اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
مهاجرت روزافزون ورزشکاران به خارج از کشور
یکی این میزند و یکی آن. هر کدام برای آن که مدال رنگین را از آن خودش کند باید ضربات بیشتری بزند. هیجان تمام سالن را فراگرفته است.
کدام یک از این تماشاگران می داند پشت هر کدام از این ضربات هیجان آفرین چه تردیدی نهفته است. تردید از بابت ماندن یا رفتن. ماندن و مدال آوردن و نام وطن را به فرازها رساندن یا رفتن و بوسیدن ورزش؟
شاید این حالتش کمتر دردناک باشد. آن زمان که بار سفری بی بازگشت به قصد رفتن و مسابقه برای کشوری دیگر بسته می شود، هویت، تعلق خاطر، وطن دوستی درد می گیرد.
دردی که ظاهرش درد نیست، اما باطنش دردیست برخاسته از زخمی به عمق تمام زخم زبان ها. ورزشکارانی که برای یک کشور دیگر به میدان مسابقه میروند کم نیستند؛ کشتی گیران، جودو کاران، کاراته کاران و ... . آلمان، مالزی، جمهوری آذربایجان ممکن است مقصد این ورزشکاران باشد.
سودجویی در ورزش
بهزاد. الف، 29 ساله، از آن دست رزمی کارانی است که ورزش در وطن را رها کرده و مشغول مسابقه برای کشوری دیگر است. رشته ورزشی او کاراته است و مدتی را در مالزی زندگی می کرد. وی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی روزنامه ابتکار می گوید: من ورزش کاراته را از سال 73 آغاز کردم و در دوران ورزش حرفهای در 8 دوره قهرمان کشور شدم.
شاخهای که من در رشته کاراته دنبال میکنم «کیوکوشین کاراته» است. این شاخه در زیر مجموعه کاراته آزاد قرار میگیرد و نسبت به شاخه کنترلی سختتر است اما توجه کمتری به آن میشود. در کل ورزش کاراته یک ورزش المپیکی نیست و همین یکی از دلایل کم توجهی بدان است.
در ورزش کاراته آزاد جمعیت ورزشکاران زیاد است و همین باعث شد که بعضیها دنبال سودجویی در این رشته باشند و روز به روز به شاخه شاخه شدن این ورزش دامن بزنند. متاسفانه فدراسیون هم به این ها مجوز میدهد و باعث میشود بدون منع قانونی به کار خود ادامه دهند.
ترس از آینده
این قهرمان ورزشی ادامه میدهد: الان حدود سه سال است ساکن مالزی هستم و برای این کشور مسابقه میدهم. در اینجا به ورزشکاران خوب میرسند. درست است که مثل یک فوتبالیست زندگی نمی کنم ولی امکانات زیادی در اختیار ما قرار دادهاند؛ خانه، اینترنت، هزینه سفر، اسپانسر و ساپلمنت.
حتی امکانی فراهم شده که بتوانم تدریس کنم و آموزش دهم. برای همین تدریس یک ساعت و نیمه و یک روز در هفته یک میلیون تومان پول دریافت میکنم. به طور کلی از نظر مالی تامین هستم. همه اینها باعث دلگرمی ورزشکار میشود. ورزشکار باید از نظر مالی تامین باشد.
تامین مالی، آرامش فکری را به دنبال دارد و همین آرامش باعث میشود تا شخص در رشته ورزشیاش خوب ظاهر شود. من نمی خواستم به سرنوشت ورزشکارانی دچار شوم که بعد از عمری کسب نشان قهرمانی و عنوان های ملی و جهانی ناچار به دست فروشی روبروی پاساژ علاء الدین می شوند یا بعد از 50 سال سن دنبال مستخدم شدن بروم.
ممکن بود حتی سرنوشتی بدتر از این داشته باشم و با بیکاری کامل دست و پنجه نرم کنم. ورزشکارن تحصیل کرده هم از وضعیت خوبی برخودار نیستند؛ مگر میشود با ماهی 1200000 یا 1500000 تومان حقوق از پس زندگی برآمد؟
هزینه های سنگین عشق به ورزش
بهزاد میافزاید: در ایران ورزشکار با استعداد زیاد است ولی متاسفانه بسیار پراکنده هستند. در رشته کاراته آزاد هم ورزشکاران حرفهای زیادی داریم که همیشه در مسابقات آسیایی حرف اول میزنند. کاراته کاران این رشته در مسابقات جهانی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
ولی متاسفانه آن ها برای بازی در لیگ کاراته آزاد بیشتر از سالی سه چهار میلیون دریافت نمیکنند. حتی مواردی را دیدهام که با سالی 500 هزار تومان هم بازی کردهاند. دیگر از بازیکنانی که فقط به عشق ورزش رایگان بازی میکنند چه بگویم. برای مسابقات قهرمانی آسیا که در تهران برگزار شد از هر کدام از کاراته کارهای ایران 300 هزار تومان ورودی گرفتند.
