اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

جایگاه شادی در ادبیات فارسی کجاست؟


محمد بقایی (ماکان) می‌گوید: در ایران باستان به جشن و شادی توجه بسزایی داشته‌اند و بعدها این شادی در شعر شاعرانی چون رودکی، حافظ، خیام و ... دیده می‌شود. او معتقد است کفه نشاط ادبیات فارسی بر موارد اندوهگین می‌چربد.

خبرگزاری ایسنا: محمد بقایی (ماکان) می‌گوید: در ایران باستان به جشن و شادی توجه بسزایی داشته‌اند و بعدها این شادی در شعر شاعرانی چون رودکی، حافظ، خیام و ... دیده می‌شود. او معتقد است کفه نشاط ادبیات فارسی بر موارد اندوهگین می‌چربد.

این نویسنده و پژوهشگر با بیان این‌که فرهنگ هر جامعه‌ای را باید از ریشه‌هایش مورد بررسی قرار داد، اظهار کرد: پرداختن به مقطعی خاص از یک فرهنگ موجب نتیجه‌گیری درست نخواهد شد. اگر به ریشه‌های فرهنگ ایران توجه شود بن‌مایه‌های اصلی آن را شادی و نشاط شکل می‌دهد، زیرا در فرهنگ کهن ایرانی، شادی، اصل زندگی قرار گرفته و مدام بر این موضوع تأکید شده است که زندگی تنها با شادی و نشاط پویایی می‌یابد.

او بیان کرد: در کتیبه معروف داریوش آمده است که‌ «بزرگ است اهورامزدا که این زمین را آفرید، آن آسمان را آفرید و شادی را آفرید» که نشان می‌دهد شادی و شاد زیستن تا حد آفرینش زمین و آسمان ارزش و اهمیت داشته است.

بقایی ماکان در ادامه یادآور شد: اما در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که شعر ایرانی در قیاس با شعر جهانی، کفه نشاط و شورانگیزی‌اش نسبت به موارد اندوهگین و حزن‌آور سنگین‌تر است، تا حدی که می‌شود آن را یکی از ویژگی‌های بارز شعر فارسی عنوان کرد. از رودکی پدر شعر فارسی گرفته که گفت: شاد زی با سیه‌چشمان شاد / که جهان نیست جز فسانه و باد»؛ تا ایرج که گفت: «دل به کف غصه نباید سپرد/ اول و آخر همه خواهیم مرد».

او با اشاره به جشن‌های باستانی ایران گفت: در ایران باستان زمانی که نام‌های روز و ماه برابر می‌شود - مانند فروردینگان که نوروز از آن آغاز می‌شود - جشنی بزرگ در پهنه فرهنگ ایرانی شکل می‌گیرد. اما باید توجه داشت که نشاط و شادمانی در فرهنگ ایرانی از مفاهیمی عمیق و آسمانی برخوردار است و ویژگی‌های مادی و زمینی آن چنان که امروز از این واژه‌ برمی‌آید، بسیار اندک است.

این مترجم و مدرس دانشگاه افزود: برای مثال جشن‌های دوازده‌گانه آیین ایران باستان که نام جشن (یسن) بر آن‌ها نهاده شده تماما معطوف به عالم بالاست. چنین شادمانی‌هایی روح را به عالم بالا سوق می‌دهد و موجب تعالی اندیشه آدمی و توجه او به امور معنوی می‌شود.

ماکان که به تازگی کتاب «نگرش‌های ایرانی» را منتشر کرده و بخش‌هایی از آن به موضوع مورد بحث اختصاص دارد، با اشاره به جشن‌های ایران باستان اظهار کرد: تعداد جشن‌ها در فرهنگ ایرانی در طول سال بر 45 جشن بالغ می‌شده است، بنابراین چنین فرهنگی به سیر خود ادامه می‌دهد و به جریان خود تداوم می‌بخشد، بعدها نیز تأثیر خود را بر پیروانش و کسانی که تحت نفوذ این فرهنگ هستند، می‌گذارد.

او اضافه کرد: برای مثال چنان که اشاره شد می‌توان از قدیمی‌ترین آن‌ها که اشعار رودکی سمرقندی است، نام برد. رودکی در اکثر اشعار خود مخاطب را به شادی و نشاط و دوری گزیدن از غم و اندوه تشویق می‌کند. هچنین اشعار شاعران بعد از وی مانند منوچهری و سنایی دارای همان مفاهیمی است که در فرهنگ ایرانی می‌بینیم؛ یعنی شادی و نشاطی که دل و ذهن را به امور معنوی معطوف ‌می‌دارد.

