مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
چگونه جلوی تسلط شیطان را بگیریم؟
شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل میکند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است
اصل و اساس انحراف و گرفتار شدن در جاده انحرافات و گمراهیها، خارج شدن از دایرهی بندگی و هدایت خداوند متعال است. به این معنا که هرگاه انسان خود را از چتر ولایت الهی خارج کرد در واقع خود را تحت کنترل ضلالت و گمراهی و ولایت شیطان قرار داده است.
در فرهنگ قرآن اصل و اساس انحراف و گرفتار شدن در جاده انحرافات و گمراهیها، خارج شدن از دایرهی بندگی و هدایت خداوند متعال است. به این معنا که هر گاه انسان خود را از چتر ولایت الهی خارج کرد در واقع خود را تحت کنترل ضلالت و گمراهی و ولایت شیطان قرار داده است.
شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل میکند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است که در منطق قرآن با نام سیادت گام به گام از آن یاد میشود: «ولا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ و از گامهای شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست!». [1]
مرحله دوست داشتن شیطانی هر چند در آیات متعددی خداوند متعال دشمنی آشکار شیطان را برای انسان بیان کرده است ولی انسانی که در غفلت بیخبری و مستی شهوات دنیایی گرفتار شده است، دوستی خدا را فراموش کرده و این دشمن آشکار را دوست خود قرار میدهد که در نهایت با اتخاذ این دوستی نکبت بار، شقاوت اخروی را برای خود فراهم میکند. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ؛ همانا سُلطه ی شیطان بر کسانی است که او را دوست دارند (ولایت او را بر خویش بپذیرند)». [2]
مرحله قلقلک و القای شیطانی هر چند در آیات متعددی به شیطان و دشمنیاش اشاره شده ولی نباید از این موضوع غافل شد که تحرکات و تهدیدات شیطان در حد قلقلک و وسوسه است. «وَ قالَ الشَّیطانُ لَمَّا قُضِی الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکمْ فَأَخْلَفْتُکمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِی إِنِّی کفَرْتُ بِما أَشْرَکتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامی که کار تمام می شود، می گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند». [3]
مرحله ارتباط حضوری یاران شیطان (مشاوره حضوری) شیطان در استراتژیک تسلط خود بر انسان تنها به تحرکات و وسوسههای نفسانی خود بسنده نمیکند بلکه در موارد زیادی از کارگزارانی استفاده میکند که قبلاً مقهور تسلط شیطان شدهاند: «وَأَجْلِبْ عَلَیهِم بِخَیلِک وَ رَجِلِک؛ و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز». [4]
شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل میکند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است که در منطق قرآن با نام سیادت گام به گام از آن یاد میشود: «ولا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ و از گام های شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست!»
شرط و قدم اول در مبارزه با دشمن، همان «دشمن شناسی» است. بدیهی است که تا کسی دشمن را نشناسد، حتی با او مخالفت هم نمیکند، چه رسد به مبارزه و چه بسا از غفلت، فریب خورده و او را دوست نیز بشناسد. لذا خداوند متعال با قید این که او دشمن آشکار شماست، امر میکند که اطاعتش نکنید:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكمُْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (یس - 60)
ترجمه: مگر با شما عهد نسبتم و نگفتم اى فرزندان آدم شیطان را اطاعت مكنید كه او براى شما دشمنى آشكار است.
اغلب ما میدانیم که «شیطان»، چه ابلیس باشد، چه افراد و چه هوای نفس، دشمن است، ولی باور نکردهایم. لذا قدم اول دشمن شناسی و باور دشمنی اوست و قدم بعد مقابلهی با اوست. یعنی هر چه گفت، خلافش را انجام بدهیم.
ب – نکتهی مهم بعدی که سبب حفظ انسان از تبعیت شیطان میشود، باور معاد است.
خیلیها خدا (مبدأ) را میشناسند، اما به معاد باور محکمی ندارند. اگر ما مقصد را باور داشته باشیم، حتماً در سفر درست و به سوی مقصد حرکت میکنیم و سعی میکنیم که منحرف نشویم و اگر شدیم نیز سریع بر میگردیم.
ج – اما راجع به نماز، نکته بسیار است و از جمله آن که انسان باید «مخاطب» را بشناسد و گفتگوی خود با او را باور کند. آن وقت ارتباط بین عاشق و معشوق برقرار میشود و این ارتباط حتماً شیرین است. تا حدی که انسان دوست ندارد به پایان رسد و وقتی هم به اجبار به پایان برسد، آدمی منتظر فرصت و نوبت بعدی تجدید این دیدار و گفتگو میشود. اما نماز بیتوجه، ملالآور و خستگیآور میشود و طبعاً انسان نسبت به آن بیرغبت میشود.
