اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

حجت الاسلام عالمی نژاد درگذشت


حجت الاسلام موسی عالمی نژاد امام جمعه موقت نکا عصر روز جمعه بر اثر عارضه قلبی و ریوی دارفانی را وداع گفت.

ایرنا: حجت الاسلام موسی عالمی نژاد در سال 1331 در شهرستان نکا متولد شد، وی در حوزه های علمیه مازندران و قم تحصیل و از شاگردان امام راحل و آیت الله گلپایگانی بود و از مکتب این عالمان برجسته کسب فیض کرد.

حجت الاسالم عالمی نژاد از در دوران نوجوانی با اندیشه های امام خمینی (ره) و نهضت و انقلاب اسلامی آشنا شد و به صف نیروهای انقلابی پیوست و برای تبلیغ و گسترش نهضت انقلابی امام راحل آغاز کرد.

وی ازفرهنگیان بازنشسته شهرستان نکا بوده که چندین سال به عنوان روحانی کاروان حجاج بیت الحرام فعالیت داشته است و همچنین به عنوان امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی(ع) مشغول نشر احکام الهی و دینی بوده است.

حجت الاسلام موسی عالمی نژاد ازسال 85 ازسوی حجت الاسلام محمدباقر محمدی لائینی ، امام جمعه شهرستان نکا به عنوان امام جمعه موقت نکا منصوب شد.

تشییع جنازه این عالم بزرگوار فردا شنبه ساعت 15 عصر از مسجد جامع به سمت گلزار شهدای این شهرستان انجام و بعد از تشییع و اقامه نماز به امامت حجت الاسلام محمد باقر محمدی لایینی، امام جمعه نکا، آیین خاکسپاری انجام می شود


ویدیو مرتبط :
مادر حجت الاسلام والمسلمین دکترحسن روحانی درگذشت...

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

حجت الاسلام دعاگو: خاتمی برای کشور اعتبار ایجاد کرد اما احمدی نژاد....



 

حجت الاسلام دعاگو: خاتمی برای کشور اعتبار ایجاد کرد اما احمدی نژاد....

 

در طوسی رنگ كوچك دیوار به دیوار مسجد كه باز می شود، در میانه راه پله ها هستم كه خود حاج آقا به استقبالم می آید و مرا به اتاقش راهنمایی می كند. صفحه كامپیوترش روشن است و اسم خودش «محسن دعاگو، امام جمعه شمیرانات» را در صفحه جست وجوی گوگل تایپ كرده است، گویی عضو قدیمی جامعه روحانیت مبارز و منتقد سرسخت سال های اصلاحات می خواهد بداند پیش از اینها چه گفته و درباره اش چه گفته اند.

از همین رو هم هست شاید كه وقتی وارد اتاق می شود پیش از هر سخنی به دو سال پیش و حوادث آن بازمی گردد و این می شود كه مسیر مصاحبه به گونه ای دیگر رقم می خورد.

روحانی همیشه منتقد، اما در دنیای انفورماتیك بیش از هم صنفانش سررشته دارد چه اینكه طی مصاحبه مدام به كامپیوترش نگاه می كند و البته از استفاده اش از فیلترشكن و سایت های فیلترشده سخن می گوید.

معتقد است سایت های فیلترشده جذابیت بیشتری دارند و البته این تنها سخن او نیست كه مسیر انتقاد به احمدی نژاد و دولتش را همچنان كه در خطبه های نماز جمعه اش دارد در طول مصاحبه هم ادامه می دهد و از رویكرد سیاسی و اقتصادی وی گله می كند. او در زمان مصاحبه بارها از ضرورت حضور اصلاح طلبان سخن گفت و تاكید كرد كه اندیشه اصلاح طلبان همچنان در بطن جامعه زنده است.

به گزارش انتخاب، متن مصاحبه ی روزنامه ی شرق با حجت الاسلام دعاگو در پی می آید:

نظرتان درباره حوادث قبل و بعد از انتخابات به ویژه مناظره ها چیست؟

معتقدم به مجرد اینكه اسم افراد را در تلویزیون بردند باید مناظره را قطع می كردند چون چنین كاری در تلویزیون غیرقانونی است. پس در مناظره اسم بردن را باید كلاقطع می كردند. در مناظره باید طرفین مناظره فقط به برنامه های خودشان بپردازند؛ یعنی برنامه های خودشان را نقد كنند. برنامه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مناسبات خارجی و هر چیزی كه دارند و هرچیزی كه می خواهند در جمهوری اسلامی ایجاد كنند باید مطرح می كردند و نظرات همدیگر را قطع می كردند.

