اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
ماجرای جدا شدن سر یک نوزاد در بیمارستان
چند روز پیش خبری در رسانههای محلی استان کرمان و شبکههای اجتماعی منتشر شد که از جداشدن سر نوزادی در هنگام تولد در بیمارستان جیرفت حکایت داشت.
در این خبر آمده بود: «خانمی که برای تولد فرزند خود به بیمارستان مراجعه کرده بود، به طرز فجیعی با مصیبت از دستدادن نوزاد خود مواجه شد. این زن که از اتباع افغان است، ۱۷ مهرماه برای زایمان راهی بیمارستان شد اما در جریان عمل سزارین، بهخاطر اشتباه پزشکی، سر نوزاد از تنش جدا شد. تیم پزشکی نیز در اتاق عمل پس از خارج کردن کامل نوزاد، سر را به تن بخیه زدند و به زن جوان اعلام کردند که نوزادش فوت کرده است.»
انتشار این خبر، بازتاب گستردهای بین مردم داشت و نگرانیهای زیادی را بهوجود آورده بود. کار به جایی رسید که پای دادستان جیرفت و بازرسان سازمان نظام پزشکی نیز به ماجرا باز شد تا اینکه در بررسیهای دقیق و قضایی مشخص شد که ماجرا یک عمل جراحی برای نجات جان مادر بوده است.
مجید رستمی دادستان عمومی و انقلاب جیرفت در اینباره گفت: این ماجرا از زمانی شروع شد که یک زن تبعه افغانستان برای وضع حمل به بیمارستان جیرفت مراجعه کرد. پزشکان پس از معاینات اولیه متوجه شدند که جنین بهدلیل ابتلا به نوعی بیماری خاص در رحم مادر فوت کرده و این بیماری بهگونهای بود که باعث بزرگشدن سر جنین شده بود.
وی ادامه داد: زن افغان وقتی در بیمارستان بستری شد که جنین در آستانه تولد بود. با این حال وضعیت او بهگونهای بود که پزشکان پس از معاینات تخصصی حدس زدند که ممکن است هنگام تولد باعث صدمه وارد کردن به مادر و حتی مرگ او شود.
آنها تنها راه نجات زن باردار را بریدن سر جنین مرده میدانستند تا پس از آن بتوانند بخشی از بدن را که در صورت زایمان طبیعی به مادر آسیب میزد، از طریق سزارین از بدن مادر خارج کنند.
به همین دلیل همه این اتفاقات را صورتجلسه کردند و با اعلام به مرجع قضایی، در نهایت این عمل جراحی انجام و جنین فوتشده از بدن مادر بیرون کشیده شد.
پس از آن نیز پزشکان سر جنین را به بدنش بخیه زدند اما متأسفانه پدر نوزاد فوتشده زمانی که برای دیدن آن رفته بود، از آن عکس تهیه و این عکس را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود.
رستمی با بیان اینکه بهدنبال انتشار اخباری مبنی بر جدا شدن سر نوزاد هنگام تولد رسیدگی به این پرونده را شخصا به عهده گرفته است، گفت: در این مدت مسئولان بیمارستان و حتی پزشک جراح نیز احضار شدند.
در تحقیق از آنها و بررسی مدارک بیمارستانی مشخص شد که همه اخبار منتشرشده در رسانهها و شبکههای مجازی دروغ بوده و جنین پیش از اینکه به دنیا بیاید مرده بوده و پزشکان برای نجات جان مادر مجبور به جراحی جنین شده بودند.
وی ادامه داد: این مادر بار نهم یا دهمی بود که وضع حمل میکرد و تا پیش از این همه فرزندانش را در داخل خانه به دنیا آورده بود.
به همین دلیل هنگام بارداری به پزشک مراجعه نکرده بود و اگر این کار را انجام میداد بیشک در سونوگرافی و معاینات پزشکان، بیماری جنین و رشد غیرطبیعی او در رحم مادر شناسایی میشد.
بهگفته دادستان جیرفت، در حال حاضر جنین فوتشده برای مشخصشدن علت مرگ (نوع بیماری) در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفته و بررسیها نشان میدهد که شایعات منتشرشده درباره وضعیت بد مادر پس از عمل جراحی نیز صحت نداشته است.
وی به مردم اطمینان داد که دستگاه قضایی با دقت به پروندههای قصور پزشکی رسیدگی و در صورت مشاهده هرگونه کوتاهی با مقصران برخورد میکند.
