مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

عوامل مؤثر در قیام حسین (علیه‌السلام)



امام حسین,قیام امام حسین,درباره امام حسین,علت قیام امام حسین

در قیام امام حسین علیه‌السلام چند عامل را باید بررسی کرد :
الف - از امام حسین براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبكر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن على علیه السلام بود كه در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.

ب - خودش مى فرماید: اصلى در اسلام است كه در مقابل ظلم و فساد نباید سكوت كرد، اصل امر به معروف و نهى از منكر.

ج - مردم كوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت كردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل كوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام با مخالفت نمى كرد و بیعت مى كرد؟ این مطلب خلاف راى و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمى كرد؟ بلكه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به كوفه رسید، مردم كوفه اجتماع كردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول كه در مدینه بود از او بیعت خواستند، بلكه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین علیه السلام امتناع كرد.

 

بیعت كردن با یزید صحه گذاشتن بر حكومت او بود كه ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود كشته بشود، و بیعت نكند؛ زیرا خطر بیعت خطرى بود كه متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلكه متوجه اساس اسلام ، یعنى حكومت اسلامى بود، نه یك مسئله جزئى فرعى قابل تقیه .

اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر جهت را باید مطالعه كرد كه آیا شرط امر به معروف ؛ یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن یا نه .

  امام حسین,قیام امام حسین,درباره امام حسین,علت قیام امام حسین

 ایشان در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: استعدوا للبلاء واعلموا ان الله حافظكم و منجیكم من شر الهداء و یعذب عادیكم یانواع البلاء از اینها معلوم مى شود كه امام حسین توجه داشت كه خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود. پس شهادتش ماثر بود.

اما از نظر سوم : از این جهت همین قدر مؤثر بود كه امام را متوجه كوفه كرد. امام آیا اگر به كوفه نمى رفت ، در محل امن و امانى بود؟ اگر در مكه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع مى كرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت كه در مكه حرم خدا كشته شود و شاید از اینكه در حرم پیغمبر هم كشته شود ابا داشت . اینكه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به این زیاد برمى آید كه در خود كربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمى خواهید بر مى گردم ، فقط ناظر به این قسمت است كه چرا به عراق آمد به اینكه قضیه فقط یك جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانى از آمدن به عراق است . امام حسین كه نگفت حالا كه مردم كوفه نقض عهد كردند پس من بیعت مى كنم یا اینكه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس مى گیرم و ساكت مى شوم .(1)

من تن به بیعت نمى دهم !
امام حسین حاضر بود كه كشته شود ولى به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. وظیفه امام از این نظر فقط امتناع بود. این وظیفه را با خروج از كشور، با متحصن شدن به شعاب جبال (آنچنانكه این عباس پیشنهاد كرد)، با مخفى شدن هم مى توانست انجام دهد. به عبارت دیگر روش و متد امام از این نظر جز زیر بار رفتن به هر شكل ولو به خروج از مرز و تا سر حد كشته شدن نیست .

روش امام در مقابل عامل بیعت خواستن، محدود به حد امكانات براى بدست گرفتن حكومت نیست و محدود به حد كشته نشدن هم نیست ، ولى هیچ وظیفه اى مثبت از قبیل توسعه انقلاب و گسترش دعوت و غیره را ایجاد نمى كند. جلوگیرى از خونریزى دیگران لازم مى شود، از این نظر امام فقط باید بگوید: نه .

در آن زمان بیعت امام قطعا جدى و از روى رضا تلقى مى شد و واقعا صحه گذاشتن به خلافت یزید بود. قرائنى در دست است كه امام به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. آقاى صالحى از مقتل خوارزمى نقل مى كند كه : امام در مذاكراتش با محمد بن حنفیه فرمود: لو لم یكن فى الدنیا ملجا و لاماوى لما بایعت یزید بن معاویه .(2)

  امام حسین,قیام امام حسین,درباره امام حسین,علت قیام امام حسین

  مرد بیعت و مسلم نبود!
امام نه حاضر شد به بیعت و تسلیم ، و خود گفته بود به هر حال من بیعت نخواهم كرد و لو لم یكن ملجا و لا ماوى ، یعنى خواه كوفه مرا بپذیرد بیعت نخواهم كرد؛ و هم اینكه پس از یاس از یاورى كوفیان نیز دست از انتقاد نكشید. خطبه هاى داغش را پس از برخورد با حر و اطلاع از وضع كوفه ایراد كرد.