یعنی معتقدید مناظره ها باعث شد كه آن اتفاق پیش بیاید؟

بله، مناظره ها چیز بسیار بدی بود. یك مناظره باید چارچوب داشته باشد، باید به این توجه كنیم كه كاندیداها در چه حوزه ای با هم مناظره كنند و مسایل شخصی كاندیداها ربطی به هم ندارد. هیچ نامزدی حق ندارد راجع به خانه دیگری سوال كند، راجع به ماشینش سوال كند، اینها ارتباطی به ریاست جمهوری ندارد.

اگر قانونی امكاناتی را دارند، اشكالی ندارد ولی اگر غیرقانونی است جایش در تلویزیون نیست. فرضا اگر كسی امكاناتی را غیرقانونی به دست آورده باید منابع و اطلاعات را به قوه قضاییه بدهد. پرونده را تكمیل كنند كه مثلااین فرد از اموال عمومی برداشت كرده و با او برخورد كنند. هیچ ارتباطی به مناظره تلویزیونی ندارد.

پرداختن به مسایل اشخاص، مسایل خانوادگی و مسایل شخصی خلاف قانون و شرع است و در حوزه مناظره باید برنامه هایی مطرح شود كه نامزدها برای ریاست جمهوری شان دارند. هركسی كاندیدا شده طرح و برنامه های فرهنگی خودش را بیان می كند و برنامه دیگری را نقد می كند.

برنامه اقتصادی خودش را بیان و برنامه دیگری را نقد می كند؛ یعنی بازكردن برنامه هایشان و نقد برنامه های طرف مقابل؛ این می تواند در مناظره به مردم جهت دهد كه كدام یك برنامه اقتصادیشان بهتر است، كدام یك طرح های سیاسی شان بهتر است و به كدام یك رای دهند. من كل مناظره را از اساس خلاف می دانم.

بعد از انتخابات برخی گفتند از قبل از انتخابات این اعتراضات و حركات برنامه ریزی شده بود. به نظرتان چنین ادعایی صحت دارد؟

من برداشتم این نیست كه از قبل برای این درگیری های انتخاباتی برنامه ریزی شده بود. معتقدم سوء جریان برگزاری انتخابات و رفتار نادرست و غیرمنطقی بعضی از نامزدها این درگیری ها را ایجاد كرده است؛ یعنی جریان انتخابات خوب مدیریت نشد و در اختیار تندروها قرار گرفت؛ تندروها برای خارج كردن رقبا از صحنه به تهمت و توهین و فشارهای سیاسی پرداختند و جو را ملتهب كردند. اینكه از قبل طراحی كردند در انتخابات این برخوردها را انجام دهند به آن معتقد نیستم.

برخی پیشاپیش می گویند نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات آتی ردصلاحیت می شوند، درباره اینگونه پیش بینی ها چه نظری دارید؟

اگر ملی ببینند، همان طور كه در قانون اساسی نماینده مجلس نماینده ملت است باید به كاندیداهای جناح های دیگر هم نگاه ملی بكنند. به عبارت دیگر اگر نماینده های مجلس نمایندگان جناح ها و گرایش ها و گروه ها بودند این حرف درستی است كه چون نامزدهای ما را ردصلاحیت كردند پس ما دیگر نمی توانیم نماینده ای داشته باشیم ولی زمانی كه نماینده های مجلس نمایندگان رسمی تمام ملت هستند بر فرض كاندیدای جناح من ردصلاحیت شد به نامزدی كه می تواند نماینده من باشد از جناح دیگر رای می دهم. اساسا عرصه انتخابات سیاسی است ولی جناحی نیست.

به عبارت دیگر صحنه برد و باخت جناح ها نیست؛ صحنه برد و باخت گرایش های مختلف یك ملت است كه بتوانند نمایندگان خودشان را به داخل مجلس بفرستند. طبیعی است كه گروه های سیاسی تلاش كنند نمایندگان خودشان و نامزدهای خودشان تایید شوند و به مجلس بروند ولی معنایش این نیست كه اگر نمایندگان جناح های دیگر به مجلس رفتند این نمایندگان فقط نمایندگان آن جناح باشند؛ نمایندگان همه ملت هستند. وقتی نامزد موردنظر من رد صلاحیت شد به نامزد جناح دیگری رای می دهم كه از نظر تفكر و دیدگاه ها دیدگاه های او را بیشتر قبول دارم.

در واقع شما معتقدید این پیش شرط هایی كه از سوی اصلاح طلبان گذاشته شده پیش شرط های بلااستفاده و بدون فایده ای است؟ چون به هرحال معتقدند، برگزاری انتخابات و حضورشان در انتخابت ملزوماتی دارد كه به باور اصلاح طلبان فراهم نیست.

