كه: دادگر است و به كسى ستم نمى نمايد و كارى را بدون حكمت انجام نمى دهد، بنا براين هرچه را مى آفريند و روزى مى دهد و آنچه را مى دهد و باز مى ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمى دانيم. همانطورى كه اگر دكترى به بيمار خود داروئى داد مى دانيم كه: در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشيده باشد بنا بر اين اگر ديديم: خداوند متعال كسى را ثروتمند و ديگرى را تهيدست نموده، و يا به يكى شرافت بخشيده و به ديگرى نبخشيده، يا يكى را مريض كرده و ديگرى سالم است، و از اين قبيل كارها... بايد عقيده مند باشيم كه: همه اينها از روى حكمت و مصلحت است گرچه ما به حكمت آن پى نبريم.

 

چنانچه در روايت آمده كه حضرت موسى(ع) از خداوند درخواست كرد: برخى از دادگريهاى خود را كه در ظاهر مشكل مى آيد باو نشان دهد، خداوند باو فرمود كه: به صحرا رود و بر سر چشمه آبى در كمين بنشيند تا جريانى را مشاهده كند. موسى (ع) بدانجا رفت و ديد: اسب سوارى در سر چشمه پياده شد و پس از رفع احتياج از آنجا دور شد ولى هنگام رفتن فراموش كرد كيسه پول خود را همراه ببرد. پس از چندى كودكى آمد كيسه را برداشت و رفت سپس پير مرد كورى از راه رسيد و مى خواست وضو بگيرد كه دراين هنگام مرد سوار برگشت و چون كيسه پول خود را نديد پير مرد نابينا را بسرقت پولش متهم ساخت، كشمكش بين اين دو در گرفت تا اينكه بالاخره اسب سوار كور را كشت. خداوند به موسى وحى فرمود كه: اسب سوار مال پدر كودك را دزديده بود، مال را بورثه پدر: (همان كودك) برگردانديم و كور پدر اسب سوار را كشته بود كه اينك به كيفر خود رسيد. اين بود نمونه اى از عدل و دادگسترى خداوند، گرچه از نظر كوته بين ما درست نيست.

 

3 ـ نبوت

 

پيامبر به كسى مى گويند كه: خداوند متعال به او وحى مى فرمايد و پيامبران بر دو دسته اند:

 

1 ـ پيامبر مرسل: كسى را گويند كه از طرف خدا برانگيخته شده تا مردم را از تاريكى به روشنائى و از باطل بسوى حق و از خرافات به حقيقت و از نادانى بسوى دانش راهنمائى كند.

 

2 ـ پيامبر غير مرسل: كسى است كه فقط براى خودش بر او وحى مى شود و در رسانيدن احكام به مردم مأموريتى ندارد. و تعداد پيامبران يكصد و بيست و چهار هزار است (124000) و پيامبران مرسل چند نفرى بيش نيستند، اول پيمبران (آدم) عليه السلام و آخر آنان (محمد) صلى الله عليه و آله وسلم است.

 

پيامبران مرسل نيز دو دسته اند:

 

دسته اول: الوالعزم و آنان كسانى هستند كه از جانب خدا براى شرق و غرب عالم برانگيخته شده اند و اينان پنج نفرند:

 

1 ـ ابراهيم(ع). 2 ـ نوح (ع). 3 ـ موسى(ع). 4 ـ عيسى(ع). 5 ـ محمد (ص)

 

دسته دوم ـ غير الوالعزم و اينها بقيه پيامبران هستند.

 

يهوديان از پيروان موسى عليه السلام و مسيحيان از پيروان عيسى عليه السلام، و مسلمانان پيروان محمد صلى الله عليه و آله هستند. ولى دين اسلام مكمل اديان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است كه از تعليمات عاليه اسلام پيروى كنند همانطور كه خداى متعال مى فرمايد.

 

ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين)

.ترجمه: هركس غير از اسلام دينى اختيار نمايد از او پذيرفته نمى شود و در آخرت از زيان كاران است.