چرا باید از ورزشکاران وطنی در کشور خودمان ورودی دریافت شود؟ در مورد مسابقات جهانی که در کشورهای دیگر برگزار می شود رقم این پولهای دریافتی بسیار سنگینتر است. شنیده شده که از کاراته کاران برای شرکت در این مسابقات ارقام مختلفی از 5 میلیون به بالا دریافت میکنند.
بسیاری از ورزشکاران با بضاعت کم برای شرکت در این مسابقات ناگزیر به گرفتن وام میشوند. نظیر اتفاقی که هنگام اعزام ورزشکاران به مسابقات جهانی در ژاپن رخ داد.
درد نان
بهزاد خاطرنشان کرد: قطعا مسابقه دادن برای کشوری جز کشور خودم کار سختی است. ولی چارهای نبود. فشار زیادی را تحمل میکردم.
عمری تمرین کردم و از وقت و جوانیام هزینه کردهام اما عایدی نداشتم جز یک مشت کاغذ پاره و روزنامه. نهایت سودی که از ورزش نصیب من شد یک سهمیه تحصیل در دانشگاه آزاد بود. آن هم وقتی رفتیم دانشگاه دیدیم خیلیها بدون کنکور وارد شدهاند.
قطعا از روی سرخوشی و کنجکاوی این کار را نکردم. زن و بچه نیاز به زندگی راحت و نان شب دارد. عرق و جام ونشان که نمیخورند. خودم را با رزمی کاران در کشورهای دیگر مقایسه میکردم.
میدیدم با وجود تلاشی که میکنم از امکانات لازم برخوردار نیستم. یک اسپانسر خوب در کشور خودمان نداریم. در بسیاری از کشورها به ورزشکاران بهای زیادی میدهند و همین باعث جذب ورزشکارن وطنی میشود. در این جا گویا رفتن قهرمانان از کشور چندان اهمیتی ندارد. بعد از رفتن من از کشور، تماسی با من گرفته نشد و سراغی از من نگرفتند. در مورد قهرمانان رشته های المپیکی هم وضع همین است چه رسد به رشته ما که المپیکی نیست.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که در ایران ورزشکار را به چشم لات نگاه میکنند. زمانی که برای استخدام وارد جایی میشویم، نمیتوانیم راحت نام رشته ورزشی خود را بیاوریم زیرا که به چشم انسان جنجال آفرین دیده میشویم. از این دست مشکلات کم در جامعه برایمان پیش نمیآمد.
امکانات برای ورزشکاران
بدون شک زندگی کردن خارج از وطن و مسابقه دادن با لباس تیم ملی کشور دیگری برای هیچ ورزشکاری کار سادهای نیست. ولی شاید بهتر باشد به جای زدن زخم زبان یا بیتوجهی، فکری به حال رزمی کاران کشور کرد.
کسانی که زندگی نیز همچون ورزش های سخت بر آنان خشم آورده است. چرا نباید امتیازات کافی برای ورزشکاران در داخل کشور در نظر گرفته نمیشود؟ با ناامید شدن جوانان از ورزش چگونه میتوان انتظار جامعه ای شاد و سالم داشت؟
اخبار تابناک - ابتکار
ویدیو مرتبط :
واسه مهاجرت به خارج از کشور جونشم میده! شوخی کردم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چگونه از لحاظ روانی برای مهاجرت به خارج از کشور آماده شویم؟
سفر همیشه سوال برانگیز است؛ از چگونگی تنظیم زمان شروع و پایان آن گرفته تا پر کردن روزها و شب ها و حساب و کتاب مخاطرات احتمالی اش: «کی برم؟»، «با کی برم؟»، «چطور بروم؟»، «چه چیزهایی با خودم ببرم؟»، «روزهای سفر را چطور سپری کنم؟» و هزاران اما و اگر دیگر.