معتقد هستم طرح آن شرایط اگر امكان تحقق داشته باشد، منطقی است و اگر شرایط شان معقول است باید بپذیرند و پذیرش آنها برای فعال شدن عرصه انتخاباتی جاذبه ایجاد می كند، ولی معتقد نیستم كه اگر آن شرایط تحقق پیدا نكرد اصلاح طلبان مثلانماینده ای در داخل مجلس ندارند. در واقع سوال من این است كلانامزدهای اصلاح طلبان اگر داخل مجلس رفتند نمایندگان اصلاح طلبان هستند یا نمایندگان كل ملت؟ مشخص است كه نمایندگان كل ملت هستند.

این نگاه شما شاید در مجموع و در شرایطی خاص درست باشد ولی به هرحال آدمی ایده و عقایدی دارد، مثلابعضی افراد كارهای آقای احمدی نژاد را قبول دارند و به تبع آن اگر در مجلس هم باشند، كمك می كنند كه ایده های ایشان اجرایی شود.

اول اینكه آقای احمدی نژاد ایده قابل رد یا قابل قبولی ندارد چون ایشان ایده پرداز نیست. آقای احمدی نژاد را به عنوان یك شخصیت ایده پرداز و تئوریسین قبول ندارم، اما حرف من این است كه درست است كه همه گرایش ها و گروه ها علاقه دارند نامزدهایی كه به آنها علاقه مند هستند، وارد مجلس شوند ولی هر نامزدی كه وارد مجلس می شود، صلاحیت های عمومی را كه می تواند نمایندگی یك ملت را تحمل كند داراست، یعنی دارای صلاحیت است كه بتواند نمایندگی ملت را عملیاتی كند.

چون قضیه این طور است كه اگر بر فرض هم نامزدهای مشخصی كه من گفتم وارد مجلس نشدند بقیه آنهایی هم كه وارد مجلس می شوند نماینده من هستند؛ هم از نظر قانون نماینده من هستند و همچون كلیاتش را كانال های دیگر كنترل می كنند كه به نظام جمهوری اسلامی وفادار باشد، به قانون اساسی وفادار باشد، از لحاظ دینی دارای صلاحیت باشد، از نظر وفاداری به میثاق های ملی وفادار باشد. اگر این ویژگی ها در افراد دیگر نباشد نباید تایید صلاحیت شوند. وقتی افرادی تایید صلاحیت شوند یعنی شرایط عمومی را كه نمایندگی ملت بر آن حمل می شود، دارا هستند چون شرایط این است، بنابراین اگر فردی به عنوان نامزد مورد علاقه من هم انتخاب نشد نامزدهای دیگر هم كه دارند وارد مجلس می شوند آن شرایط عمومی نمایندگی مردم را دارند.

معتقدید انتخابات فرصتی است برای بیان نظرات و حرف ها؟

به هرحال همه نظام را قبول داریم. بالاخره آن فردی كه در انتخابات شركت نمی كند با چه كسی می جنگد؟ می خواهد به چه كسی اعتراض كند؟ من قبول دارم در كار سیاسی اگر اعتراضی موثر باشد و سرنوشتی را تغییر دهد، عاقلانه است كه گروه های سیاسی روی آن تاثیرگذار باشند و روی آن بایستند ولی اگر اعتراض شان به نتیجه نرسد و در انتخابات شركت نكنند با چه كسی مبارزه می كنند؟ در مقابل چه چیزی می خواهند بایستند و چه می خواهند بگویند. به فرض در دنیا گفته شود كه مردم در انتخابات كم شركت كردند، این به زیان چه كسی تمام می شود؟ آیا به زیان فرد است یا به زیان نظام است؟ آن نظامی كه همه قبول داریم، آن قانون اساسی كه همه قبول داریم به زیان ساختارهایی است كه همه چه اصلاح طلب و چه اصولگرا قبولش دارند.

یك سری از اصولگرایان معتقدند كه اصلاح طلبان مرده اند. چه ضرورتی دارد وقتی این ادعا مطرح می شود، اصلاح طلبان در انتخابات شركت كنند.

معتقدم اگر كسی تصور كند اصلاح طلبان یا گروه دیگری در جامعه مرده اند باید به پزشك مراجعه كند. هیچ جریان سیاسی ای نمی میرد، چون جریان سیاسی ایده هایی است كه در ذهن آدم هاست؛ یعنی مجموعه ایده هایی كه در اذهان عمومی وجود دارد، جریان سیاسی را شكل می دهد چه اصلاح طلب و چه اصولگرا. اگر یك جریان در انتخابات فعال نشد معنایش این نیست كه مرده است. البته اگر فعال شود، نشان دهنده این است كه به حیات سیاسی خودش علاقه بیشتری دارد.

