اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

پیش‌بینی آسوشیتدپرس ازآینده سیاسی احمدی‌نژاد



 

خبرگزاری آسوشیتدپرس در یادداشتی با بررسی عملکرد رئیس جمهور در هفت سال گذشته، به پیش بینی آینده سیاسی محمود احمدی‌نژاد پرداخت.

جام نیوز: آسوشیتدپرس روز چهار شنبه ۲۴ خرداد (june. ۱۳) در یادداشت خود با ابراز ناراحتی از حضور رئیس جمهور ایران در نشست امنیتی پکن نوشت: «احمدی‌نژاد در نشست امنیتی پکن در هفته گذشته حاضر شد. سران چین و روسیه برای گفتگوی خصوصی با احمدی‌نژاد، وقتی را برای خود تنظیم کردند و به او این فرصت را دادند تا نظریات خود را درباره قدرت‌های غربی بیان کند.»

این خبرگزاری افزود: «افزایش فشارهای سیاسی بر احمدی‌نژاد از داخل ایران، قابل مشاهده است و انقضاء تاریخ او نیز از دیگر عوامل برای محاسبه او می‌باشد. یکی از پسران محبوب پیشین حکومت روحانیون ایران، اکنون در سال آخر خود، بسیار ضعیف شده و در وضعیت غیرمنتظره‌ای قرار دارد و از سوی طرفداران سرسخت خود مطرود شده است.»

آسوشیتدپرس در ادامه به نقل از «سلمان شیخ»، مدیر مرکز بروکینگز «دوحه در قطر می‌نویسد: «شاید برای افرادی که فقط به صحنه نمایش ایران توجه می‌کنند، باور این مطلب سخت باشد، اما احمدی‌نژاد به عنوان فردی برای تعدیل روابط بسیار محافظه‌کارانه در سیستم حکومتی، ظاهر شده است.»

نویسنده در ادامه با اشاره به قهر و خانه نشینی چند روزه احمدی‌نژاد در سال گذشته نوشت: «احمدی‌نژاد سال گذشته حمایت سیستم حکومتی را از دست داد، حمایتی که از آن در هفت سال گذشته برخوردار بود، و در انتخابات بحث برانگیز ۲۰۰۹ در کنار وی ایستاده بود.

وی افزود: «با این حال احمدی‌نژاد، سیاست داخلی ایران را شکل می‌دهد، چنانچه او در تلاش برای حل مسائل بزرگی نظیر» تا کجا در مسئله هسته‌ای با غرب تعامل کند «،» چگونه با تحریم‌ها بیشتر، مواجه شود «و» برای انتخاب جانشین خود در انتخابات ۲۰۱۳ چه باید بکند «است. تحلیل‌گران می‌گویند یک عنصر اساسی، این است که آیا احمدی‌نژاد چالش خود با قدرت را احیا می‌کند یا خیر، در هر صورت، او می‌تواند در سال آخر ریاست جمهوری خود، برای هم پیمان سیاسی‌اش بجنگد. او همچنین می‌تواند در مسائلی چون مذاکرات ایران با آمریکا و سائر قدرت‌های جهانی تلاش کند، که طبق برنامه ریزی‌ها هفته آینده در مسکو از سر گرفته خواهد شد.»

خبرگزاری آسوشیتدپرس در ادامه به نقل از» مهرزاد بروجردی «، پرفسور دانشگاه سیراکوس، می‌نویسد: «تعدادی از همکاران احمدی‌نژاد دستگیر و تعدادی از آن‌ها از سیاست حذف شدند و توانائی او برای مهیا کردن جانشین برای خود در انتخابات آینده به طور جدی از بین رفته است.

آسوشیتدپرس در ادامه» سؤال «نمایندگان مجلس از رئیس جمهور را باعث تضعیف جایگاه وی خوانده و می‌نویسد: «احمدی‌نژاد اولین رئیس جمهوری بود که در ماه مارس به مجلس فراخوانده شد تا در برابری بخشی از کارهای دولت خود پاسخگو باشد. این امر باعث شد که وی از لحاظ سیاسی، بسیار آسیب ببیند و در انتخابات فوریه نیز با راه یافتن مخالفانش به مجلس، تیم مخالف او در پارلمان قوت گرفت.»

این خبرگزاری در ادامه آورده است: «احمدی‌نژاد طی سال‌های گذشته با برخی اظهار نظر‌هایش در بین رسانه‌های جهانی خبر ساز شد. از جمله» خواستار محو شدن اسرائیل از روی زمین «،» انکار هولوکاست «. و اظهارات او درباره» برنامه هسته‌ای ایران «.