اخبار اجتماعی - همشهری آنلاین
ویدیو مرتبط :
ماجرای تعویض دو نوزاد در بیمارستان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ماجرای عجیب جابهجایی ۲ نوزاد در بیمارستان
ماجرا از حدود 2 سال پیش و زمانی شروع شد كه نیاز باور، یكی از ساكنان شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان همسرش را به بیمارستانی در چابهار برد تا وضع حمل كند. آن روز وقتی دختر نیاز به دنیا آمد، او خوشحال از تولد فرزندش، نوزاد را در آغوش كشید اما با دیدن او شوكه شد. چرا كه نوزاد آنها سیاهپوست بود و این در حالی بود كه نیاز و همسرش و حتی پسر دیگرشان كاملا سفیدپوست بودند. مرد 50ساله با این احتمال كه نوزاد را اشتباهی به او تحویل دادهاند نزد مسئولان بیمارستان رفت اما آنها تأكید كردند كه هیچ اشتباهی صورت نگرفته و دختربچه متعلق به آنهاست.
جستوجوی چندماهه
نیاز باور كه حالا پس از چندماه تلاش توانسته دختر واقعیاش را پیدا كند در گفتوگو با همشهری میگوید: من 3زن دارم. 2تای آنها در شهر كنارك زندگی میكنند و از آنها 3پسر و 7دختر دارم و زن سومم در شهرستان سرباز است. تا پیش از به دنیا آمدن دخترم الناز، از زن سومم یك پسر به نام نواز داشتیم تا اینكه 2سال پیش الناز هم به دنیا آمد.
با اینكه در ابتدا رنگ سیاه دخترم ما را شگفتزده كرده بود، اما مسئولان بیمارستان گفتند كه كار خداست و این اتفاق ممكن است بیفتد. ما هم قبول كردیم اما چندماه كه گذشت، وقتی دخترم بزرگ و بزرگتر شد، مطمئن شدم كه او فرزند ما نیست. چون او موهایش فرفری بود و رنگ پوستش كاملا سیاه. این ماجرا حتی مشكلاتی هم برای ما بهوجود آورد چرا كه باعث بهوجود آمدن حرف و حدیث شد تا جایی كه حتی میرفت اختلافات شدیدتری هم بهوجود بیاورد.
با این حال من و همسرم در نهایت به این نتیجه رسیدیم كه حتما نوزادمان در بیمارستان عوض شده و از همان زمان تصمیم گرفتیم دنبال فرزند واقعیمان بگردیم. مرد میانسال در نخستین اقدام همراه همسرش راهی دادگاه شدند. او میگوید: پسرم را هم با خودمان برده بودیم. آنها وقتی ما و پسرمان را دیدند و بعد نگاهی به دخترمان انداختند، گفتند كه حق با شماست.
محال است این بچه برای شما باشد. برای همین نامه زدند كلانتری. به آنجا رفتیم و آنها هم برای بیمارستان نامه زدند و توضیح خواستند اما مسئولان بیمارستان همچنان میگفتند كه هیچ اشتباهی در آنجا رخ نداده و 6ماه پیگیری ما بین بیمارستان و كلانتری، به نتیجهای نرسید.
یك اتفاق عجیب
خانواده نیاز شك نداشتند دختری كه نزد آنهاست متعلق به یك خانواده آفریقایی است؛ چرا كه هر چه زمان میگذشت، موهای الناز بیشتر فرفری و رنگ او سیاهتر میشد. مرد میانسال میگوید: در این مدت همه جا را دنبال دخترم گشتیم. ما در روستاها و شهرهای زیادی فامیل داریم و از آنها خواستیم كه برای پیدا كردن فرزندمان پرس و جو كنند.
خواستخدا بود كه چندماه پیش یكی از بستگانمان با من تماس گرفت و گفت كه در یكی از روستاهای كنار دریا یك خانواده آفریقایی زندگی میكنند كه دختری سفیدپوست دارند. او میگفت كه دختر شباهت عجیبی به خانواده ما دارد و درست شبیه پسرم است. با شنیدن این خبر راهی خانه آن روستایی شدیم. خانواده آفریقایی 4پسر و 3دختر داشتند كه رنگ همه آنها سیاه با موهای فرفری بود.
در این میان فقط دختر كوچك آنها بود كه كاملا سفید بود و شبیه خانواده ما. اسمش را كبری گذاشته بودند. پیگیری كردم و متوجه شدم همان روزی به دنیا آمده كه الناز به دنیا آمده بود. دیگر شك نداشتم كه او دختر من است اما خانواده آفریقایی حاضر نبودند قبول كنند. میگفتند كه تا حالا كلی خرج شیرخشك و درمان بیماریاش كردهاند.
ما هم مجبور شدیم به دادگاه شكایت كنیم و در نهایت دستور آزمایش دیانای دادند. وقتی آزمایش انجام و ثابت شد كه دخترم نزد آنهاست در بیمارستان جابهجا شده است، باز هم قبول نمیكردند او را پس بدهند. در نهایت با وساطت ریشسفیدان و پرداخت مبلغ 2میلیون تومان بهعنوان هزینه شیرخشك و درمان، دخترم را پس گرفتیم و خوشبختانه او خیلی زود با ما اخت شد. بعد از مدتی هم برایش شناسنامه گرفتم و حالا او الناز واقعی ماست و در شهرستان سرباز در كنار ما زندگی میكند.
اخبار حوادث - همشهری