در نهایت به باور شما اصلاح طلبان و ایده اصلاح طلبان الان در جامعه زنده است یا مرده؟

اصلاایده نمی تواند بمیرد، یعنی یك عده آدم در كشور هستند كه اصلاح طلب هستند یعنی وقتی اصلاح طلب وجود داشته باشد یعنی اصلاح طلبی زنده است، وقتی ایده اصولگرایی وجود دارد یعنی اصولگرایی زنده است. در واقع معتقدم اگر گروهی مشاركت نكنند، می گویند اینها زنده نیستند. حیات سیاسی گروه سیاسی به فعالیت سیاسی اش است. اعتراض را باید نشان داد. حرف زد، استدلال كرد. بحمدالله رسانه ها امروز فعال هستند. رسانه هایی هم كه بسته می شوند با فیلترشكن بازش می كنند. اینكه اندیشه و اعتراض به افكار عمومی منتقل شود حرف درستی است، اینكه منطق ارایه شود و برخورد منطقی صورت بگیرد به عبارت دیگر گفتمان سیاسی صورت بگیرد، افكار عمومی روشن شود، هر جناح و هر گروهی حرف خودش را به جامعه بزند حرف منطقی است، ولی اینكه در عرصه های رقابت انتخاباتی به عنوان یك جریان سیاسی مشاركت نكنند یعنی نامزد معرفی نكنند و در انتخابات فعال نشوند، كار غلطی است.

ولی اگر فرصت گفت وگو و بیان خواسته ها به طرف مقابل داده نشود، چگونه دیدگاه های خود را به افكار عمومی عرضه كنند تا بتوانند حرف هایشان را بزنند؟

چرا گفت وگو؟ اگر تنها هم باشد در دل مردم جای می گیرد. چه ادعایی دارید كه مطرح كنید باید در نقطه ای گفتاری مطرح و در مقابل هم پاسخی داده شود. شما می خواهید این اندیشه، این اعتراض، این استدلال و این منطق (اعتراضی هست یا غیراعتراضی، برای تفاهم است یا برای اعتراض انتقاد است یا انتقاد نیست) مطرح شود دیگر چه نیازی است كه در مقابلش پاسخی وجود داشته باشد؟ شما وقتی این سخنان را در رسانه ها مطرح كنید، كافی است. الان هم كه ماشاءالله هر دو طرف رسانه دارند، هم اصلاح طلبان و هم اصولگراها. شما می خواهید جمعیت را جذب كنید، لازم نیست كه پاسخی از طرف مقابل داشته باشید، آنها اگر حرفی داشته باشند در مقابلش می زنند و خودبه خود گفت وگو صورت می گیرد.

با این حال آیا قبول دارید كه جریان اصولگرا رسانه ها و فضای بیشتری برای بیان نظرات شان دارند تا اصلاح طلبان؟

همان رسانه هایی كه اصلاح طلبان دارند، موثر است ضمن اینكه سایت هایشان كم نیست.

كم نیستند ولی به قول شما یا فیلتر شده اند یا توقیف.

آنهایی كه فیلتر می شوند جاذبه شان بیشتر می شود. یعنی معتقد نیستم كه الان اصلاح طلبان نمی توانند حرف شان را بزنند چون حتی همان سایت هایی كه فیلتر می شوند، مردم با فیلترشكن می روند و آنها را می بینند؛ این یك واقعیتی است.

شما خودتان از فیلترشكن استفاده می كنید؟

لازم باشد استفاده می كنم. اگر بخواهم دیدگاه های مخالفان را بفهمم قطعا از فیلترشكن استفاده می كنم. امروز اخبار و نظرات گروه های سیاسی به هر طریقی شده به افكار عمومی منتقل می شود چه فیلتر شود و چه فیلتر نشود. فیلتر تاثیرش این است كه از یك بعدی مراجعه را كم می كند و از یك بعدی هم زیاد می كند و كمی دیگران را حساس می كند كه مثلاچه اتفاقی افتاده پس برویم آن سایت را نگاه كنیم، بنابراین می روند و به هر قیمتی شده آن سایت را نگاه می كنند، به عبارت دیگر این گونه طرفدار جدید و كاربر جدید پیدا می كند. به این ترتیب این كاربر جدید تلاش می كند خودش را به اخبار آن سایت یا خبرگزاری برساند. آنهایی هم كه این امكانات را در اختیار ندارند یا توانش را ندارند باید دایره استفاده از اخبار آن سایت جریان سیاسی حذف شود. معتقدم روش، روش درستی نیست. در شرایطی كه افراد می توانند با فیلترشكن وارد سایت ها شوند و سایت فیلترشده را ببینند فقط كاری كه انجام می شود، این است كه اینها بخشی از كاربرهای عادی را حذف می كنند ولی كاربرهای غیرعادی را زیاد می كنند. اما، این اساسنامه نه به نفع آن جریانی است كه فیلتر می كند و نه به نفع شرایط سیاسی كشور است. معتقدم اگر اجازه داده شود كه اندیشه ها ارایه شود ولی منطقی پاسخ داده شود یعنی هر گروه حرفش را بزند (گروه مخالف و موافق)، اندیشه های همدیگر را تحلیل كنند و به جای نقادی به توهین و تخریب و توهین و تضعیف متوسل نشوند، به نفع مملكت هم هست.

