اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
عسگراولادی:نمی شود هیچ جنبه مثبت "میرحسین" را نبینیم و ایشان را نفی کنیم/ تاریخ جمهوری اسلامی را نمیشود بدون هاشمی نوشت
عسگراولادی:نمی شود هیچ جنبه مثبت "میرحسین" را نبینیم و ایشان را نفی کنیم/ تاریخ جمهوری اسلامی را نمیشود بدون هاشمی نوشت/ اسلام جهانی باید چراغ بردارد دنبال امثال ناطق و هاشمی بگردد
انتخاب : حبیب الله عسگراولادی می گوید:ن می شود هیچ جنبه مثبت میرحسین نبینیم و ایشان را نفی کنیم.. میرحسین موسوی هشت سال نخستوزیر امام و رهبری بود. ایشان به عنوان نخستوزیر امام مطرح و مشهور بود. در صورتی که در واقع نخستوزیر آیتالله خامنهای بود.
به گزارش سرویس سیاسی انتخاب به نقل از شما ، او می گوید: تاریخ جمهوری اسلامی را نمیشود بدون هاشمی نوشت
مصاحبه ای با حبیب الله عسگر اولادی صورت گرفته است که در آن به نقل خاطراتی از دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی و همراهی و مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخته شده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
* جناب آقای عسگراولادی خدمت شما هستیم تا برخی از خاطراتتان در ارتباط با آیتالله هاشمی رفسنجانی را از زبان شما بشنویم.- بسماللهالرحمن الرحیم - با استدعای صلوات و سلام بر حضرت ولیعصر(عج) و درخواست علو درجه برای امام خمینی (امام راحل) و شهدای انقلاب اسلامی و عرض سلام و عرض ادب به محضر ولیامرمسلمین و تمامی ایثارگران. خدا را شکرگزارم مطلبی که از من خواسته شده بود به عنوان روزنامه جمهوری اسلامی که من درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی عرایضی داشته باشم.
در یک مصاحبه من این درخواست را موکول کردم به بعد که عزیزان مفتخر کردید و تشریف آورید. من امیدوارم در همان زمینهای که قول دادم بتوانم بحثهایی را داشته باشم.از زمانی که روزنامه جمهوری اسلامی شروع به فعالیت کرد من همیشه علاقهمند به روزنامه بودم.من در این مصاحبه تصمیم دارم با شما کمی باز صحبت کنم. ابتدا عرض کنم که این نامهای را که خانواده آیتالله هاشمی رفسنجانی به مجلس نوشتند، من این نامه را به دقت خواندم. نامه بسیار متین بود و در شأن آیتاللههاشمی رفسنجانی و خانوادهاش بود.
دفاعی معقول و متین بود. البته آنچه که از مجلس پخش شد کمی محدود کرده بودند. کل آن نامه را پخش نکردند. من کل نامه را خواندم. این نامه برای من تداعی معانی شد. یادم آمد در سال 1348 شمسی ما از زندان قصر تهران به زندان برازجان تبعید شدیم.
آیتالله انواری، شهید بزرگوار عراقی و بنده، سه نفری به برازجان تبعید شدیم. ما هر سه به یک اتهام در بیدادگاه شاه محاکمه شده بودیم. علت تبعید را هم اشاره میکنم. چهار نفر از اعضای یک گروه چپ از زندان فرار کردند. البته فرار ناموفق داشتند. فرار اینها باعث شد که زندانبانان در کل زندانها شدت عمل به خرج دادند.
* این چهار نفر عضو گروه بیژن جزنی بودند؟
- بله. از بچههای گروه جزنی بودند. دستگیر شدند. روی پشتبام یا باغ زندان قصر دستگیر شدند. فردای آن شب گاردیها ریختند زندان و به شدت سختگیری کردند. همه وسایل رفاهی را از ما گرفتند. کتابها را جمع کردند. برق لامپها را قطع کردند. حمام را قطع کردند.
ملاقات را قطع کردند. ما در برابر این خشونت زندانبانان اعتصاب غذا کردیم.
به غیر از آیتالله انواری، ما همگی اعتصاب غذا کردیم. آیتالله انواری بیمار بودند و نتوانستند در اعتصاب غذا شرکت کنند. 11 روز این اعتصاب طول کشید. شب یازدهم رئیس کل زندانها به همراه چند نفر از ساواکیها، آمدند بند ما. ابتدای ورود شروع کردند به ما حمله کردند که چرا اعتصاب غذا کردهاید و اعتصاب غذا حرام است و از این جور حرفها.
بعد رئیس کل زندانها روبه آقای انواری کرد و گفت: آیا شما نباید به اینها بگویی اعتصاب غذا حرام است؟ چرا تذکر ندادید؟ آقای انواری خیلی شجاعانه جواب داد: آیا من باید به این آقایان تذکر بدهم که اعتصاب غذا نکنند؟ گفت: بله دیگه. آقای انواری گفت: اول باید به شما تذکر میدادم که چرا اینقدر ظلم میکنید و دیگر وقت برای تذکر دادن به اینها نمیرسد.
رئیس کل زندانها گفت: معلوم میشود که شما هم با اینها هستید. دو روز بعد من و آقای انواری و شهید عراقی را تبعید کردند به برازجان. ما رفتیم و وقتی رسیدیم برازجان خیلی به ما سخت گرفتند. در زندان برازجان یک بند سیاسی بود، چند نفر از نیروهای چپ آنجا بودند.
دو نفر از همین افرادی که قصد فرار داشتند هم در آنجا بودند. ما اولین خاطرهای که میتوانیم از زندان برازجان داشته باشیم کمک مردم دشتک، دلوار و مناطقی بود که رئیسعلی دلواری آنجا فعالیت داشت، مردم این مناطق به محض اینکه مطلع شدند ما به زندان برازجان تبعید شدهایم، شروع کردند. برای ما غذا و میوه و سایر مایحتاج را فرستادند. مهماننوازی خیلی خوبی از ما کردند.
مردم برازجان هم به ما کمک کردند. اما دلواریها خیلی به ما کمک کردند. بوشهریها هم به ما کمک کردند. دومین کمکی که به ما در زندان و تبعیدگاه برازجان شد آیتالله حائری که امام جمعه شیراز بود و برادر بزرگشان که در شیراز بود و مرحوم شد اینها هم به ما کمک میکردند. آقای آقاسید احمد خمینی از قم هر چند وقت یک بار هدایایی میفرستادند. یک روز به ما اطلاع دادند که آیتالله هاشمی رفسنجانی میخواهند بیایند ملاقات. وضع ملاقات در برازجان خیلی سخت بود. سختگیری زیاد بود.
هرکس میآمد ملاقات دستگیر میشد و میبردند ساواک شیراز و او را شکنجه میکردند. آیتآلله هاشمی رفسنجانی در چنین شرایطی آمد زندان برازجان ملاقات ما. خودش بود، همسرش بود، دو تا دخترانش بودند و سه تا پسرشان. یعنی تمام خانواده آیتالله هاشمی رفسنجانی سال 1349 آمدند زندان برازجان و در سختترین شرایط با ما ملاقات کردند. اینکه گفتم با انتشار این نامه، خانواده آقای هاشمی برای من تداعی معانی شد، منظورم همین بود. خانم عفت مرعشی همسر ایشان، فاطمه خانم، فائزه خانم، آقا محسن، آقا مهدی و آقا یاسر. همگی اینها بودند. آقای حاج شیخ علی اصغر مروارید را هم آوردند. یکی از مبارزین جدی بود. ایشان هم با خانواده آمدند. آقای حبیبالله شفیق همراه با خانواده آمدند. آقای نیری با خانواده آمدند. آقای ابوالفضل توکلی بینا هم با همه اعضای خانواده آمدند. آقای حاج حسین مهدیان هم همراه خانواده آمدند. یک کاروان بزرگ را آیتالله هاشمی رفسنجانی تدارک دیده و آمدند ملاقات ما در زندان برازجان.
آقای عراقی با رئیس شهربانی برازجان دوست شد. یک سرهنگی بود آدم خوبی بود. پخته و جا افتاده بود. انسان بسیار شریفی بود. آقای عراقی با او صحبت کرد و گفت که اینها آمدهاند ملاقات و ما میخواهیم از اینها پذیرایی کنیم.
* آقای عسگراولادی چون ذکر خیری از این جناب سرهنگ زندانبان رژیم شاه میکنید، اگر مقدر است نام ایشان را برای ثبت در تاریخ بگوئید.
- متاسفانه الان یادم نمیآید. اگر یادم آمد حتما به شما اطلاع میدهم. به هرحال این جناب سرهنگ انسان و شریف اجازه داد که کاروان آیتالله هاشمی رفسنجانی بیایند داخل زندان، داخل بند ما و با ما ملاقات کنند. آقای عراقی دست به کار شد و غذا را تهیه دید و سه تا سفره در زندان برازجان انداخت. یک سفره آقایان، یک سفره خانمها ویک سفره برای بچههای کاروان. این موضوع اصلا در زندان برازجان سابقه نداشت. آقای هاشمی رفسنجانی در اینجا یعنی در آن شرایط سخت و در زندان برازجان سخنرانی کرد. در تشویق و تایید و تبلیغ مبارزات. این کار آیتالله هاشمی رفسنجانی در آن شب ظلمانی رژیم ستمشاهی خیلی مهم بود. این سخنرانی که ایشان کرد واقعا خیلی تلخیهای تبعید و زندان برازجان را از ما گرفت.
زندان برازجان جای خیلی سختی بود. اتاق من در زندان برازجان بغل اتاق آقای انواری و شهید عراقی بود. من از این اتاق میخواستم بروم آن اتاق با دمپایی پایم میسوخت. در زندان برازجان به ما روزی 28 ریال به عنوان جیره زندانی میدادند. ما 2 ریال هم رویش میگذاشتیم میشد 30 ریال تمام 30 ریال را میدادیم یخ میخریدیم.
اینقدر وضع آنجا سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی همان روز اول ملاقات با خانواده خودش و سایر اعضای کاروان مشورت کرد و پیشنهاد داد کاروان سه روز دیگر در برازجان بمانند. کاروان سه روز دیگر در برازجان ماندند و هر سه روز میآمدند زندان و ناهار با ما میخوردند و میرفتند. باز هم باید از آن جناب سرهنگ رئیس زندان برازجان به نیکی یاد کنم. این سرهنگ آن روزها واقعا خیلی سماحت، به خرج داد.
خاطره آیتالله هاشمی رفسنجانی و کاروان او. به یک خاطره بسیار جدی در ذهن ما سه نفر و تمام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی برازجان ماندنی شد و خاطره بیسابقه شد. البته قبلا فدائیان اسلام چنین کاری را کرده بودند. زمانی که شهید نواب صفوی در زندان بود، حدود 50، 60 نفر از اعضای فدائیان اسلام رفتند زندان ملاقات نواب صفوی. البته یک خاطرهای هم درباره حجتالاسلام والمسلمین آقای سید محمود دعایی دارم. در فکرم این است که با ایشان صحبت کنم و این خاطره را در روزنامه اطلاعات هم منتشر کنم.
یکی از شبهای خیلی تلخ در زندان برازجان در سلول خودم مشغول مطالعه بودم، دوستان مرا صدا کردند و گفتند که رادیو روحانیون عراق دارد درباره شما صحبت میکند. من رفتم پای رادیو و شنیدم که آقای دعایی دارد درباره ما صحبت میکند و بحثی را با عنوان جمهوریخواهان مسلمان در ایران چه میاندیشند و چه میگویند. این عنوان آن بحث بود و ایشان اداره میکرد. ان شاءالله تفصیل این خاطره را بعدها میگویم. وقتی من گوش کردم ایشان یک چکامهای تنظیم کرده بود به خانوادههای ما، یعنی وقتی خانوادههای ما و دوستان و آشنایان و فامیل آن را میشنیدند بسیار اثر گذار بود. این حرکت آیتالله رفسنجانی و حمایت بعضی از روحانیون شیراز و فارس و بعضی از مراجع باعث شد. ما را از تبعید برازجان به تهران برگردانند.
*لطفاً تاریخ تبعید زندان برازجان را دقیق بفرمائید
- سال 1348 شمسی تبعید شدیم و تا اواسط سال 49 شمسی به زندان قصر تهران برگردانده شدیم.
همچنانکه مسبوق هستید وقتی برادر گرامیمان آقای شریعتمداری در سر مقاله کیهان راجع به آیتالله هاشمی چیزی نوشت و آقای رسایی در مجلس سخنرانی کرد و دومین سخنرانیاش هم بعد از جواب خانوادة آیتاللههاشمی رفسنجانی پخش شد، من مطلبی نوشتم برای کیهان با عنوان پامنبری فرستادم کیهان و چاپ شد. بعد هم یک نامهای به آقای رسایی نوشتم و خطاب کردم برادرم رسایی اگر تو حرفداری راجع به آقای مهدی ایشان زیر نظر قوه قضائیه است، چرا این مسائل را سرایت میدهی به آیتالله هاشمی رفسنجانی؟ چرا این را به خانوادة آیتالله هاشمی رفسنجانی سرایت میدهی؟ البته ایشان جوابی به نامه من نداد.
من میخواستم توضیحی بدهم و بگویم چرا من راجع به آیتالله هاشمی رفسنجانی این تداعی معانی برای من پیش آمد و چرا این حرفها را دارم بیان میکنم. برای این است که نسل جوان ما بداند که یک چهره و شخصی مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بالاترین سرمایهگذاری را برای نهضت اسلامی امام داشت.
آقای هاشمی یکی از مقامات روحانی بود که نسبتاً متمکن بود. از ارث پدریاش باغ پسته داشت و هم در قم باچند نفر دیگر بساز بفروشی داشتند. ایشان در چاپ و پخش اعلامیههای امام خمینی و انقلابیون خیلی کمک میکرد حتی شهید عراقی نقل کرده همین اسلحهای بود که حسنعلی منصور را با آن کشتند، اسلحهای بود که آقای هاشمی داده به آقای عراقی و داده به بخارایی.
از طرف دیگر من به این جوانان عرض میکنم تاریخ جمهوری اسلامی را نمیشود بدون هاشمی نوشت. چرا؟ قبل که بماند، از اول انقلاب ایشان مشاور ممتاز امام خمینی بودند. بعد از آن ایشان نماینده فرماندة کل قوا در جبهه بود. بعد از آن ریاست مجلس را داشتند. بعد از آن رئیسجمهور شدند. بعد از آن رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت شدند.
یکی از اعضای فعال شورای انقلاب بودند. بنده هم از دورة سوم با عنایت مقام معظم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستم و در این مدت عنایت مقام معظم رهبری را نسبت به ایشان دیدهام. البته در عین حال ایشان در این دورة اخیر زیر حملات شدید بودند، اما مقام معظم رهبری باز هم ایشان را رئیس مجمع تشخیص مصلحت کردند. ایشان در مجلس خبرگان عضو فعال بودند و مدت زیادی ریاست مجلس خبرگان را بعد از آیتالله مشکینی داشت.
نمیشود تاریخ جمهوری اسلامی را هر دورهاش را بنویسید و هاشمی را حذف کنید. من به نسل جوانمان میگویم احساسات خود را کنترل کنید. بنده برای شما عرض میکنم ما دو رهبر، شش رئیس جمهور، پنج، شش رئیس مجلس، پنج، شش نخستوزیر گذراندهایم. یک عده آدمها تحریک میکنند نسل جوان ما را و میخواهند همه گذشته ما غیر از احمدینژاد را خراب کنند. بنده معتقدیم این کار خراب کردن تاریخ جمهوری اسلامی است.
دو نکته هم راجع به آقایان میرحسین موسوی و کروبی عرض کنم. آقای میرحسین موسوی هشت سال نخستوزیر امام و رهبری بود. ایشان به عنوان نخستوزیر امام مطرح و مشهور بود. در صورتی که در واقع نخستوزیر آیتالله خامنهای بود.
آیتالله خامنهای رئیسجمهور بودند و ایشان نخستوزیر بودند. اگر ما هیچ جنبة مثبتی در آقای میرحسین موسوی نبینیم و بیائیم ایشان رانفی کنیم و واقعیت قضیه را به او نگوئیم. واقعیت قضیه این است که موسوی و کروبی، اینها فتنهساز نیستند. اینها اهل فتنه نیستند. فتنه را آمریکا و انگلیس و اسرائیل ساختند. یک تعدادی از عوامل آنها دور اینها جمع شدند واز اینها سوء استفاده کردند. بعد از این قضایا که اینها محدود شدند آنها همه رفتند خارج و استخدام شدند در آمریکا و انگلیس و بعضیهاشان هم در اسرائیل.
من معتقدم به عنوان یک خادم اسلام و خادم روحانیت و خادم امام و خادم نظام، که دشمن دارد کاری میکند که انتخابات آینده ما تبدیل به میدان جنگ بشود و ما باید کاری کنیم که تبدیل به میدان جنگ نشود. در ادامه بحثم سه تا تذکر به آقای هاشمی وارد است.
البته با اینکه من ایشان را یک مجتهد سیاسی میدانم، از طرف دیگر ایشان در زمان امام همه نظرات مستقل خود را داشتند، اما هر جا امام حکم میکرد، ایشان تبعیت میکرد. من شاهدم در شرایط کنونی هم ایشان نظرات مستقل هم دارد، اما هر جا مقام معظم رهبری حکم کرده باشد، ایشان تبعیت میکنند. ولی استنباطات خودش را میگوید. من چند تذکر میخواهم بدهم. یکی از تذکرات من این است که موضعگیریهای آیتالله هاشمی نباید مغایر موضعگیریهای مقام معظم رهبری باشد.
مقام معظم رهبری انتخابات 88 را گواهی کردند، رئیسجمهور را تنفیذ کردند. هیئت دولت را پذیرفتند. جا ندارد که از آن انتخابات به عنوان تقلب یاد کرد. تذکر بعدی بنده این است که ایشان در موضعگیریها نباید با رهبری زاویه پیدا کنند. چرا؟ چون درست است که رئیسجمهور شخصیت دوم مملکت است. شخصیت اجرایی است.
اما آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت دوم مملکت است. و ایشان نباید با رهبری زاویه داشته باشند. من در اینجا یک نکته از سلمان فارسی را یاد میکنم. امیرالمؤمنین (ع) درجایی میرفتند. امیرالمومنین جلو و سلمان پشت سر. هر چه راه میرفتند جای پای سلمان را نمیدیدند. از سلمان پرسیدند:شما مگر همراه علی(ع) نبودید، پس چرا جا پای تو نیست. گفت: من پا جای پای علی(ع) میگذاشتم.
من یک خاطرهای هم از امام در باره آیتالله بروجردی نقل کنم. اواخر حیات پربرکت آیتالله بروجردی عدهای از امام میخواستند که شما هم خودی نشان بدهید. ایشان گفت که بر عکس من باید کاری بکنم که فقط سرآقای بروجردی دیده شود من باید سرم را بکشم پایین تا فقط سر آقای بروجردی دیده شود. زمان حیات آیتالله بروجردی خیلیها رساله دادند، امام خمینی رساله نداد. همه سعی میکردند خودی نشان بدهند، ایشان خودی نشان نداد. گفت من باید سرم را پایین بکشم، یک سر پیدا باشد.
تذکر دیگرم این است که همه علما و بزرگان و همینطور آیتالله هاشمی رفسنجانی باید سر خود را پایین بگیرند. باید یک سر هویدا باشد.
اما واقعا از آیتالله هاشمی رفسنجانی تشکر دارم. من در جلسات مجمع تشخیص مصلحت که در خدمت ایشان هستم،خیلی مراعات سربودن رهبری را دارند و به نسل جوان میگویم آیتالله هاشمی رفسنجانی واقعا فروتنی میکنند. و هر چه مقام معظم رهبری به عنوان حکم بفرمایند ایشان کاملا مراعات میکنند. ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام هیچ اشارهای مغایر حکم مقام معظم رهبری ندارند.
من که در بارة آیتالله هاشمی رفسنجانی صحبت میکنم من با ایشان زندان و ایوان بودهام. در زندان سالیان سال بخصوص زندان اوین با ایشان بودهام. مدیریت ایشان در زندان اوین دور از افراط و تفریط عالی بود. وقتی هم آمدیم بیرون از شورای انقلاب تا امروز در خدمت ایشان بودم. در انتخابات ریاست جمهوری بنده رزرو آقای رجایی شدم. همان موقع ترور شدم.
زخمی شدم. همان موقع مجلس به من به عنوان نائب رئیس رای داد. مدتها نائب رئیس ایشان در مجلس بودم. در هشت سال ریاست جمهوری ایشان همکاری خیلی نزدیک با ایشان داشتم. عرض میکنم آیتالله هاشمی رفسنجانی و حجتالاسلام ناطق نوری شخصیتهایی هستند که اسلام جهانی و بیداری اسلامی باید چراغ بردارند دنبال امثال اینها بگردند.
عرضم را به این صورت تمام میکنم. شرایط ما در انتخابات دشمن فتنه جدید و انحراف جدید دارد. فتنة جدیدش این است که ماها را به جان هم بیندازد. ما باید کاری کنیم که به جای جنگ جشن داشته باشیم. انتخابات آینده سه قطبی است. یک قطب دولتیها، یک قطب اصلاح طلبان و منفردین و یک قطب اصولگرایان، این سه قطب باید با هم رقابت کنند. اجازه ندهیم رقابت به تنازع بکشد. از شما تشکر میکنم./انتخاب
ویدیو مرتبط :
#27 چرا به AMP نیاز داریم؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روزنامه جمهوری اسلامی در دفاع از هاشمی رفسنجانی/ اگر باز هم انتخابات برگزار شود هاشمی اول است
سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی در دفاع از هاشمی رفسنجانی/ اگر باز هم انتخابات برگزار شود هاشمی اول است
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
در سالهای آغازین دهه 40 که نهضت امام خمینی شروع شده بود، مأموران "ساواک" اعلامیههای تندی علیه شخص امام خمینی به در و دیوار مدرسه فیضیه و بعضی نقاط حساس شهر قم میچسباندند تا به خیال خام خود، مردم را به امام بدبین کنند و اهداف رژیم فاسد شاه را به پیش ببرند.
یکی از کارهای طلاب انقلابی آن زمان، پاک کردن در و دیوار از این اعلامیهها بود.
آیتالله حاج شیخ حسن صانعی، یار نزدیک امام خمینی که اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است میگوید یک روز صبح که طبق عادت هر روز به بیت امام رفتم، اعلامیه بسیار تندی را که پر از اهانت به امام بود دیدم که روی در خانه امام چسبیده است.
اعلامیه را کندم و با خودم به داخل خانه بردم و به امام نشان دادم و پرسیدم: آیا شما این اعلامیه را دیده اید؟ فرمودند: بله صبح زود که از خانه بیرون رفته بودم آن را دیدم و خواندم. پرسیدم: پس چرا آن را پاره نکردید؟ امام گفتند: چون این اعلامیه نشانه زنده بودن ماست، اگر زنده نبودیم و خاصیتی نداشتیم که اینهمه فحش به ما نمیدادند...
حملات تندی که این روزها و این ماهها و این سالها به آیتالله هاشمی رفسنجانی میشود، بهترین دلیل بر زنده بودن این یار امام و ستون انقلاب است.
اگر او زنده و مؤثر نبود که به او کاری نداشتند. کسانی که حمله کردن به آقای هاشمی رفسنجانی را واجب میدانند از او میترسند و یکی از روشنترین دلیل بر زنده بودن و تأثیرگذار بودن او آراء بالای او در آخرین انتخابات خبرگان است که بیش از نیم میلیون رأی بیشتر از نفر بعد از خود که آن زمان رئیس مجلس خبرگان بود آورد. امروز هم بعد از آنهمه تخریب و سمپاشی که در تاریخ دهههای اخیر بینظیر است، اگر انتخاباتی با درجه سلامت و خلوص همان انتخابات برگزار شود، باز هم آقای هاشمی رفسنجانی با تفاوت چشمگیر درصدر فهرست قرار خواهد داشت. این، همان تحقق وعده امام خمینی است که بعد از ترور آقای هاشمی رفسنجانی توسط گروهک فرقان در بهار 1358 در پیامی به همین مناسبت فرمودند: هاشمی زنده است تا نهضت زنده است.
اینها به معنای بیعیب و نقص بودن آقای هاشمی رفسنجانی نیست. از 14 معصوم که بگذریم، همه جایزالخطا هستند و هیچ استثنائی وجود ندارد.
آنچه مهم است و در ارزیابی شخصیت انسانها باید معیار قرار بگیرد، جمع بندی نقاط قوت و ضعف آنهاست. آقای هاشمی رفسنجانی، مجموعه ایست از یک عمر مبارزه، زندان، شکنجه، خدمت به اسلام، خدمت به کشور در مسئولیتهای بالای نظام جمهوری اسلامی، داشتن نقش عمده در پیروزی انقلاب، شکل گیری نظام جمهوری اسلامی، پیروزی ملت در دفاع مقدس، تأمین زیرساختهای کشور بعد از 8 سال جنگ تحمیلی و ویرانیهای ناشی از آن، خدمت در جایگاه ریاست مجلس، خدمت در جایگاه ریاست جمهوری، خدمت در جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری و خدمت در جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام. قطعاً در خلال اینهمه کار و تلاش، اشتباهات و ضعفهائی نیز وجود داشته که باید آنها را در کنار این خدمات کم نظیر قرار داد و جمع بندی کرد.
مردم، از شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی چنین تصویری در ذهن دارند که به اهانتها و فحاشیهای مخالفان بیمنطق اعتنا نمیکنند و هرچه حملات به او بیشتر میشود، علاقه مردم نیز به او افزایش مییابد. مخالفان، حق دارند از آقای هاشمی و هر شخصیت دیگری انتقاد کنند اما نه شرعاً، نه قانوناً و نه اخلاقاً حق فحاشی و اهانت و ناسزاگوئی ندارند. این روش، علاوه بر اینکه ناسپاسی نسبت به یکی از بزرگترین خادمان انقلاب و نظام و ملت است، به خود فحاشان و ناسزاگویان نیز لطمه وارد میکند و دشمنان را هم به طمع میاندازد.
حمله به آقای هاشمی رفسنجانی، یک طرح با دو لایه است. لایه پنهان این طرح، به طراحان پشت پرده مربوط میشود که در صدد بسط قدرت خود هستند و آقای هاشمی رفسنجانی را مانع خودکامگیهای خود میدانند و لایه ظاهری همین است که توسط عوامل آنها در قالبهای سخنرانی، مقاله، شعار و... به اجرا در میآید. به عوامل اجرائی نباید اعتنا کرد، زیرا آنها سفارشی عمل میکنند و اصولاً از خودشان اختیاری ندارند.
البته این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که دل هر انسان منصفی برای این افراد که آلت فعل آن لایه پنهان میشوند میسوزد، زیرا در خوشبینانهترین حالت، فریب عناصری را خوردهاند که به نام مقدسات و به بهانه حفظ نظام و تقویت انقلاب، آنها را به صحنه فحاشی و اهانت کردن به یکی از ارکان انقلاب و نظام میفرستند و آنها نیز همین کار را میکنند بدون آنکه بفهمند درحال تیشه زدن به ریشه انقلاب و نظام هستند.
این افراد کافی است هر بار که میخواهند به سفارش عناصر لایه پنهان، به وظیفه فحاشی عمل کنند، قبل از اقدام، به این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره آقای هاشمی رفسنجانی که در خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388 گفتند مراجعه کنند و سپس به این سؤال اساسی جواب بدهند که آیا واقعاً این فحاشیها با نقطه نظرات رهبری درباره آقای هاشمی رفسنجانی منطبق است و آنها میتوانند خود را پیرو ولایت فقیه بدانند؟ توصیف رهبر انقلاب درباره آقای هاشمی رفسنجانی اینست:
"آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست. من از سال 1336 یعنی 52 سال قبل ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود.
بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها این مرد تا مرز شهادت پیش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب میکرد، به مبارزین میداد. اینها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت.
هشت سال رئیسجمهور بود، قبلش رئیس مجلس بود، بعد مسئولیتهای دیگری داشت و در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوختهای از این انقلاب درست کرده باشد. اینها حقایقی است که باید دانست. در حساسترین مقاطع، ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده و من البته در موارد مختلفی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم، طبیعی هم هست در مسائل گوناگون ولی مردم نباید دچار توهم شوند و چیز دیگری فکر کنند."
کسانی که مدعی پیروی از ولایت فقیه هستند، باید از این زاویه به آقای هاشمی رفسنجانی نگاه کنند، نه آنگونه که خود مایل هستند حتی اگر صد درصد برخلاف نظر و روش ولی فقیه زمان باشد. صاحبان قلمها و زبانهائی که در سالهای اخیر به بهانههای مختلف هرچه خواستند علیه آقای هاشمی رفسنجانی نوشتند و گفتند و در عین حال مدعی پیروی از ولایت فقیه هستند، آیا از خود پرسیدهاند که نوشتهها و گفته هایشان چقدر با نقطه نظرات صریح و شفاف رهبری درباره ایشان منطبق است؟ این سؤال را از باب دلسوزی برای خود این افراد مطرح میکنیم نه برای دفاع از آقای هاشمی رفسنجانی.
اکنون شرایط کشور به دلیل عملکردهای غیرقابل دفاع همین گروه فحاشان بگونه ایست که آنها به هر کس فحش بدهند و با هرکس مخالفت کنند محبوبیت او در میان مردم افزایش مییابد و همین واقعیت تلخ مایه تأسف شدید است.
چرا کار را به جائی رسانده اید که مردم به شما اعتماد نداشته باشند و هرچه میگوئید و مینویسید عکس آن را بپذیرند؟ آیا از اینکه این کار شما باعث شادی دشمنان انقلاب و نظام شده است نگران نیستید؟ از اینکه بیگانگان، ناسزاهای شما را با خوشحالی نقل میکنند و برای شما کف میزنند، نباید خود را سرزنش نمائید و در روش خود تجدیدنظر کنید؟ به این دو سه سؤال اخیر باید عناصر لایه پنهان جواب بدهند که طراح ماجرا هستند و برای تحکیم قدرت خود تلاش میکنند و از افراد لایه ظاهری به صورت ابزاری استفاده مینمایند.
یکی از ابزارهای مورد استفاده فحاشان "نامه بدون سلام و والسلام" آقای هاشمی رفسنجانی به رهبری در روزهای قبل از انتخابات 88 و بعد از مناظره سرتا پا توهین و افترای آن زمان است. با این عوام فریبیها شاید بتوان چند نفر ساده لوح را جذب کرد، ولی مردم را برای همیشه نمیتوان با چنین ابزارهای زنگ زدهای سرگرم نگهداشت. با یک مراجعه ساده به صحیفه امام، مشخص میشود که در مکاتبات متعدد امام خمینی با مراجع تقلید و سران کشورها، بارها از سلام اول نامه و والسلام آخر نامه خبری نیست.
برای نمونه این موارد را نگاه کنید (پاسخ امام به آیتالله العظمی خوئی - 5 بهمن 1358، پاسخ امام به آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی - 7 بهمن 1358، نامه امام به برادر بزرگ و بسیار مورد احترام خود آیتالله پسندیده - 3 بهمن 1358، پیام امام به شاذلی بن جدید رئیسجمهور وقت الجزایر - 10 بهمن 1358، نامه امام به حافظ اسد رئیسجمهور وقت سوریه - 30 بهمن 1358 همگی جلد 12 صحیفه امام).
ضمناً خوبست به نامه بیسلام رهبر معظم انقلاب که به همراه حضرات آیات بهشتی، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر در تاریخ 28/11/58 به امام خمینی نوشتند نیز نگاهی بیاندازید و ببینید که نامه بیسلام یک امر طبیعی است ولی فحاشان به بهانه فقدان سلام و والسلام در نامه آقای هاشمی رفسنجانی چه عوام فریبیهائی به راه انداختهاند.
نکته مهمتر اینکه فحاشان، نامه آقای هاشمی رفسنجانی را سرآغاز فتنه میدانند درحالی که این نامه هشداری بود درباره محتوای مناظرهای که رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز جمعه 29 خرداد 88 درباره عیوب آن تصریح کردند: "در مواردی انسان میدید که در این مناظرهها جنبه منطقی مناظره ضعیف میشد، جنبه احساساتی و عصبی پیدا میشد جنبه تخریبی غلبه پیدا میکرد. سیاه نمائی وضع موجود به شکل افراطی دیده شد، سیاه نمائی دورههای گذشته هم در این مناظرهها مشاهده شد، هر دو بد بود.
اتهاماتی مطرح شد که در جائی اثبات نشد، به شایعات تکیه شد. احیاناً بیانصافیهائی دیده شد، هم بیانصافی نسبت به این دولت با اینهمه حجم خدمت و هم بیانصافی نسبت به دولتهای گذشته و دوران 30 ساله." (خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388).
آنچه در نامه آقای هاشمی رفسنجانی به رهبری آمد، هشدار درباره عواقب همین بیانصافیها و زیر سؤال بردن خدمات 30 ساله و متهم کردن بزرگان نظام بود. بنابر این، اگر کسی درصدد پیدا کردن عوامل فتنه است باید در همین اتهامات آن را جستجو کند.
مدعیان پیروی از ولایت، علیرغم تصریح رهبر معظم انقلاب به پاک بودن آقای هاشمی رفسنجانی از نظر مسائل مالی و تأکید بر این نکته مهم که "... قبل از انقلاب اموال خود را صرف انقلاب میکرد، به مبارزین میداد...
بعد از انقلاب، ایشان مسئولیتهای زیادی داشت... و در طول این مدت هیچ سراغ نداریم که ایشان برای خودش یک اندوختهای از این انقلاب درست کرده باشد" (خطبه نماز جمعه 29 خرداد 88) با نادیده گرفتن این شهادت صریح و شفاف، ایشان را همچنان به ثروت اندوزی متهم میکنند و در ماجرای وثیقهگذاری برای آزادی مهدی هاشمی بدون آنکه تحقیق کنند و اطلاعات صحیح به دست آورند در رسانههای وابسته به خود فضاسازی کردند که بفرمائید اینهم شاهد زنده که آقای هاشمی رفسنجانی در تهران ملک ده میلیارد تومانی دارد و یک سند ملک با این قیمت به وثیقه گذاشته است!
درحالی که اولاً یک سند نبود و 8 سند بود، ثانیاً این اسناد، مربوط به ملکی بودند که قبل از انقلاب خانه آقای هاشمی در آن بود و در آن خانه توسط گروهک فرقان ترور شد و تا مرز شهادت پیش رفت و ثالثاً چون به توصیه مسئولان امنیتی، دیگر نمیتوانست در آن خانه سکونت داشته باشد آن را به فرزندان و بستگان خود بخشید و آنها 8 آپارتمان در آن ساختند و اکنون اسناد آنها را که به نام خودشان است وثیقه گذاشتهاند و خود آقای هاشمی رفسنجانی در خانهای استیجاری در جماران سکونت دارند. آیا با داستان سرائیهای مخالفان در موضوع وثیقه، به یاد ماجرای دختران مغاویه نمیافتید؟
در این میان، آنچه مایه تأسف است بیتفاوتی و بیعملی هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در برابر نطقهای سراسر تهمت و افترا در صحن علنی است. علاوه بر هیأت رئیسه مجلس، شخص رئیس مجلس باید به این سؤال مهم پاسخ بدهد که چرا اجازه میدهند صحن علنی مجلس محل انتشار تهمت و افترا و نسبتهای ناروا و دروغ پراکنی علیه بزرگان نظام باشد؟
این کارها به اعتبار مجلس لطمه میزند. مجلس که به فرموده امام خمینی باید در رأس امور باشد، هنگامی میتواند چنین جایگاهی داشته باشد که مظهر اخلاق و انصاف و رعایت موازین شرع و قانون باشد. رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس در حفظ این جایگاه مسئولند و نباید اجازه بدهند مدعیان انقلاب که عمدتاً انقلاب ندیدههای نشسته بر سر سفره انقلاب هستند به بهانه دفاع از انقلاب، اصیلترین پایههای نظام و انقلاب را به باد تهمت بگیرند و کسانی که خود سوءسابقه و پرونده دارند برای دستگاه قضائی تکلیف تعیین کنند و برای این و آن حکم صادر نمایند. شما مدیران مجلس باید بدانید که بزرگانی همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی به حمایت شما نیاز ندارند، این خود شما هستید که باید به وظیفه حراست از ارکان انقلاب و نظام که بر دوشتان سنگینی میکند عمل کنید.
عقلای مجلس برای صیانت از این سنگر مهم که خانه ملت است تدبیری بیاندیشند و کاری نکنند که مصداق این بیت حافظ شوند که فرمود: یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد - آنکه یوسف به زرناسره بفروخته بود./خبرآنلاین