آسوشیتدپرس در ادامه به نقل از» احسان احراری «، تحلیل‌گر سیاسی در ویرجینیا، می‌نویسد: احمدی‌نژاد بعید است که با میراث درخشانی، ریاست را ترک کند. یاوه‌گوئی‌های او درباره ماهیت افسانه‌ای هولوکاست، به صورت غیر ضروری تنش با اسرائیل را پر رنگ کرد.

گری سیک، متخصص امور ایران در دانشگاه کلمبیا نیز گفته است: اظهارات احمدی‌نژاد که مبتنی بر ایدئولوژیک خاصی است، باعث شد قدرت‌های جهانی، موضع محکمی در مذاکرات هسته‌ای داشته باشند. و این امر باعث شد کشورهای غربی از ایران به عنوان کشوری خائن یاد کنند.

وی معتقد است هر چند این تصویر، در بسیاری از موارد، تصویر غلطی است، اما احمدی‌نژاد این تصویر را در اذهان غربی‌ها تقویت کرد.

این خبرگزاری در ادامه با اشاره به کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری در ایران می‌نویسد: افراد پیشتاز برای ریاست جمهوری علی لاریجانی، رئیس مجلس، محمد باقر قالیباف، شهردار تهران و فرمانده سابق سپاه پاسداران و محسن رضائی هستند که همگی، لحن متعادل‌تری در برخورد با جهان، نسبت به احمدی‌نژاد دارند.

آسوشیتدپرس در پایان می‌نویسد: «از پنج رئیس جمهوری ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، فقط دو تن از آن‌ها یعنی [آیت الله] خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی، به نقش‌های کلیدی و برجسته دست پیدا کرده‌اند، اما رئیس جمهور سابق ایران، خاتمی و هم حزبی‌هایش، سرشان بی‌کلاه مانده است.

صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران می‌گوید: احمدی‌نژاد نمی‌خواهد از صحنه سیاست محو شود. با توجه به شخصیت و ویژگی‌های وی، برای او سخت است که در این مرحله، کنار بکشد.».../شفاف


ویدیو مرتبط :
آینده سیاسی محمود احمدی نژاد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

کنکاشی در دو ایده سیاسی احمدی نژاد و لاریجانی: احزاب ، حاشیه نشین یا افکارآفرین؟



 

 

کنکاشی در دو ایده سیاسی احمدی نژاد و لاریجانی: احزاب ، حاشیه نشین یا افکارآفرین؟

 

علی لاریجانی: احزاب افکار سیاسی جامعه را شکل دهند. (خبرگزاری خانه ملت، 16 مهر 1390)لاریجانی و احمدی نژاد

محمود احمدی نژاد: احزاب حق دخالت در امور کشور را ندارند. (سایت تابناک، 6 خرداد 1389)

جامعه شناسان سیاسی، نیروهای اجتماعی را به سه سطح "پایه، حرکت و نفوذ" تقسیم می کنند. نیروهای پایه زیربنایی ترین سطح نیروهای اجتماعی محسوب می شوند و معمولاً وقتی که مطالباتی خاص توام با سازماندهی و رهبری ویژه داشته باشند، به جنبش بدل می شوند.

مثلاً زنان یکی از مصادیق نیروهای پایه اند. طبیعتاً زنان هر جامعه ای مطالباتی خاص خود دارند. حال اگر در میان زنان نخبه یک جامعه، کسانی بتوانند این مطالبات را در ذیل یک ایدئولوژی تئوریزه کرده و علاوه بر این، تشکل های زنان را سازماندهی کنند، چیزی به نام " جنبش زنان " در آن جامعه شکل می گیرد.

حکم جنبش های کارگری و دانشجویی و ... نیز بر همین سیاق و قیاس است.

بنابراین اقشاری مثل دانشجویان، کارگران، زنان و ... "سطح پایه" و جنبش زنان و کارگران و دانشجویان "سطح حرکت" نیروهای اجتماعی را تشکیل می دهند.

احزاب و سایر تشکل های سیاسی ( سازمان ها، جبهه ها و ... ) نیز "سطح نفوذ" نیروهای اجتماعی را تشکیل می دهند.

مثلاً طبقه کارگر در انگلستان به عنوان یک نیروی پایه، به جنبش کارگران به عنوان نیروی حرکت بدل می شود و این جنبش نیز در قالب حزب کارگر به عنوان نیروی نفوذ سر برمی آورد.