اینكه درخواست می شود زندانیان آزاد شوند به نظرتان در آرام شدن فضای جامعه چقدر موثراست؟

معتقدم اساسا اندیشه را نباید زندانی كرد. اگر كسی مرتكب جرم شده باشد مثلاآدم كشته باشد و جرمی كه در قانون تعریف شده، باید با آن برخورد قانونی شود و اجازه اش دست مقاماتی است كه در قانون ذكر شده است، ولی در غیر از حوزه جرمی كه قانون تعریف می كند اساسا زندانی كردن اندیشه نادرست است؛ زندانی كردن شخصیت های سیاسی به خاطر اندیشه سیاسی و مواضع سیاسی شان هرگز به نفع هیچ حكومتی نیست. یعنی هیچ حكومتی به داشتن زندانیان سیاسی نباید افتخار كند؛ به عبارت دیگر داشتن زندانی سیاسی برای هیچ نظامی افتخار نیست، چون فرد سیاسی اندیشه اش فعال است، نقد می كند و حرف می زند درست یا نادرست. باید اندیشه را با اندیشه پاسخ داد. در مقابل اندیشه، اندیشه باید حركت كند و اندیشه نادرست را با توضیح دادن و نقد كردن در جامعه منزوی كرد. باید اندیشه نادرست از جاذبه خارج شود و به عبارت دیگر نتواند جاذبه آفرینی و یارگیری كند. باید اندیشه نادرست را نقد كنند و وقتی كه اثبات كردند در افكار عمومی این اندیشه نادرست است خودبه خود منزوی می شود. بنابراین اگر شرایط عادی و معمولی باشد نباید زندانی سیاسی داشته باشیم.

ارزیابی شما از شرایط چیست؟

معتقدم شرایط، شرایط مناسبی است. حكومت به هر میزانی كه در مقابل نیروها و فعالان سیاسی نرمش منطقی نشان دهد و مواضع خودش را بیان كند خیلی اثرگذارتر از زندانی كردن اندیشه است، چرا كه كسی به خاطر اندیشه نباید زندانی شود.

شما عضو جامعه روحانیت مبارز هم هستید و طبق آن چیزی كه در ادبیات سیاسی ما هست جزو اصولگرایان هم محسوب می شوید. چرا یك سری از طیف اصولگرایان نگران حضور طیفی دیگر از اصولگرایان كه موسوم به جریان انحرافی است، هستند؟ به نظر می رسد این برای اولین بار است كه آنقدر نگرانی وجود دارد. می خواهم بدانم علت این نگرانی چیست؟

اصلامن جریان انحرافی را اصولگرا نمی دانم، اگر اصولگرا بود منحرف نمی شد؛ یعنی جریان منحرف یا جریان انحرافی اساسا نمی تواند نه اصولگرا باشد نه اصلاح طلب. معتقدم اساسا اگر كسی واقعا اصولگرا باشد اصلاح طلب هم هست و البته بالعكس. اصولگرایی و اصلاح طلبی را به عنوان دو گرایش فكری كه هر دو عین اسلام و عین دین است از یكدیگر تفكیك نمی كنم. جریانی كه منحرف می شود نه اصولگراست و نه اصلاح طلب. نگرانی اصولگراها از حاكمیت جریان انحرافی بر كشور ناشی از یك واقعیت خارجی است. جریان انحرافی جریانی است كه در حقیقت فتنه 88 را ساخت و آن فتنه را تا امروز ادامه داد و موسوم شد به جریان انحرافی. بنابراین این جریان اگر بر مقدرات كشور حاكم شود استقلال كشور، حاكمیت ملی، قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی را دچار مخاطره خواهد كرد. پس اگر نقدی به جبهه پایداری می شود نگران این هستند كه مبادا جبهه پایداری سكوی پرش جریان انحرافی به مناصب قدرت شود.

