اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

فرشته ها و شیاطین همچنان قربانی می گیرند+ عکس



 

 

فرشته ها و شیاطین همچنان قربانی می گیرند+ عکس
پسر دانش آموز یزدی برای دیدن فرشته نجاتش به تقلید از یك سریال، خود را به دار آویخت و جان سپرد.

 

پس از آن که محمدمهدی ۱۲ ساله، نوجوانی که ششم شهریورماه، تحت تاثیر سریال ماه رمضانی «پنج کیلومتر تا بهشت»، جان خود را گرفت، خبر ناگوار و دردناک مرگ نوجوانی دیگر این بار در شهر یزد در منطقه آزادشهر را شنیدیم که قبل از مرگ محمدمهدی و در اواسط مردادماه در کام مرگ فرو رفته بود.

ماجرا از این قرار است که نوجوان ۱۲ ساله یزدی با نام سعید، تحت تاثیر سریال «سی امین روز» و صحنه اعدام نقش اصلی این سریال قرار گرفته است؛ بازیگر مرد این سریال به خاطر مردانگی و رفاقت، قتل برادر دوستش را گردن گرفته و بیگناه تا پای چوبه دار رفته بود، لحظات دلهره آور اعدام «سیاوش» تمام ذهن و وجود پسرك پای صفحه جادویی تلویزیون را منجمد كرده بود.

سعید ۱۲ ساله، به طناب دار خیره شده و پلك هم نمی زد و تمام صحنه های سریال «سی امین روز» را مو به مو در ذهن لطیفش ضبط می كرد و ناگهان طناب دار بی دلیل پاره شد و پسرك مثل میلیون ها بیننده مات و مبهوت دیگر حس كرد بار دیگر زندگی به جریان افتاده است. اما ساعت ها پس از پایان سریال پسرك هنوز صحنه پاره شدن طناب دار را با هزار و یك پرسش در ذهنش مرور می كرد.

امدادگران اورژانس یزد در اواسط مرداده ماه، زمانی که هنوز این سریال در حال پخش از رسانه ملی بود، از حلق آویز شدن این پسر ۱۲ ساله باخبر شدند. آن ها بلافاصله خود را به محل حادثه رسانده و پس از انتقال پیكر نیمه جان پسر دانش آموز به بیمارستان موضوع را به مأموران پلیس اعلام كردند.

ماموران پس از حضور در بیمارستان به تحقیق از خانواده «سعید» پرداختند و در كمال ناباوری دریافتند پسرك به تقلید از بازیگر یکی از سریال های ماه رمضان، خود را با چادر مادر حلق آویز كرده تا «فرشته» به كمكش بیاید و نجاتش دهد. پسرك می خواست به محض بازگشایی مدرسه این معجزه ماندگار تابستانی را بین زنگ های تفریح برای دوستانش تعریف كند اما افسوس كه...

پدر «سعید» كه كارگر یك شركت است درباره مرگ غم انگیز پسرش گفت: شب قبل از حادثه و پس از افطار به همراه همسر و دو فرزندم «سعید» ۱۲ ساله – و «محدثه» ۱۰ ساله – پای تلویزیون به تماشای سریال های ویژه ماه رمضان نشسته بودیم. سریال هایی كه مثل چند سال اخیر شیطان یا فرشته موضوع اصلی شان بود. همان شب در شبكه دوم با صحنه به دار آویختن مرد بیگناهی روبه رو شدیم كه هر بیننده ای را تحت تأثیر قرار می داد. اما در یك لحظه طناب دار پاره شد و مرد اعدامی نجات یافت.

سوال عجیب و مرگ بار نوجوان از پدرش

محو تماشای فیلم بودیم كه پسرم كنجكاوانه در مورد علت و چگونگی این اتفاق سؤال كرد. من كه به هیچ عنوان تصور نمی كردم این صحنه فیلم چه سرنوشت شومی برای فرزندم و خانواده ام به دنبال دارد به آرامی جواب دادم: «ایمان به لطف خدا، پسرم! بی گناه بود و نجات پیدا كرد. از قدیم گفته اند آدم بیگناه تا پای دار می رود اما جان نمی دهد.»