کافی است یک بار تجربه کنیم. مثلاً چند دقیقه قبل از اذان خود را حاضر کنیم. حاضر برای گفتگوی با محبوب. بعد در دل بگوییم: خدایا تا چند دقیقهی دیگر، اذان میشود، یعنی اذن میدهی که بیایم و مستقیم با تو مرتبط شوم و راز و نیاز کنم و من لحظه شماری میکنم. و بعد که اذان شد، یا در جماعت شرکت کنیم و همهی حواسمان را به حضور در محضر حقتعالی بدهیم و اگر نشد، مقابل حق تعالی با عشق و ادب بایستیم و نماز بخوانیم.
شاید لذت همین یک بار، تداومش را به دنبال آورد. در هر حال شروط و رسم عشق و عشقبازی را همگان بلد هستند، چون فطری است. فقط لازم است لحظاتی به معشوق توجه کنند. سبب تنبلی به نماز، بیشتر به خاطر این است که با خدا کاری نداریم و فقط میخواهیم نمازمان را خوانده باشیم.
منبع:askdin.com
ویدیو مرتبط :
حجت الاسلام حیدری-تسلط شیطان بر آدم-بسیار زیبا
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نشانه تسلط شیطان بر ما چیست؟
شکر واژهای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه می شود. لغت شناسان عربی واژه شکر را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 170، «شکر») و یا به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کردهاند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر»)
شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما می رسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمتها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل می شود شکر نامیده می شود.
البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی می کند حالت شکرگزاری را دارد و میکوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید.
هم عقل این مفهوم را درک میکند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسان کننده و نعمت دهنده، متواضع می یابد و می کوشد به هر شکلی شده تشکر کند.
مقصود از توصیف خداوند به شکر
اما باید توجه داشت که آنچه بیان شده درباره شکر انسان از انسان یا خداست؛ اما اگر وقتی این واژه بر خدا اطلاق می شود و مثلاً گفته می شود که خداوند شاکر یا شکور است، مراد و مقصود از این وصف شکر درباره خداوند، چیز دیگری غیر از آنچه درباره انسان گفتهایم خواهد بود؛ زیرا مقصود از توصیف خداوند به شکر، انعام و احسان خداوند بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها (مفردات، ص461-462، «شکر»؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص2057) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب، ج7، ص170، «شکر»)
بسترها و عوامل شکرگزاری
شاید بتوان گفت که مهم ترین زمینه ساز و عامل شکرگزاری مربوط به شناخت است؛ زیرا تا زمانی که انسان شناختی نسبت به نعمت و نعمت بودن نداشته باشد، قدردانی و تشکری نمی کند.
در آیات قرآنی به نقش اساسی و مهم شناخت در تحقق حالت تشکر در انسان توجه داده شده است.
خداوند در آیات 68 تا 70 سوره واقعه به نقش شناخت نعمت در شکرگزاری انسان اشاره می کند تا نشان دهد که تا چه اندازه این عنصر در تحقق حالت شکرگزاری نقش بنیادین و اساسی دارد.
انسان اگر نداند که این چیزی که در اختیار اوست نعمت است، اصلاً حالت شکرگزاری به او دست نخواهد داد؛ بلکه زمانی این حالت در او تحقق می یابد که می فهمد که این چیز نعمتی است که باید شکرگزار آن باشد.
خداوند در قرآن به این نکته توجه می دهد که انسان ها همه ابزارهای لازم برای شناخت نعمت و نعمت دهنده را در اختیار دارند و می توانند نعمت و نعمت دهنده را بشناسند و از نعمت و نعمت دهنده تشکر نمایند. (نحل، آیه 78؛ مومنون، آیه 78؛ سجده، آیه 9؛ ملک، آیه 38؛ انسان، آیات 2 و3)
خداوند در آیه 15 سوره احقاف رشد عقلانی را عامل توجه بیشتر انسان به شکرگزاری دانسته است.
موانع شکرگزاری
موانع شکرگزاری در دو بخش اصلی یعنی شناختی و حرکتی خودنمایی می کند. اگر شناخت، عامل مهمی در شکرگزاری انسان نسبت به نعمت و نعمت دهنده است، همچنین فقدان شناخت، عامل بازدارنده در این عمل خواهد بود.
در حوزه حرکت و عمل نیز اگر فطرت به طور طبیعی گرایش دارد که انسان شاکر نعمت و نعمت دهنده باشد و در مقام شکرگزار در آید، هرگونه تغییر و تبدیل در فطرت موجب می شود تا رفتاری متضاد و متناقض در پیش گیرد و به جای شکرانه نعمت و شکرگزاری نسبت به نعمت دهنده، کفران نعمت و ناسپاسی و کفر نسبت نعمت را در پیش گیرد.