این پژوهشگر پس از نام بردن از چهره‌های برجسته شعر فارسی، گفت: بعد از رودکی تا زمان حاضر اگر یکایک دوره‌های شعر فارسی را از این دیدگاه مورد توجه قرار دهیم به طور خاص می‌توان از بسیاری از شاعران برجسته ایرانی نام برد که آدمیان را از پرداخت به مویه، اندوه و ماتم برحذر داشته‌اند زیرا بر این عقیده بودند که عناصری از این دست موجب کندی و فساد زندگی می‌شود و آدمی را از پویایی بازمی‌دارد.

این مترجم با بیان این‌که بعد از رودکی برجسته‌ترین شاعری که از شادی می‌گوید، خیام است، گفت: خیام در مصرع معروف «انگار که نیستی چو هستی خوش باش» مدام متذکر می‌شود؛ از نوعی که پیشینیان مورد توجه قرار داده‌اند؛ حتی نمادهایی مانند می‌، میخانه، مطرب و... که بعدها در ادب صوفیه از جمله در سروده‌های حافظ نیز می‌بینیم و برای شادی استفاده می‌شود که مفاهیم اصلی آن متوجه عوامل نشاط‌آور است و به صورت نمادین از این اصطلاحات استفاه می‌شود.

بقایی ماکان درباره‌ نمود شادی در شعرهای حافظ بیان کرد: شاعر نامدار ایرانی، حافظ به این موضوع بسیار توجه دارد؛ مثلا در غزل معروف «دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی‌ارزد/ به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد». پیش از او سعدی نیز به همین ترتیب شعر سروده است.

او ادامه داد: بعد از سعدی، مولانا هم غم و اندوه را عاملی مخرب می‌داند، چنان که گفته شد بعدها می‌بینیم در سبک‌های مختلف شعر فارسی بخصوص در غزل که از معنای آن پیداست مفاهیم نشاط‌انگیز گنجانده می‌شود، اشعاری که خواننده را به عوامل سازنده زندگی - که عشق زیربنای آن است - سوق می‌دهد. بنابراین شاعرانی در قالب غزل شعر می‌سرایند و ذهن خواننده را به آتش حوزه زندگی یعنی عشق متوجه می‌کنند. در واقع باید نتیجه گرفت اشاره آنان به مهم‌ترین عاملی است که برای ایجاد هیجان و پویایی می‌توان سراغ گرفت و از آن نام برد. چنان که حافظ در شرح این نکته گفته است: «ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق/ گفتم ای ناصح عاقل! هنری بهتر از این؟»

این پژوهشگر، عشق را عامل شادی در شعر دانست و اظهار کرد: عشق مراتبی دارد. همه‌ عشق‌های صحیح و به معنی واقعی کلمه قابل قبول پیوسته موجب سازندگی جوامع و خود فرد است زیرا آن که عاشق است مدام در پی یافتن مقصود خویش است و برای رسیدن به این مقصود راهی جز پویایی وجود ندارد.

او گفت: حتی در قالب قصیده هم که معمولا در گذشته برای ستایش ممدوح به کار ‌رفته است، در ابیات آغازینش نشاط‌انگیزترین تعابیر به کار گرفته شده است که در اصطلاح به آن "تشبیب" می‌گویند. در واقع می‌شود آن را تا حدی با غزل طولانی مقایسه کرد. در تمام قالب‌های شعر فارسی آن‌چه درصد بالایی از مفاهیم قالب‌ها را تشکیل می‌دهد، مفاهیمی‌ است که چه به جد و چه به طنز حکایت از روح نشاط‌انگیز ‌دارد که در فرهنگ ایرانی موج می‌زند.


ویدیو مرتبط :
پیشینه و جایگاه شعر لکی در ادبیات ایران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

جایگاه و اهمیت شادی و خنده حلال در اسلام



,فواید خنده  برای سلامتی

  انسان فطرتاً طالب شاد زیستن است و آن را یکی از شاخص های خوشبختی و سعادت می داند

 

 طرح مسأله:
یکی از موضوعات و مسائل اخلاقی که بسیاری از اجتماعات  و گروه های انسانی به آن دست به گریبان هستند موضوع  استهزاء، و تمسخر قومیت های مختلف است. بسیاری از افراد به بهانه فراهم کردن محیطی شاد برای اطرافیان با به سخره گرفتن قوم یا گروهی سعی در ایجاد مجلسی شاد و مفرح  می نمایند.