شما می گویید كه اینها اصولگرا نیستند. چرا پیش از این اصولگرایان متوجه انحراف این دسته نشدند و هشدار ندادند؟

من كه از قبل نظرم را گفته بودم. من هیچ زمانی اینها را اصولگرا ندانستم، یعنی من از حدود شش سال قبل مرتب در موضع نقادی بودم، همان طور كه در هشت سال دوران آقای خاتمی نقادی می كردم و الان هم بر آن نقطه نظراتم باقی هستم. اگر آن جریان بر همان نقطه نظرات باقی باشد، اگر دیدگاه شان همان باشد، دیدگاه های من هم همان است. هشت سال نقد كردم و كتابی هم منتشر كردم. از آن زمان به بعد هم حرف هایم را زدم، یعنی هیچ زمانی نسبت به جریان انحرافی ساكت نبودم.

در دوره انتخابات هم چهره های سرشناس در بحث های انتخاباتی سال 88 نسبت به بروز این جریان هشدار داده بودند حتی بعد از آن هم برخی از مسوولان نظام هشدار دادند، منتها اتهام به آنها زده شد.

خب آنها كه اتهام زدند، اشتباه كردند، یعنی نتوانستند فتنه شناسی كنند. خیلی از افرادی كه تندروی می كردند آن زمان، بی بصیرت هایی بودند كه بقیه را به بی بصیرتی متهم كردند.

شما چه در دولت اصلاحات و چه در دولت احمدی نژاد انتقادات تند و صریحی را مطرح كرده و می كنید، می خواهم بدانم این عادت شماست كه انتقاد می كنید؟ گزینه ای كه مدنظر شماست چیست؟ به نظر می رسد معتقد به یك نظام یا یك دولت تك حزبی باشید؟

نه، اصلابه دولت تك حزبی معتقد نیستم. من به دولتی فكر می كنم كه به نظام و به قانون اساسی وفادار است و به هیچ جناحی هم وفادار نیست. من اساسا از وفاداری دولت ها به حزب هایی كه متعلق به آن احزاب هستند، نقد دارم. تا زمانی كه رییس جمهور انتخاب نشده حزب خاصی می تواند این فرد را نامزد كند و رییس جمهور به مجرد اینكه رییس جمهور شد متعلق به همه ملت ایران است. فریب طلبی جناحی و گروهی از طرف هر حزب و جناحی باشد آن هم در بستر ریاست جمهوری خلاف قانون و خلاف عقل و شرع هم هست. من معتقد نیستم كه اگر یك جناحی در مجلس پیروز شد، مجلس مال آن جناح است. یعنی مجلس هر رفتاری می خواهد انجام دهد یا اگر نامزد یك جناحی یا جریان رییس جمهور شد پس دولت در تملك آن است، این طور نیست.

همه اعضای دولت، كارمندان ملت هستند، خود رییس جمهور هم وقتی انتخاب شد یكی از كارمندان دولت است، یعنی به عنوان نماینده ملت دارد كارها را انجام می دهد، حتی مخالفان خودش، حتی كسانی كه به قانون اساسی در ایران رای ندادند به نظام جمهوری اسلامی رای ندادند. این رییس جمهور، رییس جمهور آنها هم هست. بنابراین نگاه جناحی به قضیه انتخابات چه مجلس و چه ریاست جمهوری نگاه اشتباهی است و بیشتر خطرات و درگیری ها از اینجا ناشی می شود. من معتقدم به راحتی امكان پذیر است جامعه ای را بسازیم كه همه گروه ها در آن مشاركت دارند. من حرفم این است، می گویم نامزدهای ریاست جمهوری یا صلاحیت دارند یا ندارند، اگر صلاحیت ندارند شورای نگهبان با هیچ مصلحتی حق ندارد تایید صلاحیت كند. هیچ مصلحتی فراتر از رعایت قانون اساسی در انتخاب نمایندگان مجلس و ریاست جمهوری نیست. شورای نگهبان حق ندارد به هیچ دلیلی آدم ناصالح تایید كند. اگر افرادی را تایید كرد به عنوان نامزدهای ریاست جمهوری، اینها كسانی هستند كه در حقیقت حداقل صلاحیت ها را برای ریاست جمهوری دارند. یعنی هر كدام شان رییس جمهور شوند می توانند قانون اساسی را اجرا و كشور را هدایت كنند. به سمت رشد و شكوفایی همه جانبه، چه تفاوتی می كند كه كدام یك انتخاب شوند. هر كدام رییس جمهور شوند برای ملت ایران فرقی نمی كند. در این مرحله لازم نیست كه جناح ها و گروه های سیاسی وابسته به نظام تمام قدرت را بگذارند كه بخواهند یك نامزد خاص را تایید كنند. این كار خطاست باید همه جریان های وابسته به نظام از هر رییس جمهوری كه مردم به آنها رای دادند، حمایت كنند.