 

بعد از اطلاع از شهادت مسلم یا قیس بن مسهر یا عبدالله ین یقطر تازه این آیه را مى خواند: من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ...(3) پافشارى امام پس از تغییر اوضاع كوفه شاید بیشتر براى این بود كه بفهماند امتناع از بیعت و هم اعتراض و انتقادش مقدم به قدرت رسیدن و تسلط بر كوفه نیست و امام از بیعت و نه از اعتراض و انتقاد و امر به معروف و نهى از منكر. ترك بیعت و اقدام به اعتراض امام منوط به زمینه كوفه نبود كه با سقوط این زمینه ، هم حاضر به بیعت شود و هم ترك اعتراض را هم مى دانست و به اثر این اعتراض خونین هم واقف بود، مى خواست اعلام جرم خود را با خون بنویسد كه هرگز پاك نشود و هم اینكه راهى پیش نگرفت كه لااقل از كشته شدن فرزندان و یارانش جلوگیرى كند؛ زیرا فرضا بگوییم خود را در خطر مى دید، اصحاب و خاندان خود را كه قطعا در خطر نمى دید، چرا حاضر شد آنها كشته شوند؟ به علاوه چرا حتى پس از برخورد با حر بن یزید، عبیدالله بن حر جعفى و ضحاك بن عبدالله مشرقى (رجوع شود به تاریخ كه این كار پس از برخورد با حر بوده است یا نه ) (آنها را) و مخصوصا بنى اسد را در شب عاشورا به همراهى و نصرت مى خواند؟(4)

استفاده از تبلیغ
استفاده از تبلیغ در نهضت حسینى ، آن وقت درست است كه عامل نهضت را تنها امتناع از بیعت ندانیم . استفاده از تبلیغ با دو عامل دیگر یعنى اجابت مردم كوفه براى در دست گرفتن زمام امور، و دیگر امر به معروف و نهى از منكر جور مى آید، و البته از زمان سقوط كوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبلیغ استفاده شده باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهى از منكر.(5)

 
پی نوشت ها:
1. حماسه حسینى ، ح 3، ص 103.
2. حماسه حسینى ، ج 3، 178.
3. سوره احزاب ، آیه 23.
4. حماسه حسینى ، ج 3، ص 186.
5. حماسه حسینى ، ج 3، ص 339.


منبع: امام حسین (علیه‌السلام) از زبان شهید مطهرى
تبیان


ویدیو مرتبط :
بررسی قیام امام حسین علیه السلام(7)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین (علیه السلام)



 

سخنی با امام حسین

 

این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:

 

1. امر به معروف و نهى از منكر


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

 

چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است» 1

 

چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود كه اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

 

« مـگـر نمـى بینید كه به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

 

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محكم و مستحكم بماند.

 

2 ـ زنده كردن ارزشهاى اسلامى


حكومت اموى سعى بلیغ می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

 

از جمله ارزشهایى كه اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى كرده و حكومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى كرد این امور است :

 

 

الف ـ وحدت اسلامى :

پـیامـبر اكرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و كوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار كردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه كن مـى كرد تـا جائیكه یزید یكى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت كردند هجو می كند.

 

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى كمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

 

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام كرد.

 

و نیز اخـتـلافـاتى كه بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند كه عرب كتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى كه از ایران و سایر كشورهاى غیر عربى در عراق و كشورهاى عربى زندگى مى كردند تصنیف و تالیف كردند و بر عكس موالى كتابهایى علیه اعراب نوشتند كه این حركت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى كرد.


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.

 

چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است»

 

ب ـ حریت :

چـنانكه مـى دانیم و در تـواریخ مـذكور است در دوران حكومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاكم در این دستگاه مستبد بود كه بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاكم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانكه حجاج بن یوسف ثقفى یكى از حكام زمان عبدالملك مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم كه انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ كس را قدرت و جرئت آن نبود كه به نحوه كردار و رفتار ناشایست حكام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

 

حسین علیه السلام قیام كرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد كه چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است كه هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود كه قیام ها یكى پس از دیگرى شروع شد تا حكومت اموى را ریشه كن نمود.

 

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت كربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

 

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یك از خلفاء همانند على علیه السلام به فكر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشكلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد كردند كه نتـوانست راهى را براى تنویر افكار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

 

و در زمان حكومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلكه مى كوشیدند تا جامعه را به فساد بكشانند زیرا حكومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند كنار بیایند چه كه مردم صالح و شایسته همواره مخالف حكومت هاى ضد خدایى هستند از این رو كوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحكم (( النّاس على دین ملوكهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلكه ترسی هم از ارتكاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانكه رئیس حكومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت كه به هیچ یك از شرایطى كه در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد كرد و حاكم كوفـه نیز به امـانى كه به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نكرد.

 

و مردم كوفه كه با همین سیره نشو و نما كرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی كه به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منكر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این كه فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند كه اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم كرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

 

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم كوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید كه میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

 

این تیره بختان با كمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم !

 

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را كه در جامعه آن روز مرده بود زنده كند.