منظور از نیروی نفوذ در این جا، تشکل سیاسی منسجمی است که وظیفه اش پیگیری منافع قشر یا طبقه خاصی از مردم یک جامعه است. این منافع می تواند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... باشد. مثلاً احزاب محافظه کار در عموم کشورهای واجد نظام حزبی، منافع زنان را بیش از سایر احزاب پیگیری می کنند.

سطوح سه گانه نیروهای اجتماعی، از حیث مرزبندی تئوریک نیروهای اثرگذار در جامعه، در تعامل با دولت ( در معنای نظام سیاسی ) قرار می گیرند.

هدف از تمامی تلاش های اصلاح طلبانه مردم یک جامعه، فرستادن احزاب و تشکل های سیاسی حامی منافعشان به درون نظام سیاسی است.

کارکرد این احزاب نیز، پس از کسب اکثریت آراء در پارلمان و یا در دست گرفن دولت ( به عنوان قوه مجریه ) وضع و اجرای قوانینی است که منافع نیروهای پایه و حرکت - مثلاً کارگران و جنبش کارگری - را تامین کند.

بنابراین، مادامی که بناست از پوپولیسم و یا رادیکالیسم پرهیز کنیم و به شیوه ای روشمند و اصلاح طلبانه، مطالبات مردم گوناگون یک جامعه را مطرح و بر اساس آنها قانون وضع نماییم، وجود احزاب در جامعه ضروری است.

اگر احزاب یا همان "سطح نفوذ نیروهای اجتماعی در نظام سیاسی" وجود نداشته باشند، نظام سیاسی یکی از مکانیسم های مهم برای شناخت و مدیریت مطالبات گوناگون مردم جامعه را از دست می دهد.

مردم نیز احساس می کنند و عملاً می بینند که مطالباتشان به گونه ای روشمند و قابل احتساب به درون نظام سیاسی راه نمی یابد.

عالمان علوم سیاسی، یکی از علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را فقدان نظام حزبی در ساختار سیاسی این کشور برشمرده اند. خلاء نظام حزبی واقعی و غیرصوری در شوروی، مانع از آن بود که نظام سیاسی شوروی، درک درستی از مطالبات مردم این کشور داشته باشد.

علاوه بر این، احزاب سیاسی در بسیاری از موارد، مطالبات رادیکال نیروهای اجتماعی را تعدیل می کنند.

سران و فعالان احزاب علی القاعده بیش از مردم عادی با اقتضائات سیاست ورزی و مملکتداری آشنا هستند و بیش از عامه مردم می دانند که هر خواسته ای را نمی توان فی الفور محقق کرد. لذا وقتی که مطالبات مردم از کانال احزاب به حکومت منتقل می شود، شکلی کارشناسی شده تر دارد.

یعنی مثلاً حزب کارگر انگلستان با کار کارشناسی، به کارگران این کشور اعلام می کند که در پنج سال آینده، از بین ده مطالبه جدی کارگران، فقط نیمی از آنها قابل پیگیری اند و این مطالبات را نیز به هر سبک و سیاقی نمی توان مطرح کرد بلکه مطرح شدن آنها مقید به قیود و مشروط به شروطی هستند.

احزاب سیاسی از این حیث یکی از موانع رادیکالیزه شدن مطالبات مردم و یا یکی از موانع پیگیری نابهنگام مطالبات رادیکال به شمار می روند.

احزاب و تشکل های سیاسی چند کارکرد سیاسی دیگر نیز دارند که به کار بقای نظام سیاسی و سامان مند شدن جامعه می آید:

احزاب سیاسی محل تربیت و پرورش نیروهای سیاسی اند. بسیاری از افراد جامعه، انگیزه فعالیت سیاسی دارند. این افراد با عضویت در احزاب، اولاً از آموزش سیاسی بهره مند می شوند، ثانیاً عملاً درگیر فعالیت سیاسی می شوند ولی این فعالیت، علی القاعده فعالیتی هدایت شده و عقلانی و ضابطه مند است.

آموزش سیاسی احزاب به مردم، که بخشی از فرایند شکل دادن به افکار سیاسی جامعه است، در افزایش سطح عقلانیت کنش سیاسی در جامعه نقش بسزایی دارد.

مادامی که مطالبات مردم از طریق احزاب سیاسی در دوت و مجلس بدل به قانون می شود، مردم از این احساس مطلوب برخوردارند که صدای آنها در ساختار قدرت به جایی می رسد و کنش و مشارکت سیاسی آنها بیهوده نیست. چنین نگاهی منجر به افزایش مشروعیت نظام سیاسی می شود.