شما ویژگی آن دولتی را كه مدنظرتان بود گفتید، حالابا توجه به این نكات و ویژگی ها كدام یك از دولت ها از ابتدای انقلاب تاكنون را به خواسته خودتان نزدیك تر می دانید؟

بخشی از مجموعه خواسته های من در همه دولت ها تامین شده است. هر دولتی بخشی از خواسته های من را تحقق بخشیده و با بخش دیگرش فاصله داشته است. باز ممكن است خواسته هایی كه در یك دولت تحقق پیدا نكرده در دولت بعدی تحقق پیدا كند، اما من نمی توانم بگویم دولت مطلوب، ولی در كل معتقدم در دورانی كه مقام معظم رهبری رییس جمهور بودند و دورانی كه آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور بودند بیشترین بخش از خواسته های من را در حوزه اجرا با خودشان داشتند و اگر بخواهند آرمان ها را نگاه كنید در این دو دولت بیشتر تحقق پیدا كرد.

البته ناگفته نباید گذاشت كه بخشی از خواسته ها هم در دولت آقای خاتمی تحقق پیدا كرد و بخشی هم در دولت آقای احمدی نژاد. مثلاآقای خاتمی از نظر ادبیات سیاسی، نوع تعامل با كشورهای خارجی و برخورد سیاسی با كشورهای خارجی از نظر زبان و ادبیاتی كه یك رییس جمهور باید داشته باشد و برای كشور اعتبار بیافریند، آدم موثری بود و توانست با همسایه ها و كشورهای خارجی تعامل داشته باشد و از نظر ادبیات، گویش سیاسی و موضوع سیاسی جز در بعضی مواردی كه اشتباهاتی داشتند برای كشور اعتبار و اقتدار ایجاد كرد. اما دولت آقای احمدی نژاد را از نظر گویش سیاسی اصلاقبول ندارم و او از نظر سیاسی بسیار عقب است ولی از نظر مردم گرایی و مردم داری و حضور در بین مردم و ساده زیستی، اینها را واقعا عملیاتی كرده است.

ولی برخی معتقدند كه بخشی از این اقدامات با انگیزه های دیگری است.

به هرحال هر انگیزه ای صورت گرفته اقدامات خوبی بوده است. مردم وقتی می بینند كه قانون هدفمندی یارانه ها اجرا شده و در حساب شان پولی هست؛ خوشحال می شوند، گرچه خود من به اجرای این قانون خیلی ایراد دارم یا از نظر پركاری انصافا دولت پركاری است.

پركاری به چه معنا؟

یعنی فعالیت زیاد. پركاری از این جهت كه ساعاتی را كه آقای احمدی نژاد وقت می گذارد برای رسیدگی به كار كشور، ساعات بالایی است. اگرچه در بسیاری از موارد وقت هدر دادن است، چه وقتی ایشان وقت ها را درست تقسیم نمی كند، اختلاس سه هزار میلیاردی به وجود می آید. فرصت هایی كه باید برای مدیریت كار و نظارت بر زیرمجموعه خودش بگذارد، صرف بعضی از كارهای نمایشی و حركات تبلیغاتی می كند. ولی باید این را بپذیریم كه بالاخره هیات دولت بلند می شوند و در ساعات زیادی از این شهر به آن شهر، از این استان به آن استان می روند و ساعات زیادی را مشغول كار می شوند، بالاخره رییس جمهور را مردم در استان ها می بینند.

اما اگر بخواهیم منصفانه نگاه كنیم بد و خوب را با هم باید ببینیم. من نگرش اقتصادی آقای احمدی نژاد را اصلاقبول ندارم، نگرش سیاسی اش را هم اصلاقبول ندارم، ادبیاتش را هم قبول ندارم. معتقدم كه ادبیات سیاسی آقای احمدی نژاد اصلاادبیات مناسبی نیست. آن جریان انحرافی هم كه می گویم منظورم اطرافیان آقای احمدی نژاد است، به كسانی كه در حقیقت دور و اطراف ایشان تئوری پردازی می كنند و افكار عمومی را دچار مشكل كرده اند و معتقدم بسیاری از شعارهای آقای احمدی نژاد حقیقی نیست.

ولی نقاط قوت دولت را (چون دولت آقای احمدی نژاد نیست، دولت مجموعه ای است كه آقای احمدی نژاد، دارد مدیریتش می كند) باید صادقانه پذیرفت.

