مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
برزخ از دیدگاه قرآن
پرسش :
دیدگاه قرآن را درباره برزخ و خصوصیات آن تشریح فرمائید؟
پاسخ :
برزخ در لغت و اصطلاح: واژه برزخ در اصل به معنی چیزی است كه در میان دو شیء حائل میشود و نمیگذارد به هم برسند.[1]
به حسب اصطلاح به عالمی كه میان دنیا و عالم آخرت قرار گرفته است، برزخ گفته میشود. از عالم برزخ به عالم ارواح، عالم قبر، و عالم مثالی[2] نیز تعبیر میشود.
برزخ از دیدگاه قرآن: از آیات، استفاده میشود كه انسان، بعد از مرگ و پیش از برپایی قیامت، دورانی زیاد در عالم قبر و برزخ میگذراند.
«ومن ورائهم برزخٌ الی یوم یبعثون»[3] (... و پشت سر آنها برزخی است، تا روزی كه برانگیخته میشوند.)
آیه شریفه دلالت روشنی بر وجود چنین عالمی دارد و تنها آیه ای است كه كلمه برزخ را به صراحت بیان نموده است.
پس مراد به این برزخ، عالم قبر است و مردم در آن عالم كه عالم بعد از مرگ است، زندگی میكنند، تا قیامت برسد.[4] و تعبیر «الی یوم یبعثون» (تا روز قیامت)، گواه بودن برزخ میان دنیا و آخرت است.[5]
این آیه مباركه تنها وجود عالمی را بنام «برزخ» اثبات میكند، اما در آن، حیات وجود دارد یا نه؟ ساكت است و لكن از آیات دیگری استفاده میشود كه در آن منشاء حیات واقعی برای انسان وجود دارد، كه آن را بیان مینمائیم.
«ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لكن لا تشعرون» (به آنها كه در راه خدا كشته شدند مرده مگوئید بلكه آنها زنده اند ولی شما نمیفهمید.)
آیه فوق از دلائل روشن اثبات جهان برزخ است و به روشنی بر این كه بعد از زندگی دنیا، و قبل از قیامت زندگی به نام «برزخ» هست،[6] دلالت میكند، و میرساند كه شهیدان در راه خدا پس از مرگ زنده اند ولی زندگی و كیفیت آن برای ما قابل درك نیست.
پس آیه شریفه میتواند از ادله اثبات برزخ باشد، و هم دلیل بر وجود حیات واقعی در آن عالم است.
«قالوا ربّنا امتّنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیلٍ»[7] (آنها میگویند: پروردگارا ما را دوبار میراندی و دوبار زنده كردی، اكنون به گناهان خود معترفیم، آیا راهی برای خارج شدن از دوزخ وجود دارد؟)
در این كه منظور از «دوبار میراند» و «دوبار زنده كردن» چیست؟ مفسران چندین تفسیر ذكر كرده اند كه از میان همه این تفاسیر، این تفسیر مناسب است كه منظور از دو بار، میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است. و منظور از دو مرتبه احیاء، احیای برزخی و احیای در قیامت است.[8] و[9]
پاداش و عذاب برزخ: در آیات قرآنی به پاداش و نعمت و عذاب جهان برزخ اشاره شده است، یعنی در برزخ نیز بهشت و دوزخ برزخی داریم كه شهیدان و مؤمنان پیشرو در آن متنعم و طاغیان و كافران گرفتار عذابند. نمونه بارز، پاداش شهیدان است كه در قرآن مجید آمده است: «شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند»[10] البته روشن است كه شهیدان خصوصیتی ندارند، چرا كه قرآن گروهی از صالحان و خاصان را همین طور از آنها شمرده است.[11]
با این آیه شریفه كه «قیل ادخل الجنَّه قال یا لیت قومی یعلمون»[12] (دربارهی مجاهدی كه جان بر كف به نام حبیب نجار[13] نازل شده است. مسلماً این بهشت، بهشت جاویدان رستاخیز نیست، بلكه بهشت برزخی است. چون كه بر طبق آیات ورود در آن بهشت جاویدان رستاخیز، در قیامت پس از حساب محشر صورت خواهد گرفت و هنوز كسی داخل آن نشده است.