این آسیب اجتماعی تا به اندازه ای پیشرفت می نماید که در حساس ترین ارگان های فرهنگی همچون صدا و سیما که رسانه ای همگانی و ملی است رسوخ نموده و موجبات ناراحتی و تهییج احساسات قومی و قبیلگی گروه بی شماری از انسانها را فراهم می سازد.


سوال بسیار مهمی که در این خصوص مطرح می باشد این است که؛ این رویه و رویکرد ناپسند اخلاقی و اجتماعی در فرهنگ اسلامی به چه صورت مورد نقد و انتقاد قرار گرفته  و چه آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی برای آن معرفی شده است.


جایگاه و اهمیت شادی و خنده حلال در اسلام
خداوند متعال در توصیف اهل بهشت ایشان را غرق در شادی و سرور معرفی می نماید این مطلب خود می توان گواه بر این باشد که انسان فطرتاً طالب شاد زیستن است و آن را یکی از شاخص های خوشبختی و سعادت می داند. چرا که در غیر این صورت خدای متعال برای ترغیب بندگان از نعمت شادی و فرح سخن نمی فرمود.


خداوند در توصیف اهل بهشت می فرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً؛[انسان،11] خاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى دارد و آنها را مى پذیرد در حالى كه غرق شادى و سرورند». و همچنین در بیان احوال بهشتیان این چنین می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ، ضاحِكَةٌ سْتَبْشِرَة [عبس،39-38] در آن روز [بهشتیان] چهره های درخشان و خندان و شادمان دارند».


سفارش مؤکد به شاد کردن مؤمنان
در منابع روایی با روایاتی زیبا برخورد می کنیم که نه تنها از شادی و سرور در زندگی نهی نمی نماید، بلکه الگوهای برتر زندگی را با این شاخص رفتاری به عموم مردم معرفی می نماید.


برای نمونه در سیره و رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده است که: «هرگاه یکی از اصحاب اندوهگین بود، حضرت با شوخی کردن او را شادمان می فرمود».[1]


علاوه بر این مطلب در کتب روایی ابواب مستقلی در خصوص شاد کردن دیگران با عنوان ادخال سرور وجود دارد، که به خوبی حاکی از جایگاه و اهمیت خنده و شاد کردن دیگران است. برای نمونه در روایتی امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؛[2] به درستی که محبوب ترین اعمال نزد خدای متعال ادخال سرور در قلب مومن است».


منطقه ممنوعه شادی و خنده
هر چند شاد کردن مؤمنین و اطرافیان یکی از آموزه های دینی و روایی به شمار می آید ولی نباید فراموش کرد این مطلب هیچ گاه به معنای جواز ورود در مناطق ممنوعه شادی نیست؛ از اینرو شادی های ممنوع همچون مسخره کردن، لودگی، هجو، هزل و جُک سازی در سبک زندگی اسلامی جایگاهی نداشته و به شدت از آن نهی شده است. هیچ گاه آموزه های دینی و اسلامی به کسی اجازه نداده است به بهانه شاد کردن مجلس، گروهی را به باد تمسخر و استهزاء بگیرند. نه تنها در این خصوص مجوزی صادر نشده است بلکه این مورد از جمله بزرگترین گناهان کبیره به شمار آمده است.


هزل و هجو ممنوع
مزاح و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است اگر با سبک سری، بی شرمی، و گستاخی بیامیزد، «هزل» نامیده می شود که در اسلام مطرود است و اگر با تحقیر و بد گویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را هجو می خوانند و این نیز در فرهنگ و آداب اسلامی به شدت مورد توبیخ و سرزنش قرار گرفته است. 


«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَكُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛[حجرات،11] اى كسانى كه ایمان آورده اید، گروهى [از مردان] گروه دیگر را مسخره نكنند، شاید آنان- كه مسخره شده اند- از اینان- كه مسخره كرده اند- بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آنان از اینان بهتر باشند. و از خودتان- از یكدیگر- عیبجویى مكنید و یكدیگر را به لقبها [ى بد و ناخوش ] مخوانید. بد نامى است نام كردن [مردم ] به بدكردارى پس از ایمان آوردن [آنها]. و هر كه توبه نكرد پس اینانند ستمكاران».