 

اسلام تنها شريعت الهى است كه تا روز بازپسين برجا خواهد ماند و هيچگاه نسخ نمى شود.

 

تا كنون دانستيد كه محمد(ص) آخرين پيامبر الهى است و دينش اسلام است، كه ناسخ همه اديان و تا روز قيامت باقى است، اينك برخى از حالات آن حضرت را ياد آور مىشويم:

 

محمد(ص) فرزند عبدالله، مادرش آمنه دختر وهب است كه در روز جمعه هفدهم ربيع الاول پس از طلوع فجر عام الفيل در مكه و در زمان سلطنت پادشاه دادگر، (انوشيروان) بدنيا آمده است و در روز بيست و هفتم ماه رجب پس از گذشت چهل سال از عمر شريفش در كوه حرا از جانب خداوند به پيامبرى برانگيخته شد و جبرائيل (فرشته وحى) فرود آمد و اولين سوره قرآن را بر او نازل كرد (اقرا باسم ربك الذى خلق...)

 

سپس براى رسانيدن پيامهاى الهى قيام كرد و در مراكز عمومى و ميدانها مىگفت:

 

(ايها الناس قولوا لا إله الا الله تفلحوا).

 

ترجمه: (اى مردم. بگوئيد بجز خداى يكتا خدائى نيست تا رستگار شويد) ولى چون اهالى مكه مشرك بودند به استهزاء حضرتش پرداختند، مى خنديدند و آزارش مى دادند تا آنجا كه فرمود:

 

 

حضرت محمد

 

 

(ما او ذى نبى مثل ما او ذيت).

ترجمه: هيچ پيمبرى مانند من آزار نديد و در اول جز چند نفرى انگشت شمار به او نگرويدند، اول كسى كه ايمان آورد امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام بود و پس از او همسر پيامبر حضرت خديجه عليها السلام و سپس دسته اى ديگر ايمان آوردند و چون مشركين به حضرت بسيار ستم كردند، از مكه به مدينه هجرت فرمود، و اين هجرت ابتداى تاريخ مسلمانان شد، در مدينه تعداد مسلمانان افزوده شد و دولت اسلامى روز به روز، رو به پيشرفت و قدرت مى رفت تا آنجا كه بر تمدنهاى جهان و اديان سالفه برترى يافت. در مدتى كه پيامبر اسلام(ص) در مدينه منوره بودند جنگهائى براى مسلمانان پيش آمد كه همگى آنها بر اثر دشمنيهاى مشركين بود.

 

پيغمبر (ص) در تمام جنگها روش صلح و مسالمت را از دست نمى داد و لذا تعداد كشتگان از دو طرف، مسلمان و غير مسلمان به شهادت تاريخ در همه جنگها (كه بيش از هشتاد جنگ بود) از يك هزار و چهارصد نفر تجاوز ننموده است.

 

از زمان بعثت پيغمبر اكرم(ص) تا هنگامى كه رحلت فرمود قرآن كم كم و بمناسبتهائى بر آن حضرت نازل مى گرديد تا اين كتاب بزرگ آسمانى در مدت بيست و سه سال تكميل شد. پيغمبر اكرم(ص) دين و دنياى مردم را منظم و مرتب مى ساخت، طرز داد و ستد و رويه معاشرت و اجراى سياست را تشريع مى فرمود و پس از آنكه اسلام تكميل شد اين آيه نازل گرديد:

 

(اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً).

 

ترجمه: امروز دين شما را كامل گردانيدم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براى شما بهترين دين قرار دادم.