احزاب سیاسی مانع بروز پوپولیسم در نظام سیاسی می شوند. بهترین ترجمه پوپولیسم، توده انگیزی است و یکی از بارزترین وجوه تجلی آن، "درنوردیده شده نهادهای سیاسی از سوی صاحبان قدرت و مواجهه مستقیم آنها با مردم، با هدف برانگیختن مردم به سود تحقق برخی از سیاست ها" است.

بزرگترین آفت این رویه، از بین بردن مردم متشکل در نهادهای گوناگون و بدل کردن آنها به توده های فریادکش است. زمانی که مردم مثلاً  در پنج حزب اصلی ،نیرومند و ریشه دار تشکل یافته اند، نظام سیاسی با آنها وارد گفتگو می شود. مطالبات آنها را به شکلی تعدیل شده و کارشناسی شده، می شنود و در این باره که این مطالبات تا کجا تحقق پذیرند، اعلام موضع می کند. اما زمانی که مردم به شکل توده های بی هویت در برابر نظام سیاسی قرار می گیرند، اصولاً امکان ابراز روشمند و عقلانی مطالبات خود را ندارند و تنها کارکردشان سر دادن فریادهای عاطفی در حمایت از حکومتیا علیه آن است.

احزاب سیاسی همچنین با بدل کردن نیروهای پایه به نیروهای حرکت و ارتقا سطح کنش سیاسی نیروهای، سطح مشارکت سیاسی را در جامعه ارتقا می دهند. ممکن است در یک جامعه، ده میلیون کارگر به عنوان نیروی پایه وجود داشته باشد. اگر پانصد هزار نفر از این افراد عضو حزب کارگر شوند و فعالیت سیاسی معطوف به تحقق منافع طبقه کارگر را جزوی از زندگی روزانه خویش سازند، طبیعتاً بخش عمده ای از کارگران منفعل و ناامید را به ثمربخش بودن مشارکت سیاسی امیدوار کرده و به آنها انگیزه مشارکت سیاسی می بخشند.

بنابراین احزاب نه تنها منافع مردم یا نیروهای اجتماعی را به قدر مقدور تامین می کنند، بلکه زمینه ساز افزایش مشارکت سیاسی و نیز افزایش مشروعیت نظام سیاسی می شود.

مخلص کلام آن که احزاب درارائه آموزش سیاسی به مردم، تعدیل مطالبات آنها، مبتنی ساختن آن مطالبات برعقلانیت و کار کارشناسی، افزایش مشارکت سیاسی در جامعه، افزودن بر آگاهی نظام سیاسی از مطالبات نیروهای اجتماعی و نیز افزایش مشروعیت نظام سیاسی، نقش موثری دارند و هیچ سیاستمدار خردمندی، ایفای چنین نقشی از سوی احزاب را در درازمدت به زیان کشور خود نمی داند.

با توجه به این توضیحات، به نظر می رسد در میانه اختلاف تئوریک علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد در باب نقش و کارکرد احزاب سیاسی در جامعه ایران، حق با علی لاریجانی است.

لاریجانی و احمدی نژاد اکنون هر دو در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی اند. آنها دیر یا زود باید مناصب سیاسی خود را تحویل نفرات بعدی دهند. هشت سال پیش از این، مهدی کروبی و محمد خاتمی روسای مجلس و دولت ایران بودند اما الان کروبی و خاتمی صندلی ریاست خود را تحویل دیگران داده اند.

لاریجانی و احمدی نژاد نیز دیر یا زود کنار می روند اما از حیث گره گشایی از مشکلات جامعه ایران و کمک به نظام سیاسی حاضر، یعنی جمهوری اسلامی، آنچه در کارنامه این دو باقی به عنوان نقطه قابل افتخار می ماند، تلاش برای ارتقای عقلانیت سیاسی در جامعه ایران و سامان مند کردن اداره امور این کشور است.

حکم سیاستمداران از حکم باقی این جهان فانی جدا نیست. همه رفتنی اند. روسای پارلمان ها و دولت ها نیز. آنچه از آنان باقی می ماند، نه ژست ها ولبخندهایشان و مشت های گره کرده شان در برابر دوربین ها یا حامیانشان و نه حتی اقدامات جزئی واجد تاثیرات کوتاه مدت، بلکه تصمیمات کلان آنهاست که در درازمدت بر سرنوشت یک ملت تاثیرات عمیق بر جای می نهد.

نفی اهمیت احزاب در حیات سیاسی یک ملت و از احزاب سیاسی با لحن تحقیرآمیز سخن گفتن و آنها را در حاشیه خواستن و به پستوی حیات سیاسی راندن، در درازمدت نه به سود ملت ایران است و نه حتی به سود جمهوری اسلامی ایران..../تحلیل:عصرایران