ماهنامه سپیده دانایی - راحله فلاح: سفر همیشه سوال برانگیز است؛ از چگونگی تنظیم زمان شروع و پایان آن گرفته تا پر کردن روزها و شب ها و حساب و کتاب مخاطرات احتمالی اش: «کی برم؟»، «با کی برم؟»، «چطور بروم؟»، «چه چیزهایی با خودم ببرم؟»، «روزهای سفر را چطور سپری کنم؟»، «اگر بیمار شدم، چه کنم؟»، «اگر بی پول شدم، چه کنم؟، «اگر مسیر را گم کنم، چه کنم؟»، «مدت زمان سفرم چقدر باشه؟» و هزاران اما و اگر دیگر.
مهاجرت هم یک سفر است، سفری در مقیاس بزرگ و با هدف ماندگار شدن در مقصد که به منظور دست یافتن به یک زندگی بهتر انجام می شود. شاید همین انتظار زندگی بهتر در مقصد است که مهاجرت را خیال انگیزتر از هر سفر دیگری می کند. گاهی این ظاهر خیال انگیز، مانع از طرح پرسش های به جا و اساسی درباره آمادگی نسبت به آن می شود. به نظر شما سوال های مهم قبل از عزیمت به سرزمین ناآشنا کدامند؟
چرا باید قبل از مهاجرت، سوالاتی را از خودتان بپرسید؟
تصمیم به مهاجرت، تصمیم به ایجاد یک تغییر بزرگ در زندگی است. از آنجا که تغییرات استرس زا هستند، می بایست از قبل خودتان را برای آن آماده کنید. خودآماده سازی، احساس کنترل شما را بر موقعیت افزایش داده و باعث بهبود سلامت، سازگاری و عملکردتان می شود. یکی از راه های خوب برای ایجاد و تقویت آمادگی، سوال کردن از خود در مورد میزان آمادگی، نسبت به ابعاد و جنبه های گوناگون موقعیت های پیش روست.
قبل از مهاجرت، چه سوالاتی را از خودتان بپرسید؟
بعضی از ابعاد خودآماده سازی برای مهاجرت، هم به حکم ضرورت آشکارشان و هم به دلیل توجه و تاکید رسانه ها، دفاتر حقوقی و دوستان و آشنایان، آنقدر خوب در ذهن شما جا باز کرده اند که بدون رعایت آنها پا در مسیر مهاجرت نمی گذارید. اقتصاد یکی از این ابعاد است. برای مثال کسی بدون دست کم گذراندن سوالات زیر از ذهنش، تصمیم به مهاجرت نمی گیرد:
* «آیا بعد از پیدا کردن کارفرما در کشور مقصد، اقدام به مهاجرت کنم؟»
* «بر اساس کاری که بلدم و میزان نیازی که کشور جدید به حرفه من دارد، حدودا چقدر زمان لازم دارم تا کار پیدا کنم؟»
* «برای شروع یک زندگی معمولی در کشور مقصد چقدر پول لازم دارم؟»
و سوالاتی دیگر.
زبان و فرهنگ هم از ابعادی هستند که قبل از مهاجرت به لحاظ آماده سازی مورد توجه خاص شما قرار می گیرند. برای مثال از وقتی که قصد مهاجرت می کنید، درصدد یادگیری زبن کشور مقصد برمی آیید، همچنین سعی می کنید از قوانین و هنجارهای فرهنگی آنجا هم اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
در کنار این ابعاد، خودآماده سازی یک بُعد دیگر هم دارد که علی رغم اهمیت و تاثیرش در سلامت و کیفیت زندگی آتی، اغلب چندان مورد توجه تصمیم گیرندگان به مهاجرت قرار نمی گیرد. خودآماده سازی روانی را می گویم که اغلب با توجیهاتی مانند «وقتش که برسد به همه چیز عادت می کنم» به آینده حواله می شود، غافل از اینکه ساده گذشتن از آن، چه بسا همین فرآیند عادت کردن را هم با چالش هایی آسیب زا مواجه می کند.
از این رو توصیه می شود قبل از مهاجرت، در زمینه میزان آمادگی روانی خود و همراهانتان بررسی های لازم را انجام داده و سعی کنید حل مسائل تان را از همین حالا آغاز کنید. چگونه؟ با پرسیدن چند سوال:
1- آیا همه سنگ هایتان را با خود واکنده اید؟
مهم است قبل از مهاجرت، هیچ نقطه ناشناخته و تاریکی درباره چون و چرای رفتن در ذهن تان باقی نمانده باشد و همه دلایل برای خودتان و همراهان تان (خانواده تان) کاملا روشن و معلوم شده باشد.