 

پس از رنجها و سختيهاى فراوان رفته رفته آثار كسالت در چهره پيامبر اسلام نمودار گرديد و روز به روز شدت مى يافت تا اينكه در روز بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم هجرت جهان را بدرود گفت وطبق وصيت آن حضرت، على(ع) براى مراسم غسل و كفن و دفن و نماز خواندن اقدام كرد و در مدينه در جاى كنونى به خاك سپرده شد پيامبر اسلام (ص) در تمام احوال خود بارزترين نمونه براى امانت و اخلاص، راستگوئى و اخلاق نيك، دانش و بردبارى، گذشت و بخشش، كرم و شجاعت، تقوى و پرهيزكارى، زهد و فضيلت، پاكدامنى و دادگرى، فروتنى و جهاد بشمار مى رفت. بدن شريفش در اعتدال و تناسب بهترين بدنها و صورت مباركش در نورانيت و زيبائى همچون ماه شب چهاردهم درخشان بود.

 

خلاصه در او همه برتريها جمع و داراى شرافت و بزرگى بسيارى بود محور دانش و دادگسترى و فضيلت و مدار دين و دنيا بود، تا بحال مانندش نيامده و تا ابد نخواهد آمد.

 

اين بود پيامبر مسلمانان، و اين بود قانون گذار اسلام كه دينش بهترين اديان و كتابش بهترين كتابها است (كه باطل در آن راه نداشته و نخواهد داشت و از جانب پروردگار جهان نازل گرديده است).

 

4 ـ امامت

 

خداوند همانگونه كه پيامبران را تعيين مى فرمايد جانشينان پيامبران را نيز تعيين مى فرمايد و دوازده نفر جانشين براى پيامبر ما محمد(ص) برگزيده است كه آنان همان دوازده امامى هستند كه نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از:

 

1 ـ امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) پسر عموى پيغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله عليها.


2 ـ امام مجتبى: حسن بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد (ص) است.


3 ـ امام شهيد: حسين بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد(ص) است.


4 ـ امام زين العابدين: على بن حسين عليهما الس

لام.


5 ـ امام باقر: محمد بن على عليهما السلام.


6 ـ امام صادق: جعفر بن محمد عليهما السلام.


7 ـ امام كاظم: موسى بن جعفر عليهما السلام.


8 ـ امام رضا: على بن موسى عليهما السلام.


9 ـ امام جواد: محمد بن على عليهما السلام.


10 ـ امام هادى: على بن محمد عليهما السلام.


11 ـ امام عسكرى: حسن بن على عليهما السلام.


12 ـ امام مهدى: محمد بن حسن قائم آل محمد عليهما السلام كه در انتظارش بسر مى بريم.

 

اين امامان دوازده گانه حجت خدا بر مردم اند و همگى فرزندان رسول خدا(ص) مى باشند و در دانش و بردبارى، فضيلت و دادگرى، پاكدامنى و اخلاق نيكو و همه صفات مانند پيامبر اسلامند، مگر مى شود داراى اين صفات برجسته نباشند؟ زيرا اينان جانشينان پيامبر، و پيشوايان مردم و راهبران اسلام و حجت خدا بر مردم جهانند. اينك حالات هريك را بطور اختصار بيان مى داريم و پيش از امامان به شرح حال دختر پيغمبر(ص)، و همسر على(ع)، مادر امامان فاطمه زهرا(ع) مى پردازيم:

 

 

5 ـ معاد

 

معاد عبارت است از اينكه: خداوند انسان را پس از مردن زنده مى كند تا نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را به كيفر اعمال خود برساند.

 

كسى كه ايمان بخدا داشته، عمل شايسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگيرد، نيت خود را خالص گرداند كودكان يتيم را پناه دهد، از مستمندان و بينوايان دستگيرى كند و اينگونه كارهاى نيك انجام دهد.

 

خداوند او را در باغستانهاى بهشت كه در زير آن نهرهائى جارى است، مى برد و همواره در جوار رحمت بى پايان قرار مى گيرد، و كسى كه كفر ورزيد و كار ناشايسته از او سر زده و مرتكب دروغ، خيانت، قتل، دزدى، زنا، شراب خوارى و نظائر آن گرديده سزاى او آتش دوزخ و آبهاى جوشان و غذاهاى كشنده آن خواهد بود و پيوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد.