پدر «سعید» در حالی كه اشك می ریخت ادامه داد: سوال های عجیب و تمام نشدنی پسرم آزارم می داد: «آخه بابا مگه طناب محكم به راحتی پاره می شه؟! یعنی هر بیگناهی نجات پیدا می كنه؟! یعنی فرشته ها به همه بیگناهان كمك می كنند. پس فرشته ها اجازه نمی دن آدم های بیگناه بمیرن؟ اصلاً چرا آدم ها را با طناب اعدام می كنن؟ مگر اونها با طناب كسی را كشته اند؟ و...» بالاخره آن شب سكوت سنگین و مرموز شب با سوال های بی جواب پسرم گره خورده بود و نمی دانستم جغد شوم مرگ بر دیوار خانه ام نشسته است. مادر «سعید» نیز گفت: همزمان با اذان ظهر جمعه وضو گرفتم. «سعید» هم گوشه خانه آرام نشسته بود. برای نماز ظهر قامت بستم تا دلم آرام بگیرد. چون دلشوره عجیبی داشتم و خواب دیده بودم كه كنار قبر پدرم گور كوچكی نیز كنده اند. نمازم كه تمام شد از دختر كوچكم خواستم قرآن را برایم از طبقه پائین بیاورد. اما دقایقی بعد فریادهای محدثه آرامش خانه و كوچه را به هم ریخت.

همان موقع من و همسرم هراسان خود را به پائین رساندیم و در كمال ناباوری با پیكر حلق آویز پسرم از لوله گاز روبه رو شدیم. لب های «سعید» كبود شده و قلبش به كندی می زد. وقتی همسایه ها با صدای شیون و فریاد ما رسیدند سعی كردند با تنفس مصنوعی نجاتش دهند اما نفس های پسرم بریده بریده بود و نبضش هم ضعیف می زد.

مادر دلسوخته ادامه داد: «سعید طبق آموزه های تلویزیون، منتظر بریده شدن طناب دار بود و حالا ما چشم انتظار یك معجزه ... و پزشكان پس از معاینات لازم گفتند: مهره های ضعیف گردن پسرمان شكسته و نخاعش قطع شده است و... راستی ای كاش نویسنده و كارگردان این سریال تلویزیونی می دانستند كه شب بعد هنگام پخش قسمت بعدی این سریال پسر كوچولوی ما در گورستان دفن شده بود.»

پزشكی قانونی علت مرگ پسرمان را خفگی اعلام كرد. مأموران پلیس در تحقیقات از ما خواستند اگر از كسی شكایت داریم اعلام كنیم. اما با خود گفتیم چطور می شود از رسانه ملی كه با پول بیت المال تأمین می شود گلایه كرد؟

برنامه های بدون کارشناسی یا تربیت غلط فرزندان!

پدر سعید هم با انتقاد از پخش برخی برنامه های بدون كارشناسی در تلویزیون گفت: متأسفانه این پایان راه نیست. چرا كه نمی دانم اصرار تلویزیون برای پخش صحنه اعدام، اعتراف گیری از متهمان جرایم مختلف و نمایش صحنه های خشن و ماوراءالطبیعه به چه خاطر است؟ ما حتی روز بعد با برنامه خبری ۲۰:۳۰ هم تماس گرفتیم و موضوع مرگ پسرمان را اعلام كردیم. اما متأسفانه سریال ها همچنان ادامه یافت تا اینكه به تازگی خبر مرگ دردناك «محمد مهدی» ۱۲ ساله – را نیز در روزنامه خواندیم كه او هم متأسفانه به خاطر تماشای سریال دیگری به استقبال مرگ رفته بود.