و یا در مورد عذاب و دوزخ برزخی، خداوند متعال درباره طاغیان همچون آل فرعون میفرماید: «مجازات دردناك آنها همان آتش است كه هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و روزی كه قیامت برپا میگردد و دستور میدهد، آل فرعون را در اشد عذاب وارد كنید.»[14]
از آنجا كه آیه شریفه میفرماید: كه آنها صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، اما در قیامت آنها را وارد اشد عذاب میكند، این به خوبی دلالت دارد كه عذاب اول عذاب برزخی است كه بعد از این دنیا و قبل از قیام قیامت است، و كیفیت آن عرضه و نزدیكی به آتش دوزخ است، و عذاب دوم مربوط به دوزخ در روز رستاخیز است كه هنوز كسی وارد آن نشده است.[15]
و دربارهی قوم نوح چنین آمده است: «... اغرقوا فادخلوا ناراً...»[16] یعنی قوم نوح به خاطر خطاهای زیادی كه داشتند غرق شدند و داخل آتش شدند.
مراد از این داخل آتش شدن همان آتشی است كه در برزخ است.
نتیجه بیان این آیات این شد، بهشت و دوزخ دیگری در عالم برزخ است كه نمونه ای از بهشت و دوزخ رستاخیز است. چنانكه در روایات امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در مورد قبر وارد شده است: «قبر باغی از باغ های بهشت است نام حفره ای كه حفره های برزخ.»[17]
خصوصیات برزخ:
الف) از روایات بسیاری استفاده میشود هنگامی كه انسانی را در قبر گذاشتید دو فرشته از فرشته های الهی به نام های نكیر و منكر به سراغ او میآیند، و از اصول عقاید او، توحید و نبوت و ولایت، و از چگونگی مصرف كردن عمر در طرق مختلف، و طریق كسب اموال و مصرف آنها از او سئوال میكنند.[18]
ب) فشار قبر: به نظر میرسد كه فشار قبر اولین نقطه كیفرهای عالم برزخ است. و طبق روایات زیادی وجود فشار قبر امری مسلم است. چنانكه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: «هیچ مؤمنی نیست مگر این كه فشاری در قبر دارد.»[19]
ج) ارتباط برزخ با این جهان: روایات متعددی وجود دارد كه نشان میدهد روح به هنگام انتقال به عالم برزخ به كلی از دنیا بریده نمیشود، بلكه گهگاه با آن ارتباط برقرار میكند.
محتوای یكی از روایات این است كه «افراد با ایمان، و حتی افراد بیایمان گهگاه به دیدار خانواده خود میآیند. مؤمنان تنها خوبیها و خوشی های خانواده خود را میبینند و خوشحال میشوند، و كافران تنها بدیها و ناخوشیها را و غمگین میشوند.»[20]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پیام قرآن، ناصر مكارم شیرازی، ج5، انتشارات امیر المؤمنین، قم.
2. المیزان، سید محمد حسین طباطبائی، ج15، انتشارات مؤسسه الاعلمی، بیروت.
3. معاد، سید عبدالحسین دستغیب، انتشارات دار الكتاب، قم.
4. معاد، محسن قرائتی.[1]. قرشی، سید علی اكبر، قاموس قرآن، ج1، ص181.
[2]. برزخ را عالم مثالی میگویند چون مثل این عالم است البته از لحاظ صورت و شكل ولی از لحاظ ماده و خواص و خصوصیات فرق میكند. «ر.ك: دستغیب، معاد، ص32.»
[3]. مؤمنون/100.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1397 هـ ق، ج15، ص68. طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء تراث العربی، 1379 هـ ق، ج4، ص118.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1353 هـ ش، ج14، ص315.
[6]. المیزان، ج1، ص347، تفسیر نمونه، ج1، ص521، پیام قرآن، ج5، ص448، مجمع البیان، ج1، ص236.
[7]. مؤمن/11.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، داراکتاب الاسلامیه، ج24، ص 43، ج24، ص43.
[9]. آیات دیگر پیرامون عالم برزخ، سوره آل عمران آیه 169ـ170؛ سوره مؤمن آیه 46ـ47؛ سوره نوح آیه 25؛ سوره روم آیه 55.
[10]. آل عمران/169.
[11]. نساء/ 69؛ كه صدیقین و شهدا و صالحان در كنار هم آورده شده است.
[12]. یس/26.
[13]. ر.ك، تفسیر نمونه، ج18، ص348.
[14]. مؤمن/46.
[15]. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، داالکتب الاسلامیه، ج24، ص115.
[16]. نوح/25.
[17]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1397 هـ ق، ج20، ص 109.
[18]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1404 هـ ق، ج6، ص 212، باب 8، احوال برزخ و ... .
[19]. همان، ص 221.
[20]. کلینی، محمد؛ اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 هـ ش، ج3، ص 230، حدیث 1.