 

فواید خنده،آثار خنده

  شاد کردن مؤمنین و اطرافیان یکی از آموزه های دینی و روایی به شمار می آید

  
ریشه و عامل استهزاء و تمسخر دیگران
با مطالعه  و بررسی حالات و خصوصیات انسان می توان عوامل مختلفی  برای  رذیله زشت و غیر اخلاقی مسخره کردن را برشمرد:

1- خود برتربینی: به روشنی می توان یکی از علل تمسخر دیگران را خودبرتر بینی معرفی نمود. گاهی دیده شده است کسانی که از لحاظ امکانات مادی و اجتماعی و علمی خود را برتر از دیگران می پندارند، به راحتی به  خود اجازه استهزاء دیگران را می دهند. کم نیستند افرادی که به واسطه داشتن مرتبه ی علمی، زیر دستان خود را حقیر شمرده و با القاب و سخنان سخیف آنان را دست می اندازند.


خداوند متعال در قرآن می فرماید: «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن؛[غافر/83] و چون پیامبرانشان دلایل آشكار برایشان آوردند، به آن چیز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند، و [سرانجام ] آنچه به ریشخند مى گرفتند آنان را فرو گرفت».

2. دشمنی و عداوت:  گاهی نیز می توان منشأ این رفتار غیر اخلاقی را دشمنی دانست کما اینکه در طول تاریخ گمراهان برای مقابله و ستیز با پیامبران الهی از این حربه استفاده می نمودند. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فی شِیَعِ الْأَوَّلینَ وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛[حجر،11-10] و ما رسولان خود را پیش از تو به میان اقوام پیشین فرستاده ایم. هیچ پیامبرى بر آنها مبعوث نشد، جز آنكه مسخره اش كردند».

3. حسادت: گاهی انگیزه استهزاء دیگران حسادت است. افرادی كه ضعف شخصیت دارند و نمی توانند كمالات دیگران را ببینند سعی می كنند با مسخره كردن آنها شخصیت شان را از بین ببرند.[3]


آثار و پیامدهای شوم استهزاء و تمسخر
1-استهزاء و تمسخر، تخریب شخصیت
از جمله بدترین آثار و پیامدهای استهزاء دیگران، تخریب حرمت ها و شخصیت افراد است. هر انسانی برای خود حریم و حرمتی قائل است که دوست ندارد توسط دیگران به سخره گرفته شود؛ آموزه های دینی نیز حرمت انسان مؤمن را به منزله کعبه می داند که نباید هتک شود. از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده است که فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛[4] حرمت مؤمن از كعبه بزرگتر است».

2-فراموشی و غفلت یاد خدا
شوخی های غیر اخلاقی و تمسخرهای بی شرمانه اگر در ضمیر انسان ماندگار شود علاوه بر این که ادب و متانت و صفات اخلاقی را از وجود او می رباید او را نیز از یاد خدا غافل می نماید. «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْری وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُون؛[مومنون،110] امّا شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل كردند و شما به آنان مى خندیدی».

3-موجب نفرت، تفرقه و اختلاف
عنایت و توجه آموزه های دینی به اتحاد، همبستگی و همگرایی دینی و اسلامی غیر قابل توصیف است. بسیاری از آیات مسلمانان را به اتحاد و مهرورزی با همنوعان دعوت می نماید. این در حالی است که اگر فرهنگ اسلامی و مهرورزی جای خود را به سبک سری، توهین و تمسخر دهد ثمره ای جز اختلاف و نفرت در جامعه برداشت نخواهد شد.


نتیجه و حاصل کلام
بر اساس آموزه های دینی، شادی و نشاط دارای حد و مرز مشخص است. محتوی و قالب شادی و نشاط نباید با روح توحیدی و فرهنگ اسلامی در تضاد و ستیز باشد، خنده و لبخند و جملات خنده آور نباید موجب لکه دار کردن شخصیت و حریم های اخلاقی و انسانی افراد شود.

پی نوشت ها:
[1]. علامه طباطبایی، سنن النبی (صلی الله علیه وسلم)، ص.60
[2]. الكافی، ج 2، ص189، ح17.
[3]. وسائل الشیعة، ج 16، ص349.
[4]. الخصال، ج 1،ص27.

 

منبع:tebyan.net