بر اساس این گزارش، دو سال پیش هم در منطقه خیرآباد یزد دو پسر بچه دبستانی به تقلید از برنامه كودك «فتیله» داخل صندوقچه رفتند كه به علت قفل شدن در صندوق خفه شدند.

باید دید و بررسی کرد که چرا اتفاق هایی نظیر این ها، در کشور زیاد می افتد و آن زمان است که تقصیر را به گردن ارگان هایی مثل رسانه ملی انداخت، اما نکته ای که توجه به آن مهم است، چگونگی رفتار والدین با فرزندان و تطابق کودکان و نوجوانان با برنامه هایی است که مناسب سن و سال آن ها در نظر گرفته می شود که در بیشتر موارد از جانب پدرها و مادرها نادیده گرفته می شود...../ برنا


ویدیو مرتبط :
مین های ضد نفر تا سال ها بعد همچنان قربانی می گیرند

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چشمان دختر كوچولو قربانی انتقام‌جویی خانوادگی شد + عکس



 

 

 

چشم

 


زمانی كه «فاطمه» به دلیل ریختن آهك در چشمانش بینایی‌اش را از دست داد، سه سال و نیم بیشتر نداشت، حالا بیش از یكسال از این فاجعه دردناك می‌گذرد و این كودك به همراه پدرش در راهروهای بیمارستانی در پایتخت به دنبال روزنه‌ای برای تماشای دنیایی است كه هنوز بسیاری از زشتی‌ها‌ و زیبایی‌هایش را هم ندیده است.

به گزارش ایسنا، حادثه زمانی اتفاق افتاد كه «فاطمه» به همراه خانواده‌اش مهمان خانه عمه‌اش بود در نزدیكی صبح مادر « فاطمه» از خواب بیدار شد و كودكش را نیافت.

«امیرـ ك» پدر این كودك درباره جزییات این حادثه به خبرنگار ایسنا گفت: 17 تیرماه سال گذشته ساعت 9:30 صبح به همراه خانواده‌ام از روستایمان در اسدآباد همدان به روستایی در شهرستان قروه سنندج رفتیم تا سری به خواهرم بزنیم.

وی مدعی شد: شوهر خواهرم به نام «محمدرضا ـ ن» 33ساله كه به مواد مخدر اعتیاد دارد در ساعت 24 به خانه آمد و حدود ساعت 3 بامداد بود كه خوابیدیم اما قبل از خواب «محمدرضا» سه لیوان شربت درست كرد و به من و «فاطمه» داد اما «فاطمه» آن را نخورد.

پدر این دختربچه افزود: حدود ساعت 5صبح مادر «فاطمه» از خواب بیدار و متوجه شد كه «فاطمه» در اتاق نیست من هم كه از خواب بیدار شده بودم متوجه نبودن شوهر خواهرم شدم و زمانی كه از بالكن نگاه كردم مشاهده كردم كه فاطمه از پشت در ته حیاط كه یك اتاق خرابه هم آن‌جا بود افتاده و «محمدرضا» هم در آنجاست.

وی ادامه داد: در حالی كه خواهرم و همسرم داد و فریاد می‌كردند سراسیمه خود را به حیاط رساندیم و دیدیم كه «فاطمه» دستانش آهكی است و تمام لباس‌هایش سفید شده است چون نمی‌توانست نفس بكشد فكر كردیم «فاطمه» مرده است.

پدر این كودك با اشاره به این كه «فاطمه» صورتش سوخته و كبود شده بود، افزود: شوكه شده بودیم و خواهرم یقه شوهرش را گرفته بود كه چرا اینكار را با فاطمه كرده اما او عنوان می‌كرد كه از بلندی به پایین پرت شده است.