 

پيش از بهشت و دوزخ، دو منزل را بايد طى كرد:

 

1 ـ منزل اول قبر است كه در آن از اعمال پرسش مى شود، و انسان پاداش كردار خود را مى چشد، چنانچه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: قبر، يا گودالى از گودالهاى جهنم و يا باغى از باغستانهاى بهشت است(10). حالت انسان در قبر مانند شخصى است كه بخواب رفته، گاهى با ديدن خوابهاى خوب خوشنود و زمانى خوابهاى پريشان ديده ناراحت مى شود با اينكه اگر كسى در نزديكى او باشد نمى داند اين شخص خوابيده اكنون در سختى و رنج بسر مى برد يا در آسايش.

 

زندگان نيز از مرده ها جز كالبدى خاموش و بى روح نمى بينند و نمى توانند درك كنند كه او در رنج است، يا در استراحت.

 

2 ـ منزل دوم قيامت است كه خداوند مردگان را زنده مى كند و همگى را در صحراى محشر گرد مى آورد، در اين هنگام دادگاههاى بزرگ عدل الهى تشكيل يافته، دادرسان كه پيمبران و بندگان شايسته خدايند حضور مى يابند و به توزين و سنجش اعمال مردم مى پردازند، اينجا است كه پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار مى كنند. دسته اى كه در دنيا رفتار و كردار شان شايسته بوده خوشبخت و گنهكاران بدبخت مى گردند، بنا بر اين بر انسان لازم است كه بقدر توانائى خويش در كارهاى نيك كوشش كند تا در آن روز كه فريادرسى نيست گرفتار بدبختى هميشگى و عذاب دائم نگردد.

 

 

 

 

 

 


ویدیو مرتبط :
مثنوی اصول اصول اصول دین است (پاسخ به دشمنان رهبر)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فروع دین یکی از اصول عقاید اسلام



قبل از ورود به بخش دوم تعاليم عاليه اسلام، لازم است بدانيم كه اصول عقايد اسلام، ارتباط به فكر و انديشه انسان دارد، لذا بايد اعتقاد به آن از روى دليل و اجتهاد باشد، امّا فروع دين كه دامنه وسيع آن، همه جزئيّات و كليّات زندگى، حركات و سكنات انسان، از قبل از تولّد تا بعد از وفات را در برمى گيرد و انسان - غالباً - نمى رسد در همه آنها اجتهاد كند، مى تواند در آن از مجتهد جامع الشرايطى تقليد نمايد.

 

از آنجا كه فروع دين اسلام بسيار است، ما تنها به ده مورد مهم و معروف آن اشاره نموده، سپس به بيان بعضى ديگر كه احتياج به كمى توضيح دارد مى پردازيم:

 

 

فروع دين اسلام بسيار است و ما به ذكر ده‏تاى آن مى‏پردازيم:


1 ـ نماز.

 

2 ـ روزه.

 

3 ـ خمس.

 

4 ـ زكات.

 

5 ـ حج.

 

6 ـ جهاد.

 

7 ـ امر به معروف.

 

8 ـ نهى از منكر.

 

9 ـ تولى.

 

10 ـ تبرى.

 

بايد دانست كه احكام و دستورات ديگرى مانند خريد و فروش، ازدواج، قصاص، ديات، قضاوت و... از فروع دين است.

 


اول: نماز

 

نماز بر دو قسم است: واجب و مستحب:

 

نماز واجب:


نمازهاى واجب بر چند قسم است كه مهمترين آنها نمازهاى شبانه روزى است.

در شبانه روز واجب است پنج مرتبه نماز بخوانيم:

 

1 ـ نماز صبح، و آن دو ركعت است كه وقتش از طلوع فجر تا طلوع آفتاب مى‏باشد.

 

2 ـ نماز ظهر، و آن چهار ركعت است.