شناخت انگیزه های واقعی مهاجرت و اطمینان خود و همراهانتان از منطقی و عاقلانه بودن آنها به شما کمک می کند هم آمادگی بهتری پیدا کنید و هم در مواجهه با مشکلات پیش رو بتوانید تاب آوری بیشتری به خرج دهید. نتیجه هر دوی اینها یک چیز است: بهره مندی از یک زندگی باکیفیت تر.
2- آیا سطح تحمل عاطفی تان را سنجیده اید؟
مهاجرت حتی اگر همراه با خانواده هم باشد، مستلزم گذاشتن و گذاشتن از حضور دوستان، آشناهای قدیمی، خاطره ها و بسیاری دیگر از تعلقات عاطفی است. این که آیا شما جزو آدم هایی هستید که زود با دوری و دیدارها و گفت و شنیدهای مجازی کنار می آیید یا برای کنار آمدن با آنها باید بالا و پایین های بسیار و طولانی مدتی را تجربه کنید، چیزی است که تا حد زیادی از تجربه های قبلی تان قابل استنباط است.
اگر تا حالا فرصتی برای کسب چنین تجربه هایی پیدا نکرده اید، هر چه زودتر زمینه آن را برای خودتان فراهم کنید. چنانچه جزو افراد خیلی عاطفی هستید، لازم است تمریناتی را برای افزایش استقلال عاطفی خود آغاز کنید.
3- آیا از مهارت های مدیریت استرس استفاده می کنید؟
همانطور که گفتیم، مهاجرت یک تغییر استرس زا است؛ بنابراین آگاهی داشتن از مهارت های مدیریت استرس چیزی است که در تمام مراحل آن به درد تان خواهد خورد. تا قبل از سفر مهارت های مدیریت استرس مانند ریلکسیشن، مدیریت زمان، کنترل و اصلاح افکار منفی و ... را یاد بگیرید و وارد رفتار، روابط و زندگی تان کنید و آنقدر آنها را به کار ببرید تا ملکه ذهن تان شود.
4- آیا تکلیف خودتان را با اصل و فرع هویت تان روشن کرده اید؟
پس از مهاجرت، دو سرنوشت پیش روی هویت فکری و فرهنگی شما قرار می گیرد: یا آنها را تغییر می دهید و با جامعه یکرنگ می شوید یا اینکه اصول مهم و عمیق هویت تان را حفظ می کنید و در مورد فرعیات با جامعه جدید سازگار می شوید.
لازمه دومی این است که از قبل، جنبه های مهم هویت تان را مورد کنکاش قرار داده و در مورد ارزش پایبندی به آنها با خودتان به توافق رسیده باشید. فایده این کار آن است که هم گذر از وهله های تعارض فکری و فرهنگی آتی را برایتان آسان تر خواهد کرد و هم به حفظ انسجام روانی شما کمک می شود.
5- برای ایفای نقش های تازه آمادگی دارید؟
وقتی تصمیم به مهاجرت می گیرید، نقش های جدیدی در کشور مقصد می پذیرید. برای مثال، اگر شما به عنوان فرزند خانواده تا به حال زیر چتر حمایت مالی والدین تان بوده اید، بعد از مهاجرت ممکن است لازم شود دست کم بخشی از هزینه های تان را خودتان تامین کنید. در نتیجه باید برای خود کاری دست و پا کنید. این یعنی اضافه شدن نقش شاغل بودن به نقش های گذشته. پس اگر از آمادگی تان برای به عهده گرفتن نقش های تازه مطمئن نیستید، این کار را تمرین کنید.
6- آیا از تبعیض خیلی می رنجید؟
مورد تبعیض واقع شدن مطلوب هیچ کس نیست اما برای فردی که می خواهد مهاجرت کند، باید یک مسئله حل شده باشد؛ چرا که مهاجرت یعنی پذیرش شهروند درجه دو شدن. اگر حالا از مورد تبعیض قرار گرفتن های گاه و بی گاه خیلی می رنجید، با احتساب این که احتمالا کمیت و کیفیت این مسئله در کشور مقصد بیشتر هم خواهد شد، توصیه می شود از همین حالا تکلیف تان را با این احساس روشن کنید.