اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

مادر تنها چشم امیدش را به یاری دستان مهربان شما دوخته است


نیاز فوری خانواده کمک به تامین هزینه درمان برای بیماری صعب العلاج دختر خانواده، و تامین کمک هزینه تحصیلی پسر خانواده می باشد.

صبح بخیر: هاجر مادری بود که زیر تیغ آفتاب، میان صفا و مروه می دوید تا برای لبان تشنه فرزندش، آبی فراهم کند. امروز نیز، هاجران زمان ما در پی سیر کردن فرزندان خود و برای یافتن سرپناهی برای آنان، هر روز در جامعه ما میان صفای درد و مروه ی رنج خویش، مادرانه می دوند.

جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی(ع) در آیین "صفای سعی" می کوشد توجه جامعه را به سوی مشکلات بی شمارِ زن سرپرست خانوار جلب نماید. بدین صورت که زائران خانه خدا را تشویق می کند با کاستن از برخی هزینه های غیرضروری در حین، و بعد از انجام حج، مبالغی را به حل گوشه ای از معضلات این مادران تنها و مظلوم، اختصاص دهند. علاوه بر زائران عزیز، از سایر مردم نیز دعوت می شود با حمایت از این مادران، حجی دیگرگونه را تجربه کنند.

مادر تنها چشم امیدش را به یاری دستان مهربان شما دوخته است
مادر مجبور است ساعت ها کار کند تا فرزندان اش گرسنه نباشند. و کودکان در نبود مادر، تنها در کوچه های پر خطر به بازی سرگرم اند

بدین منظور تعدادی خانواده که به علت فوت، بیماری یا عدم صلاحیت پدر، توسط مادر خانواده سرپرستی می شوند شناسایی شده اند و نیازهای اساسی شان تعیین شده است.

در اینجا عمده ترین نیازهای یکی از این خانواده ها به اطلاع شما عزیزان می رسد:

- تامین ودیعه مسکن
- تامین هزینه درمان برای بیماری صعب العلاج دختر خانواده
- تامین هزینه درمان برای مادر خانواده
- نیاز به بیمه
- تامین کمک هزینه تحصیلی پسر خانواده

همچنین گفتنی است مادر خانواده در یک سالن به عنوان خدمتکار مشغول به کار است. ساعات کار بسیار زیاد و دستمزد ناکافی دارد. از این رو اشتغال مناسب برای ایشان، از دیگر نیازهای خانواده است.

برای یاری رساندن به این خانواده محترم، می توانید با شماره تلفن های 23051110 – 021، 09303560054 و یا 09122903401 تماس حاصل فرمائید.

جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی(ع) از سال 1379 به صورت رسمی کار خود را با هدف کاهش معضلات اجتماعی آغاز کرد. کلیه فعالیت های این جمعیتِ مستقل، متکی به کمک های مردمی می باشد و تمامی اعضای آن را نیروهای داوطلب دانشجویی و مردمی تشکیل می دهند. شما می توانید در همه طرح ها، آیین ها و برنامه های این سازمان مردم نهاد به صورت مستقیم حضور یابید.

شماره روابط عمومی مرکزی جمعیت امام علی 23051110 می باشد، لطفا برای هرگونه اطلاعات بیشتر و یا هماهنگی برای کمک با این شماره تماس بگیرید.


ویدیو مرتبط :
دشمن به عناصر سیاسی ضعیف چشم دوخته است

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چشم مادر



 

 

 

 

چشم مادر

 

مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم . اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.

یك روز اومده بود دم در مدرسه كه منو با به خونه ببره خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟ روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت مامان تو فقط یك چشم داره فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو بخندونی و خوشحال كنی چرا نمیمیری ؟

اون هیچ جوابی نداد....

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم ،اونجا ازدواج كردم ،واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی... از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبرسرش داد زدم :چطور جرات كردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟ گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد :

اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد .

یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور، برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی .همسایه ها گفتن كه اون مرده اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه بدن به من

ای عزیزترین پسرم ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم بنابراین مال خودم رو دادم به توبرای من افتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه .