اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

عراق منطقه سبز ایران وآمریکاست



اخبار ,اخبار سیاسی ,دكتر ابراهیم یزدی

 

 اخبار سیاسی - دكتر ابراهیم یزدی :
 عراق منطقه سبز ایران وآمریکاست

سال گذشته این روزها بود كه از او پرسیدیم دولت یازدهم و پیروزی روحانی را چطور می‌بینید، در پاسخ گفت بگذارید نوزاد اصلاحات راه برود آن وقت عملكردش را بررسی كنیم.

یك سال است كه نوزاد اصلاحات شروع به حركت كرده  و حال فرصت آن فراهم شده است تا در كنار دکتر ابراهیم یزدی، به تحلیل وضع موجود بپردازیم؛ وزیر خارجه روزهای اول انقلاب چه خوب با مشکلات ظریف در یك سالگی دولت آشناست. مشروح گفت‌وگوی آرمان با دكتر ابراهیم یزدی در ادامه آمده است:


 یادم می‌آید شما دولت را یك سال پیش به نوزادی تشبیه كردید كه هنوز راه نرفته است. اكنون كه در آستانه یك سالگی دولت قرار داریم؛ عملكرد دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
در ارزیابی عملكرد و كارنامه دولت آقای روحانی در یك سال گذشته، نظیر هر شخص یا نهادی باید تناسب شرایط و امكانات را لحاظ كرد. دولت آقای روحانی درشرایطی كه نه فقط ایده آل بلكه، شرایط مطلوبی هم نبوده است، روی كارآمد و در یك وضعیت مطلوبی هم فعالیت نمی‌كند بنابراین با توجه به مجموعه پارامترهای موجود ما باید آن را ارزیابی کنیم. برای ارزیابی باید ببینیم كه: 1-مردم چه می‌خواستند و چه به دست آوردند. 2-باید ببینیم كه در كجا بوده‌ایم و الان كجا هستیم. 3-باید ببینیم كجا می‌خواستیم برویم و الان به كجا رسیده‌ایم. ما این 3 عامل را در ارزیابی در نظر می‌گیریم. اما اینكه مردم چه می‌خواسته‌اند، مطالبات مردم به 2 بخش تقسیم می‌شود. یكی مطالبات سطح بالا و همه یا هیچ است و دیگری مطالبات نسبی است. به نظر بنده در مطالبات ناشی از نگرش مطلق‌بینی و مطلق خواهی، آقای روحانی كارنامه برنده‌ای ندارد.

 

اما در عالم سیاست همه‌چیز نسبی است. مطالبات و توقعات مردم از دولت آقای روحانی بطور نسبی در قلمرو یا زمینه‌های متفاوت و خاص تامین شده است. در برخی از مشكلات، نظیر قانون‌گریزی هنوز توفیق چندان به دست نیامده است. در اجرای قانون اساسی هنوز كمیت‌ها دارای مشکل است. اكنون باید ببینیم آقای روحانی تا چه حد موفق شده است كه خودش در چارچوب قانون عمل كند.

 

من نمی‌توانم نمونه‌ای را بیان كنم. اگر منصفانه قضاوت كنیم آقای روحانی كاری نكرده است كه قانون به او اجازه نمی‌داده است. بلكه برعكس كار‌هایی را قانون به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد اما ایشان از تمام اختیارات قانونی خود استفاده نكرده‌اند. اما درباره روی دیگر سکه باید بگویم تخلفات قانونی همچنان رایج است. الان وارد مصادیق و نمونه‌ها نمی‌شوم و كلی عرض می‌كنم. اما درباره اینكه كجا بودیم و كجا هستیم باید بدانیم كه آقای روحانی وارث چه وضعیتی بود. من معتقدم كه یكی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها در 8 سال به رغم درآمدهای بالای نفتی به کشور وارد آمده است. قانون اساسی صراحت دارد كه رئیس‌جمهور از میان رجال سیاسی و دینی باید انتخاب شود. آقای احمدی‌نژاد قبل از سال 84 خیلی معروف نبود.

 

ایشان در طی 8 سال آنچنان وضعیت اجرایی در مبحث مدیریت کلان را به هم ریخت كه ترمیم آن و بازگشت به گذشته سخت و زمان بر است. كارهایی كه شده، وضع اقتصاد را با مشکلات جدی مواجه کرده است. پنجاه و چند تن از اقتصاددانان ایران كه از همه گرایش‌ها در آن حضور داشتند، از اقتصاددانان متمایل به عدالت خواه، اقتصاددانان لیبرال و... در 3 نامه به آقای احمدی‌نژاد هشدار دادند، اما توجهی نشد و نظراتشان مورد توجه قرار نگرفت.

 

انتظار و توقع این بود كه آقای روحانی آنان را به رایزنی برای اصلاح اقتصاد دعوت می‌كردند. اگر چنانچه وضعیت سیاسی ما در حد مورد انتظار نیست، باید به وعده های رئیس جمهور در زمان انتخابات رنگ اجرایی داد. اما اقتصاد اینچنین نیست و بهبود اقتصاد به این سادگی‌ها میسر نخواهد شد.

 

هنگامی كه آقای احمدی‌نژاد بدون توجه به اینکه همه اقتصاددانان با این سیستم یارانه دادن مخالف بودند، اقدام به پخش یارانه‌ها کرد، طبیعی است كه در میان طبقات مختلف مردم، توقعاتی به وجود ‌آید كه دولت بعدی نمی‌تواند متوقف کند و مجبور به اجرای آن است و از طرف دیگر به صلاح اقتصاد نیست.

 

یك اتفاق دیگری هم كه رخ داده که شاید در هیچ دوره‌ای تا دوران احمدی‌نژاد سابقه نداشته ، گستردگی دامنه، حجم و ابعاد فساد است که ارقام آن، نجومی و سرسام‌آور است. كسانی كه این اختلاس‌ها را كردند  گویی دركی از رقم و عدد نداشتند و  شاید ندانند یك میلیارد چند صفر دارد. شما می بینید كه یك نفر را در تامین اجتماعی می‌گذارند و مسائل حاشیه‌ای در مجلس ایجاد می‌شود. همانطور كه عرض كردم ارقام بسیار بالا است.

 

اینها وضع اقتصاد را به هم ریخته است. در اثر این رفتارها بخش خصوصی با مشکل مواجه  و پنچر شده است.طبیعی است که این بخش خصوصی به این سادگی آن شتاب قبلی اش را پیدا نکند. آقای روحانی وارث چنین وضعی است.


 شما دلیل بی‌اعتمادی مردم  نسبت به برخی عملكردهای دولت را چه می‌دانید؟
هنوز اعتماد به مجموعه به وجود نیامده است. این مربوط به این نیست كه آیا بخش خصوصی به برنامه‌های رئیس‌جمهور اعتماد دارد یا ندارد. بخش خصوصی به مجموعه نیروهای موثر در تصمیم‌گیری در دولت‌ها این اعتماد را ندارد كه دوباره سرمایه‌گذاری كند و دوباره كارخانجات را راه بیندازند. بنابراین آقای روحانی با چنین مشكلاتی رو به روست.

 

حتی اگر بخواهیم بطور نسبی سخن بگوییم هنوز آثاری از بخش خصوصی نمی‌بینیم هنوز اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. وقتی می‌گویم اقتصاد منظورم فقط یك پارامتر نیست كه بگویند تورم را مهار كردیم. اگر تورم را هم مهار كرده باشند شما می‌دانید كه ركود و تورم دو بعد از بحران های اقتصادی است. دولت می‌گوید تورم را مهار كرده است اما ركود چطور ؟ این كارخانجات كار نمی‌كنند و كارخانجاتی كه ما اخبارشان را مرتب می‌شنویم كه حتی نمی‌توانند حقوق كارگرانشان را بپردازند.

 

بعضی از موسسات ماه‌هاست حقوق کارگران و كارمندانشان را نداده‌اند. اما در زمینه سیاست خارجی گام‌های موثری برداشته شده است. در گذشته مشكلی كه وجود داشت و هنوز هم در برخی از مراكز و نهاد‌ها وجود دارد این است كه تصور می‌كنند كه هنوز در دوران جنگ سرد هستیم. بنابراین می‌شود از رقابت میان روسیه و چین با دولت‌های غربی استفاده كرد. در حالی كه بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد رقابت‌های آن دوره میان ابر قدرت‌ها در صحنه جهانی وجود ندارد. بعد از فروپاشی به دلیل انقلاب الكترونیك، جامعه جهانی و زمین ما كوچك شده است و ما تبدیل به یك دهكده جهانی شده‌ایم. در دهكده جهانی اقتصاد جهانی شكل گرفته است.

 

در این اقتصاد جهانی هیچ دولتی، نه فقط ایران حتی آمریكا یا روسیه یا چین هم نمی‌توانند بیرون از این روابط اقتصاد جهانی حركت كنند. بنابراین تصور اینكه بشود سیاست خارجی مبتنی بر این باشد كه از رقابت بین روس‌ها و آمریكایی‌ها استفاده شود، این تصور نادرستی است برای اینكه در تحلیل نهایی چینی‌ها به‌شدت وابسته به همكاری اقتصادی با آمریكا هستند، همان اندازه كه آمریكایی‌ها وابسته‌اند روس‌ها نیز همین طور هستند. اگر دقت كرده باشید در وقایع اوكراین درگیری نظامی با روس‌ها نیست درگیری و مجازات اقتصادی است.

 

گروه كشورهای سرمایه داری بزرگ جهان روس‌ها را به نشستشان دعوت نكردند. ایران هم مستثنی نیست. سخن بر سر این است كه تعریف ما از منافع، مصالح و امنیت ملی كشورمان چیست؟ آیا مناسبات جهانی به گونه‌ای شكل گرفته است كه یك دولت ملی مستقل بتواند در چهارچوب مناسبات جهانی مصالح و منافع ملی ایران را تامین كند ؟

 

ما می‌گوییم بله. بیرون از این چارچوب نمی‌توانیم. یعنی به عبارت دیگر اگر چنانچه امروز یك دولت ملی مثل دكتر مصدق در ایران روی كار بیاید موازنه منفی دیگر معنا ندارد. جنبش غیر متعهد‌ها دیگر معنای خود را از دست داده است. یك دولت مستقل ملی روی كار بیاید و بخواهد اقتصاد كشور را درست كند و بخواهد منافع و امنیت ملی را تامین كند واقع بینی حكم می‌كند در چارچوب مناسبات كنونی جهان حركت كند.


 معنای سخن شما این است كه دیگر رقابت جهانی وجود ندارد؟
 معنای سخن من این نیست كه رقابت‌های جهانی نیست. معنای سخن من این نیست كه برخی از دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی وجود ندارد، این دشمنی‌ها هست اما اینچنین نیست كه تمام راه‌ها به روی ایران بسته شده باشد. مناسبات جهانی به گونه‌ای است كه بسیاری از امكانات برای ایران فراهم است كه بتواند در این چارچوب حركت كند. به عنوان مثال ما می‌دانیم كه اروپایی‌ها با آمریكا در زمینه‌هایی رقابت نیز دارند. اما ایران می‌تواند از این رقابت نیزبه نفع خود استفاده كند.

 

درباره روابط شوروی وچین با دنیای غرب هم قابل استفاده است. اما بستگی دارد كه ایران در كجا می‌خواهد با اینها سرمایه‌گذاری كند. وقتی ایران می‌بیند كه سال‌های سال است كه دولت روسیه به تعهدات خودش در نیروگاه اتمی بوشهر عمل نكرده و هر بار به بهانه‌ای آن را نقض می‌كند و عقب می‌اندازد و میلیاردها دلار از ایران گرفته است، این نشانه این است كه ما در جای خوبی سرمایه‌گذاری نكرده‌ایم. بنابراین باید آن را عوض كنیم. اگر ایران به جای روسیه قرار داد نیروگاه هسته‌ای را به یك كشور اروپایی واگذار می‌كرد تاكنون شاید راه هم افتاده بود، ولی روس‌ها اینگونه نیستند.

 

روس‌ها در تمام طول تاریخ گذشته همیشه به ضرر ایران بازی كرده‌اند. نكته مثبت دیگری كه در این دولت در روابط خارجی مشاهده می‌شود این است كه این تابو یا منع مذاكرات با آمریكا شكسته شد. هر نسبت یا هرمشخصاتی را كه شما می‌خواهید برای آمریكا تعریف كنید بالاخره آمریكا یك كشور یا قدرتی است مثل بقیه...


 چرا گفت‌وگو كنیم؟ ما چه احتیاجی به آمریكا داریم؟
امتناع از گفت‌وگو با كشوری مثل آمریكا به معنای این است كه ما می‌خواهیم از منافع مان صرف نظر كنیم، معنا ندارد. آن چیزی كه تعیین‌كننده است داشتن رابطه یا گفت‌وگو نیست.

 

بلكه این است كه ما در گفت‌وگو‌ها چه چیزی را مطرح كنیم. اگر به توافق می‌رسیم در مورد چه چیزی به توافق می‌رسیم ؟ چه چیزی می‌دهیم و چه چیزی می‌گیریم ؟ دنیای دیپلماسی دنیای بده و بستان است.

 

آن چیزی كه تعیین‌كننده خدمت و خیانت است بده بستان نیست بلكه معیار برای تعیین خدمت و خیانت این است كه چه می‌دهید و چه می‌گیرید؟ ما هنوز نمی‌دانیم كه مذاكرات 1+5 با ایران خروجی نهایی اش چیست؟

 

هنوز باید صبر كنیم. اما قرائن نشان می‌دهد كه ایران در این قسمت در حال موفق شدن است و به علاوه ما مسائلی با آمریكا داریم که باید بنشینیم حل و فصل كنیم. بدون مذاكره مستقیم با آمریكا نمی‌شود همه مسائل را حل کرد. تجربه دیپلماسی جهان به ما می‌گوید كه هر گاه بین دو كشور اختلاف ایجاد شود، منافع هر دو كشور ایجاب می‌كند كه بدون واسطه با هم سخن بگویند.

 

برای اینكه وقتی می‌خواهند به وسیله واسطه‌ای مسائلشان را حل و فصل كنند همیشه اینگونه اتفاق افتاده است كه كشور ثالث به نفع منافع خود پیغام می‌برد و پیغام می‌آورد و خودش مانعی می‌شود برای توافق مطلوب میان دو كشور. بنابراین همیشه در اختلافات جهانی می‌گویند بهترین راه برخورد مستقیم میان دو كشور است. ما با آمریكایی‌ها اختلافاتی داریم باید اختلافاتمان را حل كنیم و این اختلافات نیز چیزی نیست كه غیر قابل حل باشند. برای اینكه به همان اندازه كه ایران احتیاج دارد كه با آمریكایی‌ها در سطح جهانی به توافق برسد آمریكا نیز به ایران نیاز دارد.

 

به عنوان نمونه الان در وقایع عراق یك فرصت مناسب تاریخی به وجود آمده است كه ایران و آمریكا مسائلشان را با هم حل كنند یعنی الان حادثه‌ای در عراق رخ داده است كه یك همسویی میان ایران و آمریكا به وجود آمده است كم و بیش شبیه به افغانستان در زمان حكومت طالبان.

 

در افغانستان دولت ایران نقش كلیدی در سقوط طالبان داشت. بدون كمك ایران به احمد شاه مسعود، طالبان در كابل سقوط نمی‌كردند. بدون كمك ایران در بن آلمان گروه‌های جهادی به توافق بر سر حامد كرزای نمی‌رسیدند و توافق نمی‌كردند. ایران نقش كلیدی داشت. اما در برابر این همكاری ایران با آمریكا در افغانستان ایران چه چیزی گرفت؟ هیچ چیزی نگرفت. بر عكس بوش پسر، رئیس‌جمهور وقت، ایران را جزو محور شرارت خواند. آیا در عراق هم‌چنین وضعی را داریم؟ نه. دولت بوش با دولت اوباما فرق دارد. بوش از ابتدا نمی‌خواست با ایران مشكلاتش را حل كند. من همین جا یك داستانی را بیان كنم.

 

من چند سال پیش به آمریكا رفته بودم، موسسه مطالعات خاورمیانه از من برای سخنرانی دعوت كرد. قبل از سخنرانی، رئیس موسسه از من خواست تا با هم قهوه‌ای بخوریم تا جلسه شروع شود. ضمن اینكه قهوه می‌خوردیم از من پرسید: به نظر شما مناسبات ایران و آمریكا چگونه باید حل شود ؟ من گفتم مشكل این است كه شما نمی‌خواهید مسائلتان با ایران حل شود.

 

تعجب كرد و پرسید چرا این حرف را می زنید؟ همین مثال افغانستان را زدم. گفتم ایران در افغانستان با آمریكا همكاری كرد، یك فرصت تاریخی بود كه آمریكایی‌ها با ایران مسائلشان را حل كنند. ولی به جای آن رئیس‌جمهور آمریكا به ایران چه داد ؟ گفت محور شرارت. او سپس پرسید به نظر شما ما باید چه كار می‌كردیم؟ گفتم من در مقامی نیستم كه به شما بگویم چه كار باید می‌كردید ولی حالا چون می‌پرسید می‌گویم.

 

كافی بود كه دولت آمریكا به ایران بگوید خیلی ممنونیم. شما همكاری كردید، می‌خواهیم سرمایه‌های بلوكه شده ایران را آزاد كنیم. هیاتی را تعیین كنید بیایند و مذاكره كنیم، ببینیم سرمایه‌های بلوكه شده شما چیست. این زمانی است كه آقای هاشمی هم گفته بودند كه اگر آمریكایی‌ها سرمایه‌های بلوكه شده ایران را آزاد كنند ما با آمریكایی‌ها مسائلمان را حل و فصل می‌كنیم. خوب وقتی چنین چیزی است چرا دولت آمریكا این را نخواست ؟ اگر دولت آمریكا این را از ایران می‌خواست، دولت ایران نمی‌توانست بگوید كه نه ما پول هایمان را نمی‌خواهیم. یك هیات را مامور می‌كرد.

 

همین كه هیاتی معرفی می‌شد، مذاكره آغاز می‌شد وازطریق آن تماس‌ها و مذاكرات به جایی می‌رسیدیم. بنابراین می‌خواهم بگویم كه دولت بوش نمی‌خواست با ایران آشتی كند. نیوكان‌ها و صهیونیست‌ها در آمریكا آنقدر قوی هستند كه نمی‌گذاشتند. بوش پسر هم آنقدر به صهیونیست‌ها بدهكار بود كه او هم نمی‌خواست. ولی الان چنین نیست. آقای اوباما می‌خواهد كه مساله را حل كند.


 برخی معتقدند كه وجود اوبامایك فرصت طلایی است؟
بله، اما اینكه اوباما می‌خواهد بدین معنا نیست كه اوباما برخلاف منافع آمریكا عمل كند. این سخن كه گفته شده آمریكا فقط به فكر منافع خود است، سخن بی‌ربطی است. 


 چرا؟
همه كشورها به دنبال منافع ملی خود هستند. باید هم باشند. سخن بر سر این است كه آیا در روابط ایران و آمریكا مناطقی وجود دارد كه ما بتوانیم با هم همكاری كنیم كه متضمن منافع هر دو كشور باشد یا نه؟ جواب مثبت است. بارها این حرف را زده‌ام، تكرارش ایرادی ندارد. ما معتقدیم در روابط بین هر دو كشوری، ایران و آمریكا،ایران و انگلیس یا ایران وآلمان سه منطقه وجود دارد. یكی موضوعات و مقولاتی كه ربطی به دو كشور ندارد.

 

می‌گوییم منطقه سفید. مسائلی كه به ما ربطی ندارد، منطقه خنثی است. به آمریكا ربطی ندارد به ما نیز ربطی ندارد. یك منطقه قرمز است كه مواضع و منافع آنتاگونیستی وتضاد وجود دارد. یك منطقه سبز وجود دارد كه متضمن منافع مشترك است. وظیفه نهاد دیپلماسی هر كشوری علی الاطلاق این است كه مناطق قرمز را تشخیص دهد ودر آنجا پا نگذارد. مناطق سبز را تشخیص دهد و وارد این مناطق سبز شود. الان به عنوان نمونه در عراق یك منطقه سبز برای ایران و آمریكا پیدا شده است.

 

ایران می‌تواند به این منطقه بچسبد. اما این بستگی دارد كه ایران چه‌كار می‌خواهد بكند؟ وقتی كه مرجع تقلید آیت ا... سیستانی می‌گویند كه دولت مالكی باید برود دولت مالكی خوب عمل نكرده است، ما نباید تمام تخم مرغ‌هایمان را در یک سبد بگذاریم. جمعیت ایران 97درصد مسلمان و 93درصد شیعه است. یعنی یك اكثریت كامل. در عراق 65درصد جمعیت شیعه است. اما اقلیت سنی70-80سال، از 1930 در عراق حاكم بوده و قدرت و ریشه دارد. دولت عراق نمی‌تواند مطلق گرا و مطلق خواه باشد. لاجرم باید رهبران سنی را به بازی می‌گرفت. اما نكرد و برعكس عمل كرد. این یك اشتباه راهبردی بزرگی بود.

 

درست است كه در یك بازی دموكراسی رای اكثریت معتبر است اما رهبران شیعه درعراق باید بدانند كه كشور‌های عربی همسایه عراق اكثراً سنی مذهب هستند. با توجه به سوابق تاریخی میان دو مذهب و مواضع تندافراطیون، این دولت‌ها تحمل یك دولت شیعه دیگری را در منطقه ندارند. كما اینكه حاضر نیستند به هیچ قیمتی یك نظام دموكراتیك در بحرین، كه اكثریت جمعیت آن شیعه است پیروز شود و یك دولت شیعه سومی در منطقه به وجود ‌آید.

 

بنابراین رهبران شیعه عراق بایددرمحاسبات خوداین نكته را در نظر می‌گرفتندو به گونه‌ای رفتار نمی‌كردندكه اقلیت اعراب سنی را از امكان زندگی مسالمت آمیز با اكثریت شیعه حاكم ناامید سازند. حالا بسیار مهم است كه دولت ایران از كدام خط مشی می‌خواهد درعراق حمایت كند. از خط و مشی اینكه یك دولت فراگیر به وجود بیاید یا نه.

 

در لبنان مسلمانان اكثریت را دارند. در بین گروه‌های جمعیتی شیعه اول است، سنی دوم است و مسیحیان سوم‌اند. اما هیچ كدام اكثریت نیستند در چنان شرایطی آقای موسی صدر می گفتند ما حكومت دموكراتیك می‌خواهیم، غیر طائفی می‌خواهیم. بعضی از دوستان حزب اللهی ایراد می گرفتند كه چرا آقای صدر می‌گوید كه حكومت دموكراتیك نمی‌گوید حكومت اسلامی. در لبنان هر چند مسلمانان اكثریت هستند ولی شیعیان و سنی ها آنجا بایكدیگر ضمن اشتراك‌هایی كه دارند اختلافاتی نیز دارند. بنابراین آنجا وضعیت چینش نیروها، گروه‌های مذهبی و دینی به گونه‌ای است كه تصور اینكه دولت اسلامی روی كار بیاید خیلی واقع بینانه نیست.

 

منظور از حكومت دموكراتیك در لبنان این است كه، غیر طائفی باشد. منظور از غیر طائفی این است كه براساس سنتی كه فرانسوی‌ها در لبنان گذاشته‌اند رئیس‌جمهورو رئیس ستاد باید مسیحی باشند. ر ئیس مجلس شیعه ونخست‌وزیر سنی. نظر آقای صدر این بود كه باید دموكراتیك باشد. از میان لبنانی‌ها، چه مسلمان، مسیحی، ارمنی هر كس می‌خواهد كاندیدای ریاست جمهوری بشود و رئیس‌جمهور با رای عمومی مردم انتخاب شود. این یعنی غیر طائفی و دموكراتیك. در عراق هم نمی‌توانندتمامیت‌خواه باشند. سیاست ایران الان در عراق چیست؟ آیا ایران می‌خواهد از دولت مالكی حمایت كند ؟ این مساله تعیین‌كننده است. آیت‌ا... سیستانی می‌گوید این دولت فراگیر نبوده است. منتقدان آقای مالكی در اروپا و آمریكا می‌گویند آقای مالكی سیاست تمامیت خواه داشته است و این شكست خورده است. برای حل مشكل باید اول اینها حل شوند.


 به عنوان آخرین سوال بعضی‌ها احتمال بازگشت احمدی‌نژاد را تذكر می‌دهند احمدی‌نژاد بر‌می‌گردد؟
ببینید، تجربه 8 سال دولت احمدی‌نژاد حتی اصولگرایان را هم نادم كرده است. فهمیده‌اند كه خطا كرده‌اند. از جریانی حمایت كردند كه به قول معروف صلی علی نبوده است و آنها هم آرام آرام در حال پذیرش بازی دموكراسی‌اند. ببینید ما می‌گوییم دموكراسی یاد گرفتنی است. اما اگر فقط اصلاح‌طلبان یاد بگیرند مشكل حل نمی‌شود. اصولگرایان هم باید یاد بگیرند كه منافعشان در این است كه دموكراسی  را بیشتر یاد بگیرند.

 

در یك جامعه در حال انتقال مثل ایران محافظه‌كاران نقش بهداشتی دارند. برای اینكه در جامعه انتقالی همه هنجارها در حال دگرگونی و دگردیسی است،حتی بسیاری از خانواده‌های مسلمان روشنفكر هم نگران رفتارهای نسل جدید هستند. محافظ كاران می‌خواهند ترمزی باشند برای تغییرات. اما محافظ كاران هنگامی می‌توانند بطور بهداشتی بر فرایند تغییرات اثر بگذارند كه به زبان روز سخن بگویند. بر اساس مبانی دموكراتیك با نسل كنونی رو به رو شوند. اگر بتوانند یاد بگیرند كه اینگونه سخن بگویند موثرتر هستند. من معتقدم پیامد 8 سال دولت احمدی‌نژاد و تاثیری هم كه بر مواضع و جمع‌بندی جریان اصولگرا گذاشته این است كه جمهوری پنجم می‌تواند موفق شود.


 خیلی امیدوارانه گفتید؟
بله من نسبت به آینده دولت روحانی امیدوارم.
اخبار سیاسی - آرمان

 


ویدیو مرتبط :
فرود چتربازان ارتش عراق در منطقه آمرلی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ابراهیم یزدی:عراق،منطقه سبز ایران و آمریکا


الان در وقایع عراق یك فرصت مناسب تاریخی به وجود آمده است كه ایران و آمریكا مسائلشان را با هم حل كنند یعنی الان حادثه‌ای در عراق رخ داده است كه یك همسویی میان ایران و آمریكا به وجود آمده است كم و بیش شبیه به افغانستان در زمان حكومت طالبان. در افغانستان دولت ایران نقش كلیدی در سقوط طالبان داشت.

روزنامه آرمان: سال گذشته این روزها بود كه از او پرسیدیم دولت یازدهم و پیروزی روحانی را چطور می‌بینید، در پاسخ گفت بگذارید نوزاد اصلاحات راه برود آن وقت عملكردش را بررسی كنیم. یك سال است كه نوزاد اصلاحات شروع به حركت كرده  و حال فرصت آن فراهم شده است تا در كنار دکتر ابراهیم یزدی، به تحلیل وضع موجود بپردازیم؛ وزیر خارجه روزهای اول انقلاب چه خوب با مشکلات ظریف در یك سالگی دولت آشناست.

مشروح گفت‌وگو با دكتر ابراهیم یزدی در ادامه آمده است:

یادم می‌آید شما دولت را یك سال پیش به نوزادی تشبیه كردید كه هنوز راه نرفته است. اكنون كه در آستانه یك سالگی دولت قرار داریم؛ عملكرد دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟

در ارزیابی عملكرد و كارنامه دولت آقای روحانی در یك سال گذشته، نظیر هر شخص یا نهادی باید تناسب شرایط و امكانات را لحاظ كرد. دولت آقای روحانی درشرایطی كه نه فقط ایده آل بلكه، شرایط مطلوبی هم نبوده است، روی كارآمد و در یك وضعیت مطلوبی هم فعالیت نمی‌كند بنابراین با توجه به مجموعه پارامترهای موجود ما باید آن را ارزیابی کنیم. برای ارزیابی باید ببینیم كه: 1-مردم چه می‌خواستند و چه به دست آوردند. 2-باید ببینیم كه در كجا بوده‌ایم و الان كجا هستیم. 3-باید ببینیم كجا می‌خواستیم برویم و الان به كجا رسیده‌ایم. ما این 3 عامل را در ارزیابی در نظر می‌گیریم. اما اینكه مردم چه می‌خواسته‌اند، مطالبات مردم به 2 بخش تقسیم می‌شود. یكی مطالبات سطح بالا و همه یا هیچ است و دیگری مطالبات نسبی است. به نظر بنده در مطالبات ناشی از نگرش مطلق‌بینی و مطلق خواهی، آقای روحانی كارنامه برنده‌ای ندارد. اما در عالم سیاست همه‌چیز نسبی است. مطالبات و توقعات مردم از دولت آقای روحانی بطور نسبی در قلمرو یا زمینه‌های متفاوت و خاص تامین شده است. در برخی از مشكلات، نظیر قانون‌گریزی هنوز توفیق چندان به دست نیامده است. در اجرای قانون اساسی هنوز كمیت‌ها دارای مشکل است.

اكنون باید ببینیم آقای روحانی تا چه حد موفق شده است كه خودش در چارچوب قانون عمل كند. من نمی‌توانم نمونه‌ای را بیان كنم. اگر منصفانه قضاوت كنیم آقای روحانی كاری نكرده است كه قانون به او اجازه نمی‌داده است. بلكه برعكس كار‌هایی را قانون به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد اما ایشان از تمام اختیارات قانونی خود استفاده نكرده‌اند. اما درباره روی دیگر سکه باید بگویم تخلفات قانونی همچنان رایج است. الان وارد مصادیق و نمونه‌ها نمی‌شوم و كلی عرض می‌كنم. اما درباره اینكه كجا بودیم و كجا هستیم باید بدانیم كه آقای روحانی وارث چه وضعیتی بود. من معتقدم كه یكی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها در 8 سال به رغم درآمدهای بالای نفتی به کشور وارد آمده است.

قانون اساسی صراحت دارد كه رئیس‌جمهور از میان رجال سیاسی و دینی باید انتخاب شود. آقای احمدی‌نژاد قبل از سال 84 خیلی معروف نبود. ایشان در طی 8 سال آنچنان وضعیت اجرایی در مبحث مدیریت کلان را به هم ریخت كه ترمیم آن و بازگشت به گذشته سخت و زمان بر است. كارهایی كه شده، وضع اقتصاد را با مشکلات جدی مواجه کرده است. پنجاه و چند تن از اقتصاددانان ایران كه از همه گرایش‌ها در آن حضور داشتند، از اقتصاددانان متمایل به عدالت خواه، اقتصاددانان لیبرال و... در 3 نامه به آقای احمدی‌نژاد هشدار دادند، اما توجهی نشد و نظراتشان مورد توجه قرار نگرفت. انتظار و توقع این بود كه آقای روحانی آنان را به رایزنی برای اصلاح اقتصاد دعوت می‌كردند. اگر چنانچه وضعیت سیاسی ما در حد مورد انتظار نیست، باید به وعده های رئیس جمهور در زمان انتخابات رنگ اجرایی داد. اما اقتصاد اینچنین نیست و بهبود اقتصاد به این سادگی‌ها میسر نخواهد شد. هنگامی كه آقای احمدی‌نژاد بدون توجه به اینکه همه اقتصاددانان با این سیستم یارانه دادن مخالف بودند، اقدام به پخش یارانه‌ها کرد، طبیعی است كه در میان طبقات مختلف مردم، توقعاتی به وجود ‌آید كه دولت بعدی نمی‌تواند متوقف کند و مجبور به اجرای آن است و از طرف دیگر به صلاح اقتصاد نیست.

یك اتفاق دیگری هم كه رخ داده که شاید در هیچ دوره‌ای تا دوران احمدی‌نژاد سابقه نداشته ، گستردگی دامنه، حجم و ابعاد فساد است که ارقام آن، نجومی و سرسام‌آور است. كسانی كه این اختلاس‌ها را كردند  گویی دركی از رقم و عدد نداشتند و  شاید ندانند یك میلیارد چند صفر دارد. شما می بینید كه یك نفر را در تامین اجتماعی می‌گذارند و مسائل حاشیه‌ای در مجلس ایجاد می‌شود. همانطور كه عرض كردم ارقام بسیار بالا است. اینها وضع اقتصاد را به هم ریخته است. در اثر این رفتارها بخش خصوصی با مشکل مواجه  و پنچر شده است.طبیعی است که این بخش خصوصی به این سادگی آن شتاب قبلی اش را پیدا نکند. آقای روحانی وارث چنین وضعی است.

شما دلیل بی‌اعتمادی مردم  نسبت به برخی عملكردهای دولت را چه می‌دانید؟

هنوز اعتماد به مجموعه به وجود نیامده است. این مربوط به این نیست كه آیا بخش خصوصی به برنامه‌های رئیس‌جمهور اعتماد دارد یا ندارد. بخش خصوصی به مجموعه نیروهای موثر در تصمیم‌گیری در دولت‌ها این اعتماد را ندارد كه دوباره سرمایه‌گذاری كند و دوباره كارخانجات را راه بیندازند. بنابراین آقای روحانی با چنین مشكلاتی رو به روست. حتی اگر بخواهیم بطور نسبی سخن بگوییم هنوز آثاری از بخش خصوصی نمی‌بینیم هنوز اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. وقتی می‌گویم اقتصاد منظورم فقط یك پارامتر نیست كه بگویند تورم را مهار كردیم. اگر تورم را هم مهار كرده باشند شما می‌دانید كه ركود و تورم دو بعد از بحران های اقتصادی است. دولت می‌گوید تورم را مهار كرده است اما ركود چطور ؟ این كارخانجات كار نمی‌كنند و كارخانجاتی كه ما اخبارشان را مرتب می‌شنویم كه حتی نمی‌توانند حقوق كارگرانشان را بپردازند. بعضی از موسسات ماه‌هاست حقوق کارگران و كارمندانشان را نداده‌اند.

اما در زمینه سیاست خارجی گام‌های موثری برداشته شده است. در گذشته مشكلی كه وجود داشت و هنوز هم در برخی از مراكز و نهاد‌ها وجود دارد این است كه تصور می‌كنند كه هنوز در دوران جنگ سرد هستیم. بنابراین می‌شود از رقابت میان روسیه و چین با دولت‌های غربی استفاده كرد. در حالی كه بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد رقابت‌های آن دوره میان ابر قدرت‌ها در صحنه جهانی وجود ندارد. بعد از فروپاشی به دلیل انقلاب الكترونیك، جامعه جهانی و زمین ما كوچك شده است و ما تبدیل به یك دهكده جهانی شده‌ایم. در دهكده جهانی اقتصاد جهانی شكل گرفته است. در این اقتصاد جهانی هیچ دولتی، نه فقط ایران حتی آمریكا یا روسیه یا چین هم نمی‌توانند بیرون از این روابط اقتصاد جهانی حركت كنند. بنابراین تصور اینكه بشود سیاست خارجی مبتنی بر این باشد كه از رقابت بین روس‌ها و آمریكایی‌ها استفاده شود، این تصور نادرستی است برای اینكه در تحلیل نهایی چینی‌ها به‌شدت وابسته به همكاری اقتصادی با آمریكا هستند، همان اندازه كه آمریكایی‌ها وابسته‌اند روس‌ها نیز همین طور هستند. اگر دقت كرده باشید در وقایع اوكراین درگیری نظامی با روس‌ها نیست درگیری و مجازات اقتصادی است. گروه كشورهای سرمایه داری بزرگ جهان روس‌ها را به نشستشان دعوت نكردند. ایران هم مستثنی نیست. سخن بر سر این است كه تعریف ما از منافع، مصالح و امنیت ملی كشورمان چیست؟ آیا مناسبات جهانی به گونه‌ای شكل گرفته است كه یك دولت ملی مستقل بتواند در چهارچوب مناسبات جهانی مصالح و منافع ملی ایران را تامین كند ؟ ما می‌گوییم بله. بیرون از این چارچوب نمی‌توانیم. یعنی به عبارت دیگر اگر چنانچه امروز یك دولت ملی مثل دكتر مصدق در ایران روی كار بیاید موازنه منفی دیگر معنا ندارد. جنبش غیر متعهد‌ها دیگر معنای خود را از دست داده است. یك دولت مستقل ملی روی كار بیاید و بخواهد اقتصاد كشور را درست كند و بخواهد منافع و امنیت ملی را تامین كند واقع بینی حكم می‌كند در چارچوب مناسبات كنونی جهان حركت كند.
 معنای سخن شما این است كه دیگر رقابت جهانی وجود ندارد؟

 معنای سخن من این نیست كه رقابت‌های جهانی نیست. معنای سخن من این نیست كه برخی از دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی وجود ندارد، این دشمنی‌ها هست اما اینچنین نیست كه تمام راه‌ها به روی ایران بسته شده باشد. مناسبات جهانی به گونه‌ای است كه بسیاری از امكانات برای ایران فراهم است كه بتواند در این چارچوب حركت كند. به عنوان مثال ما می‌دانیم كه اروپایی‌ها با آمریكا در زمینه‌هایی رقابت نیز دارند. اما ایران می‌تواند از این رقابت نیزبه نفع خود استفاده كند. درباره روابط شوروی وچین با دنیای غرب هم قابل استفاده است. اما بستگی دارد كه ایران در كجا می‌خواهد با اینها سرمایه‌گذاری كند. وقتی ایران می‌بیند كه سال‌های سال است كه دولت روسیه به تعهدات خودش در نیروگاه اتمی بوشهر عمل نكرده و هر بار به بهانه‌ای آن را نقض می‌كند و عقب می‌اندازد و میلیاردها دلار از ایران گرفته است، این نشانه این است كه ما در جای خوبی سرمایه‌گذاری نكرده‌ایم. بنابراین باید آن را عوض كنیم. اگر ایران به جای روسیه قرار داد نیروگاه هسته‌ای را به یك كشور اروپایی واگذار می‌كرد تاكنون شاید راه هم افتاده بود، ولی روس‌ها اینگونه نیستند. روس‌ها در تمام طول تاریخ گذشته همیشه به ضرر ایران بازی كرده‌اند. نكته مثبت دیگری كه در این دولت در روابط خارجی مشاهده می‌شود این است كه این تابو یا منع مذاكرات با آمریكا شكسته شد. هر نسبت یا هرمشخصاتی را كه شما می‌خواهید برای آمریكا تعریف كنید بالاخره آمریكا یك كشور یا قدرتی است مثل بقیه...

چرا گفت‌وگو كنیم؟ ما چه احتیاجی به آمریكا داریم؟

امتناع از گفت‌وگو با كشوری مثل آمریكا به معنای این است كه ما می‌خواهیم از منافع مان صرف نظر كنیم، معنا ندارد. آن چیزی كه تعیین‌كننده است داشتن رابطه یا گفت‌وگو نیست. بلكه این است كه ما در گفت‌وگو‌ها چه چیزی را مطرح كنیم. اگر به توافق می‌رسیم در مورد چه چیزی به توافق می‌رسیم ؟ چه چیزی می‌دهیم و چه چیزی می‌گیریم ؟ دنیای دیپلماسی دنیای بده و بستان است. آن چیزی كه تعیین‌كننده خدمت و خیانت است بده بستان نیست بلكه معیار برای تعیین خدمت و خیانت این است كه چه می‌دهید و چه می‌گیرید؟ ما هنوز نمی‌دانیم كه مذاكرات 1+5 با ایران خروجی نهایی اش چیست؟ هنوز باید صبر كنیم. اما قرائن نشان می‌دهد كه ایران در این قسمت در حال موفق شدن است و به علاوه ما مسائلی با آمریكا داریم که باید بنشینیم حل و فصل كنیم. بدون مذاكره مستقیم با آمریكا نمی‌شود همه مسائل را حل کرد.

تجربه دیپلماسی جهان به ما می‌گوید كه هر گاه بین دو كشور اختلاف ایجاد شود، منافع هر دو كشور ایجاب می‌كند كه بدون واسطه با هم سخن بگویند. برای اینكه وقتی می‌خواهند به وسیله واسطه‌ای مسائلشان را حل و فصل كنند همیشه اینگونه اتفاق افتاده است كه كشور ثالث به نفع منافع خود پیغام می‌برد و پیغام می‌آورد و خودش مانعی می‌شود برای توافق مطلوب میان دو كشور. بنابراین همیشه در اختلافات جهانی می‌گویند بهترین راه برخورد مستقیم میان دو كشور است. ما با آمریكایی‌ها اختلافاتی داریم باید اختلافاتمان را حل كنیم و این اختلافات نیز چیزی نیست كه غیر قابل حل باشند. برای اینكه به همان اندازه كه ایران احتیاج دارد كه با آمریكایی‌ها در سطح جهانی به توافق برسد آمریكا نیز به ایران نیاز دارد. به عنوان نمونه الان در وقایع عراق یك فرصت مناسب تاریخی به وجود آمده است كه ایران و آمریكا مسائلشان را با هم حل كنند یعنی الان حادثه‌ای در عراق رخ داده است كه یك همسویی میان ایران و آمریكا به وجود آمده است كم و بیش شبیه به افغانستان در زمان حكومت طالبان. در افغانستان دولت ایران نقش كلیدی در سقوط طالبان داشت. بدون كمك ایران به احمد شاه مسعود، طالبان در كابل سقوط نمی‌كردند. بدون كمك ایران در بن آلمان گروه‌های جهادی به توافق بر سر حامد كرزای نمی‌رسیدند و توافق نمی‌كردند. ایران نقش كلیدی داشت. اما در برابر این همكاری ایران با آمریكا در افغانستان ایران چه چیزی گرفت؟ هیچ چیزی نگرفت. بر عكس بوش پسر، رئیس‌جمهور وقت، ایران را جزو محور شرارت خواند. آیا در عراق هم‌چنین وضعی را داریم؟ نه. دولت بوش با دولت اوباما فرق دارد. بوش از ابتدا نمی‌خواست با ایران مشكلاتش را حل كند. من همین جا یك داستانی را بیان كنم. من چند سال پیش به آمریكا رفته بودم، موسسه مطالعات خاورمیانه از من برای سخنرانی دعوت كرد. قبل از سخنرانی، رئیس موسسه از من خواست تا با هم قهوه‌ای بخوریم تا جلسه شروع شود. ضمن اینكه قهوه می‌خوردیم از من پرسید: به نظر شما مناسبات ایران و آمریكا چگونه باید حل شود ؟ من گفتم مشكل این است كه شما نمی‌خواهید مسائلتان با ایران حل شود. تعجب كرد و پرسید چرا این حرف را می زنید؟ همین مثال افغانستان را زدم. گفتم ایران در افغانستان با آمریكا همكاری كرد، یك فرصت تاریخی بود كه آمریكایی‌ها با ایران مسائلشان را حل كنند. ولی به جای آن رئیس‌جمهور آمریكا به ایران چه داد ؟ گفت محور شرارت. او سپس پرسید به نظر شما ما باید چه كار می‌كردیم؟ گفتم من در مقامی نیستم كه به شما بگویم چه كار باید می‌كردید ولی حالا چون می‌پرسید می‌گویم. كافی بود كه دولت آمریكا به ایران بگوید خیلی ممنونیم. شما همكاری كردید، می‌خواهیم سرمایه‌های بلوكه شده ایران را آزاد كنیم. هیاتی را تعیین كنید بیایند و مذاكره كنیم، ببینیم سرمایه‌های بلوكه شده شما چیست. این زمانی است كه آقای هاشمی هم گفته بودند كه اگر آمریكایی‌ها سرمایه‌های بلوكه شده ایران را آزاد كنند ما با آمریكایی‌ها مسائلمان را حل و فصل می‌كنیم. خوب وقتی چنین چیزی است چرا دولت آمریكا این را نخواست؟ اگر دولت آمریكا این را از ایران می‌خواست، دولت ایران نمی‌توانست بگوید كه نه ما پول هایمان را نمی‌خواهیم. یك هیات را مامور می‌كرد. همین كه هیاتی معرفی می‌شد، مذاكره آغاز می‌شد وازطریق آن تماس‌ها و مذاكرات به جایی می‌رسیدیم. بنابراین می‌خواهم بگویم كه دولت بوش نمی‌خواست با ایران آشتی كند. نیوكان‌ها و صهیونیست‌ها در آمریكا آنقدر قوی هستند كه نمی‌گذاشتند. بوش پسر هم آنقدر به صهیونیست‌ها بدهكار بود كه او هم نمی‌خواست. ولی الان چنین نیست. آقای اوباما می‌خواهد كه مساله را حل كند.

برخی معتقدند كه وجود اوبامایك فرصت طلایی است؟

بله، اما اینكه اوباما می‌خواهد بدین معنا نیست كه اوباما برخلاف منافع آمریكا عمل كند. این سخن كه گفته شده آمریكا فقط به فكر منافع خود است، سخن بی‌ربطی است.

چرا؟

همه كشورها به دنبال منافع ملی خود هستند. باید هم باشند. سخن بر سر این است كه آیا در روابط ایران و آمریكا مناطقی وجود دارد كه ما بتوانیم با هم همكاری كنیم كه متضمن منافع هر دو كشور باشد یا نه؟ جواب مثبت است. بارها این حرف را زده‌ام، تكرارش ایرادی ندارد. ما معتقدیم در روابط بین هر دو كشوری، ایران و آمریكا،ایران و انگلیس یا ایران وآلمان سه منطقه وجود دارد. یكی موضوعات و مقولاتی كه ربطی به دو كشور ندارد. می‌گوییم منطقه سفید. مسائلی كه به ما ربطی ندارد، منطقه خنثی است. به آمریكا ربطی ندارد به ما نیز ربطی ندارد. یك منطقه قرمز است كه مواضع و منافع آنتاگونیستی وتضاد وجود دارد. یك منطقه سبز وجود دارد كه متضمن منافع مشترك است. وظیفه نهاد دیپلماسی هر كشوری علی الاطلاق این است كه مناطق قرمز را تشخیص دهد ودر آنجا پا نگذارد. مناطق سبز را تشخیص دهد و وارد این مناطق سبز شود. الان به عنوان نمونه در عراق یك منطقه سبز برای ایران و آمریكا پیدا شده است. ایران می‌تواند به این منطقه بچسبد. اما این بستگی دارد كه ایران چه‌كار می‌خواهد بكند؟ وقتی كه مرجع تقلید آیت ا... سیستانی می‌گویند كه دولت مالكی باید برود دولت مالكی خوب عمل نكرده است، ما نباید تمام تخم مرغ‌هایمان را در یک سبد بگذاریم. جمعیت ایران 97درصد مسلمان و 93درصد شیعه است. یعنی یك اكثریت كامل. در عراق 65درصد جمعیت شیعه است. اما اقلیت سنی70-80سال، از 1930 در عراق حاكم بوده و قدرت و ریشه دارد. دولت عراق نمی‌تواند مطلق گرا و مطلق خواه باشد. لاجرم باید رهبران سنی را به بازی می‌گرفت. اما نكرد و برعكس عمل كرد. این یك اشتباه راهبردی بزرگی بود.

درست است كه در یك بازی دموكراسی رای اكثریت معتبر است اما رهبران شیعه درعراق باید بدانند كه كشور‌های عربی همسایه عراق اكثراً سنی مذهب هستند. با توجه به سوابق تاریخی میان دو مذهب و مواضع تندافراطیون، این دولت‌ها تحمل یك دولت شیعه دیگری را در منطقه ندارند. كما اینكه حاضر نیستند به هیچ قیمتی یك نظام دموكراتیك در بحرین، كه اكثریت جمعیت آن شیعه است پیروز شود و یك دولت شیعه سومی در منطقه به وجود ‌آید. بنابراین رهبران شیعه عراق بایددرمحاسبات خوداین نكته را در نظر می‌گرفتندو به گونه‌ای رفتار نمی‌كردندكه اقلیت اعراب سنی را از امكان زندگی مسالمت آمیز با اكثریت شیعه حاكم ناامید سازند. حالا بسیار مهم است كه دولت ایران از كدام خط مشی می‌خواهد درعراق حمایت كند. از خط و مشی اینكه یك دولت فراگیر به وجود بیاید یا نه. در لبنان مسلمانان اكثریت را دارند. در بین گروه‌های جمعیتی شیعه اول است، سنی دوم است و مسیحیان سوم‌اند. اما هیچ كدام اكثریت نیستند در چنان شرایطی آقای موسی صدر می گفتند ما حكومت دموكراتیك می‌خواهیم، غیر طائفی می‌خواهیم. بعضی از دوستان حزب اللهی ایراد می گرفتند كه چرا آقای صدر می‌گوید كه حكومت دموكراتیك نمی‌گوید حكومت اسلامی. در لبنان هر چند مسلمانان اكثریت هستند ولی شیعیان و سنی ها آنجا بایكدیگر ضمن اشتراك‌هایی كه دارند اختلافاتی نیز دارند. بنابراین آنجا وضعیت چینش نیروها، گروه‌های مذهبی و دینی به گونه‌ای است كه تصور اینكه دولت اسلامی روی كار بیاید خیلی واقع بینانه نیست.

منظور از حكومت دموكراتیك در لبنان این است كه، غیر طائفی باشد. منظور از غیر طائفی این است كه براساس سنتی كه فرانسوی‌ها در لبنان گذاشته‌اند رئیس‌جمهورو رئیس ستاد باید مسیحی باشند. ر ئیس مجلس شیعه ونخست‌وزیر سنی. نظر آقای صدر این بود كه باید دموكراتیك باشد. از میان لبنانی‌ها، چه مسلمان، مسیحی، ارمنی هر كس می‌خواهد كاندیدای ریاست جمهوری بشود و رئیس‌جمهور با رای عمومی مردم انتخاب شود. این یعنی غیر طائفی و دموكراتیك. در عراق هم نمی‌توانندتمامیت‌خواه باشند. سیاست ایران الان در عراق چیست؟ آیا ایران می‌خواهد از دولت مالكی حمایت كند ؟ این مساله تعیین‌كننده است. آیت‌ا... سیستانی می‌گوید این دولت فراگیر نبوده است. منتقدان آقای مالكی در اروپا و آمریكا می‌گویند آقای مالكی سیاست تمامیت خواه داشته است و این شكست خورده است. برای حل مشكل باید اول اینها حل شوند.

به عنوان آخرین سوال بعضی‌ها احتمال بازگشت احمدی‌نژاد را تذكر می‌دهند احمدی‌نژاد بر‌می‌گردد؟

ببینید، تجربه 8 سال دولت احمدی‌نژاد حتی اصولگرایان را هم نادم كرده است. فهمیده‌اند كه خطا كرده‌اند. از جریانی حمایت كردند كه به قول معروف صلی علی نبوده است و آنها هم آرام آرام در حال پذیرش بازی دموكراسی‌اند. ببینید ما می‌گوییم دموكراسی یاد گرفتنی است. اما اگر فقط اصلاح‌طلبان یاد بگیرند مشكل حل نمی‌شود. اصولگرایان هم باید یاد بگیرند كه منافعشان در این است كه دموكراسی  را بیشتر یاد بگیرند. در یك جامعه در حال انتقال مثل ایران محافظه‌كاران نقش بهداشتی دارند. برای اینكه در جامعه انتقالی همه هنجارها در حال دگرگونی و دگردیسی است،حتی بسیاری از خانواده‌های مسلمان روشنفكر هم نگران رفتارهای نسل جدید هستند. محافظ كاران می‌خواهند ترمزی باشند برای تغییرات. اما محافظ كاران هنگامی می‌توانند بطور بهداشتی بر فرایند تغییرات اثر بگذارند كه به زبان روز سخن بگویند. بر اساس مبانی دموكراتیك با نسل كنونی رو به رو شوند. اگر بتوانند یاد بگیرند كه اینگونه سخن بگویند موثرتر هستند. من معتقدم پیامد 8 سال دولت احمدی‌نژاد و تاثیری هم كه بر مواضع و جمع‌بندی جریان اصولگرا گذاشته این است كه جمهوری پنجم می‌تواند موفق شود.

خیلی امیدوارانه گفتید؟

بله من نسبت به آینده دولت روحانی امیدوارم.