حالاكه در مورد آقای احمدی نژاد و دولتش حرف زدیم، می خواهم نظر شما را درباره ارتباط روحانیت با دولت آقای احمدی نژاد بدانم؟

من جریان انحرافی موجود در دولت را اصولاضدروحانیت و ولایت می دانم اگرچه اصولگراهای حقیقی را هم در درون این دولت می بینم (یعنی طوری نیست كه همه بدنه دولت در انحراف است). در بدنه دولت اصولگراها و ولایتمداران حقیقی بسیار فراوان هستند ولی حرف من با مدیران جریان انحراف است. من معتقدم چهره های اساسی كه سمت های موثری دارند و با آقای احمدی نژاد كار می كنند، متاسفانه به گونه ای عمل كردند كه این جریان، جریان انحراف شده است. جریان انحراف برای كشور خطر بزرگی دارد و بسیار خطرناك است و من معتقدم كه جامعه روحانیت و امت حزب الله باید مواظب این جریان انحراف باشند.

آقای احمدی نژاد چه چیزش به شهید رجایی شبیه است؟ اصلاارتباطی با آقای رجایی ندارد. آقای رجایی مطیع محض رهبری بود، در ادعای ولایتمداری اش كاملاصادق بود، من این مساله را در آقای احمدی نژاد نمی بینم مگر اینكه آقای احمدی نژاد در آینده نشان دهد كه تابع رهبری است و مراتب تبعیت محض را از رهبری نشان دهد، مردم ولایتمداری مورد ادعایش را قبول می كنند.

عمده اختلافات روحانیون و دولت را در چه می دانید؟

در همین جریان انحرافی. معتقدم كه روحانیون با جریان انحراف درگیر هستند و آنچه باعث شده روحانیون در مقابل جریان موسوم به انحراف بایستند خود انحراف است از اول هم همین بود، یعنی حتی بعضی از مراجع تقلید با بعضی از نگاه ها و دیدگاه هایی كه پیرامون آقای احمدی نژاد گفته می شد، مقابله می كردند. درباره مراجعه به امام زمان (عج) مسایلی گفته می شد راجع به نگاه كردن ورزش در استادیوم توسط بانوان اظهارنظرهای زیادی شد یا راجع به انبیای الهی اظهارنظرهایی صورت گرفت و مطالبی مطرح شد كه هتك حرمت پیامبران خدا بود. طبیعی است كه روحانیت در مقابل این جریان ایستاده است. در كل می توانم بگویم دولت عملكردی نداشته است كه ما بتوانیم بگوییم با روحانیت همراهی قابل ذكری دارند.

شما در صحبت هایتان گفتید كه دولت آقای هاشمی را یك مقدار همسو با ایده های خودتان دیدید و قبولش داشتید. ارزیابی شما از نقش آقای هاشمی در شرایط فعلی چیست و نقش او را چطور ارزیابی می كنید؟

من دوست دارم به یك نكته ای توجه كنید و آن نكته این است كه من آقای هاشمی را از مقام معظم رهبری هرگز جدا نمی دانم. چون به شدت معتقدم كه هم مقام معظم رهبری و هم آقای هاشمی رفسنجانی اصولگرایان اصلاح طلب و اصلاح طلبان اصولگرا هستند و توانایی ای كه در این دو شخصیت بزرگوار وجود دارد، نیاز انقلاب اسلامی و نیاز كشور است و باید این مجموعه توانمندی ها در جهت پویایی، رشد و شكوفایی جمهوری اسلامی به كار گرفته شود.

من معتقدم خیانتی كه به جمهوری اسلامی كردند ایجاد تقابل و القای تقابل بود. هدف هم این بود كه مجموعه ای از مردم را با آقای هاشمی همراه كنند و مجموعه ای با رهبری همراه شوند و روحانیت و در نتیجه مردم و كشور را با هم درگیر كنند. ارزیابی آنها این است كه نتیجه آن درگیری تضعیف و تخریب جمهوری اسلامی است یا به آن منجر خواهد شد.

معتقدم این خیانتی بود كه انجام دادند و كسانی كه آن را انجام دادند، من آنها را خوارج نهروان جدید خواندم. این خوارج جدید آمدند بین اسلام و انسان و بین مردم تقابل ایجاد كنند. آنها بین همه كسانی كه به آرمان های ملی و دینی وفا دارند و در بعضی از سلیقه ها، نگاه ها و دیدگاه ها تفاوت دارند، تقابل ایجاد كردند، یعنی در حقیقت تفاوت عقیده و تفاوت سلیقه را تبدیل به جنگ عقیده ها و سلیقه ها كردند.../انتخاب