 

3 ـ نماز عصر، و آن چهار ركعت است. (وقت اين دو نماز از اول ظهر تا غروب آفتاب است).

 

4 ـ نماز مغرب، و آن سه ركعت است.

 

5 ـ نماز عشاء، و آن چهار ركعت است. (وقت اين دو نماز از اول مغرب تا نيمه شب شرعى است).

اين طريق نماز خواندن براى كسى است كه مسافر نيست ولى شخص مسافر بايستى نمازهاى چهار ركعتى خود: (ظهر، عصر، عشاء) را مانند نماز صبح دو ركعتى بخواند.

 

نماز مستحب:


نمازهاى مستحبى، زياد است و مهمترين آنها نافله‏هاى شبانه روزى است بدين طريق:

 

1 ـ نافله صبح دو ركعت و وقت خواندن آن پيش از نماز صبح است.

 

2 ـ نافله ظهر، هشت ركعت است و بايد دو ركعت دو ركعت خوانده شود و وقت آن قبل از ظهر است.

 

3 ـ نافله عصر، هشت ركعت است كه بايد قبل از عصر و دو ركعت دو ركعت خواند.

 

4 ـ نافله مغرب چهار ركعت است كه بعد از مغرب دو ركعت دو ركعت بايد خواند.

 

5 ـ نافله عشاء دو ركعت است كه بعد از نماز عشاء نشسته خوانده مى‏شود.

 

6 ـ نافله شب، يازده ركعت است، كه دو ركعت دو ركعت بايد خواند. و ركعت يازدهمى را تنها بجا آورد و وقت آن از نيمه شب تا اذان صبح است تمام اين نافله‏ها را بايستى مانند نماز صبح بجا آورد بجز اينكه در نيت باهم فرق دارند.

 

 

دوم: روزه

 

بر هر فرد مكلف واجب است كه: در ماه مبارك رمضان اگر مريض يا مسافر يا حائض يا معذور بعذر ديگرى نباشد روزه بگيرد، روز عبارت است از اينكه انسان پيش از اذان صبح نيت كند كه: فردا روزه مى‏گيرم قربة الى الله، و از اول شفق تا مغرب شرعى از مفطراتى كه روزه را باطل مى‏كند دورى نمايد: و مفطرات نه چيز است:


1 ـ خوردن و آشاميدن.

 

2 ـ جماع.

 

3 ـ استمناء.

 

4 ـ اماله نمودن با چيز روان.

 

5 ـ رساندن غبار غليظ به حلق.

 

6 ـ باقى ماندن بر جنابت تا طلوع شفق.

 

7 ـ فروبردن سر بزير آب.

 

8 ـ دروغ بستن به خدا و پيامبر و امام(ع).

 

9 ـ قى عمدى.

 

رمضان

 

چند مسأله:


1 ـ اول ماه رمضان و اول ماه شوال، به يكى از سه چيز ثابت مى‏گردد:

 

ألف ـ ديدن ماه.

ب ـ دو نفر شاهد عادل شهادت دهند كه: ماه را ديده‏اند.

ت ـ حاكم شرع حكم دهد كه: ماه ديده شده.

 

2 ـ كسى كه در ماه رمضان روزه خود را عمدا بشكند براى كفاره آن يكى از اين سه كار را بايد بجا آورد:

 

ألف ـ يا شصت روز روزه بگيرد.

ب ـ يا شصت فقير را سير كند.

ت ـ يا بنده مؤمنى را آزاد كند.

 

3 ـ بر هر مكلفى كه مى‏تواند، واجب است در روز عيد فطر براى خود و هركه نان خور او است براى هريك نفر مقدار تقريبا سه كيلو گرم گندم، يا جو يا ذرت، بعنوان (زكات فطره) بپردازد و نيز مى‏تواند قيمت هريك را حساب كرده به فقرا رد كند.

 

4 ـ مستحب است در روز عيد فطر (نماز عيد) خوانده شود. (در اين مسأله اختلاف است).