وی اظهار كرد: پس از آن كه «فاطمه» را در این شرایط پیدا كردیم بلافاصله به روستای خودمان برگشتیم و او را به درمانگاه بردیم اما آنجا تشخیص ندادند كه چه اتفاقی برای او افتاده است در نتیجه دخترم را به بیمارستان «بعثت» همدان بردیم اما پزشكان گفتند كه دیگر دیر شده و چشمان «فاطمه» نابود شده است.

پدر «فاطمه» در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود،‌ ادامه داد: نمی‌توانستم صبر كنم «فاطمه» را به تهران آوردم و دخترم یكماه در بیمارستان مورد مدوا قرار گرفت اما پزشكان نمی‌توانستند برای بینایی او كاری انجام بدهند و تنها مقداری از عفونت را از یكی از چشمانش خارج كردند.

وی درباره رسیدگی قضایی به این حادثه هم مدعی شد: زمانی كه «فاطمه‌» را به تهران آوردم، همسرم به همراه برادرش موضوع را به پلیس اطلاع دادند اما چون درگیر كار درمانی فاطمه بودیم دیگر موضوع را پیگیری نكردیم تا این كه پس از 20 روز دوباره موضوع را از سر گرفتیم و با دستگیری «محمدرضا» پرونده به پلیس آگاهی ارجاع داده شد و به گفته ماموران پلیس آگاهی «محمدرضا» پس از بازداشت اعتراف كرد كه آهك در چشم‌های فاطمه ریخته است.

پدر «فاطمه»‌ ادامه داد: البته «محمدرضا» پس از دستگیری با قرار وثیقه 25 میلیونی آزاد شد و من مجدد به سازمان بازرسی شكایت كردم حتی پیش نماینده اسدآباد در مجلس رفتم و به همراه «فاطمه»‌ پیش دادستان سنندج هم رفتم تا این كه دوباره وی بازداشت شد و حدود یكسال و نیم است كه درزندان به سر می‌برد.

وی با اشاره به این كه برای رسیدگی به این پرونده،‌ مراجع قضایی منتظر آخرین گزارش پزشكی قانونی در رابطه با وضعیت بینایی «فاطمه» هستند،‌ مدعی شد: «محمدرضا» به برخی از دوستانش عنوان كرده بود كه چون پنج شش میلیون تومان پول از من خواسته و زیربار نرفته‌ام دخترم را كور كرده است.

وی ادعا كرد: او بارها با خواهرم درگیر‌ی‌های لفظی داشته و اصرار می‌كرده كه از من پولی بگیرد اما من نمی‌خواستم پولی را بدهم كه خرج اعتیادش كند اما مبالغی را به خواهرم برای خرج خودش و فرزندش می‌دادم.

پدر «فاطمه» با ادعای این كه شوهرخواهرش برای انتقام‌جویی دست به این اقدام دلخراش زده است،‌ مدعی شد كه دختر دیگرش به نام «فهیمه» 11ساله، نیز چند سال پیش دچار حادثه‌ مشابهی شد كه وقوع این حادثه احتمالا از سوی شوهر خواهرش بوده است.

در این حادثه «فهیمه» با ریخته شدن چسب در چشمش دچار آسیب شد اما با انجام عمل جراحی بینایی خود را به دست آورد.

وی مدعی شد كه در زمان وقوع این حادثه هم به «محمدرضا» شك داشتیم اما مدركی برای اثبات ادعایمان در دست نبود.

«فاطمه»‌ 4.5 ساله تاكنون 8 بار تحت عمل جراحی قرار گرفته و با وجود هزینه‌های سنگین درمانی و ناتوانی مالی والدینش، دو خیر هزینه‌های درمان او را كه حدود150میلیون ریال بوده تقبل كرده‌اند هرچند برای تامین هزینه‌های درمانی و بازگشت بینایی «فاطمه» راهی طولانی در پیش است، اما مشخص نیست كه فاطمه كوچولو بار دیگر بتواند با چشمانش را به روی آینده‌اش باز كند...../تحلیل:عصرایران