منبع:andisheqom.com
ویدیو مرتبط :
تفکر از دیدگاه قرآن - قصه های قرآن الگوی زندگی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
از دیدگاه قرآن توسل به شخص مرده یا زنده صحیح است؟
پرسش :
از دیدگاه قرآن توسل به شخص مرده یا زنده صحیح است؟
پاسخ :
«توسل» از ماده «وسل» به معنای تقرّب جستن و یا چیزی كه باعث تقرّب به دیگری از روی علاقه و رغبت میشود؛ می باشد،[1] و توسل شامل شفاعت نیز میشود، «شفاعت» از ماده «شفع» به معنای ضمیمه كردن چیزی به همانند او است.[2] و در مفهوم قرآنی، شخص گناهكار به خاطر پارهای از جنبههای مثبت (مانند: ایمان، عمل صالح و...) شباهتی با اولیاء الله پیدا میكند و آنها با كمكهای خود، او را به سوی كمال سوق میدهند، و از پیشگاه خداوند تقاضای عفو میكنند (ص: 52) به عبارت دیگر میتوان گفت: قرار گرفتن موجود قویتر و برتر در كنار موجود ضعیفتر و كمك نمودن به او در راه پیمودن مراتب كمال است.[3]
آیهای كه به مسئله «توسل» اشاره دارد؛ آیه 35 سوره مائده است كه خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ای كسانی كه ایمان آوردهاید پرهیزكاری پیشه كنید و وسیلهای برای تقرب به خدا، انتخاب نمایید و در راه او جهاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
وسیله در آیه فوق، معنای بسیار وسیعی دارد و هر كار و هر چیزی كه باعث نزدیك شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود، شامل میگردد، همانطوركه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: بهترین چیزی كه به وسیله آن میتوان به خدا نزدیك شد، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله رحم، انفاق ... میباشند.[4]
و از آیات دیگر نیز استفاده میشود كه وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسیله، به هیچ وجه ممنوع نیست، همانطور كه حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از خداوند برای عمویش، طلب استغفار كرد، قرآن میفرماید: و استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط به خاطر وعدههایی بود كه به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب كند) امّا هنگامی كه برای او روشن شد كه وی دشمن خداست، از او بیزاری جست، چرا كه ابراهیم مهربان و بردبار است.،[5] یا در سوره یوسف آیه 97، زمانی كه گناهان برادران یوسف آشكار شد، آنها به پدرشان گفتند: ای پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بودیم.
این آیات نشان میدهد كه انسانهای صالح را میتوان وسیله برای استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. این توسل در حقیقت توجه به خداست نه غیر خدا.
متوسل شدن به افراد در حقیقت توسل به مقام روحانی آنهاست كه روح خود را پرورش داده و به كمالاتی رسیدند. و روح برای بقاست نه برای فنا؛. لذا میتوان از افرادی كه در قید حیات نیستند، متوسل شد، عالم اهل تسنن در كتاب «وفاء الوفا» مینویسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخیز، عمر بن خطاب میگوید: حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ به پیشگاه خداوند چنین عرض كرد: یا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لی، خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا می كنم كه مرا ببخش!
در زمان خلیفه دوم سالی قحطی شد، بلال به همراه عدهای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: یا رسول الله! استسق لامتك... فاعفم قد هلكوا...» ای پیامبر! از خدایت برای امتت باران بفرست كه ممكن است همه هلاك شوند.[6]
با وجود روایات زیاد در كتابهای اهل تسنن، باز هم گروهی از آنان به مسئله توسل و شفاعت خرده میگیرند و آن را انكار میكنند و آن را نوعی استقلال در مقابل خداوند تلقّی میكنند، در حالی كه از این جمله غافل هستند كه متوسل شدن به انبیاء و ائمه ـ علیهم السّلام ـ در حقیقت متوسل شدن به خداست، و آنها عملی را جز با رضایت و اذن خداوند انجام نمیدهند.
«قل لا اسئلك لنفسی ضرّاً و لا نفعاً الا ما شاء الله»[7] بگو! من برای خودم زیان و سودی را مالك نیستم، مگر آن چه خدا بخواهد.
علاوه بر این، توسل روح امید را افزایش، روح یأس را كاهش، و ایجاد رابطه معنوی با خدا و اولیاء الله و تحصیل رضایت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود میآورد.
1. شوق دیدار، محمد مهدی ركنی، ص 198 ـ 220.
2. پیام قرآن، مكارم شیرازی، ج 6، ص 520 ـ 540.
3. تفسیر نمونه، مكارم شیرازی، ج 4، ص 365 ـ 371.[1] . قرشی، سیدعلی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ذیل ماده «وسل».
[2] . همان، ذیل ماده «شفع».
[3] . مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ج 1، ص 223.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 110.
[5] . توبه/ 114.
[6] . به نقل از تفسیر نمونه، ج 4، ص 369؛ وفاء الوفاء، ج 3، ص 371.
[7] . یونس/ 49.
منبع:andisheqom.com