 


سوم: خمس

 

خمس عبارت است از يك پنجم مال كه در اين هفت چيز واجب مى‏شود:

 

1 ـ سودى كه از راه: تجارت، كشاورزى، اجاره مستغلات و هرنوع كسب مشروع بدست مىآيد، كه پس از گذراندن مخارج ساليانه بايد خمس آنچه پس انداز مى‏شود پرداخت گردد.

 

2 ـ معادن طلا، نقره، نفت، نمك، آهن و مانند آن.

 

3 ـ گنج، هركس گنجى را يافت خمس آن با شرايطش واجب مى‏شود.

 

4 ـ مال حلال مخلوط به حرام، در صورتى كه مقدار حرام و صاحب آن را نداند.

 

5 ـ آنچه از جواهرات دريا بوسيله فرورفتن در آب (غواصى) بدست آورند، مانند صدف و مرجان و...

 

6 ـ غنيمت جنگى كه در حال جنگ و يا دفاع از كفار بدست مى‏آيد.

 

7 ـ زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد يا بنحو ديگر به كافر منتقل شود.

 

خمس بدو قسمت تقسيم مى‏گردد:


1 ـ نصف آن براى سادات فقير كه نمى‏توانند كسب كنند.

 

2 ـ نصف ديگر آن، به مجتهد عادل داده مى‏شود كه در راه مصارف اسلامى مصرف كند.

 

 

چهارم: زكات

 

زكات بر نه چيز واجب است:


1 ـ خرما.

 

2 ـ كشمش.

 

3 ـ گندم.

 

4 ـ جو.

 

5 ـ شتر.

 

6 ـ گوسفند.

 

7 ـ گاو.

 

8 ـ طلا.

 

9 ـ نقره.


و زكات مال التجاره مستحب است. زكات در هشت مورد به مصرف مى‏رسد:


1 ـ فقير.

 

2 ـ مسكين، و آن كسى است كه از فقير سخت‏تر مى‏گذراند.

 

3 ـ مأمورين وصول زكات.

 

4 ـ كافرانى كه اگر زكات به آنها داده شود به اسلام مايل شوند.

 

5 ـ در راه آزاد كردن بردگان.

 

6 ـ بدهكارى كه نمى‏تواند وام خود را بپردازد.

 

7 ـ (سبيل الله) مانند ساختن مسجد و پل و هركارى كه براى مسلمانان نفع عمومى دارد.

 

8 ـ (ابن السبيل): مسافرى كه در سفر مانده است، گرچه در شهر خودش ثروتمند است.

 

اگر مردم اين دو حق واجب: (خمس و زكات) را بپردازند بر روى زمين مستمندى باقى نمى‏ماند و مصالح اسلامى تعطيل نمى‏گرديد، همانطورى كه تاريخ مسلمانان صدر اسلام كه بقوانين اسلام عزيز رفتار مى‏كردند شاهد زنده‏اى برگفتار ماست.

 

 

پنجم: حج

 

يكى از اركان اسلام حج است و بر هر فرد مكلفى كه قدرت داشته باشد، واجب است در مدت عمر يك بار براى انجام مراسم حج به مكه (خانه خدا) برود.

 

مراسم حج بر دو قسم است:

 

قسم اول: عمره، و آن عبارت است از:

 

1 ـ احرام، يعنى: لباسهاى خود را در آورده و دو جامه كه به آن احرام مى‏گويند بپوشد.

 

2 ـ طواف عمره، يعنى: هفت بار اطراف خانه كعبه بگردد.

 

3 ـ نماز طواف عمره، يعنى: دو ركعت نماز مانند نماز صبح به نيت طواف عمره بخواند.

 

4 ـ سعى بين صفا و مروه، يعنى: هفت مرتبه مسافت بين صفا و مروه را بپيمايد (صفا و مروه دو كوه‏اند).