پس در موانع شکرگزاری باید به موانع شناخت و نیز عوامل تغییر در فطرت اشاره کرد؛ زیرا اینها به طور طبیعی در تغییر شکر به کفر نقش اساسی دارد .
به عنوان نمونه یکی از مهم ترین موانع شناخت این است که انسان ابزارهای شناختی خود را ناکارآمد سازد و یا سست و ضعیف نماید و دچار بیماری کند.
براساس آموزه های قرآنی، گناه موجب می شود تا انسان ابزارهای شناختی حسی و غیرحسی خود را از دست دهد به گونهای که بر آن زنگار بنشیند و نتواند بازتاب دهنده حقایق هستی باشد، یا آنکه حتی مهر کند و درهای آن را ببندد. این گونه است که حقایق را تیره می بیند یا واژگونه می یابد و براساس این تغییر ماهیت و دگرگونی، حق را باطل و زشت را زیبا و هنجار و ارزش را نابهنجار و ضد ارزش می یابد.
قلب که مهم ترین عامل شناختی است وقتی از سلامت خارج شود و بیمار گردد، انگیزهای متضاد خواهد داشت و به سمت و سوی زشتی و گناه می رود.
پس به طور غیر طبیعی به جای آنکه شاکر نعمت و نعمت دهنده باشد، کفران نعمت و ناسپاسی را در پیش می گیرد.
در این میان نباید نقش هواهای نفسانی را به عنوان دشمن درونی، و وسوسه های شیطانی را به عنوان دشمن برون نادیده گرفت؛ زیرا اینها از مهمترین عواملی هستند که انسان را به گناه میکشانند و عقل و فطرت سالم را تباه می سازند.
هواهای نفسانی انسان را به سمت گناه می کشاند و گناه نیز عقل و قلب را فاسد میکند و قدرت درک و شناخت را از انسان می گیرد.
از این رو خداوند به انسان ها هشدار می دهد که تقوا پیشه گیرند تا نه تنها ابزارهای شناختی حفظ شود و انسان همچنان به فطرت سالم در مسیر کمال باقی بماند، بلکه با تقوا پیشگی می توانند بصیرت یابند و گرایش به کمال و کمالیات در آنان تقویت شود و از بنبست ها بیرون آیند. (بقره، آیه282؛ انفال، آیه29؛ طلاق، آیات2و3)
ابلیس، مانع بزرگ شکرگزاری
خداوند در آیات 11 و 17 سوره اعراف به انسان هشدار می دهد که ابلیس، مهم ترین بازدارنده انسان از شکر به درگاه خداوند است. او اجازه نمی دهد تا انسان با شکرگزاری به اشکال گوناگون، خود را در مسیر صراط مستقیم عبودیت قرار دهد و به کمال برساند.
ابلیس سعی می کند تا انسان، نعمت شناس و نعمت دهنده شناس نباشد تا از نعمتهای الهی به درستی بهره گیرد و به درستی حق نعمت و نعمت دهنده را به جا آورد و شکرگزار نعمت دهنده باشد و سر تعظیم و سجده در برابر خداوند منان فرود آورد.
ابلیس همه راهکارها را برای جلوگیری از حرکت انسان در مسیر صراط مستقیم عبودیت و شکرگزاری در پیش می گیرد؛ زیرا می داند که معنا و مفهوم عبودیت واقعی چیزی جز شکرگزاری نیست که باطن آن کمال یابی و خلافت یابی انسان است. (انسان، آیه3)
از این رو می کوشد تا انسان، گرفتار کفر و کفران شود تا ظن و گمان خویش را در حق انسان راست کند.
شیطان می گوید کاری می کند تا انسان شکرگزار نباشد، چون می داند که شکرگزاری انسان در اشکال مختلف به معنای حرکت در مسیر خلافت الهی است که از آن محروم شده است. پس اگر بتواند جلوی شکرگزاری انسان را بگیرد، در حقیقت جلوی خلافت انسان را گرفته و به موفقیتی که می خواسته دست یافته است. به همین دلیل از همه ابزارها و از همه جهات چپ و راست و پشت و جلو حمله میآورد تا انسان را به کفر و کفران نعمت بکشاند. (اعراف، آیات11 و17)
به عبارت دیگر براساس تصریح ابلیس که گفته: وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ، می توان نتیجه گرفت که عدم شکرگزاری از نعمت ها، نشانه بارزی از تسلط شیطان بر انسان و انحراف از صراط مستقیم الهی بشمار میرود.
منابع:
hawzahnews.com
samamos.com