تقصير، يعنى: مقدارى ناخن يا موى خود را بچيند.

 

کعبه

 

قسم دوم: حج و اعمال آن بدين ترتيب است:


1 ـ احرام.

 

2 ـ توقف در عرفات كه آن موضعى است در نزديكى مكه.

 

3 ـ توقف در مشعر كه آن موضعى است در نزديكى مكه.

 

4 ـ رفتن به منى، براى انجام اعمال سه گانه:

 

ألف ـ (رمى جمره) پرتاب كردن سنك بسوى پاره‏اى ازكوه.

ب ـ قربانى كردن گوسفندى يا شترى يا گاوى.

ت ـ تراشيدن سر.

 

 

5 ـ طواف زيارت، يعنى: اطراف خانه كعبه طواف نمودن.

 

6 ـ نماز طواف حج، يعنى: دو ركعت نماز به نيت طواف حج بجا آورد.

 

7 ـ سعى بين صفا و مروه، يعنى هفت مرتبه مسافت بين كوه صفا و مروه را بپيمايد.

 

8 ـ طواف نساء، يعنى: هفت مرتبه اطراف خانه كعبه طواف كند.

 

9 ـ نماز طواف نساء، يعنى دو ركعت نماز مانند نماز صبح به نيت طواف نساء بجا آورد.

 

10 ـ بيتوته در منى، و رمى جمره در آنجا.

 

 

ششم: جهاد

 

جهاد از امورى است كه بر مسلمانان واجب شده و معنى آن جنگيدن براى پيشرفت اسلام است، با چند دسته جهاد واجب است:

 

1 ـ با كفار و يا بت پرستان، يا منكرين خداوند و مانند آن، ولى جنگ با آنان صرفا به خاطر فتح و پيروزى نيست، بلكه به خاطر گسترش عدالت و دادگرى در ميان مردم، و نجات زيردستان از چنگال ستمگران و اجراى دستورات عاليه اسلام و احكام الهى است، بنا بر اين تا آنجائى كه ممكن است دامنه جنگ وسعت نمى‏يابد، و هرچه زودتر به خونريزى خاتمه داده مى‏شود به همين جهت مى‏بينيم كه در تمام جنگهاى پيغمبر(ص) با اينكه متجاوز از هشتاد جنگ بود، به شهادت تاريخ مجموع تعداد كشته‏شدگان از مسلمانان و مشركين بيش از يكهزار و چهارصد نفر نبوده است.

 

در جنگ با كفار، چنانچه طرف مقابل اسلام از اهل كتاب، مانند يهود و نصارى باشد، آنان را به انتخاب يكى از اين سه راه مختار مى‏نمايند.

 

اول: اسلام بياورند.

 

دوم: جزيه بپردازند، بدين معنى كه طبق قرارداد بايد ساليانه مقدارى از مال خود را به حكومت اسلام بپردازند، تا در راه مصالح عمومى مصرف گردد و در اين صورت مى‏توانند با آزادى عقيده در سايه حمايت اسلام بزندگى خود ادامه دهند.

 

سوم: جنگيدن.

 

اما كفارى كه اهل كتاب نيستند، آنان را به انتخاب يكى از دو راه مختار مى‏سازند:

 

الف ـ اسلام بياورند.

ب ـ براى جنگ آماده شوند.

 

2 ـ اهل ذمه در صورتى كه از شروط مقرره سرپيچى كنند، مسلمانان براى سركوبىشان با آنان مى‏جنگند، مگر آنكه باز به پيمان خود برگردند و يا مسلمان شوند.

 

3 ـ مسلمانانى كه بر پيشواى اسلام بشورند: آنان كسانى هستند كه از دستورات اسلام سرباز زنند بايد با اينان جنگيدتا از راهى كه رفته‏اند برگشته، و به موازين اسلام رفتار نمايند.

 

 

هفتم: امر به معروف

 

امر به معروف از فروع مهم اسلام است، (معروف) آن است كه اسلام بدان امر نموده، و انجام آن را واجب گردانيده مانند نماز، روزه، پرداخت حقوق مستمندان و رعايت قوانين مهم اسلامى...

 

يا آنكه اسلام بدان امر نموده ولى انجامش را واجب نكرده است، مانند، اطعام مستمندان و پذيرائى از ميهمان و اخلاق نيكو و تعليم بى‏سوادان و مانند اينها...

بنابر اين امر نمودن به قسم اول واجب و به قسم دوم مستحب است:

 

امر به معروف داراى چهار شرط است:


1 ـ امركننده بايستى اول خودش خوب و بد را تميز دهد سپس امر و نهى نمايد.

 

2 ـ احتمال تاثير بدهد.

 

3 ـ در صورتى كه طرف در عمل زشت خود اصرار ورزد.

 

4 ـ از امر به معروف زيان قابل توجهى روى ندهد.

 

 

هشتم: نهى از منكر

 

و آن نيز از فروع مهم اسلام است: مسلمانان به جهاتى چند بر ملتهاى ديگر برترى دارند، مهمترين سبب اين برترى اجراى وظيفه امر به معروف و نهى از منكر است كه خداوند متعال مى‏فرمايد: (شما مسلمانان از ميان مردم بهترين ملت‏هائيد، براى آنكه به كار نيك امر و از رفتار ناشايست نهى مى‏نمائيد(4).

 

(منكر): آن است كه اسلام ما را از آن باز داشته است مانند شراب، قمار، ربا، زنا، خوردن مال مردم بدون رضايت و مانند اينها يا آنكه اسلام آنرا مكروه دانسته است، مانند ياوه‏گوئى خوابيدن بين طلوعين و مانند آن...

 

نهى از آنچه در اول گفتيم واجب و از مكروهات مستحب است.

 

شرايط چهارگانه كه در امر بمعروف گفته شد در نهى از منكر نيز رعايت مى‏گردد. نهى از منكر داراى مراتبى است:

 

1 ـ نهى قلبى، به اينكه قلبا از وقوع منكر بىزار باشد.

 

2 ـ نهى باصورت، مانند روگردانيدن از بجاآورنده منكر.

 

3 ـ نهى زبانى، با پند و اندرز، تا برسد به سرزنش و پرخاش.

 

4 ـ نهى با دست، مانند زدن، تا آنگاه كه زيان قابل توجهى پديد نيايد.

 

امر به معروف و نهى از منكر، دو دستور واجب و در نهايت اهميت است، تا آنجا كه پيغمبر اسلام(ص) فرمودند:

 

(تمامى كارهاى نيك در برابر جهاد در راه خدا مانند قطره ايست، نسبت به دريا و همه كارهاى نيكو و جهاد در برابر امر به معروف و نهى از منكر مانند قطره‏اى است در مقابل دريائى بى‏كران).

 

ولى متأسفانه كمتر كسانى هستند كه به اين دو واجب عمل كنند، حضرت باقر(ع) فرموده است:

 

(در آخرالزمان مردمى هستند كه امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى‏شمارند، مگر آنجا كه براى آنان زيانى در كار نيست و پيوسته، براى خود وقت گذرانى و عذرتراشى مى‏كنند، اينجا است كه خداوند آنان را مورد خشم خود قرار خواهد داد).

 


نهم و دهم: تولى و تبرى

 

تولى، يعنى: دوستى خدا و پيامبران و امامان عليهم‏ السلام. تبرى، يعنى: بيزارى از دشمنان خدا و دشمنان پيامبران و امامان عليهم‏ السلام.

 

براى اينكه: اگر كسى شخصى را دوست داشته باشد از او پيروى مى‏كند و اگر كسى با شخصى دشمن باشد از او دورى مى‏نمايد، بنا براين دوستى خدا و اولياء خدا سبب مى‏گردد كه براى نظم دنيا و پاداش آخرت از آنان پيروى نمائيم.